28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010

1) 28 خرداد سال 1377 هجري شمسي : آيت الله حاج شيخ ميرزا علي غروي تبريزي از مراجع عالي قدر شيعيان عراق هنگام بازگشت از زيارت حرم سيدالشهداء(علیه السلام) به نجف در ميان راه مورد حمله واقع شد و به شهادت رسيد. دشمنان اسلام و آزادي بارديگر با اين جنايت چهره پليد و غيرانساني خويش را آشكار ساختند. آيت الله غروي تحصيلات خود را از 6 سالگي آغاز كرد وتا اخذ درجه اجتهاد به آن ادامه داد. از آثار آن بزرگوار كه سالها در نجف خارج فقه واصول
سه‌شنبه، 25 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010

28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 1) 28 خرداد سال 1377 هجري شمسي : آيت الله حاج شيخ ميرزا علي غروي تبريزي از مراجع عالي قدر شيعيان عراق هنگام بازگشت از زيارت حرم سيدالشهداء(علیه السلام) به نجف در ميان راه مورد حمله واقع شد و به شهادت رسيد. دشمنان اسلام و آزادي بارديگر با اين جنايت چهره پليد و غيرانساني خويش را آشكار ساختند. آيت الله غروي تحصيلات خود را از 6 سالگي آغاز كرد وتا اخذ درجه اجتهاد به آن ادامه داد. از آثار آن بزرگوار كه سالها در نجف خارج فقه واصول را تدريس مي كرد مي توان التنقيحُ في شرح العروةِ الوثقي را نام برد .
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 2) مرگ "آغامحمدخان قاجار" اولين پادشاه خونخوار قاجاريه در گرجستان (1176 ش): آغامحمدخان قاجار فرزند بزرگ محمدحسن خان قاجار قوانلو از اهالي استرآبادِ گرگان در مازندران بود. وي در كودكي پس از جنگي كه بين قبيله‏اش با خانِ افشار روي داد مقطوع النسل گرديد و پس از دربدري فراوان با اكرام كريم خان زند، به مدت شانزده سال زندگي خوشي داشت. آغامحمدخان به محض اطلاع از بيماري شديد وكيل الرُّعايا زند، از شيراز گريخت و براي تشكيل حكومت و كسب قدرت، وارد عرصه جنگ و مبارزه شد. وي نيرومندترين رقيب خود يعني لطفعلي خان زند را به زحمت شكست داد و سرزمين‏هاي قلمرو ايران را كه به علت ضعف حكومت مركزي، توسط حاكمان محلي، اعلام استقلال كرده بودند به تصرف خود درآورد. وي در صدد ايجاد حكومتِ مركزي مقتدر، از هيچ جنايتي فروگذار نكرد و حتي برادرانش را نيز به قتل رساند. آغامحمدخان قاجار در طول هفده سال، تمام مدعيان سياسي خود را از ميان برداشت و با قساوتي تمام، منظور خود را عملي ساخت. لشكركشي‏هاي آغامحمدخان قاجار به مناطق گوناگون و قتل عام‏هاي كرمان، تفليس و ديگر نقاط، اوج سفاكي و بي رحمي او را به نمايش گذاشت. آغامحمدخان پس از گذشت سال‏ها از كسب قدرت، در سال 1174 ش به طور رسمي در تهران تاجگذاري كرد و با اعلام تاسيس سلسله پادشاهي قاجار خود را پادشاه ايران ناميد، ولي هنوز مدتي از سلطنت رسمي وي نگذشته بود كه طي لشگركشي جديدي كه به قفقاز و گرجستان داشت توسط دو تن از خدمتكارانش به قتل رسيد و زندگي ننگين وي در 63 سالگي به پايان رسيد. آغامحمدخان قاجار در طي سال‏هاي حكومت خود، قسمت اعظم خاك ايران را تحت انقياد و اطاعت خود درآورد. وي مردي سنگدل، خشن و كينه‏توز بود و براي رسيدن به منظور خود از انجام هيچ جنايتي پرهيز نمي‏كرد.