دست از طلب ندارم تا کام من برآيد

يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد دست از طلب ندارم تا کام من برآيد کز آتش درونم دود از کفن برآيد بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دست از طلب ندارم تا کام من برآيد
دوش مي‌آمد و رخساره برافروخته بود
دست از طلب ندارم تا کام من برآيد

شاعر : حافظ

يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد دست از طلب ندارم تا کام من برآيد
کز آتش درونم دود از کفن برآيد بگشاي تربتم را بعد از وفات و بنگر
بگشاي لب که فرياد از مرد و زن برآيد بنماي رخ که خلقي واله شوند و حيران
نگرفته هيچ کامي جان از بدن برآيد جان بر لب است و حسرت در دل که از لبانش
خود کام تنگدستان کي زان دهن برآيد از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم
هر جا که نام حافظ در انجمن برآيد گويند ذکر خيرش در خيل عشقبازان


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما