هماي اوج سعادت به دام ما افتد
شاعر : حافظ
اگر تو را گذري بر مقام ما افتد |
|
هماي اوج سعادت به دام ما افتد |
اگر ز روي تو عکسي به جام ما افتد |
|
حباب وار براندازم از نشاط کلاه |
بود که پرتو نوري به بام ما افتد |
|
شبي که ماه مراد از افق شود طالع |
کي اتفاق مجال سلام ما افتد |
|
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار |
که قطرهاي ز زلالش به کام ما افتد |
|
چو جان فداي لبش شد خيال ميبستم |
کز اين شکار فراوان به دام ما افتد |
|
خيال زلف تو گفتا که جان وسيله مساز |
بود که قرعه دولت به نام ما افتد |
|
به نااميدي از اين در مرو بزن فالي |
نسيم گلشن جان در مشام ما افتد |
|
ز خاک کوي تو هر گه که دم زند حافظ |
|