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 3) اولتيماتوم "محمدعلي شاه" به مجلس براي تبعيد چند تن از رهبران مشروطه (1287 ش): پس از آن كه محمدعلي شاه قاجار خود را براي وارد ساختن ضربه نهايي بر پيكر مشروطه آماده ساخت و براي حمله به مجلس تدارك ديد، با اولتيماتومي به مجلس شوراي ملي، خواستار دستگيري فوري هشت تن از رهبران و سخنوران مشروطه شد. ملك المتكلّمين كه از خطباي مشهور بود و به هر مناسبتي در سخنان خود به سرزنش محمدعلي شاه و اقدامات وي مي‏پرداخت؛ ميرزا جهانگير خان شيرازي كه با انتشار روزنامه صور اسرافيل با شاه در افتاده بود؛ سيد محمد رضامساوات كه در روزنامه‏اش به محمد علي شاه به شدت انتقاد مي‏كرد، سيد جمال الدين واعظ نيز كه سابقه طولاني در تهييج مردم و ايراد سخنان كوبنده و ضد استبدادي داشت و چند نفر ديگر، از جمله افرادي بودند كه محمدعلي شاه خواهان دستگيري و تبعيد آنان شده بود. به هرحال، مجلس از پذيرفتن اخطار شاه سرباز زد و بدين ترتيب، شاه كه بهانه لازم را براي انهدام كامل مجلس و مشروطه به دست آورده بود، دستور تهيه مقدمات انهدام ساختمان مجلس را كه نماد آزادي و حكومت مشروطه بود صادر كرد و اين ماجرا پنج روز بعد، در دوم تير 1287 اتفاق افتاد.
4) رحلت فقيه برجسته و عالم مجاهد آيت‏اللَّه "سيد احمد خسروشاهي" (1356 ش): آيت‏اللَّه سيد احمد حسيني خسروشاهي در سال 1291 ش (1330 ق) در تبريز به دنيا آمد. پس از آن كه دروس مقدماتي علوم اسلامي را در زادگاه خود فراگرفت، در سال 1314 ش، پدرش به علت مخالفت با ماجراي كشف حجاب و ديگر اقدامات ضد ديني رضاخان پهلوي، به اتفاق عده‏اي از روحانيون مبارز تبريز، به سمنان و سپس به مشهد تبعيد شد. سيد احمد نيز به مشهد رفت و از محضر استاداني چون حضرات آيات: حاج آقا حسين قمي، ميرزا ابوالحسن انگجي و ميرزا محمد آيت‏اللَّه زاده خراساني استفاده كرد. سپس بعد از اقامتي دو ساله در تبريز، راهي قم شد و در درس شيخ عبدالكريم حائري يزدي و استادان ديگر حوزه حضور مستمر يافت وي پس از سالياني به مدارج عالي علم و كمال و فقاهت دست يافت و خود نيز سال‏ها به تدريس فقه و اصول و كلام و اخلاق پرداخت. آيت‏اللَّه خسروشاهي سپس به دعوت پدر به تبريز مراجعت نمود و تا آخر عمر، رسالت خود را در آن جا ادامه داد. اين فقيه بزرگوار در آغاز قيام امام خميني(رحمة الله علیه) در سال 1342 ش، از جمله علماي مبارزي بود كه در تبريز به طرفداري از جنبش اسلامي امام پرداخت و در اين راه، بارها توسط عمّال پهلوي در تبريز، دستگير، زنداني و تبعيد شد. آيت‏اللَّه سيد احمد خسروشاهي سرانجام در 28 خرداد 1356 ش برابر با 30 جمادي الثاني 1397 ق در 65 سالگي دارفاني را وداع گفت و برحسب وصيت در صحن مطهر امام رضا(علیه السلام) دفن گرديد. برخي از آثار علمي و قلمي ايشان بدين قرار است: رسالةُ في المواعظ، حاشيه بر كتاب تبصره علامه حلي و حاشيه برعروةُ الوثقي و... .
