فعالیت دانش آموزان، به ویژه در گرو آشنایی آنان با روش پژوهش تاریخی است تا بتوانند آن را در بررسی مباحث و تکالیف خود به کار گیرند. چنانچه فعالیت دانش آموزان در یادگیری درس تاریخ، روشمند نباشد، به کاری کم ثمر و پرخطا تبدیل خواهد شد. در مقابل، روشمند شدن این فعالیت، نه تنها انگیزه یادگیری را افزایش خواهد داد، بلکه نوعی شم تاریخی در دانش آموزان ایجاد خواهد کرد.
یکی از راههای نزدیکی بیشتر به واقعیت و دریافت حقیقت امور، نگریستن امور از جوانب مختلف و منظرهای متفاوت است. این منظرهای متفاوت و ابعاد مختلف می تواند در رابطه میان افراد مختلف گشوده شود و درنهایت دستیابی به دانشی متقن را تضمین نماید. یادگیری در درس تاریخ در جهت رهایی از مطلق نگری و برای ارائه تبیینی واقعی تر از حوادث تاریخی باید در فضایی شکل گیرد که در آن، همه دانش آموزان بتوانند در مورد موضوعات تاریخی با یکدیگر و معلم به تعامل پردازند. تحقق این ارتباط ها نه تنها به تببین اعتبار بیشتری می دهد بلکه باعث ایجاد انگیزه در دانش آموزان و لذت بخش شدن فرایند یادگیری برای آنان می شود. همین امر می تواند به عنوان مؤلفه ای مهم، یادگیری را تسهیل نماید و آن را برای دانش آموزان معنادار سازد. در زمینه این فضای تعاملی، دانش آموزان گاه دیدگاه فرد دیگری را جالب می یابند و جنبههایی را در آن ملاحظه می کنند که از نظر آنان پنهان مانده بود. البته ممکن است دیدگاه دیگری را سست بنیاد احساس کنند و در این صورت، با نقد مدلل آن، گونه دیگری از تجربه یادگیری را فراهم آورند، چنانکه ممکن است دیدگاهی را ملاحظه کنند که بررسی آن برایشان امکان پذیر نیست و در این صورت می آموزند که موضع «نمی دانم» اتخاذ نمایند. همه این اتفاقهای مبارک، در پرتو کلاس تعاملی رخ می دهد؛ کلاسی که معلم نیز در آن می تواند مطالب جدیدی بیاموزد.
بررسی انتقادی تحلیلهای تاریخی
با نظر به مبنای معرفت شناختی پویایی علم، دانش تاریخی نیز همچون دیگر دانش ها همواره در حال پویایی و حرکت است. نقد مداوم آموختهها که پویایی دانش تاریخی را تضمین می کند، بدون مواجهه انتقادی با تلاشهای گذشته و بررسی دقیق پیشینه موضوع امکان پذیر نیست. این امر به خصوص در مورد حوادث مناقشه آمیز و تاریخ تحلیلی مورد نیاز خواهد بود زیرا در این موارد است که نظرات و منظرها متفاوت و محتاج تحلیل و نقدند.با نظر به این اصل، دانش آموزان باید در فرایند پژوهش تاریخی به بررسی دقیق پیشینه بپردازند و مشخص کنند که درباره موضوع پژوهش، چه انتقادهایی به تحلیلهای تاریخی وارد است و چه تحلیلی استوارتر به نظر می رسد. نوآوری در عرصه پژوهش تاریخی، محصول چنین مواجهه انتقادی است.
یکی از عواملی که استواری و صحت دانش تاریخی را تضمین می کند، مبتنی ساختن آن بر استدلالها و استنادهای قابل قبول است. هرچه میزان ارتباط تحلیل تاریخی و شواهد و اسناد ارجاعی، منطقی تر و عمیق تر باشد، تحلیل تاریخی از استواری بیشتری برخوردار است و به حقیقت تاریخی نزدیک تر است.
رعایت اصول منطق تفکر در فرایند شکل گیری دانش تاریخی، تلاش در جهت مستدل بودن تحلیلها و برداشتها و نیز توجه به انسجام تحلیلها و شواهد می تواند این اصل را محقق سازد و درنهایت، دستیابی به دانش تاریخی متقن را تضمین کند. بر مبنای این اصل، دانش آموز باید یک نظر یا تبیین را به دلیل انسجام بیشتر و شواهد متقاعدکننده تر بپذیرد و هیچ گونه ملاحظه دیگری را در رد یا قبول آن دخالت ندهد. به سخن دیگر، بر اساس این اصل، هیچ ملاحظه غیر علمی از قبیل مقام تحلیلگر و یا معلم نباید در فرایند رد و قبول مداخله داشته باشد.
به طور مثال، هنگامی که دانش آموزان در کتاب درسی می خوانند که علت ایجاد فضای باز سیاسی در ایران در سال ۱۳۵۶، سیاستهای دولت کارتر برای کاهش تنفر عمومی مردم بود (تاریخ ایران و جهان ۲، ۱۳۸۵، درس ۲۲)، چنانچه در جریان یادگیری، این ادعا به گونهای مستند بر شواهد و مستدل و منطقی آموخته نشود و صرفا بر اساس پذیرش کتاب درسی به عنوان منبع حقیقت پذیرفته شود، اصل مورد بحث رعایت نشده است. این گونه یادگیری موجب خواهد شد که دانش آموز در پذیرش یا رد ادعاهایی از این دست، قادر به تشخیص معیارهای صحت دانش تاریخی و داوری بر اساس آنها نباشد. در صورتی که بیان مستدل و مستند در مورد این ادعا، هم زمینه یادگیری استوارتری را فراهم خواهد آورد و هم نقد و تحلیل را از طریق وارسی دلایل و استنادهای مطرح شده میسر خواهد کرد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری، صص195-193، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389