صوفي نهاد دام و سر حقه باز کرد
شاعر : حافظ
بنياد مکر با فلک حقه باز کرد |
|
صوفي نهاد دام و سر حقه باز کرد |
زيرا که عرض شعبده با اهل راز کرد |
|
بازي چرخ بشکندش بيضه در کلاه |
ديگر به جلوه آمد و آغاز ناز کرد |
|
ساقي بيا که شاهد رعناي صوفيان |
و آهنگ بازگشت به راه حجاز کرد |
|
اين مطرب از کجاست که ساز عراق ساخت |
زان چه آستين کوته و دست دراز کرد |
|
اي دل بيا که ما به پناه خدا رويم |
عشقش به روي دل در معني فراز کرد |
|
صنعت مکن که هر که محبت نه راست باخت |
شرمنده ره روي که عمل بر مجاز کرد |
|
فردا که پيشگاه حقيقت شود پديد |
غره مشو که گربه زاهد نماز کرد |
|
اي کبک خوش خرام کجا ميروي بايست |
ما را خدا ز زهد ريا بينياز کرد |
|
حافظ مکن ملامت رندان که در ازل |
|