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 5) شهادت "ابن‏سِكّيت" عالم لغوي و اديب مسلمان به دستور متوكل عباسي(244 ق): ابويوسف يعقوب بن اسحاق خوزي معروف به ابن‏سكّيت اهوازي، عالم، شاعر، لغوي، راوي و اديب مشهور ايراني و شيعي مذهب، در سال 186 ق در قريه‏اي در خوزستان به دنيا آمد. وي هيچ‏گاه از دانش‏اندوزي باز نايستاد و در رشته‏هاي مختلف علوم تدريس مي‏كرد. ابن‏سكّيت از خواص اصحاب امام جواد و حضرت امام هادي(عليهما السَّلام) بود. وي عشق و علاقه‏ي وافري به آل‏علي(علیه السلام) داشت و در اظهار عقايدش بي‏پروا بود. ابن سكّيت، معلّم فرزندان متوكل، خليفه‏ي ستمكار عباسي بود و در ابراز شيعي‏گري خود، زباني بي‏باك داشت، چندان كه جانِ خود را نيز به خاطر آن از دست داد. روزي متوكل كه با اهل بيت(علیهم السلام) ، دشمنيِ سرسختي داشت از او پرسيد كه آيا فرزندان من بهترند يا پسران امام علي(علیه السلام) ؟ ابن سكّيت در جواب گفت: من، تو و فرزندان تو را با قنبر، خادم علي(علیه السلام) برابر ندارم. متوكل برآشفت و فرمان داد زبانِ وي را از قَفا بيرون كشند. غلامان او را به بدترين صورت شكنجه كرده و كشتند. ابن‏سكّيت متخصص لغت و شعرِ عرب بود و بيش از بيست اثر ازخود بر جاي گذاشته است كه اصلاحُ المنطق و الالفاظ و الاضداد از آن جمله‏اند.
6) درگذشت "ابن بَنّاء" دانشمند علوم قرآني(470 ق): ابوعلي عبداللَّه بن بَنّاء، دانشمند علوم قرآني، محدث و فقيه مسلمان، از محققان در زمينه‏هاي تاريخ، اخلاق، حديث، كلام و لغت بود و تاليفات متعددي از خود به جاي گذارد. تعداد تاليفات ابن بنّاء را تا 150 جلد ذكر كرده‏اند كه البته تنها سه اثر او به صورت نسخه‏ي خطي در كتابخانه‏هاي بزرگ دمشق نگهداري مي‏شود. وفات ابن بناء در 85 سالگي واقع شد.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 7) رحلت عالم بزرگوار آيت‏اللَّه "سيد علي يثربي كاشاني" (1379 ق): آيت‏اللَّه سيدعلي يثربي كاشاني در سال 1311 ق در عتبات عاليات متولد شد. ابتدا نزد پدر بزرگوارش آيت‏اللَّه سيد محمدرضا پُشت مشهدي و ديگر اساتيد، مقدمات و سطوح را به پايان رساند. سپس در سال 1331 به حوزه‏ي درس آيات عظام علامه محمدكاظم يزدي(صاحب عُروَةُالوُثقي)، شريعت اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي و ميرزاي ناييني حاضر و از آنان بهره‏مند گرديد. آيت‏اللَّه يثربي در سال 1339 ق به درخواست پدرش به كاشان رفت، در حالي كه در وقت حركت، استادش آقاضياءالدين عراقي، او را با اشك بدرقه نمود. پس از ورود به كاشان، از طرف آيت‏اللَّه حائري يزدي موسس حوزه‏ي علميه‏ي قم از آيت‏اللَّه يثربي خواسته شد تا به قم آمده و به تدريس بپردازد. آيت‏اللَّه يثربي در سال 1341 ق راهي قم گرديد و حلقه‏ي درس خود را تشكيل داد. حضرات آيات عظام سيد شهاب الدين مرعشي نجفي، سيدمحمدباقر محقق داماد، حضرت امام خميني و ميرزاهاشم آملي از شاگردانِ برجسته‏ي اين فقيه بزرگوار مي‏باشند. وي در سال 1347 كه پدر گراميش فوت نمود، به كاشان مراجعت كرد. اين عالم رباني در 68 سالگي وفات يافت و با تشييع بي‏نظيري در كاشان در جوار قبر پدرش درصحن امامزاده حبيب بن موسي(علیه السلام) مدفون گرديد.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 8) 18ژوئن سال 1635ميلادي: رابرت هوك فيزيكدان و صنعتگر انگليس در دهكده اي در جنوب انگليس متولد شد. پدرش كشيش بود و آنان روزگار را به سختي مي گذراندند. اما بعد از مدتي هوك با اختراع پمپ باد به شرايط مناسبتري دست يافت. پاندول ساعت؛ و باروقر از ديگر اختراعات هوك مي باشند. وي همچنين چند كتاب در زمينه علم فيزيك نوشت كه مورد استفاده علماي بعد از خودش قرار گرفتند.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 9) 18ژوئن سال 1783ميلادي: ويليام هرشل منجّم بزرگ انگليسي موفق به كشف حقيقت كهكشان شد. او در چنين روزي با دوربين رصدي كه خود ساخته بود ثابت كرد كه كهكشان راه شيري مركب از ستارگان بسيار كوچكي است كه منظومه شمسي هم جزئي كوچك از آن محسوب مي شود.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 10) 18ژوئن سال 1935ميلادي: توماس ادوارد لارنس معروف به لارنس عربستان سياستمدار و نويسنده انگليسي در جريان يك حادثه رانندگي جان خود را از دست داد. او به امور باستانشناسي موزه بريتانيا در خاورميانه به كار اكتشاف پرداخت و در همين مدت با زبان عربي و آداب و رسوم عربها آشنايي يافت. او در براندازي نفوذ سياست امپراتوري عثماني در كشورهاي عربي و بهره بري از آن به نفع دولت بريتانيا سهم بزرگي داشت .
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 11) پايان زندگي سياسي "ناپلئون" به دنبال شكست در جنگ تاريخي "واترلو" (1815م): پس از فرار ناپلئون بُناپارت از تبعيدگاه خود در جزيره اِلْب و به دست گرفتن مجدد قدرت در فرانسه، اتحاد جديدي بر ضد او به سرعت شكل گرفت. ناپلئون براي مقابله با ارتش‏هاي دولت‏هاي پروس و انگليس كه در دهكده‏اي به همين نام، در بلژيك عليه سپاه ناپلئون صف آرايى مي‏كردند، حمله پيشگيرانه‏اي به عمل آورد. ولي در اين نبرد كه در دشت واترلو درگرفت، ناپلئون با هفتاد و پنج هزار سرباز، تاب مقاومت در برابر يك‏صد و شصت هزار نيروي متحد دشمن را نياورد. در جنگ واترلو به علت بارندگي بسيار شديد و صعب‏العبور بودن راه‏ها، حركت توپخانه ناپلئون كه وي در جنگ‏ها به آن اتكاي زيادي داشت به تاخير افتاد و قواي كمكي هم در خطوط مقدم جنگ، به موقع به امپراتور فرانسه نرسيد. در نتيجه، ناپلئون در اين جنگ شكست خورد و تسليم نيروهاي دول متحد گرديد. با شكست ناپلئون در نبرد واترلو در هجدهم ژوئن 1815م، وي به پاريس بازگشت و چون از تجهيز قوا براي ادامه نبرد نااميد شد، به نفع پسرش از مقام سلطنت استعفا داد، ولي متحدين به تقاضاي او براي واگذاري حكومت به فرزندش اعتنا نكردند. در نهايت، ناپلئون به وسيله كشتي جنگي انگليس به جزيره سنت هلن در جنوب اقيانوس اطلس تبعيد شد و شش سال بعد در سال 1821م در همان جا درگذشت.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 12) مرگ "ماكسيم گوركي" اديب بزرگ و نويسنده شهير روسيه (1936م): آلكسي ماكسيمويچ پشكوف معروف به ماكسيم گوركي نويسنده بلندآوازه روسي در 28 مارس 1868م در شهر گوركي گراد روسيه به دنيا آمد. وي در پنج سالگي پدر خود را از دست داد و تحت سرپرستي پدربزرگش قرار گرفت. گوركي پس از مدتي به دليل فقر مالي به كارهاي گوناگون روي آورد و مشاغل مختلفي تجربه كرد تا بتواند هزينه زندگي را تامين نمايد. از اين رو، خانه پدربزرگ را ترك كرد و تنها و بي‏كس، به سوي سرنوشت نامعلوم خويش رهسپار گرديد. وي دراين سال‏ها با سواد كمي كه داشت به مطالعه روي آورد وضمن آشنايى با آثار ادبي روسيه، تصميم گرفت، خود اثري را به نگارش درآورد. گوركي در سال 1895م به صورت جدي به كارهاي ادبي پرداخت و لقب ماكسيم گوركي به معني تلخ را به عنوان نام ادبي و مستعار خويش برگزيد. تنگ‏دستي و فقر و بي‏بهره بودن از محبت والدين و ناكامي در زندگي، دليل انتخاب اين نام بود. با اين حال، انتشار اولين داستانش در يكي از روزنامه‏هاي قفقاز، گوركي را در مسير شهرت قرار داد و او را در نوشتنِ بيشتر ترغيب كرد. گوركي در اوايل قرن بيستم به مسائل اجتماعي و نهضت انقلابي كشيده شد و در اين رهگذر، بسياري از آثار ادبي خود را به مسائل انقلاب اختصاص داد. فعاليت سياسي گوري در اين دوره موجب گشت كه پيوسته تحت فشار دستگاه حكومت و سانسور قرار گيرد تا اينكه به زندان افتاد، اما به سبب بيماري اجازه خروج از كشور يافت. گوركي در سال 1902م به سبب شهرتش در خارج از كشور به عضويت افتخاري آكادمي علوم روسيه برگزيده نشد، اما حكومتتزاري به علل سيايس اين انتخاب را رد و گوركي را بار ديگر توقيف كرد كه طرفداري عامه مردم از او و نيز شهرت و محبوبيتش موجب آزادي وي گشت. گوركي ساليان بعد را در اروپا و امريكا گذراند و پس از يكدهه دوري، در سال 1913م اجازه يافت به روسيه باز گردد. از آن پس با همه قوا به فعاليت پرداخت و طي سال‏هاي بعد با تأسيس نشريه ادبيات جهاني و كانون خانه هنر، به عنوان پلي ميان فرهنگ رايج دوره گذشته روسيه و فرهنگ جديد شوروي شناخته شد. ماكسيم گوركي، زندگي كاملاً عادي و بي‏تجملي داشت و دليل شهرت او نيز، توجه به انعكاس وضع زندگي مردم عادي در نوشته‏هايش بود، سبكي كه تا آن زمان در روسيه سابقه نداشت. او در آثارش با نگرشي عميق، زندگي مردم روسيه را مورد توجه قرار داد و براي حل مشكلات اجتماع، در جستجوي راه‏هاي نتيجه بخش برآمد. توصيف مردم ولگرد و بينوا، سستي و رخوت و تقدير شومِ ناشي از جهل و فقر، سكونت‏گاه‏هاي تاريك و متعفّن، محروميت، ميخوارگي و ذلت، محور اصلي داستان‏هاي گوركي را تشكيل مي‏دهند. از اين‏رو، وي را بنيان‏گذار ادبيات رئاليستي سوسياليستي يا واقع‏بيني اجتماعي خوانده‏اند كه وضع مردم فقير و خانه به دوش، موضوع اصلي كار آن را شكل مي‏دهد. اين سبك تاثير زيادي بر نويسندگان پس از گوركي نهاد و با تشكيل اتحاديه نويسندگان شوروي در سال 1932، وي به رياست اين اتحاديه انتخاب شد. گوركي گرچه به ادبياتِ واقع‏گرا و رئاليست نيمه دوم قرن نوزدهم تعلق دارد، اما تنها كسي از نسل خويش است كه در ادبيات جديد شوروي، به عنوان يك قهرمان از اصول سوسياليسم حمايت مي‏كرد. گوركي كه خود نويسنده‏اي بي‏سر و سامان بوده، به خوبي از عهده توصيف دقيق زندگي مردم بي‏خانمان برآمده است. دنياي او، دنياي بينوايان و بيچارگان است و دنياي رنج و مبارزه. گوركي در ادبيات، تنها يك هدف را پيش‏چشم داشت و آن عمل و تحرك بود. گوركي در سال‏هاي پاياني عمر، در كشور روسيه و خارج از آن، شهرت و محبوبيت عظيمي به دست آورد و در سراسر جهان، نويسندگان بسياري از آثار رئاليست سوسياليستِ او مايه گرفتند. از گوركي آثار متعددي برجاي مانده كه شرح زندگاني وي در سه جلد، كودكي، مادر و ميراث از شاه‏كارهاي درجه اول او به شمار مي‏روند. ماكسيم گوركي سرانجام در 18 ژوئن 1936م در 68 سالگي درگذشت.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 13) اعلام جمهوري در كشور مصر (1953م): شكست مصر در جنگ با رژيم صهونيستي در سال 1948م، مردم مصر را به حكومت ملك فاروق پادشاه اين كشور بي‏اعتماد و اوضاع داخلي مصر را متزلزل كرد. اين اوضاع باعث به وجود آمدن يك سازمان مخفي در داخل ارتش مصر تحت عنوان جنبش افسران آزاد شد كه با سلطه انگليس و خاندان پادشاهي مصر مخالف بود. اين سازمان در سال 1952م طي يك كودتاي انقلابي به رهبري سرلشكر محمدنجيب و سرهنگ جمال عبدالناصر، ملك فاروق را وادار به استعفا كرد. رهبران كودتا سپس فرزند خردسال فاروق به نام احمد فؤاد را با عنوان فاروق دوم موقتاً به سلطنت نشاندند. اما يك سال بعد ابتدا شوراي جانشين پادشاه را لغو نموده و با اعلام پايان فرمان‏روايى خاندان پادشاهي در 18 ژوئن 1953م و تبعيد خاندان فاروق، در مصر حكومت جمهوري برقرار شد و يك ماه بعد ژنرال محمدنجيب نيز به عنوان نخستين رئيس جمهور مصر سوگند ياد كرد. با اين حال، ژنرال نجيب يك سال بعد توسط جمال عبدالناصر بر كنار شد و عبدالناصر به دليل مبارزه با رژيم اشغال‏گر قدس در مصر و جهان عرب محبوبيت يافت. مصر در شمال شرقي قاره افريقا و در كنار درياهاي مديترانه و سرخ قرار دارد و از كشورهاي مهم عربي به شمار مي‏رود.
