دل از من برد و روي از من نهان کرد

دل از من برد و روي از من نهان کرد خدا را با که اين بازي توان کرد شب تنهاييم در قصد جان بود خيالش لطف‌هاي بي‌کران کرد
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دل از من برد و روي از من نهان کرد
دل از من برد و روي از من نهان کرد
دل از من برد و روي از من نهان کرد

شاعر : حافظ

خدا را با که اين بازي توان کرد دل از من برد و روي از من نهان کرد
خيالش لطف‌هاي بي‌کران کرد شب تنهاييم در قصد جان بود
که با ما نرگس او سرگران کرد چرا چون لاله خونين دل نباشم
طبيبم قصد جان ناتوان کرد که را گويم که با اين درد جان سوز
صراحي گريه و بربط فغان کرد بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
که درد اشتياقم قصد جان کرد صبا گر چاره داري وقت وقت است
که يار ما چنين گفت و چنان کرد ميان مهربانان کي توان گفت
که تير چشم آن ابروکمان کرد عدو با جان حافظ آن نکردي


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط