ديدم به خواب خوش که به دستم پياله بود
شاعر : حافظ
تعبير رفت و کار به دولت حواله بود |
|
ديدم به خواب خوش که به دستم پياله بود |
تدبير ما به دست شراب دوساله بود |
|
چهل سال رنج و غصه کشيديم و عاقبت |
در چين زلف آن بت مشکين کلاله بود |
|
آن نافه مراد که ميخواستم ز بخت |
دولت مساعد آمد و مي در پياله بود |
|
از دست برده بود خمار غمم سحر |
روزي ما ز خوان قدر اين نواله بود |
|
بر آستان ميکده خون ميخورم مدام |
در رهگذار باد نگهبان لاله بود |
|
هر کو نکاشت مهر و ز خوبي گلي نچيد |
آن دم که کار مرغ سحر آه و ناله بود |
|
بر طرف گلشنم گذر افتاد وقت صبح |
يک بيت از اين قصيده به از صد رساله بود |
|
ديديم شعر دلکش حافظ به مدح شاه |
پيشش به روز معرکه کمتر غزاله بود |
|
آن شاه تندحمله که خورشيد شيرگير |
|