چو آفتاب مي از مشرق پياله برآيد

ز باغ عارض ساقي هزار لاله برآيد چو آفتاب مي از مشرق پياله برآيد چو از ميان چمن بوي آن کلاله برآيد نسيم در سر گل بشکند کلاله سنبل
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چو آفتاب مي از مشرق پياله برآيد
دوش مي‌آمد و رخساره برافروخته بود
چو آفتاب مي از مشرق پياله برآيد

شاعر : حافظ

ز باغ عارض ساقي هزار لاله برآيد چو آفتاب مي از مشرق پياله برآيد
چو از ميان چمن بوي آن کلاله برآيد نسيم در سر گل بشکند کلاله سنبل
که شمه‌اي ز بيانش به صد رساله برآيد حکايت شب هجران نه آن حکايت حاليست
که بي ملالت صد غصه يک نواله برآيد ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
خيال باشد کاين کار بي حواله برآيد به سعي خود نتوان برد پي به گوهر مقصود
بلا بگردد و کام هزارساله برآيد گرت چو نوح نبي صبر هست در غم طوفان
ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآيد نسيم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما