هدايت امام باقر(ع) و تهاجم فرهنگي
نويسنده: خليل منصوري
عصر تهاجم فرهنگي
موج اسلام چنان قاره كهن را در نورديد كه حتي شعاع آن بخشهايي از اروپا را نيز فراگرفت حضور اين فرهنگ تازه نفس و مردم مؤمن و قوي و با اراده در كنار رشد تمدني و شكوفايي اقتصادي و صنعتي موجب شده بود تا دشمنان، غافل گير شوند و بسياري از فرهنگ ها چون فرهنگ مصري و شمال آفريقايي به طور كلي در برابر تمدن اسلام مضمحل شوند.
اما آرام گرفتن امواج پياپي فرهنگي اسلام در دوره امويان، موجب شد تا فرهنگ هاي پيراموني فرهنگ مركزي اسلام، خود را بيابند و برخي از جوانه هاي آن در گوشه و كنار جامعه اسلامي و جهاني آن روز خود را آشكار سازند. در اين ميان نمي توان از نقش منفي امويان در برابر اسلام نيز غافل ماند. امويان كه خود را از زمان ابوسفيان رقيب جدي اسلام و فرهنگ اسلامي مي ديدند و هرگز به اسلام و فرهنگ اسلامي و هويت مستقل آن ايمان نياورده بودند، با سربرآوردن فرهنگ هاي رقيبي كه بتواند دست كم چالشي مهم در برابر اسلام ايجاد كند، خوشحال مي شدند و حتي با كمك هاي مالي به برخي از نخبگان فرهنگي ديگر مي كوشيدند تا اين اتفاق، زودتر رخ دهد؛ به ويژه كه فرهنگ تمدني اسلام با بسياري از رفتارهاي آنان مخالفت و آن را بيرون از دايره اسلام قلمداد مي كرد.
كاخ نشيني و ظلم و بيداد بي حد و اندازه دولت و دولتمردان و تقويت تبعيض ميان اعراب و ديگر اقوام و نژادها، امري نبود كه اسلام با آن موافق باشد؛ هرازگاهي ابوذري و عدي بن حاتمي و يا امام حسيني (ع) در برابر ايشان قد علم مي كرد و خلافت اسلامي ايشان را به خلافت كسري و قيصر تشبيه و آنان را متهم، به كفر و ارتداد مي كرد. از اين رو امويان كوشيدند تا با ايجاد چيزي به نام نهضت ترجمه زمينه هاي تهاجم فرهنگي به اسلام و تمدن اسلامي را فراهم كنند و اسلام را در برابر اين ديدگاه و فرهنگ ها قراردهند.
حمايت بي چون و چرا از سردمداران فرهنگ هاي ديگر و به كاخ كشاندن آنان و اجازه دادن به تدريس و آموزش و حتي دادن مجوز ورود به مسجد به آنان، عاملي مهم در برداشت هاي نادرست مردم شد.
مردم با توجه به گرايش نخبگان سياسي جامعه كه به عنوان خليفه رسول الله (ص) فعاليت مي كردند بر اين باور شدند كه فرهنگ هاي ديگر داراي برتري هاي ذاتي هستند و آن چه كه مي تواند تمدني را ايجاد كند روش تمدني ديگر فرهنگ ها به ويژه فرهنگ هاي كسرايي و قيصر است.
واكنش جامعه عرب در برابر تمدنهاي غربي
ضرورت جهاد فرهنگي در برابر تهاجم امويان
نحوه برخورد امام باقر (ع) با فلسفه ايراني و يوناني
هشام بن حكم كلامي شيعي و ديگراني مي توانند در برابر تهاجم فرهنگي به مقابله بپردازند و هويت كلامي شيعي و اسلامي را حفظ كنند. اگر دشمن مي كوشيد تا با نظام فلسفي، جبرگرايي را در جامعه حاكم كند و جريان جبرگرايي را به شكل گفتمان غالب درآورد و انديشه هاي رواقيون را به عنوان بخش فرهنگي غالب بر جامعه تحميل نمايد تا در استبدادگرايي و خلافت سلطنتي تبعيض گرايانه از آن سود برد، امام باقر (ع) نيز كوشيد تا با بهره گيري از همان نظام و ادبيات فرهنگي فلسفي به مقابله با جبرگرايي برخيزد از سوي ديگر مي بايست با انديشه فلسفي پهلوياني كه اختيارگرايي افراطي را دامن مي زدند و اصول عقلي و عقلايي را به عنوان اصول كامل كه جامعه را از اصول وحياني بي نياز مي كند بشناساند به مبارزه برمي خاست. پهلوي هاي ايراني براساس مجوسيت تحريف شده، بر اين باور بودند كه انسان به طور كامل مختار آفريده شده است و هيچ گونه قانون و سنتي آدمي را به امري وادار نمي سازد. اين انديشه با خداوند و آفريدگاري سازگار بود كه آفريده هائي را خلق و آنان را رها ساخته است و نظام طبيعي جهان را به گونه اي آفريده است كه انسان به تنهايي مي تواند آن را با عقل، مديريت كند.
