زهد در کلام معصومین (1)
دوم، کوچک شمردن دنیا و اهل آن است، به شرط آن که به وجود چیزی خوشحال نگردد و به از میان رفتن آن غمگین نشود. سوم، بزرگ شمردن آخرت است به خاطر ثواب دایمی و پیراسته از آلودگی که به او میرسد و چهارم، افتخار و مباهات به خدای تعالی است نه به سببهای دنیایی.[۲] دل بسته نبودن به دنیا آثار گوناگون دیگری دارد که در روایات معصومان(علیهمالسلام) بدانها اشاره شده است، این آثار عبارتند از:
۱ـ دل نبستن به غیر خدا
۲ـ آرامش قلب
هم چنین آن حضرت میفرماید: «الراحه فی الزهد، الزهد فی الدنیا الراحه العظمی؛ آسایش در زهد است. زهد در دنیا [وسیله] آسایش و راحتی بزرگی است».[۵]
امام صادق(علیهالسلام) در مورد دارنده صفت زهد میفرماید: «برای از دست رفتن دنیا، افسوس و در ترک کردن آن شگفتی نیست و انتظار گشایشی از آن و انتظار ستایشی بر آن وجود ندارد و جایگزینی برای آن نیست بلکه از میان رفتن آن را راحتی و وجودش را رنج و آفت میبینی و همیشه تو از رنج فرار کردهای و به راحتی و آسایش چنگ میزنی».[۶]
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز درباره آرامش روح و جسم زاهد میفرماید: «الزهد فی الدنیا یریح القلب و البدن؛ بیرغبتی به دنیا، قلب و بدن را آسوده میدارد».[۷]
همچنین امام هادی(علیهالسلام) میفرماید: خداوند به بعضی انبیا چنین وحی فرمود: «اما زهدک فی الدنیا فتعجلک الراحه و... ؛ چون در دنیا پارسایی بورزی، آسایش به سوی تو میشتابد».[۸]
به سبب ارامشی که از زهد در انسان پدیدار میگردد، تحمل سختیها برایش آسان میشود. از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل است که فرمود: «کسی که به بهشت دل بندد، برای انجام کارهای نیک میشتابد و کسی که از آتش بترسد، خواهشها را رها میکند و کسی که منتظر مرگ است از لذتهای [دنیا] روی میگرداند و کسی که به دنیا بیمیل است، سختیها بر او آسان میگردد».[۹]
علامه مجلسی(ره) در این باره میفرماید: «ثمره زهد، آسان شدن سختیها است؛ زیرا بیشتر سختیها به واسطه محبت به امور دنیایی به انسان میرسد. بدین روی چنان چه از دنیا دل برکند و بدان بیرغبت گردد، مصیبتهای دنیایی برایش آسان میگردد». [۱۰]
۳ـ پرهیز از حرام
همچنین آن حضرت میفرماید: «لا زهد کالکف عن الحرام،[۱۲] ازهد الناس من ترک الحرام[۱۳]؛ هیچ پارسایی مانند خودداری از حرام نیست. بیرغبتترین مردم به دنیا کسی است که از حرام دوری کند».
۴ـ کوتاه شدن آرزوها
بنابراین، امام علی (علیهالسلام) میفرماید:« اِی مردم! زهد، کوتاهی آرزو، سپاسگزاری به هنگام برخورداری و پرهیز از حرام است. اگر این [سه] را از دست دادید، حرام بر صبر شما پیروز نگردد و هنگام برخورداری، سپاسگزاری را فراموش نکنید؛ زیرا خدا با [فرستادن] راهنمایانش و کتابهای روشن با دلیلهای آشکار، برای شما جایی برای بهانه ننهاده است»[۱۵]
۵ـ شکرگزاری
بیتردید، سپاسگزاری، صرف اعتراف و قدردانی شفاهی نیست، بلکه به جان خریدن دستور و ترک نهی الهی را نیز لازم دارد. به همین جهت امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «شکر کل نعمه الورع عما حرم الله؛ شکر تمام نعمتهای الهی دوری از حرام الهی است».[۱۷]
همچنین امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «شکر النعمه اجتناب المحارم؛ شکر نعمت، دوری از حرامهای الهی است».[۱۸]
این سخن از آن روست که اگر دارنده نعمت در زبان سپاسگزاری کند، ولی در عمل به دستورها و نهیهای او ترتیب اثر ندهد، در واقع از او سپاسگزاری نکرده، بلکه او را به مسخره گرفته است.
