تولید و ساده زیستی

با توجه به اینکه مهم ترین عامل مؤثر بر تغییرات مصرف یک کالا، تقاضا برای آن کالاست و موضوع بحث ما هم در اینجا تقاضای بعضی از کالاهاست، پس از اشاره به نقش سود در انگیزه تولید کنندگان، نگاهی گذرا به عوامل مؤثر بر تقاضای کالا خواهیم داشت و سپس نقش اسراف و تجمل گرایی در چرخه تولید را بررسی می کنیم.
سه‌شنبه، 15 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تولید و ساده زیستی

مقدمه

نقش مثبت افزایش مصرف در رشد و شکوفایی تولید از مباحث مطرح در اقتصاد است که این فصل به طرح این مطلب خواهد پرداخت، چون با توجه به شرایط کشورهای در حال توسعه، افزایش مصرف نه تنها به نفع این کشورها نیست بلکه تجمل گرایی و تشریفات، آثار منفی ویژه ای در پی دارد.
 
با توجه به اینکه مهم ترین عامل مؤثر بر تغییرات مصرف یک کالا، تقاضا برای آن کالاست و موضوع بحث ما هم در اینجا تقاضای بعضی از کالاهاست، پس از اشاره به نقش سود در انگیزه تولید کنندگان، نگاهی گذرا به عوامل مؤثر بر تقاضای کالا خواهیم داشت و سپس نقش اسراف و تجمل گرایی در چرخه تولید را بررسی می کنیم.
 

تقاضای تولید

مهم ترین عامل برای تصمیم گیری تولید کننده، سود است یعنی هر گاه تولید کننده پیش بینی کند که قیمت محصول، هزینه تولید و هزینه فرصت سرمایه را جبران می کند و سود اقتصادی دارد اقدام به سرمایه گذاری برای تولید آن خواهد کرد چون افزایش قیمت محصول، نشانه افزایش تقاضا برای تولید است و تولید کنندگان نگران فروش تولیدات خود هستند و باید اطمینان یابند که تولید آنها به قیمت مناسب خریداری می شود. بنابراین، تولید کنندگان با افزایش قیمت (سودآور) به وجود خریدار و به عبارت دیگر وجود تقاضا برای محصول خود اطمینان می یابند و تولید را افزایش می دهند خواه با افزایش ساعات کار، یا استخدام کارگر و یا تغییر فناوری.(1)
 
بنابراین، عوامل مؤثر بر تقاضای محصول حائز اهمیت است که میان همه عوامل، سه عامل مؤثرتر می باشد که عبارت اند از قیمت کالا، قیمت کالاهای جانشین و درآمد تقاضاکننده.
 
بدون تردید اگر قیمت یک کالا افزایش یابد تقاضای آن کاهش می یابد و چنانچه قیمت کالا کاهش یابد تقاضای آن افزایش می یابد. اما چنانچه کالای دیگری هم بتواند خاصیت این کالا را داشته باشد و همان نیاز را برطرف سازد کالای دوم خاصیت جانشینی نسبت به کالای اول دارد و افزایش قیمت مانند قبل موجب کاهش تقاضا نمی شود چون کالای جانشین می تواند مقداری از تقاضا را جبران کند. قیمت کالای جانشین و درجه جانشینی آن نقش مؤثری در تغییرات تقاضا برای کالای اصیل دارد به طوری که هر چه درجه جانشینی بالاتر و قیمت کالای جانشین به کالای اصیل نزدیک تر باشد با فرض ثبات قیمت کالای جانشین، اثر افزایش قیمت کالای اصیل در کاهش تقاضای آن بیشتر خواهد بود. و در حالت عکس یعنی کاهش قیمت کالای اصیل تقاضا برای آن کالا افزایش می یابد.
 
حال اگر کالای اصیل ضروری و جانشین آن لوکس باشد به طور طبیعی قیمت کالای لوکس بیش از ضروری خواهد بود.(2) و تقاضا برای کالای لوکس افزایش می یابد.
 
تغییر تقاضای کالا به نوعی با سلیقه، نیاز و درآمد افراد مرتبط است و با تبیین آنها چگونگی تغییرات فوق آشکار می شود و آثار اسراف بر تولید از این رهگذر تبیین می گردد.
 

١. سلیقه

اختلاف سلیقه بین انسان ها کاملا آشکار است و علت مشخصی هم ندارد. لذا دو نفر با شرایط کاملا برابر (مانند دو برادر) ممکن است سلیقه های کاملا متفاوتی داشته باشند و برعکس ممکن است دو نفر بیگانه و با شرایط متفاوت یافت شوند که سلیقه های نزدیک به هم داشته باشند.
 
برای انتخاب کالا طبیعی است هر کس کالای مورد سلیقه خویش را برگزیند اما این سبب نمی شود که یک یا چند سلیقه حاکم نگردد. از این رو، در هر جامعه ای ذوق و سلیقه هایی وجود دارد که عامل امتیاز از دیگرجوامع می شود مانند سلیقه غذایی جامعه آمریکایی، اروپایی و آسیایی یا سلیقه های مصرفی جوامع شهری و روستایی. این نوع اختلاف سلیقه ها موجب تمایز کلی بین کالاها می گردد.
 
