عمر بگذشت به بي‌حاصلي و بوالهوسي

اي پسر جام مي‌ام ده که به پيري برسي عمر بگذشت به بي‌حاصلي و بوالهوسي شاهبازان طريقت به مقام مگسي چه شکرهاست در اين شهر که قانع شده‌اند
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عمر بگذشت به بي‌حاصلي و بوالهوسي
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
عمر بگذشت به بي‌حاصلي و بوالهوسي

شاعر : حافظ

اي پسر جام مي‌ام ده که به پيري برسي عمر بگذشت به بي‌حاصلي و بوالهوسي
شاهبازان طريقت به مقام مگسي چه شکرهاست در اين شهر که قانع شده‌اند
گفت اي عاشق بيچاره تو باري چه کسي دوش در خيل غلامان درش مي‌رفتم
هر که مشهور جهان گشت به مشکين نفسي با دل خون شده چون نافه خوشش بايد بود
فلعلي لک آت بشهاب قبس لمع البرق من الطور و آنست به
وه که بس بي‌خبر از غلغل چندين جرسي کاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش
حيف باشد چو تو مرغي که اسير قفسي بال بگشا و صفير از شجر طوبي زن
جان نهاديم بر آتش ز پي خوش نفسي تا چو مجمر نفسي دامن جانان گيرم
يسر الله طريقا بک يا ملتمسي چند پويد به هواي تو ز هر سو حافظ


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط