این را می توان درباره جمع کثیر دیگری نیز گفت. این مسئله را عمدتا از طریق ویتروویوس دانسته ایم. نوشتههای مذکور که خاستگاهی کلاسیک داشتند، بیشتر شامل توصیفاتی از ساختمانها بودند، اما برخی از آنها دست کم نشانه هایی از ویژگی زیباشناختی و کلی تر را نیز در بر می گرفتند.
صرف نظر از این آثار توصیفی، کتاب های درسی سیستماتیکی نیز درباره معماری وجود داشت، نظیر اثر فیلون (Philon ) با نام درباره نسبت های موجود در بناهای مقدس (De aedium sacrarum symmetris) و اثر سیلنوس (Silenus ) با نام درباره نسبت های موجود در بناهای کورینتی (De symmetris Corinthis). معماران praecepta symmetriarum را چاپ و منتشر می کردند که همان دستورالعمل هایی برای نسبت های کامل بود. اسامی برخی از نویسندگانی که چنین آثاری را نوشته اند عبارتند از: نکساریس، (Nexaris) تئوسیدس (Theocides)، دموفیلوس (Demophilos)، پولیس (Pollis)، لئونیداس Leonidas)، سیلانیون (Silanion)، ملامپوس (Melampus)، سارتاکوس (Sarnacus) و ائوفرانور (Euphranor). این متون و محاسبات موجود در آنها نکات خاصی را در ارتباط با محاسبات مجسمه سازان و نقاشان در بر می گرفت، زیرا نسبت های موجود در معماری تا حدی از نسبت های حاکم بر بدن انسان ناشی شده بود.
هیچ یک از این رساله هایی که درباره معماری بود، باقی نمانده است. تمام آنچه که داریم کتابیست تحت عنوان «ده کتاب درباره معماری » که در قرن یکم میلادی توسط رومان مارکوس ویتروویوس پولیون (Roman Marcus Vitruvius Pollion) نوشته شده است. با این همه، این کتاب که تنها اثر که کاملا سالم مانده درباره معماری است، مفصل، کلی و دائرة المعارفی می باشد و مسائل تاریخی، زیباشناختی و فنی را دربرمی گیرد. این رساله گرچه اثری بود که دیر پدید آمد، اما بسیار روشنگر و آگاهی دهنده است؛ اقتباسی و گزیده است اما مفهوم یونانی گرایی هنر را به خوبی نشان میدهد. ویتروویوس در مقدمه اش بر کتاب هفتم، معمارانی را که نویسنده بودند فهرست میکند و اعلام می دارد که این کتاب مطالبی را از آنان که مفید بوده است، دربر می گیرد. ویتروویوس بیشتر جزو مهندسان تجربی به شمار می آمد، اما معلومات عمومی نیز داشت و از لوکرتیوس و سیسرو به راحتی نقل قول میکرد و به زیباشناسی علاقمند بود. به همین خاطر می توان او را به عنوان یک مرجع قابل اطمینان درباره زیباشناسی معماری در دوران باستان دانست.
تقسیم بندی معماری
چیزی را که قدما «معماری» می نامیدند در واقع مجموعه ای از دانش فنی بود که ساختمان سازی (aedificatio) ساعت سازی (gnomonice) ماشین سازی (machinatio) و کشتی سازی (در کتاب ویتروویوس تنها این مورد وجود ندارد) را در برمی گرفت. ساختمان سازی به دو نوع شخصی و عمومی تقسیم میشد و دومی (عمومی) نیز به ترتیب تقسیم میشد به ساختمان هایی که برای دفاع (defensio)، پرستش (religio) و اقتضائات زندگی عمومی (opportunitas) بود. آرامگاه ها، معابد و قربانگاه ها در زمره ساختارهای دینی قرار می گرفتند، در حالی که مقوله opportunitas بندرگاه ها، میادین، انبارها، تالارهای اجتماعات، ادارات، سالن های کنفرانس، استادیوم ها، میادین اسب دوانی، ورزشگاه ها، مکانهایی برای پسربچه ها حمام ها، چاه ها، آب انبارها و آب برها را در بر می گرفت. تمام این ها ویژگیهای دوران یونانی گرای رومی را نشان میداد، برخلاف دوره اولیه یونان که در آن معماری در عمل محدود به معابد بود.تحصیلات معماران
ویتروویوس با تبعیت از سنت باستان، منظورش از «معماری» تنها دستاوردهای محسوس معماران نبود، بلکه بیشتر، هنر، مهارت و دانشی را در بر می گرفت که آنها را قادر می ساخت که ساختمان سازی کنند. این دانش هم شامل دانش عملی (fabrica) میشد که اغلب کارگران ساختمان (fabritektones) بدان نیاز داشتند و هم شامل دانش نظری محض (ratiocinatio) که سرکارگر باید آن را می دانست. معادل یونانی واژه سرکارگر، است که دارای تمامی معانی انواع هنر معماری می باشد.بر اساس یک عقیده باستانی که به ارسطو و سوفسطائیان برمی گردد، هر کسی که هنری را خلق یا اجرا میکند بایستی دارای سه چیز باشد: استعداد مادرزادی (natura) دانش (doctrina) و تجربه (usus). این مسئله در مورد معماری نیز صادق است و دانشی را که ویتروویوس از معماران انتظار داشت بسیار گسترده بود. آنها نبایستی تنها دارای فهم کاملی از مطالبی باشند که صرفا با ساختمان در ارتباط است، بلکه بایستی از حساب اعداد، نورشناسی، تاریخ (که برای فهم فرمهای معماری ضروری بود) پزشکی (برای اینکه مطمئن شوند ساختمان ها بهداشتی هستند)، حقوق، موسیقی (برای اطمینان از اینکه ساختمان ها از لحاظ صوتی در وضعیت مناسبی قرار دارند)، نجوم و جغرافیا (برای اطمینان از وجود آب کافی برای ساختمان) نیز آگاه باشند. افزون بر این، آنها مجبور بودند که آموزش فلسفی ببینند زیرا بایستی دارای شخصیت انسانی قوی ای می شدند و این تنها از طریق فلسفه می توانست شکل بگیرد. «هیچ اثری نمیتواند بدون باور و نیت محض پا به هستی بگذارد».
بنابراین از یک معمار مثل متخصصان دیگر، انتظار می رفت که هم توانائی (ingenium) داشته و هم برای دانش عملی (opus) و دانش نظری (ratiocinatio) آموزش (disciplina) دیده باشد ، و نیز دانشی را کسب کند که همه دانشمندان کسب کرده اند و البته تجربه شخصی نیز داشته باشد. بنابراین، نظریه پردازان باستان از یک معمار انتظار معلومات زیادی را داشتند. علی رغم این مسئله، آنها معماری را در زمره هنرهای عالی قرار ندادند. با وجود این که سیسرو انسان گرا بود، انسان نوعی دورانش بود و معماران را به عنوان کارگر (ordinary opifices) میدانست که در مقابل انسان های دانشمند (studiis excellentes) قرار داشت.
به نظر می رسد که این جزئیات ارتباطی با زیباشناسی ندارند اما با وجود این آنها نشان میدهند که در دوران باستان هنرهای عالی با مسائلی از تکنیک و دانش در ارتباط بودند.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی،صص565-560، نشر علم، تهران، چاپ أول،