بنابراین، سلیقه افراد جامعه نیز در بعضی موارد ممکن است با هم سازگار باشد، بنابراین همین سلیقه الگوی تولیدکنندگان می شود و بر اساس آن به تولید می پردازند.
 

۲. نیاز

تأثیر نیاز بر تقاضا بیش از سلیقه است چون تقاضا برای احساس رضایت مندی از دستیابی و مصرف کالاست. و از رفع نیاز رضایت مندی بیشتری احساس می شود. خردسالان از لوازم تفریحی و اسباب بازی و بزرگسالان از لوازم زندگی احساس رضایت مندی می کنند در حالی که ممکن است رنگ و شکل اسباب بازی کاملا مطابق ذوق و سلیقه ایشان هم نباشد.
 
بنابراین، انتخاب نوع کالا تابع نیازهای افراد است و اختلاف سلیقه در انتخاب شکل و رنگ و مانند آن اثر می گذارد. در اینجا نیز نیازهای عمومی و اکثریت باید مورد توجه تولید کنندگان قرار گیرد و کالاهایی که مورد نیاز عموم است تولید شود ...

تولید و ساده زیستی
 

3. قدرت خرید یا درآمد قابل تصرف

قدرت خرید عبارت از توانایی مالی هر فرد برای پرداخت قیمت کالای مورد تمایل اوست، یعنی پس از آن که کالایی مورد نیاز و مطابق سلیقه خریدار بود در صورتی می توان آن را تهیه کرد که توانایی خرید و پرداخت قیمت آن را داشته باشد و چنانچه به هر دلیلی قیمت آن پرداخت نشود تقاضایی صورت نگرفته است اگر چه ممکن است مورد نیاز شدید خریدار باشد و کاملا مورد علاقه و مطابق سلیقه او هم باشد. از این رو، شدت نیاز و علاقه فراوان به یک کالا سبب تقاضا نمی گردد. تقاضا هنگامی واقعی می شود که افراد آماده پرداخت قیمت باشند.
 

تقاضای مؤثر

قدرت خرید متقاضیان، نقش عمده ای در تعیین قیمت دارد و همچنان که گذشت تولید کنندگان در پی کسب اطمینان برای فروش تولیدات خویش هستند. لذا سود، تحریک کننده آنان است. بنابراین مهم ترین سؤال تولید کننده درباره اینکه چه چیزی باید تولید بشود را کسی می تواند پاسخگو باشد که بتواند سود تولید را تضمین کند و به عبارت دیگر، قدرت خرید داشته باشد.
 
بنابراین، سؤال دیگری هم پاسخ داده می شود و آن سؤال این است که کالا برای چه کسانی باید تولید بشود؟
 
پاسخ این است که برای کسانی که قدرت خرید داشته باشند و به عبارت دیگر کسانی که تقاضای آنها مؤثر است. بنابراین، آیا نیاز همه برآورده می گردد؟ پاسخ این سؤال را از اقتصاددان برجسته نئوکلاسیک پل ساموئلسن می شنویم:
 
نظام توزیع کالاها و خدمات در چنین سیستمی (بازار) از آرای دلاری تبعیت می کند، نه از حیاتی ترین نیازها، شیری که موجب تداوم سلامت یک بچه فقیر می شود ممکن است نصیب گربه یک فرد متمول شود.(3)
 
تولید و ساده زیستی
 

تجمل گرایی و تولید

از نظر اقتصاد رایج، با افزایش مصرف، تقاضا افزایش می یابد و در پی آن تولید افزایش یافته و رونق و شکوفایی آغاز می گردد، از طرف دیگر با افزایش تولید اشتغال گسترش می یابد و توزیع درآمد هم بهتر می شود. بنابر این افزایش مصرف به نفع همه است.
 
اما به نظر می رسد این تعمیم خیلی مطابق واقع نباشد. چون کالاها با هم تفاوت دارند و آثار افزایش مصرف کالاهای اساسی و لوکس یکسان نیست. اکنون به بررسی اجمالی این موضوع می پردازیم:
 
افزایش مصرف در گروه هایی با درآمد متفاوت، آثار متفاوت دارد. افزایش مصرف در صاحبان درآمدهای بالا به معنی افزایش اسراف و مصرف تجملی است، چون این گروه ها نیازهای اساسی خویش را تأمین کرده اند. حال افزایش تشریفات و لوکس گرایی با توجه به قدرت خرید کافی آنان، تقاضای کالاهای تجملی را افزایش می دهد و در کوتاه مدت موجب افزایش قیمت این نوع کالاها می شود اما پس از مدتی در پاسخ به این تقاضا تولید کالاهای تجملی نیز افزایش و قیمت آنها کاهش می یابد که با توجه به میزان هزینه های تجملی و تشریفات در بودجه خانوار در گروه های درآمدی بالا که سهم عمده ای از بودجه خانوار را تشکیل می دهد این سهم کاهش می یابد و این سبب افزایش فاصله مصرف از درآمد گشته و پس انداز و سرمایه گذاری افزایش می یابد از این دیدگاه تحلیل نامبرده تأیید می گردد. البته این سؤال باقی است که آیا مقدار پس انداز و سرمایه گذاری به اندازه مقدار افزایش مصرف خواهد بود؟
 