۶ـ نزدیکی به خدا
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نیز فرمود: «ان اردت ان یحبک الله فازهد فی الدنیا؛ اگر میخواهی خداوند تو را دوست بدارد، به دنیا بیرغبت باش».[۲۰]
علت این که زهد نزد خدای تعالی نزدیک و محبوبیت ایجاد میکند، ا ین است که دل آدمی به هر حال تولی و تبری و دوستی و دشمنی خالی نمیماند. بیتردید، وقتی از دوستی دنیا و رغبت به دنیا تهی شد، دوستی الهی جای آن را فرا خواهد گرفت. البته هیچ دوستی یک سویه نیست، در نتیجه خداوند نیز چنین انسانی را دوست خواهد داشت.
۷ـ تقویت دین داری
علامه محمد باقر مجلسی(رحمت الله علیه) در توضیح حدیث بالا میگوید: این مطلب به این دلیل است که مشغول شدن به دنیا و صرف فکر در به دست آوردن و گردآوری آن و کنار زدن موانعش، مانع بزرگی برای خالی شدن قلب برای امور دینی و تفکر در آن است، بلکه دوستی دنیا با دوستی خدای تعالی، اطاعتش و خواستن آخرت، جمع نمیگردد. همچنان که روایت شده دنیا و آخرت مثل دو زن [برای یک مرد] است، متمایل به یکی از آن دو، به دیگری ضرر میرساند.[۲۲]
۸ـ آراستگی
روشن است که مراد از زینت در این جا آراستگی باطنی است نه ظاهری. زهد، آدمی را دوست داشتنی میکند. به همین جهت امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «علیک بالزهد فانه زین الدین؛ زهد را پیشه خود ساز که آن زینت دین است».[۲۴]
از این روایت برمیآید که از تأثیرگذارترین راههای گسترش دین آن است که دینداران زهد بورزند.
۹ـ حکمت
دو معنای برای حکمت آوردهاند: نخست این که گفتهاند شناختی است که آدمی را از انجام دادن کار زشت باز میدارد. حکمت از «حکمه اللجام» گرفته شده است و آن دهانهبندی است که حیوان را از فرار باز میدارد. دوم، فهم معانی است و بدان حکمت گفتهاند؛ چون مانعی از جهل است.[۲۵] خداوند در قرآن فرموده است: « وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا ؛ و به هرکس حکمت داده شود، به یقین خیر فراوان داده شده است».[۲۶]
امام صادق(علیهالسلام) میفرماید: «هر که به دنیا زاهد و بیرغبت باشد، خدا حکمت را در قلبش ثابت کند و زبانش را به آن گویا سازد و او را به عیبهای دنیا و درد و دوایش بینا گرداند و او را از دنیا سالم برد و به بهشت آورد»[۲۷].
از پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله) نیز نقل شده است که: «اذ رأیتم الرجل قد اعطی فی الدنیا فاقتربوا منه فانه یلقی الحکمه؛ هرگاه کسی را دیدید که بیمیلی به دنیا به او ارزانی شده است، به او نزدیک شوید؛ زیرا به او حکمت القا میگردد».[۲۸]
سر این که دل نبستن به دنیا سبب پیدایش حکمت در دل آدمی میشود، این است که هر که به دنیا دل میبندد، عاشق آن میشود و عاشق هیچ گاه عیب معشوق خود را نمیبیند. پس بیرغبتی به دنیا؛ یعنی دشمنی با آن. اثر این دشمنی، آگاهی از زشتیهای آن است.[۲۹] امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) میفرماید: «ازهد فی الدنیا یبصرک الله عوراتها، و لاتغفل فلست بمعقول عنک؛ به دنیا دل نبند تا خدا تو را به زشتیهای آن بینا سازد و بیخبر مباش که از تو غافل نیستند».[۳۰]
آن حضرت در وصف دنیا فرموده است: «و من ابصر بها بصرته، و من ابصر الیها اعمته؛ و کسی که با [با قصد عبرت] به دنیا نگریست، دنیا او را بینا گرداند و کسی که [با قصد لذت] بدان نگاه کرد، دنیا او را کور گرداند».[۳۱]
چنین بصیرتی نیاز به آموختن از آموزگار ندارد. پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «من اراد ان یؤتیه الله علما بغیر تعلم و هدی بغیر هدایه فلیزهد فی الدنیا؛ کسی که میخواهد خداوند به او بدون آموختن، علم و بدون راهنما، هدایت عطا فرماید، باید به دنیا بیرغبت باشد».[۳۲]
همچنین امام علی(علیهالسلام) میفرماید: «کسب العلم الزهد فی الدنیا؛ به دست آوردن علم [به وسیله] بیرغبتی به دنیا است».[۳۳]
۱۰ـ محبوب شدن میان مردم
پي نوشت :
[۱] - سوره حدید: آیه ۲۳. «تا برآنچه که از دست تان رود، دل تنگ نگردید و به آن چه به شما میرسد، دلشاد نشوید».
[۲] - مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابو علی فضل بن حسن طبرسی: ج ۹، ص ۳۶۲.
[۳] - بحارالانوار: ج ۷۹، ص ۳۲۵ ـ المحجه البیضاء: ج ۷، ص ۳۶۳.
[۴] - تفسیر نور الثقلین: ج ۵، ص ۲۴۸.
[۵] - غرر الحکم و درر الکلم: ج ۱، ص ۱۵ و ۴۷.
[۶] - بحارالانوار: ج ۷۰، ص ۳۱۵ ـ المحجه البیضاء: ج ۷*، ص ۳۶۳.
[۷] - ترک الاطناب فی شرح الشهاب، ابوالحسن علی بن احمد: ج ۲۱۸ . نک: بحارالانوار: ج ۷۸، ص ۲۴۰ و ج ۷۳، ص ۹۱ـ تحف العقول: ص ۴۱۵.
[۸] - تحف العقول: ص ۵۳۵.
[۹] - مکارم الاخلاق، ابو علی طبرسی: ج ۲، ص ۴۱۷ ـ بحارالانوار: ج ۷۷، ص ۹۴ و ج ۶۸، ص ۳۵۰-۳۵۱ ـ اصول کافی: ج ۳، ص ۱۹۹.
[۱۰] - بحارالانوار: ج ۶۸، ص ۳۷۳.
[۱۱] - بحارالانوار: ج ۷۰، ص ۳۱۰ ـ وسائل الشیعه: ج ۱۱، ص ۳۰۴، ح ۲۰۸۳۷.
[۱۲] - غرر الحکم و درر الکلم: ج ۲، ص ۸۳۴.
[۱۳] - الخصال، شیخ صدوق: تصحیح سید احمد قهری زنجانی: ج ۱، ص ۱۹.
[۱۴] - مجمع البحرین: ج ۱، ص ۱۰۴.
[۱۵] - نهج البلاغه: خطبه ۸۱، ص ۱۰۶ ـ بحارالانوار: ج ۷۰، ص ۳۱۰ و ج ۷۷،، ص ۱۶۳ و ۱۶۵ و ج ۷۸، ص ۱۶۵ ـ وسائل الشیعه: ج ۱۱، ص ۳۱۴، ح ۲۰۸۳۸ ـ غرر الحکم و درر الکلم: ج ۱، ص ۳۰.
[۱۶] - نهج البلاغه: محمد عبد، ص ۱۸۳.
[۱۷] - میزان الحکمه: ج ۵، ص ۱۴۶.
[۱۸] - همان.
[۱۹] - بحارالانوار: ج ۱۳، ص ۳۵۲.
[۲۰] - المحجه البیضاء: ج ۷، ص ۳۵۱.
[۲۱] - اصول کافی: ج ۳، ص ۱۹۲ ـ بحارالانوار: ج ۷۳، ص ۵۰ ـ وسائل الشیعه: ج ۱۱، ص ۳۱۱، ح ۲۰۸۳۰.
[۲۲] - بحارالانوار: ج ۷۳، ص ۵۰.
[۲۳] - همان: ج ۱۳، ص ۳۴۹.
[۲۴] - میزان الحکمه: ج ۴، ص ۲۵۰.
[۲۵] - مجمع البحرین: ج ۱، ص ۵۳۳، ذیل حکم.
[۲۶] - سوره بقره، آیه ۲۶۹.
[۲۷] - اصول کافی: ج ۳، ص ۱۹۳ ـ بحارالانوار: ج ۲، ص ۳۳ و ج ۶۹، ص ۴۰۶ ـ وسائل الشیعه: ج ۱۱، ص ۳۱۰، ح ۲۰۸۳۷.
[۲۸] - بحارالانوار: ج ۷۰، ص ۳۱۱ ـ المحجه البیضاء: ج ۷، ص ۳۵۱ ـ المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی: ج ۲، ص ۳۴۹.
[۲۹] - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: ج ۱۹، ص ۳۳۹.
[۳۰] - نهج البلاغه: حکمت ۳۹۱، ص ۵۴۵.
[۳۱] - نهج البلاغه: خطبه ۸۲، ص ۱۰۶.
[۳۲] - المحجه البیضاء: ج ۷، ص ۳۵۶ ـ بحارالانوار: ج ۷۸، ص ۶۳-۶۴.
[۳۳] - غرر الحکم و درر الکم: ج ۲، ص ۵۷۲.
[۳۴] - بحارالانوار: ج ۷۰، ص ۳۱۲ ـ ترک الاطناب فی شرح الشهاب: ص ۳۶۲، ح ۴۴۴۲ ـ المحجه البیضاء: ج ۷، ص ۳۵۶ ـ نهج الفصاحه: ص ۵۲، ح ۲۶۸.