هر دو انديشه فلسفي يوناني با عناصر جبرگرايي آن و انديشه فلسفي ايراني پهلوي با عناصر اختيارگرايي آن، داراي عناصر مثبت فلسفي بودند ولي هيچ يك از جامعيتي كه اسلام بيان مي داشت همراه نبودند. عقل گرايي در ميان بخشي از امت به نام معتزليان نفوذ كرد كه به نوعي در مقابل جريان سياسي اموي قرار داشتند. در حقيقت گرايش به اعتزال و عقل گرايي فلسفي را مي بايست در گروهي از امت يافت كه مخالف سياست هاي اموي بودند. بنابراين ريشه گرايش فلسفي اعتزال كه به شكل فرهنگي خود را نشان مي دهد عناصر سياسي و ظلم و بيدادهاي اموي بود كه براساس جبرگرايي فلسفي رواقي شكل يافته بود. آن چه جنگ فرهنگي را دامن مي زد جنگ سياسي و قدرت بود. دولت مردان در نهايت، انديشه فلسفي اشعري را كه جبرگرايي را تقويت مي كرد مورد حمايت قرار دادند و در مقابل، معتزليان را در تنگنا گذاشته و وجوهات و كمك هاي نقدي را از آنان دريغ داشته و حتي برخي را كشته و برخي را به زندان افكندند.
پيدايش علم كلام اسلامي
بي گمان علم كلام از بنيانهاي امام باقر (ع) است؛ زيرا دو گروه مقابل يعني آن چه كه بعدها به نام معتزليان و اشاعره شناخته مي شوند چيزي جز واگويان انديشه هاي فلسفي يوناني و ايراني نبودند. امام (ع) با علم امامت خويش توانست براساس گزاره هاي شناختي قرآن و اسلام و آموزه ها و اصول و حياني، بينش و نگرش فلسفي اسلام نسبت به جهان را براساس آيات قرآني و آموزه هاي وحياني امامان پيش از خود، به شكل علمي و آكادميك در اختيار جامعه قرار دهد. نخستين كتاب هاي كلامي فلسفي مبتني بر اسلام و آموزه هاي آن، توسط پرورش يافتگان مكتب امام باقر (ع) نوشته شد و نخستين دانشمندان كلامي كه از آن ها به نام متكلمين ياد مي شود به دست امام (ع) به جهان معرفي شدند.
تلاش امويان براي لغو قوانين اسلامي
انبوه نوشته هائي كه بسياري از آنان در اختيار بود، بهترين ابزار خلافت سلطنتي اموي شد.
دانشمندان ايراني و رومي به كار گرفته شدند. قوانين ايراني و رومي ترجمه شدند و دانشمندان اسلامي روي آنان كار كردند تا برخي از مظاهر روشن و صريح مخالف با قرآن را حذف كنند و يا تعديل نمايند. بدين ترتيب نظام حقوقي و قانوني اسلام كه در دوره هاي نخست و عصر پيامبر (ص) عمل مي شد به كناري نهاده شد.
تهاجم به حوزه حقوق و قوانين به معناي آن بود كه روش مديريت سياسي و اقتصادي و آموزشي و تربيتي جامعه كه اسلامي و ارزشي بود به كناري نهاده مي شد و به جاي آن روش و شيوه هاي ايراني و رومي به كار مي رفت. بي گمان روش ها و شيوه هاي غربي و شرقي نمي توانست آرمان هاي اسلامي را تحقق بخشد چنان كه هويت مستقل فرهنگ اسلامي را نيز تهديد مي كرد و به نابودي مي كشاند.
تدوين مكتب حقوقي اسلامي
بعدها دانشمند شيعي معروف يعني شيخ طوسي با توجه به نيازهاي زمان خويش با بهره گيري از اصول و روش هاي امامان (ع) خود روش ديگري پي مي ريزد كه در كتاب فقهي مبسوط خود آن را به شكل كامل نشان مي دهد اين روش ابتكاري طوسي تا زمان حال ادامه يافت. البته در سالهاي اخير با توجه به تغييرات مهم و قدرت يافتن دولت شيعي، انديشه بازسازي روشي به ويژه در طلاب جوان تقويت شده است تا قوانين، كلام و ديگر علوم اسلامي با توجه به جهاني شدن نظريات شيعي و اسلامي مجددا تدوين شود. اين انديشه هر چند كه نوپاست ولي اميد است با توجه به راهكارهاي امامان معصوم (ع) و تفكر روشي شيخ طوسي ها تقويت شود و دانشمنداني با اين تفكر، امور علمي و فرهنگي حوزه ها و سپس جامعه جهاني را به دست گيرند.
توجه امام باقر (ع) به حوزه تمدني
منبع: روزنامه کیهان
/خ