حال اگر آثار این اسراف (تجمل گرایی و تشریفات طبقات مرفه) را در طبقات کم درآمد بررسی کنیم به نتایج متفاوتی دست می یابیم مخصوصا اگر این پدیده در یک کشور جهان سومی روی دهد که از نظر منابع تولید و سرمایه نیز محدودیت دارد.
 
با افزایش تقاضا برای کالاهای لوکس و گرایش خطوط تولید به آن سوی و محدودیت منابع تولید و سرمایه، تولید کالاهای اساسی کاهش می یابد. بنابراین، قیمت آنها افزایش یافته و سهم بالای هزینه کالاهای اساسی در بودجه خانوارهای فقیر افزایش می یابد. از طرف دیگر، طبقات کم درآمد را عمدتا بخش کارگری تشکیل می دهد و با افزایش سهم هزینه کالاهای اساسی، تهیه کالاهای اساسی برای آنها مشکل خواهد شد و این موجب کاهش بهره وری کارگران می گردد در حالی که رشد محصول ملی برابر است با اندازه رشد بهره وری نیروی کار به علاوه رشد نسبی نیروی کار. بنابراین، کاهش بهره وری نیروی کار اثر مستقیم بر تولید داشته و آن را کاهش می دهد.
 
با توجه به اینکه اسراف گرایی و تشریفات در طبقات مرفه موجب افزایش پس انداز و سرمایه گذاری می شود اما در طبقات کم درآمد موجب کاهش بهره وری و تولید، این سؤال مطرح می شود که اثر کدام یک بیشتر است؟
 
در پاسخ به این سؤال برای کشورهای جهان سوم که با محدودیت منابع سرمایه ای روبه رو هستند، باید گفت افزایش مصرف تجملی اگر واردات را افزایش دهد اثر مستقیم در اتلاف منابع خواهد داشت و اگر در افزایش تولید هم سهمی داشته باشد، با توجه به سرمایه بر بودن این نوع صنایع باز هم موجب اتلاف منابع ارزی و سرمایه ای می گردد. اینها گذشته از آثار جانبی نابرابری درآمده است که عزم ملی را کاهش می دهد و وفاق ملی را از بین می برد. نتایج آماری در کشورهای توسعه یافته نیز حکایت از نقش مؤثر بهره وری نیروی کار در افزایش تولید سرانه دارد. مایکل تودارو می گوید:
 
دومین خصوصیت رشد جدید اقتصادی نرخ نسبتا بالای افزایش بهره وری کل عوامل تولید تولید سرانه تمام عوامل تولید) بوده است. در مورد عامل تولیدی (کار) نیز، نرخ افزایش بهره وری چند برابر نرخ های دوره ماقبل جدید شده است. برای مثال، برآورد شده است که بین ۵۰ تا ۷۵ درصد رشد تاریخی تولید سرانه در کشورهای توسعه یافته به دلیل افزایش نرخ بهره وری بوده است.(4)
 
و اینجاست که یادآوری سخن امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب علیه السلام لازم می گردد؛ آنجا که می فرماید: القصد مثراة والسرف متواة؛ میانه روی افزاینده ثروت و اسراف نابود کننده آن است.(5) این کلام حضرت علی امیر المؤمنین علیه السلام تأییدی است بر آنچه گفتیم.
 
پی‌نوشت‌ها:
1- تولیدکنندگان هر گاه با افزایش تقاضا روبه رو شوند با اضافه کاری کارگران ساعات کار را افزایش می دهند و چنانچه افزایش تقاضا را مستمر بدانند کارگر استخدام می کنند و اگر پیش بینی کنند که دائمی است فناوری بالاتری به کار می برند.
2- فناوری کالای ضروری ساده تر و در کشورهای کمتر توسعه یافته مقدار ارزبری کالاهای ضروری نسبت به کالای لوکس جانشین کمتر است چون مواد اولیه و فناوری وارداتی کمتری در آنها به کار می رود.
3- به نقل از مجله نامه مفید، شماره ۲۰، «اندیشه جنگ فقر و غنا »... دکتر فرشاد مومنی، ص33
4- توسعه اقتصادی در جهان سوم (ویرایش جدید)، ص ۱۱۹
5- الحیاة (ترجمه فارسی) ، ج ۴، ص ۳۱۴
 
منبع: مروری بر تجمل و اسراف، محمد علی شاه آبادی، کانون اندیشه جوان، تهران، 1385ش، صص 72-65


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط