اسراف و وابستگی اقتصادی

رکن و ارکان هر بنا پایه هایی محکمی است که ساختمان بر آن استوار می گردد. بدان جهت رکون انسان یا جامعه بر اشخاص و جوامع دیگر به معنی تکیه کردن و اعتماد یافتن به ایشان است و چون اعتماد کردن همراه با پذیرفتن بعضی صفات و تمایلات و یا شرایط ویژه است بنابراین رکون بر ظالم به معنی اعتماد همراه با پذیرش تمایلات و شرایط ظالمانه خواهد بود.
دوشنبه، 21 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسراف و وابستگی اقتصادی

مقدمه

یکی از جنجالی ترین مباحث در حوزه های علوم اجتماعی پس از جنگ جهانی دوم مباحث مربوط به وابستگی است که از زاویه های گوناگون به آن پرداخته شده است و از مهم ترین آنها وابستگی اقتصادی است و برای آشنایی با آن ابتدا مفهوم وابستگی و ممنوعیت آن در قرآن کریم بررسی می گردد و سپس به آثار اسراف در وابستگی می پردازیم و در پایان از دیدگاه فقهی به اسراف و وابستگی نگاه ویژه ای خواهیم داشت.
 

مفهوم وابستگی

متغیر وابسته و مستقل در توابع ریاضی مثال مناسبی برای ورود به بحث است. تبعیت (y) از (x) در یک تابع ریاضی به معنی آن است که:
 
اولا: هر گاه و به هر دلیلی (x) تغییر کند به میزان تعیین شده در رابطه ریاضی (y) نیز تغییر خواهد کرد.
ثانیا: هر گاه تغییرات در (y) فقط از طریق تغییر (x) ممکن باشد بدین معنی است تا وقتی که این رابطه برقرار باشد (x) متغیر مستقل و (y) متغیر وابسته خواهد بود.
 
عالم واقع و جوامع امروزی را هم می توان از این دیدگاه تفکیک کرد یعنی آنها را از زاویه استقلال و وابستگی تحلیل و بررسی کرد. برای این پدیده اصطلاحات متعددی قرار داده شده است. قدیمی ترین آنها تقسیم کشورها به پیشرفته و عقب مانده است که نام گذاری زننده ای بود؛ لذا به کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه و یا جهان سوم در برابر جهان اول و دوم (که عبارت از کشورهای پیشرفته سرمایه داری و سوسیالیستی است) و یا کشورهای مرکز و حاشیه، و شمال و جنوب و نام های دیگر تغییر یافت و همه یک حقیقت را بازگو می کنند؛ یعنی در دنیا کشورهایی هستند که نقش متغیر مستقل را دارند و آنها را پیشرفته، توسعه یافته و کشورهای مرکز و ... می نامند؛ و در برابر آنها کشورهایی هستند که نقش متغیر وابسته را دارند و از آنها به عقب مانده، در حال توسعه، جهان سوم و کشورهای پیرامون و حاشیه نام برده می شود که تغییرات و نوسانات این جوامع از تغییرات در جوامع مستقل تبعیت می کند.
 
مقصود از استقلال این نیست که تغییرات در آن جوامع کاملا و مطلقة ارادی و اختیاری است بلکه بدین معنی است که:
 
اولا: تغییرات ریشه درونی دارد، یعنی بر اساس فعالیت ها و تغییرات درون جامعه و شکل گیری خواسته های افراد رخ می دهند و به صورت تحولات بزرگ یا کوچک در منظر عمومی و جهانی ظهور می کنند. مثلا پس از پیشرفت علوم و فنون و توسعه صنعت و توانایی یافتن بر تولید متنوع محصولات، تنوع سلیقه بروز می کند.
 
ثانیا : هر گاه تغییری از بیرون به آنها تحمیل گردد، قدرت مقابله با آن را دارند و تأثیرات منفی آن را کاهش می دهند.
 
اما در جوامع وابسته:
اولا: تحولات ریشه بیرونی دارد و بدون وجود زمینه های مناسب و خواستگاه های مساعد و به صورت میهمان ناخوانده با اتکا به قدرت های خارجی وارد جوامع وابسته می گردد و لذا نه تنها با زیرساخت ها هماهنگ نمی گردد بلکه همانند تک دگمه ای براق و نو بر پیراهنی فرسوده و رنگ باخته، ناهمگونی خود را نشان می دهد.
 
ثانیا: ضعف پایدار و ساختاری این جوامع توانایی مقابله و بهره برداری مناسب را کاهش می دهد. بنابراین، اگر آثار مفیدی هم برای آنها ممکن باشد از آن بهره برداری نمی شود بلکه ابعاد منفی آن آثار عمیق تری به جای می گذارد. لذا یک تحول ساده در جوامع پیشرفته ممکن است بحران بزرگی در جوامع عقب مانده به وجود آورد چنانچه تغییرات قیمت نفت در سال های اخیر و تأثیرات آن بر اقتصاد ایران بهترین گواه است.
 
بنابر این بررسی مفهوم وابستگی در دو بعد باید انجام شود:
 
١- تحلیل ابعاد توسعه نیافتگی در جهان سوم و به ویژه جامعه مورد مطالعه؛
۲- فعالیت ها و جهت تغییرات در جوامع پیشرفته.
 
هر چند وابستگی جلوه بیرونی نظام توسعه نیافته است اما به هر حال در مقایسه با جوامع توسعه یافته تعریف می گردد و این جوامع پیشرفته هستند که جهت وابستگی را تعیین می کنند. از طرف دیگر، چون پدیده های اجتماعی متحول است پس جهات وابستگی و عوامل تعیین کننده آن در طول زمان ثابت نخواهند ماند و دائما در حال تغییرند؛ پس تحلیل و بررسی وابستگی ویژگی دیگری نیز دارد که پویایی آن است.
 
بنابراین وابستگی را می توان چنین تعریف کرد: رابطه ای یک طرفه که در قالبی مشخص، هر چند متحول، از سوی مرکز پیشرفته (همان ممالک صنعتی) بر حاشیه عقب مانده تحمیل گردد.(1)

اسراف و وابستگی اقتصادی
 

وابستگی و استقلال

استقلال به معنی اعمال حاکمیت یک دولت در محدوده مرزهای جغرافیایی و دفاع از این مرزها در برابر تجاوز خارجی است.(2)
 
پس از جنگ جهانی دوم نهضت های استقلال طلبانه وسعت یافت و شاید این پدیده چنین تحلیل گردد که ناشی از ضعف مستولی بر کشورهای استعمارگر و درگیر جنگ بوده است که آنان را از ادامه حاکمیت استعماری خویش ناتوان ساخته بود. اگر چه این تحلیل چندان دور از واقعیت نیست اما از طرف دیگر گسترش ابعاد استعماری نیز نباید از نظر دور بماند. به عبارت دیگر استعمارگران دریافته بودند پس از گسترش حلقه های وابستگی می توان هزینه های استعمار را کاهش داد.
 
در برابر آن کشورهای تازه استقلال یافته گمان می کردند با کسب استقلال و احراز کرسی در سازمان ملل بر کلیه مشکلات فائق خواهند آمد. اما پس از مدتی معلوم شد که استقلال سیاسی و حقوقی قراردادی بیش نیست و گره های متعدد فرهنگی و اقتصادی جوامع مسلط موجب دوگانگی عمیق در جوامع تازه استقلال یافته گشته است و بایستی به گشودن این گره ها همت گماشت.
 
چنانچه ژولیوس نایرره در مورد مذاکرات شمال و جنوب و تلاش گروه ۷۷ در جهت برقراری نظم نوین اقتصادی بین المللی به این موضوع اشاره می کند و می گوید:
 
... هیچ یک از ما تشخیص نداد که تحت سلطه استعمار اقتصادی نیز قرار داریم ... این پدیده با دید سیاسی نگریسته نشد. من خود تصویر نامشخصی داشتم. من پیش از استقلال از سوسیالیسم سخن می گفتم اما اگر سؤال می شد پس از استقلال چه خواهم کرد در جواب مبهم ترین برنامه عملی را ارایه می کردم. اعتقاد اصلی بر آن بود که استقلال سیاسی چاره ساز استقلال اقتصادی نیز خواهد بود ... بدین ترتیب بعد استقلال اقتصادی در مبارزات سیاسی فراموش شد و این دقیقا همان چیزی بود که استعمارگران می خواستند ...(3)
 
بنابراین وابستگی پدیده ای لزوم اقتصادی - اجتماعی و رابطه ای ارگانیک و بنیادی است و شناخت آن به نظریه پردازی علمی احتیاج دارد حال آنکه استقلال یک مفهوم حقوقی و قراردادی است.(4)
 

وابستگی در قرآن

وابستگی مسلمانان و به تعبیر قرآن موالات با کفار از مهم ترین مباحث قرآنی است به طوری که مرحوم علامه طباطبایی می فرماید: خداوند سبحان در این آیات به شدت درباره ربا سخت گرفته به طوری که در هیچ چیزی از فروع دین این چنین سخت نگرفته است مگر درباره موالات با دشمنان دین، که همانا شدت در آن مانند شدت در ربا است، اما درباره دیگر گناهان کبیره اگر چه مخالفت خود را اظهار کرده و به شدت سخن گفته است اما لحن کلام در منع آنها کمتر از این دو است حتی زنا، شراب خواری، قمار .. و یا بالاتر از اینها آدم کشی و فساد، اما همه اینها کمتر از ربا و موالات(5) با دشمنان دین است.(6)
 
آیات و روایات مربوط به ممنوعیت وابستگی، فراوان است که از میان آنها یک آیه مطرح و به اختصار بررسی می گردد: خداوند خطاب به پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:(فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَ مَنْ تَابَ مَعَکَ وَ لَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ* وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ)(7) همواره با آنان که با تو رو به خدا کرده اند هم چنان که مأمور شده ای ثابت قدم باش؛ و طغیان نکنید که او به هر کاری که می کنید بیناست به ستم کاران میل مکنید که آتش بسوزاندتان و شما را جز خدا هیچ دوستی نیست و کسی یاریتان نکند.
 
در آیات پیش از این، سرگذشت امت های گذشته (اقوام نوح، عاد، ثمود، شعیب، لوط و بنی اسرائیل ...) و دشمنی آنان با حق و سرنوشت ایشان آمده است. و آن را درس عبرتی برای پیامبران و یارانشان می شمرد و سپس ایشان را به پایداری در دین (فاستقم .....) و شام تمایل و تکیه نکردن بر ظالمان (و لاترکنوا ...) سفارش می کند.
 
دو آیه یاد شده رهنمود کلی برای تحقق اهداف توحیدی است چون بعد از بیان سرنوشت امت های پیشین ظاهرا به چاره جویی برای دچار نشدن به چنان سرنوشتی بر می آید و لذا در پایان می فرماید اگر چنین نکنید به آتش گرفتار شده و یاوری جز خدا هم نیست پس یاری نمی شوید فتمسکم النار ...).
 

نکته

۱- رکن و ارکان هر بنا پایه هایی محکمی است که ساختمان بر آن استوار می گردد. بدان جهت رکون انسان یا جامعه بر اشخاص و جوامع دیگر به معنی تکیه کردن و اعتماد یافتن به ایشان است و چون اعتماد کردن همراه با پذیرفتن بعضی صفات و تمایلات و یا شرایط ویژه است بنابراین رکون بر ظالم به معنی اعتماد همراه با پذیرش تمایلات و شرایط ظالمانه خواهد بود.
 
۲- از دو نظریه مطرح در مباحث وابستگی (خودکفایی و خوداتکایی) می توان گفت خوداتکایی به آیه شریفه نزدیک تر است چون خداوند در آیه نمی فرماید هیچ رابطه ای با ایشان نداشته باشید و کالایی تهیه کنید بلکه می فرماید هنگام برقراری رابطه به ظالمان اعتماد نکنید. بنابراین، هر گاه در رابطه ای قدرت چانه زنی کافی وجود داشته باشد و اهرم های فشار به اندازه کافی در اختیار باشد به طوری که مانع وابستگی شود برقراری چنین رابطه ای بی اشکال است و این به نظریه خوداتکایی نزدیک تر است.

اسراف و وابستگی اقتصادی
 

رابطه اسراف و وابستگی

یادآوری
چنانچه در تعریف اسراف در بخش اول گذشت، اسراف به سه نوع تقسیم می گردد:
 
اول: تضییع و هدر دادن اموال بدون مصرف کردن آن مانند فاسد کردن میوه یا هرزدادن آب و ...
دوم: مصرف بی رویه، یعنی مصرف بیش از مقدار نیاز مانند تهیه غذای ده نفر برای دو نفر.
سوم: مصرف بیش از حد شأن و منزلت مانند استفاده از ماشین گران قیمت در حالی که استفاده از ماشین ساده و ارزان برای همان شخص مناسب باشد.
 
در اینجا برای تحلیل اقتصادی اسراف و تأثیر آن بر وابستگی سه وجه عمده را بررسی می کنیم:
 

مصرف وابسته

یکی از مشکلات عمده کشورهای وابسته در دهه های پیشین وجود طبقه ای به نام «کمپرادور» بود. ایشان اقلیتی قدرتمند و ساکن در کشور بودند که از الگوی مصرف خارجی پیروی می کردند و این موجب افزایش وابستگی می گشت. زیرا با افزایش مصرف کالاهای خارجی و لوکس، تقاضا و قیمت آنها افزایش می یافت و چون این طبقات قدرت خرید کافی نداشتند تقاضای آنان به هر وسیله ممکن تأمین می گشت و این به معنی خروج ارز از اقتصاد است که با توجه به کمبود منابع سرمایه ای در جهان سوم مصرف کالای لوکس اتلاف این منابع شمرده می شود و موجب وابستگی می گردد.
 
قابل توجه است که طبقه کمپرادور اولا از نظر منافع اقتصادی بیش از آنکه وابسته به اقتصاد داخلی باشند وابسته به اقتصاد بین المللی بودند و از این رو، در این داد و ستد نه تنها زیان نمی دیدند بلکه منتفع هم می شدند. و ثانیا چون در جامعه دارای قدرت سیاسی و اقتصادی ویژه ای بودند خاصیت الگودهندگی داشتند و به همین دلیل، طبقات دیگر به تقلید از آنان می پرداختند و این نیز منافع آنان را افزایش می داد.
 
منافع این گروه زمانی به حداکثر می رسید که او تقاضای بومی برای اجناس ساخته شده خارجی رو به افزایش می گذاشت و ثانیة امکان رقابت داخلی در برابر آنها از میان می رفت و این موجب تشدید وابستگی می شد.
 
قابل توجه است که امروزه این تحولات از طریق نهاد ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی صورت می گیرد و سلطه کشورهای پیشرفته در عرصه ارتباطات از قوی ترین حلقه های سلطه بر جهان است.
 
از طریق ارتباطات و فرهنگ سازی، فرهنگ اسراف و تشریفات را ترویج و به درون خانه ها وارد می کنند و بدین وسیله به سلطه اقتصادی خویش و وابستگی جهان سوم در ابعادی گسترده تر و عمیق تر تداوم می بخشند. آن چنان که ریچارد نیکسون رئیس جمهور پیشین آمریکا معتقد است با توسعه ارتباطات و سلطه فرهنگ آمریکایی بر آن می توان آن چنان کرد که همه آمریکایی فکر کنند و سلیقه آمریکایی پیدا کنند و بر اساس این سلیقه کالا انتخاب کنند. در آن هنگام است که پیروزی بدون جنگ تحقق یافته است. او می گوید: تنها با الگو قرار گرفتن است که ارزش ها می تواند به دیگران منتقل شوند.(8)
 
در اینجا در برابر آموزگاران الهی اسلام شرمنده و سرافکنده می شویم آن گاه که می شنویم: امام صادق(علیه السلام) رئیس مذهب به روایت از پدرانش می فرماید.. امام علی علیه السلام می فرمود: کار این امت به خیر (و خوشی) است تا آن زمان که لباس عجم (اشراف خارجی و غیر عرب) نپوشند و خوراک های عجم نخورند و چون چنین کنند خدا آنان را خوار می کند.
 
استاد فرزانه محمدرضا حکیمی در ذیل این حدیث آورده اند: مسلمانان صدر اسلام زندگی ساده ای داشتند و ایمان اسلامی - از راه برانگیختن آنان به ساده زیستی و بی نیازی و ترک پرمصرفی - از آنان امتی استوار و نیرومند و متکی به خود ساخته بود و به سبب همین صفت های ارزشی بود که بر هر کس که با آنان کارزار می کرد پیروز می شدند، لیکن از آن به بعد - بیشتر - در نعمت های رنگارنگ فرو رفتند و به زندگی های اشرافی و اسرافی روی آوردند و آن روحیات بالا را که به آنها خو گرفته بودند از دست دادند. جامعه انقلابی، زمانی که ساده زیستی و پایداری را ترک نکرده است به هدف های خود می رسد؛ لیکن در غالب احوال عکس این می شود..(9)
 

صنایع وابسته

یکی دیگر از آثار تجمل گرایی و تشریفات در جوامع، انحراف الگوی تولید است چون هر گاه مصرف کالاهای تجملی و لوکس الگو شود این کالاها با مازاد تقاضا و کمبود عرضه روبه رو خواهند شد که برای جبران آن ابتدا واردات افزایش می یابد و سودآور بودن این بازار، تولید کنندگان را به سوی خود جلب می کند و از آنجا که صنایع تولید این کالاها نسبت به صنایع کالاهای اساسی فنی تر و پیچیده تر و لذا گران تر هم هستند پس ارزبری آنها هم بیشتر خواهد بود و از طرفی برای ادامه تولید هم به خدمات فنی و لوازم یدکی پیچیده تر نیازمندند. که این بر ارزبری این نوع صنایع می افزاید. حال با توجه به منابع طبیعی و اقتصادی محدود و ارزبری مداوم این صنایع درک آثار وابستگی ناشی از کالاهای لوکس مصرفی و تجمل گرایی روشن تر خواهد بود به ویژه اگر به وسیله شرکت های چند ملیتی راه اندازی شوند. مایکل تودارو درباره تأثیرات این صنایع می گوید:
 
تأثیر شرکت های چند ملیتی در توسعه بسیار ناموزون است و در بسیاری از موارد فعالیت های شرکت های چند ملیتی ساخت دوگانه اقتصادی را تقویت می کنند و توزیع نابرابر درآمد را تشدید می کند. آنها مایل اند که با بیشتر کردن تفاوت دستمزدها، منافع تعداد کمی از کارگران بخش مدرن را که حقوق خوبی می گیرند در مقابل منافع دیگران بهبود بخشند. این شرکت ها موجبات انحراف منابع را از تولید محصولات غذایی مورد نیاز به تولید کالاهای صنعتی پیچیده که بیشتر مورد تقاضای طبقات مرفه جامعه است فراهم می آورند و بالاخره اینکه آنها با استقرار در مراکز شهری و کمک به جریان شدید مهاجرت از روستا به شهر سبب بدتر شدن عدم توازن بین فرصت های اقتصادی شهر و روستا می شوند.
 
معمولا شرکت های چند ملیتی کالاهای نامناسب تولید می کنند (یعنی کالاهایی که مورد تقاضای اقلیت کوچک ثروتمند جامعه داخلی است) الگوهای نامناسب مصرف را از طریق تبلیغات و قدرت انحصاریشان در بازار ترویج می کنند و این کارها با استفاده از تکنیک های نامناسب تولیدی (سرمایه بر) انجام میدهند. این مورد شاید اصلی ترین مورد انتقاد از شرکت های چند ملیتی باشد.
 
بالاخره، در سطح سیاسی این ترس غالبا اظهار می شود که شرکت های چند ملیتی بر قدرت توانایی به دست گرفتن کنترل دارایی ها و مشاغل محلی را دارند. از این رو، می توانند نفوذ قابل ملاحظه ای بر تصمیمات سیاسی در تمام سطوح داشته باشند.(10)
 
 ادوارد بر من نیز می گوید: بهترین راه برای دستیابی به اهدافی که بنیادها (شرکت های چندملیتی) تعیین می کنند به کارگیری فناوری پیچیده است.(11)

اسراف و وابستگی اقتصادی
 

وابستگی در کالاهای ضروری

از ویژگی های مشترک جهان سوم محدودیت سرمایه، کارآیی نازل، کاهش تحصیل در سطوح عالی و گستردگی اقشار فقیر است. در این شرایط تضییع اموال و مصرف بی رویه آن هزینه تأمین کالاهای اساسی و ضروری را افزایش می دهد به طوری که در بسیاری از کشورها موجب واردات این کالاها یا مواد اولیه آنها شده است مانند واردات گندم، روغن، گوشت، دانه های روغنی و خوراک دام و طیور ... و این موجب وابستگی در زمینه کالاهای ضروری می گردد.
 
بدیهی است میزان وابستگی را حجم واردات تعیین نمی کند بلکه نقش صادرات و واردات در اقتصاد و به عبارت دیگر، تأثیر آن بر اقتصاد جامعه تبیین کننده میزان وابستگی است. این موضوع در کشورهای صادر کننده و مصرف کننده نفت به خوبی آشکار است به طوری که صادرکنندگان بیش از مصرف کنندگان به درآمد حاصل از نفت وابسته اند. از این دیدگاه می توان به نقش وابستگی کشورها در کالاهای اساسی و ضروری به بیگانگان پی برد. از این رو، می بینیم در حالی که توانایی تأمین مواد غذایی ارزان از بازارهای بین المللی برای کشورهای اروپایی و ژاپن وجود دارد همواره با پرداخت یارانه، فرآورده های غذایی را از منابع داخلی تأمین می کنند. این بدان معنی است که وابستگی در کالاهای ضروری به مثابه پیوند رگ حیات جامعه به خارجیان است و لذا کشورهای پیشرفته از آن هراس دارند.
 
اینجا بار دیگر به عمق سخن امیر مؤمنان علی ابن ابیطالب علیه السلام پی می بریم که می فرماید: احتج الی من شئت تکن اسیره واستغن عمن شئت تکن نظیره ...(12) نیازمند هر کس می خواهی بشو، اسیر او هستی؛ و از هر کس خواهی بی نیاز شوی، همانند (همرتبه) او می شوی.
 

نکته پایان و هشداری مهم

تا اینجا دانستیم حکم اسراف یعنی ممنوعیت آن از احکام قطعی و مسلم اسلام است (در بخش اول گذشت) و همچنین می دانیم هر فعل و حرکت عمدی که سبب وابستگی گردد نیز قطعا حرام است.
 
بنابراین پس از پی بردن به اینکه بعضی الگوهای مصرف و اسراف های نهفته در آن موجب استیلای بیگانگان می گردد ادامه آن مستلزم ارتکاب دو حرام است و دو عقوبت خواهد داشت، اسراف و وابستگی؛ برای توضیح بیشتر و پی بردن به اهمیت موضوع به یک مسأله از کتاب دفاع از تحریر الوسیله نوشته بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی رحمه الله توجه فرمایید:
 
مسأله ۱۰؛ اگر در روابط بازرگانی دولت ها یا بازرگانان با بعضی از بیگانگان خطری بازار مسلمانان یا زندگی اقتصادی ایشان را تهدید کند، ترک آن رابطه واجب است و چنین تجارتی حرام است. و بر رؤسای مذهب واجب است که کالاهای آنان و تجارت با آنان را طبق مقتضیات زمان تحریم کنند. و بر امت اسلامی پیروی از آنان واجب است همچنان که بر همه آنان واجب است در قطع این روابط جدیت کنند.(13)
 
در اینجا توجه آگاهان را به موضوع خطیر دیگری جلب می کنم و آن مسئولیت بسیار سنگین برنامه ریزان اقتصادی است. هم چنان که دانستیم، پیروی از الگوهای مصرفی تجملی و تشریفاتی (که متأسفانه الگوی حاکم بر اقتصاد رایج است موجب گسترش فقر و افزایش وابستگی می گردد و از آنجا که حاکمیت و حاکم اسلامی مسئول فقرا و رفع نیاز آنان است(14)، برنامه ریزی های این چنینی سه حرمت و در پی آن سه عقوبت را خواهد داشت که در این باره نیز کتاب دفاع تحریر الوسیله راهگشا و قابل توجه است:
 
مسأله ۹؛ اگر بعضی از رؤسای دول اسلامی یا بعضی از نمایندگان - دو - مجلس موجب نفوذ سیاسی یا اقتصادی بیگانگان بر مملکت اسلامی گردند به طوری که بیم نفوذ بر اساس اسلام یا بر استقلال مملکت ولو در آینده برود این رئیس مملکت یا نماینده خائن است و از مقام خود (هر مقامی باشد شرعا ) معزول است اگر چه تصدی آن (قبلا) حق بوده است. و بر امت اسلامی است که با مقاومت منفی همانند ترک معاشرت و معامله با او و روی گرداندن از او به هر صورت ممکن او را مجازات نمایند و در اخراج او از تمام شئون سیاسی و محروم کردن او از حقوق اجتماعی اهتمام ورزند.(15)
 
پی‌نوشت‌ها:
1- وابستگی جهان سوم، ص 206
2- همان، ص ۲۰۸
3- فرهنگ، استقلال و توسعه، صص ۱۴۵-۱۴۴
4- وابستگی جهان سوم، ص ۲۰۷
5- روشن است که موالات نوعی دلبستگی نیز به همراه دارد که در وابستگی وجود آن الزامی نیست اما از نظر آثار مشابه اند و بلکه از جهاتی وابستگی زیانبارتر از موالات است که اینجا مجال بررسی آن نیست
6- المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۴۰۹
7- سوره هود، آیات ۱۱۲ و ۱۱۳
8- پیروزی بدون جنگ، ص ۳۶۲
9- الحیاة (ترجمه فارسی)، ج ۵، ص ۳۱۴
10- توسعه اقتصادی در جهان سوم، صص ۴۹۵-۴۹۴
11- کنترل فرهنگ، ص ۱۴
12-. شرح غررالحکم و دررالکلم، ج ۲، ص ۱۸۴
13- ترجمه تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۳۳۱
14- کتاب الزکاة، ج ۳، صص ۱۹-۱۶
15- ترجمه تحریر الوسیله، ج ۲، ص ۳۲۹
 
منبع: مروری بر تجمل و اسراف، محمد علی شاه آبادی، کانون اندیشه جوان، تهران، 1385ش، صص 127-113


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما