شناسنامه تفسیر
نام معروف | مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن |
مؤلف | سید عبدالاعلی موسوی سبزواری |
تولد | ۱۳۲۸ق |
وفات | ۱۴۱۴ق |
مذهب | شیعه |
تعداد مجلدات | ۳۰ جلد(ناقص) |
مشخصات نشر | نجف اشرف، مطبعة الآداب، چاپ اول، ۱۴۰۴ق، قطع وزیری. قم، دار المنار، ۱۴۱۶ق، با تحقیق و حروف چینی جدید، جلد اول |
معرفی مفسر و تفسیر
آیت الله سبزواری در شهر سبزوار، یکی از شهرهای خراسان شمالی در ۱۲ ذی الحجة سال ۱۳۲۸ هجری قمری، مصادف با سال ۱۲۸۸ هجری شمسی در خانواده ای مشهور به قدس و تقوی و اهل علم و اجتهاد به دنیا آمد و عمویش یکی از بزرگترین مجتهدین آن عصر سبزوار بود. از اوان کودکی شوق و علاقه ای ویژه به کسب دانش و قرار گرفتن در جرگه اهل علم داشت. در سن چهارده سالگی از شهر سبزوار به مشهد رضوی کوچ کرد، در حالی که پیش از آن دوره های کوتاهی از تحصیلات در ادبیات و منطق و اندکی از فقه را در زادگاه خود نزد اساتید آن شهر به ویژه پدر فرا گرفته بود و در حوزه علمیه مشهد درس های خود را نزد بزرگ ترین اساتید آن دیار مانند: شیخ محمد حسن برسی، و آقا حکیم شهیدی و سید محمد عصار گذراند. در آن عصر مشهد یکی از مراکز فعال علوم عقلی و زادگاه و نشو و نمای شاگردان حکیم سبزواری - صاحب آثار فلسفی و از آن جمله منظومه فلسفه - بود. آن گاه که وی، پایه های علمی در حوزه ادبیات، فلسفه، عرفان، فقه، کسب کرد، شوق ارتقا و بهره گیری از علوم و کمالات افزون تر، او را وادار کرد که شهر مشهد را ترک کند و روحیه خستگی ناپذیر وی به او کمک کرد که در بهره گیری از دانشمندان گوناگون تلاش کند، و این سوی و آن سوی مراکز علمی و مرکز بزرگ علمی و فقاهت آن عصر کشاند و در نجف اشرف خوشه چین خرمن درس عالمان بزرگ آن دیار محقق نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمد حسین اصفهانی از بزرگان این دانش شود.این عالم ارجمند هر چند متناسب با شرایط علمی آن حوزه تا آخر حیات به محوریت تحصیل و تدریس و تحقیق خود در فقه و اصول ادامه داد، و حوزه نجف که اساسش به این علوم رونق گرفته، اما به این علوم بسنده نکند و از علوم دیگر همچون کلام و تفسیر غافل نشود، و به صورت خستگی ناپذیری در مسیر علوم گوناگون قرار گیرد و شاهد بر این اصل آثار علمی او است که او به یک رشته بسنده نکرده و در این رشته ها، صاحب نظر شده است.
حاصل این تلاش در مجموعه ای از آثار متنوع: فقه، اصول، کلام، فلسفه و تفسیر نمایان شده که هرکدام از این آثار بیانگر اندیشه و جهت گیری های او در حوزه دانش مسلمانان است. به عنوان نمونه: تهذیب الاصول، دورهای فشرده و کوتاه از علم اصول فقه است، مطالب، مبانی و قواعد استنباط، به دور از حشو و زواید این علم - که در این سده بسیار متورم شده و مباحثی که هیچ کارایی ندارد و موضوع آنها منتفی شده، یا پیش فرض های دیگر به کار استخراج احکام می آید - تهذیب شده و گویی مولف به ضرورت پالایش این دانش می اندیشیده است.
یا درباره همین تفسیر که پس از تفسیر مهم و ماندگار المیزان، به نگارش در آمده و در لابه لای تفسیر به خوبی نشان میدهد که این تفسیر در پیش او بوده و به آرای طباطبایی نظر دارد و بارها از مؤلف آن، به عنوان کلام: «سادة المفسرین»، یاد می کند، که همه اینها جلوه ای دیگر از تفسیرهای اجتهادی و کاوش های عقل گرایانه و گسترده تر از المیزان و بحث ها و بیان نکات معارفی و اجتماعی و حتی مباحث فلسفی و عرفانی است.
آثار علمی سبزواری به شرح زیر است:
١- تهذیب الاصول، مجلدین. (مطبوع).۲- جامع الاحکام الشرعیة فی الفقه.
3- مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن.
4- مناسک فی الحج.
5- مهذب الاحکام فی بیان الحلال والحرام. (۳۰ مجلد).
6- إفاضة الباری فی نقد ما ألفه الحکیم السبزواری.
۷- حاشیه بر تفسیر صافی.
سوگمندانه، او در حالی که در کمال صحت و سلامتی بود، در یک حالت غیر منتظره و به صورت ناگهانی در صبح روز دوشنبه ۲۷ صفر ۱۴۱۴ق مطابق با سال ۱۳۷۲ش در سن هشتاد و چهارسالگی، دار فانی را وداع گفت، در حالی که کارهای بسیاری را به اتمام نرسانده بود. بسیاری از آثار سبزواری، پس از مرگ او چاپ و نشر یافته است. گفته شده که مرگ او مشکوک و مانند برخی دیگر عالمان نجف در آن زمان با دستور حکومت آن وقت صدام حسین با سم بوده و ایشان مانند آیت الله غروی و بروجردی، دیگر و دیگران شهید شده و به صورت مظلومانه ای در حالت رعب و ترس و بی خبری جهان تشیع، تشیع شد و در شهر نجف اشرف و در صحن علوی دفن گردید.
مواهب الرحمان، به لحاظ سبک، یکی از گسترده ترین تفاسیر معاصر شیعه و مانند برخی از تفاسیر این جریان، با روش اجتهادی، و التزام به کاوش های عقلی است. نکته التفات دیگر، این که گرچه این تفسیر تا پایان قرآن به سرانجام نرسیده، (اگر نگارش یافته، چاپ نشده) اما، یکی از تفاسیر بزرگ شیعه و با مطالب و موضوعات انبوه است، چون بارها در بیان مطالب وعده می دهد که این بحث را آینده با تفصیل بیشتری مطرح کند. اما در همین اندازه موجود خود، یکی از تفاسیر مبسوط علمی شیعه و به لحاظ روشی، دارای ابعاد اجتماعی و تحلیلی در دوره های اخیر است. زیرا با زاویه ای متناسب با این نحله به ابعاد مختلف ادبی، لغوی، بلاغی، فقهی، کلامی و فلسفی و اجتماعی پرداخته و در هر قسمت به تفصیل وارد بحث شده است.
ذکر مسائل کلی هر سوره
سبزواری در ابتدای بحث پس از ذکر مسائل کلی هر سوره، به چگونگی معنای آیه و بیان مفردات آن می پردازد و از لغت، صرف، نحو و بلاغت در فهم کلام سود می جوید. چند و چون های حدیثی و تکیه بر مطابقت بر عقل و نقد خردورزانه نسبت به معنایی دارد، و به طور جدی تحلیل می کند، یا به شبهات پاسخ می دهد. سپس به بحث های عام و کلی مناسب با پیام آیه می پردازد. این بحث ها عموما شامل مسائل فقهی، اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی می شود. مؤلف از کسانی است که به نظم و پیوستگی میان آیات اعتقادی ندارد و در مقدمه ای مختصر به این موضوع و مسائل دیگر از مبانی، روش و مسلک تفسیری خود اشاره میکند، بدون آنکه به بحث های علوم قرآنی و مقدمات تفسیر بپردازد.در میان تفاسیر شیعه به مجمع البیان طبرسی از قدما و المیزان از متأخرین بسیار اهمیت داده و از این تفسیر مطالب بسیاری نقل و یا نقد میکند. هر چند که تفاسیر دیگر مانند فخر رازی، و رشید رضا در المنار و از متأخرین علامه طباطبایی بدون ذکر نام در نقد و بررسی کار او قرار دارد. (1)
ضمن سبزواری تفسیر دیگری در حاشیه و شرح تفسیر صافی دارد که در یک مجلد و به زبان عربی است و مؤلف با مشرب اجتهادی و تعقلی خود این جنبه تفسیر صافی را تکمیل کرده است. ظاهرا نسخه اصل به خط مؤلف در کتابخانه وی در نجف اشرف موجود است.(2)
از نظر روشی این تفسیر در طبقه بندی تفسیر پژوهی، تفسیر جامع و از نظر سبک بیان، علمی و مدرسی و همراه با طرح بخش بخش آیات قرآن پیش رفته است. تمام بحث های ادبی و لغوی و بلاغی و فقهی و کلامی را با عبارات ساده، گویا، کلمات مناسب با ادبیات حوزه های علمیه طرح کرده اما با این احوال تأکید ویژه ای بر جایگاه عقل و فلسفه دارد و از این که دینی بیاید که با عقل ناسازگاری داشته باشد، به شدت برمی آشوبد: «فإن العقل شرع إلهی داخلی، کما أن الدین شرع إلهی خارجی، أید الله کلا منهما بالآخر، فهما حقیقتان متلازمتان بل حقیقة واحدة لها آثار مختلفة، و لذا ورد أنه: «لا عقل لمن لا دین له» کما یصح أن یقال: «لا دین لمن لا عقل له، و سیأتی إثبات هذه الملازمة، بل وحدة الحقیقة فیهما بالأدلة الکثیرة»(3).
روش اجتهادی وی جمع میان مأثور و معقول و متکی به آرای مشهور و متفق میان آرای مفسرین است.
وی در آغاز تفسیر پس از خطبه کتاب، مقدمة فشرده و کوتاهی در بیان تنوع مشارب تفسیری و دیدگاه ها و روش مختلف تفسیری می آورد، و این تنوع را به حساب ظرفیت پذیری قرآن کریم میداند، که صاحبان علوم مختلف می توانند از آن با گرایش خاص خود تفسیر کنند. درباره برخی از مبانی و روش خود سخن می گوید، هر چند که به همه آنها اشاره نمی کند و در این قسمت جا داشت که او به برخی از انظار علوم قرآنی اشاره می کرد، که در لابه لای تفسیر آورده است، مانند بحث محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، و اعجاز قرآن. یا کسانی در مقام تحلیل رساله به آن توجه کنند.
سبزواری در این مقدمه در بیان هدف تفسیری خود تجربه متراکم تفسیری و نقد هرمنوتیکی درباره تفاسیر موجود می داند، و این چنین می نویسد: «فقد شملتنی عنایته تعالى لتفسیر هذا الکتاب العظیم الذی عجزت العقول عن درک کنهه... ففی کل سورة منه بحار من المعارف، و یتجلی من کل آیة منه أنوار من الحقائق... وقد ظهر لی بعد مراجعتی لجملة من التفاسیر، أنه فسر کل صنف من العلماء القرآن بما هو المأنوس عندهم،.. و العجب أنه کلما کثر فی هذا الوحى المبین والنور العظیم من هذه البیانات و التفاسیر، فهو على کرسی رفعته و یزداد على مر العصر تلألؤ وجلالا». (4).
یکی از ویژگی های این تفسیر، گرایش عقلی او است. در روش تفسیر عقلی، گاهی متنی است و گاهی بیرون از متن و توجه به قرائن و نشانه های غیرزبانی است، کاوش ها، نیز به این دو جهت محدود می گردد. از سوی دیگر، در بخش روش طرح مطالب تفسیری، نه شیوه استنباط و استخراج، سبزواری، در ذکر نام سوره و بیان مکی و مدنی، و عدد آیات آن، نیز به تحلیل و تبیین اجتهادی می پردازد، مثلا وقتی میخواهد نشان دهد که سوره انعام سوره مکی است، و یک جا نازل شده، در آغاز به تحلیل مضامین سوره می پردازد، و نکات اعتقادی و اوصاف سوره های مکی را از دقائق عرفانی و رموز سیر و سلوکی و بیان امور عقلی و ابعاد تربیتی بر می شمارد و حتی به دلیل عظمت مطالب، بعید نمی داند که این سوره، بارها و به مناسبت نزولش تکرار شده باشد و لذا می نویسد: «فصارت سورة کاملة و احتوت من الدقائق العرفانیة و الإشارت و الرموز للسالکین، مما تبهر منه العقول، کما لاتدع الجانب التربوى للإنسان و أصول الحجاج مع المشرکین، الذین أنکروا الحق و عارضوا أهله، مما یرجح أنها نزلت فی مکة المکرمة و لعظیم محتواها لایبعد تکرار نزولها».(5)
و یا در هنگام تفسیر آیه، متعرض جهات ادبی تفسیر می شود، تحلیل های ادبی او نیز عقلی و کند و کاوهای زبانی با روش اجتهادی است. به عنوان نمونه در تفسیر آیه: «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا صُمٌّ وَبُکْمٌ فِی الظُّلُمَاتِ مَنْ یَشَإِ اللَّهُ یُضْلِلْهُ وَمَنْ یَشَأْ یَجْعَلْهُ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (6) دلیل عطف «صم وبکم»، را برخلاف تکرار این کلمه در سوره بقره (۱۸) که بدون عطف آمده، این چنین شرح می دهد، که برخی گفته اند، همانند سوره اسراء (۹۷) از باب تلازم میان کری و کوری است، در حالی که در سوره بقره، این دو صفت به هم چسبیده و گویی یکی هستند. کسی که خداوند دل او را بسته، و مأیوس از بازگشت او شده، کر و کور است. و این آیه که برای بیان صفت مشرکین است که مانند آن دو آیه نیست و دارای طوایف و دسته های مختلفی هستند، برخی جمود بر تقلید دارند و برخی می شنوند و حق را میشناسند، اما لال هستند و نمی توانند حق را اقرار کنند، لذا دو گروه هستند.(7)
این شیوه تحلیلی در بیان پیام و مضمون آن، و بیان مفردات، نیز انجام می گیرد و آنگاه که بیان مباحث متعلق به موضوعات می رسد، شیوه اجتهادی و عقلی و گاه عرفانی مفسر که در پیرامون آیه و سوره است، آشکار می شود. در این بخش باز می توان به این نکته اشاره کرد که تفسیر به بخش هایی قابل تقسیم است، از قبیل تفسیر با اهتمام به منهج بیانی و لون ادبی و ذکر صرف و نحو و بلاغت و بیان قراءات.
از نظر سبزواری، این اصل مسلم است که عقل می تواند به فهم قرآن و کشف معانی آن کمک کند، همان طور که آیه ای وسیله کشف معنای آیه دیگر می گردد؛ و یا سنت در توضیح و تبیین آیه می آید. (چون قرآن خطاب به مردم و مناسبت با درک آنها است)؛ خرد و قواعد قطعی آن، وسیله کشف معانی قرار می گیرد و زمینه فهم صحیح و دقیق را فراهم می سازد و این مطلب از جای جای تفسیر استفاده می شود. البته گاهی این کاوش در قالب بیان فلسفی است و شکل استدلال و برهان پیدا میکند و تفسیر را در شکل منطقی و برهان فلسفی در ذیل این آیه می آورد: «وَکَذَلِکَ أَنْزَلْنَاهُ حُکْمًا عَرَبِیًّا وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَمَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا وَاقٍ»(8). می نویسد:
«قضیة عقلیة برهانها معها، أی: إنه إذا ثبت أنک على حق - کما هو الواقع - و کل من خالف الحق بعد ثبوته هو ظالم، فإنک لو خالفته لکنت من الظالمین». آن گاه می گوید در جای خودیعنی علم منطق - ثابت شده که صدق قضیة شرطیه به صدق نسبت بین دو طرف است، و نه تحقق موضوع آن در خارج.
سپس تحلیلی دیگر میکند و دلیل این که چرا در بیان استدلالی معاد، این آیات خطاب به پیامبر شده، پاسخ می دهد که چون پرسش از پیامبر است، با کاف خطاب آمده وگرنه خطاب به همه عقلا در همه زمان ها است و از این باب است که به در می گوید که دیوار بشنود و مخالفان معاد گمان نکنند که مخالفت با عالمی دیگر، نشانه علم آنان به آینده است: و بعد می گوید: به همین دلیل در حدیث آمده است: «أن القرآن نزل على طریقة إیاک أعنی و اسمعی یا جارة»(9). گاه قرآن نازل شده تا به در بگوید و دیوار بشنود.
بحث های عقلی و فلسفی
سبزواری، گاه پس از بحث های عقلی و فلسفی، این شبهه را مطرح می کند، که آیا کاوش در علل احکام جایز است و آیا می توان به مصالح احکام و معارف پی برد. او در آغاز اشاره به برخی از آیات میکند که کسانی از آنها استفاده عدم جواز وارسی را کرده اند، و گفته اند: عقل قاصر از وصول به علل و انقیاد در تعبدیات لازم است.او در پاسخ می گوید: که این استدلال به طلاق خودش باطل است، آن گاه پس از این می گوید: اتفاقا آیات بسیاری وجود دارد، که به تفکر و تعقل در مبدأ و معاد، و تکمیل نفس، دعوت می کند، حتی می توان گفت: فهم احکام و درک آنها، اهم از تکمیل نفس است، و از این که قرآن کسانی را مذمت می کند که مانند بهایم، فکر و تدبر نمیکنند و بر اساس غرایز خود عمل می کند، نکوهش می نماید: « وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لَا یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا یَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (10) و از سویی در ستت مقدسه نصوص فراوانی رسیده که در مقام بیان مصالح و مفاسد و حکمت احکام شرعیه هستند: سئوال از احکام و علل حکم آنها صحیح است و اشکالی ندارد. البته انگیزه سئوال و وارسی و کاوش در علل، ممکن است متفاوت باشد: گاهی سئوال برای تعلیم و درک درست اعتقاد و عمل به آن است. و گاهی: برای شناخت و علم اجمالی به احکام الهی است که از حکمت ها و مصالح ناشی شده و این دو قسم اشکالی ندارد. و گاهی برای تشکیک در احکام و تطبیق مصالح و حکم مطابق با اهواء است آن گونه که در اعصار ما رایج است و این گونه البته ناصحیح است». (11)
البته سبزواری توجه دارد که این روش کشف مصالح، و عقل گرایی، بسا ممکن است، به افراط کشیده شود، لذا در بیان دیدگاه های تفسیری خود، به پرهیز از اقوال شاذ و متفرد در تفسیر، اشاره و چنین توضیح می دهد که نگرانی افتادن در ورطه تفسیر به رأی، او را از اتکا به آرای شاد بازداشته است. از آن طرف به این دلیل که مبادا کاوش در تفسیر آیه ای، به حساب تفسیر به رأی گذاشته شود که در احادیث ممنوع شده، - نباید کاوش های زبانی را ممنوع کرد، چون از نظر وی تفسیر به رأی، استظهار از آیات و کنکاش در مدلول آنها نیست، زیرا در این صورت، تفسیر عقلی، استناد به قرائن کلام می شود. او در این باره روایات را یکی از قرائن فهم معنای آیه می داند.(12)
به تعبیر دیگر، از نظر ایشان و همه کسانی که به تفسیر عقلی روی آورده: کسی درباره کاوش های زبانی برای کشف مراد تردید نکرده است و بلکه مهم ترین و مورد اتفاق ترین موارد تفسیر عقلی که در میان همه ملل در فهم نص رایج است، کاوش های عقلی در کشف مراد متکلم و بهره گیری از خصوصیات لفظ و استخراج معنای مراد است. به همین دلیل این کاربردی جایگاه بس گسترده ای در میان مفسران از نحله های مختلف دارد.
شیوه سبزواری در تفسیر غالبا بیان و تحلیل فضای کلی مجموعه سوره و دسته ای از فرازها و ذکر تناسب آنها با پیش از آن کلمات، با کمک سیاق آیات و جمع میان آنها است هر چند که ابایی ندارد که تأویل کند، یا بیشتر به مقاصد آن توجه و تأکید کند، چنانکه به مناسبت قصه ابراهیم و اختلافی که مفسران درباره آزر عمو و یا پدر بودن وی دارند، این نکته را می آورد که عده ای این قصه را به خوبی نفهمیده اند، و شبهه برای آنها ایجاد شده، چون تدبر لازم را نکرده اند، یا به اسلوب بیانی قرآن توجه نکرده اند.(13)
از نظر ایشان تناسب میان قبل و بعد مباحث، هرچند که موضوع متفاوت شده، قابل توجه است و نوعی کنکاش زبانی برای کشف مراد به حساب می آید، او در ذکر مباحث کلی به مناسبت آیه، موضوعات مستقلی را طرح می کند.(14) مانند: بحث اخلاقی، کلامی، یا روایی، یا فلسفی، یا اجتماعی، و دیگر مباحث که نوعی تفسیر موضوعی و کشف مراد به صورت جامع است. روش سبزواری در طرح مباحث موضوعی و یا دسته بندی مطالب استخراجی از آیه با عنوان: المبحث الدلالی» است و منظورش از این عنوان، استنباط معنای عام از پیام های کلی آیه و ذکر نکات لفظی و دقائق علمی از تفسیر مجموع آیات است.
سبزواری، منابع و مصادر کار خود را بیان نمی کند، اما روشن ساخته که او عنایت ویژهای به تفسیرهای خاص مانند مجمع البیان، و برخی از تفاسیر معاصر دارد که از آن همواره با نام بعض المفسرین یاد می کند، و به تفاسیر روایی نیز عنایت دارد، کمتر جایی است که تفسیری کرده باشد و به روایت نظر نداشته باشد.
البته از روایات تفسیری به صورت گزینشی و با روش اجتهادی و نقادی استفاده می برد، هرچند که نقد او در مقایسه با تفاسیر عقل گرای معاصر ناچیز است. و از تفاسیر اثری همچون تفسیر منسوب به على بن ابراهیم، و تفسیر عیاشی و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام)
و «الاحتجاج» طبرسی، و غیر آنها از کتب حدیث شیعه، در مناسبت های مختلف بهره می گیرد. گویا این تفاسیر را مستند و بدون اشکال میداند و درباره چند و چون و صحت روایات آن سخنی نمی گوید. البته از کتاب الکافی» کلینی، و برخی کتب اربعه هم استفاده می برد. در ارجاع به سخنان مفسرین ارجاع نمیدهد و کمتر به اقوال مفسرین استناد میجوید. البته گاه احتمالات و وجوه تفسیری را ذکر می کند، تا آنها را نقد کند، بدون آنکه به قائل آن اشاره کند.
پینوشتها:
1- طرح کامل این تفسیر در ۳۰ جلد ریخته شده بود و نخستین چاپ آن در نجف اشرف، مطبعة الآداب، سال ۱۴۰۴ق، در قطع وزیری است که از این چاپ چهار جلد مشاهده شده، و در بیروت توسط مؤسسه آل البیت ۱۴۰۹ - ۱۴۱۰ق، مجددا چاپ و توزیع گردیده است. اما چاپ دیگری در قم با حروف چینی و تحقیق جدید با اشراف فرزند مرحوم از سال ۱۴۱۴ق، شروع و تاکنون چهارده جلد آن (تا پایان سوره انعام) به چاپ رسیده است. اگر همین روال ادامه یابد، بدون تردید حجم آن بیشتر خواهد شد.
2- مجله تراثنا، شماره 4، ص ۱۲۰۷
3- مواهب الرحمان، ج ۲، ص: ۱۹۶
4- همان، ج ۶/ ۱
5- مواهب، ج۱۳، ص ۶. چاپ جدید.
6- سوره انعام، آیه۳۹
7- مواهب، ج۱۳، ص۲۹۳
8- سوره رعد، آیه 37
9- مواهب الرحمان، ج ۲، ص: ۱۰۳
10- سوره أعراف، آیه ۱۷۹
11- مواهب الرحمان، ج ۲، ص: ۱۰۵- ۱۰۳
12- همان، ج ۱، ص ۷. چاپ جدید
13- مواهب الرحمن، ج۱۴، ص۱۲. چاپ جدید
14- از باب نمونه : مواهب، ج ۱، ص ۱۷۳ و ص ۲۳۸ و ص ۲۴۲ و ص ۲۰۵
منبع:
شناخت نامه تفاسیر، سید محمدعلی ایازی، چاپ اول، نشر علم، تهران، 1393ش، صص 971-962