14) امضاي معاهده "سالت - 2" بين رهبران امريكا و شوروي سابق (1979م): رقابت‏هاي ايالات متحده امريكا و اتحاد جماهير شوروي سابق بر سر توليد سلاح‏هاي مرگبار هسته‏اي، سرانجام آن‏ها را به اين نتيجه رساند كه به خاطر منافع خود، اين سلاح‏ها را محدود كنند. از اين رو، مذاكرات محدود ساختن سلاح‏هاي استراتژيك موسوم به سالْتْ در سال 1969م بين سران ايالات متحده امريكا و اتحاد جماهير شوروي، به امضاي نخستين قرارداد محدود كردن اين سلاح‏ها معروف به سالت -1 انجاميد. اما دو كشور همچنان از راه‏هايى كه در اين معاهده پيش‏بيني نشده بود به توليد و ذخيره جنگ افزارهاي هسته‏اي ادامه دادند. به طوري كه تعداد كلاهك‏هاي هسته‏اي امريكا و شوروي كه بر روي موشك‏هاي قاره‏پيما با برد متوسط دو كشور سوار بوده و يا آماده سوار شدن بود، در فاصله امضاي قرارداد سالت -1 و آخرين دور مذاكرات آنان در سال‏هاي بعد، به بيش از 2 برابر افزايش يافت. به همين دليل آن‏ها مجبور شدند در 18 ژوئن 1979م، براي كاهش بيشترِ اين سلاح‏ها، معاهده ديگري تحت عنوان "سالت - 2" امضا كنند. ولي با تهاجم شوروي به افغانستان در دسامبر 1979م، جيمي كارتر رئيس جمهور وقت امريكا اين قرارداد را از كنگره پس گرفت و مسابقه تسليحاتي بين امريكا و شوروي همچنان ادامه يافت، سرانجام پس از روي كار آمدن گورباچف و ايجاد دگرگوني‏هاي اساسي در سياست‏هاي داخلي و خارجي شوروي، توافق‏هايى به مراتب وسيع‏تر از آنچه در قرارداد سالت - 2 پيش بيني شده بود، بين امريكا و شوروي به عمل آمد. با اين حال هيچ كدام از دو طرف به ويژه امريكا، پيمان‏هاي محدود كردن سلاح‏هاي استراتژيك را رعايت نكردند و در سال‏هاي بعد، امريكا با اصرار بر اجراي طرح سپر موشكي، در صدد لغو پيمان سالت - 2 نيز برآمده است.
28 خرداد 1389 / 5 رجب 1431 / 18 ژوئن 2010 15) استعفاي "نجم الدين اربكان" نخست وزير اسلام گراي تركيه (1997م): در انتخابات دسامبر 1995م، بنيادگرايان اسلامي كه به مرور در ميان جوامع ترك نفوذ كرده و از موقعيت مناسبي برخوردار بودند، به عنوان عمده‏ترين گروه سياسي كشور، 158 كرسي از 550 كرسي پارلمان را به خود اختصاص دادند. در اين ميان، احزاب لائيك تركيه با هم ائتلاف كردند تا جلوي نفوذ پارلماني اسلام‏گرايان را بگيرند. با اين حال نجم‏الدين اَربكان و رهبر اسلام‏گرايان تركيه در ژوئن 1996م به نخست‏وزيري رسيد و كابينه‏اي ائتلافي تشكيل داد. اربكان سركوب اسلام‏گرايان را مغاير با دموكراسي مي‏دانست و مخالف رابطه گسترده با رژيم صهيونيستي بود. اربكان در عمل تلاش كرد مناسبات تركيه را با كشورهاي اسلامي توسعه دهد. اربكان كه از سرد شدن روابط تركيه با اعراب و كشورهاي اسلامي در ارتباط با برقراري روابط با رژيم صهيونيستي و بستن آب رودخانه فرات بر روي سوريه نگران بود، در جهت نزديك شدن به كشورهاي اسلامي گام برداشت و نظاميان تركيه و لائيك‏هاي اين كشور را به رويارويى با خود برانگيخت. از اين رو شوراي امنيّت ملي تركيه كه نظاميان نفوذ فراواني در آن دارند، در فوريه سال 1997م دستورالعملي را براي نخست‏وزير از جمله در مورد مقابله با اسلام گرايان اين كشور صادر كرد. در نهايت، چهار ماه بعد در روز 18 ژوئن 1997م، اربكان تحت فشار نظاميان ناچار به استعفا از سمت نخست‏وزيري شد و چندي بعد به خاطر عقايدش محاكمه و به پنج سال محروميت از فعاليت‏هاي سياسي محكوم گرديد. به دنبال اين وقايع، حزب اسلام گراي رفاه نيز منحل اعلام شد.
16) روز عشاء رباني يكي از مراسم مسيحيان
17) تولد جیمز مونتگمری فلاگ طراح پوستر معروف عموسام 1877 م
18) درگذشت پاول کالین : طراح فرانسوی 1889 م




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط