24 تیر 1389 / 3 شعبان 1431 / 15 جولای 2010 |
1) 24 تير ماه سال 1289هجري شمسي :
سيّد عبدالله بهبهاني از روحانيون طراز اول تهران و رهبرآزاديخواهان دوره مشروطيت توسط مخالفين تروريست به شهادت رسيد . وي تحت توجهات پدر عالم و مجاهدش سيّد اسماعيل مجتهد بهبهاني در زادگاهش نجف اشرف تحصيل علوم ديني را آغاز كرد . سيّد عبدالله از حوزه درس حاج ميرزا حسن شيرازي كسب فيض نمود و بر دانش خود افزود . وي قبل از انقلاب مشروطيت نيز جزء روحانيون و علماي بنام پايتخت بشمار مي رفت و درحلّ و عقد امور مملكتي دخالت كامل داشت . وي با آغاز مشوطيت به صف مبارزين پيوست و با ياري و همكاري سيد محمد صادق طباطبايي رهبري مشروطه خواهان را به عهده گرفت . سيّدعبدالله بهبهاني در انقلاب مشروطه نقش بسزايي داشت و در راه زحمات فراواني را متحمل شد كه عاقبت به شهادت وي منتهي گشت . پس از شهادت سيّد در اين روز مجلس شوراي ملي و بازار تعطيل و عزاي عمومي اعلام گرديد . در پي آن نيز تمامي شهرهاي ايران مجالس ترحيم برگزار شد و پيكر اين شهيد انقلاب به ياري مير سيد علي بهبهاني به نجف اشرف انتقال يافت و در مقبره خانوادگي به خاك سپرده شد . |
2) مهاجرت علما و مردم تهران به قم و آغاز هجرت كبري در جريان نهضت مشروطه (1285ش):
در ادامه نهضت مشروطه، پس از آن كه خواستههاي علما و مردم در مورد تاسيس عدالت خانه و اجراي قوانين اسلام و... عملي نشد، علما تصميم گرفتند كه به قم مهاجرت نموده و در حرم حضرت معصومه (سلام الله عليها) تحصن كنند. در نهايت در 24 تير 1285 ش برابر با 23 جمادي الاول 1324، حضرات آيات سيد محمدطباطبايي و سيد عبداللَّه بهبهاني در رأس يك گروه هزار نفري به سوي قم حركت كردند و مهاجرت كبري را شروع نمودند. همچنين شيخ فضلاللَّه نوري ، سه روز بعد با فراهم آوردن جمعيت بسيار زياد ، از تهران به قم هجرت نمود. اين مهاجرت ، موجي از يك قيام در سراسر كشور ايجاد كرد و علماي بزرگ زمان از قبيل آقا نجفي اصفهاني و آخوند ملاقربانعلي زنجاني از روحانيون مشهور و متنفذ اصفهان و زنجان ، به اين تحصن پيوسته و روحانيون ساير شهرها با تلگرافهاي متعدد ، در انجام خواسته متحصنين قم پافشاري نمودند. در جايي كه نهضت در اوج پيروزي قرار داشت و مظفرالدين شاه قاجار هم خواسته رهبران نهضت را پذيرفته بود، به واسطه دستهاي مرموزي كه در جريان بود، اولين انحراف نهضت آشكار شد و عدهاي از مردم، ناآگاهانه به سفارت انگليس پناهنده شدند و در حياط سفارت تحصن كردند. تحصُّن بيش از بيست هزار نفر از مردم در سفارت انگلستان ، هرچند در ظاهر به بهانه حفظ جان مردم صورت ميگرفت ولي در واقع نوعي تعدّي از احكام اسلامي بود كه استعمار پير به دنبال آن بود. اين انحراف بعدها تا آنجا كشيده شد كه شيخ فضل اللَّه را كه خود، از رهبران مشروطه به شمار ميرفت، به دليل مخالفت با مشروطه غيرمشروعه، به جوخه دار سپردند. سرانجام بر اثر فشار متحصنين ، مظفرالدين شاه تمامي خواستههاي آنان را پذيرفت و در 14 مرداد 1285ش، طي فرماني، ضمن عزل عينالدوله، صدر اعظم مستبد خود، دستور برگزاري انتخابات و تشكيل مجلس شورا را صادر كرد. در نهايت علما و مردم متحصن در قم، ده روز بعد از امضاي فرمان مشروطه، با احترام به تهران بازگشتند. |
3) رحلت حكيم و زاهد متالّه آيت اللَّه "سيد موسي زرآبادي قزويني" (1313 ش):
آيتاللَّه سيدموسي زرآبادي در حدود سال 1256 ش (1294 ق) در قزوين به دنيا آمد. ايشان در قزوين و تهران از محضر حضرات آيات: ميرزا ابوالحسن جلوه، ميرزا حسن كرمانشاهي، شيخ فضلاللَّه نوري و... استفاده كرده و در علوم عقلي و نقلي به استادي رسيد. سيد موسي در علوم غريبه يكي از استادان مسلم ومتبحر بوده است و در مراحل تقوي و تهذيب نفس و سلوك شرعي نيز از نخبگان عصر خود بود، ليكن استادان و مربيان او در اين زمينهها شناخته شده نيست. آيتاللَّه زرآبادي به همراه ميرزا مهدي اصفهاني و شيخ مجتبي قزويني خراساني، سه ركن عمده مكتب تفكيك را در سده چهاردهم هجري تشكيل ميدهند. بر اساس اين مكتب كه ايشان از بزرگان آن است، ناب سازي و خالص ماندن شناختهاي قرآني و فهميدن اين شناختها و معارف به دور از تاويل و مخلوط شدن با افكار و نيز بر كنار از تفسير به راي از اهداف آن به شمار ميرود. آيتاللَّه زرآبادي ساليان متمادي به تدريس پرداخت و شاگردان فرهيختهاي پرورش داد كه دانشمندان نامآوري همچون شيخ مجتبي قزويني، شيخ علياكبر اللّهيان تنكابني، شيخ علياصغر شكرنابي و سيد ابوالحسن حافظيان مشهدي و شيخ هاشم قزويني خراساني و... در محضر او به درجات بالاي علمي دست يافتند. همچنين حاشيه برمنظومه سبزواري و حاشيه بر شرح اشارات از جمله تاليفات ايشان است. آيتاللَّه زرآبادي سرانجام در بيست و چهارم تير ماه 1313 ش برابر با دوم ربيعاالثاني 1353 ق در 59 سالگي به سراي باقي شتافت و در صحن امامزاده حسين قزوين به خاك سپرده شد. |
4) شهادت شاعر و عالم متعهد علامه "سيداسماعيل بلخي" توسط ايادي رژيم افغانستان (1347ش):
علامه سيداسماعيل بلخي در سال 1295 ش (1336ق) در قريه بَلخاب از توابع بلخ در شمال افغانستان به دنيا آمد. وي از سنين كودكي به تحصيل علوم ديني پرداخت و براي اين منظور به ايران و عراق سفر كرد. او در قيام خونين مسجد گوهرشاد مشهد در تيرماه 1314 حضور داشت و آن روزگار شوم و خونين ملت ايران را درك كرد و خود سهم عمدهاي در قيام داشت. در همين زمان بود كه به همراه پدر، درس و بحث را رها نمود و راهي هرات گرديد. سيد اسماعيل در راه مبارزه با استبداد، آرام و قرار نداشت و مردم مسلمان افغانستان را به مبارزه با حكومتهاي فاسدِ افغانستان تشويق ميكرد. از اين رو پس از بازگشت به هرات، عليه بيداد و استبداد وقت افغانستان شوريد و با ايجاد اولين هسته مقاومت و تشكيل "مجتمع اسلام"، با حكومت جور در افتاد. سيد اسماعيل با سخنرانيها و خطابههاي آتشين خود در هرات، دولت سلطنتي افغانستان را رسوا ميكرد و زنگ بيداري و آزاديخواهي را در هر كوي و برزن براي مردم مظلوم افغانستان مينواخت. او كه در طول دوران مبارزه، بر وحدت بين مسلمانان تاكيد داشت، هميشه از طرف دولت حاكم مورد اذيت و آزار قرار ميگرفت و نزديك به پانزده سال از عمر خود را در زندانهاي ستمشاهي افغانستان گذراند. سيد اسماعيل بلخي پس از آزادي از زندان، در سال 1346ش راهي نجف اشرف گرديد و با بزرگاني همچون حضرات آيات سيد محسن حكيم، سيدابوالقاسم خويي و علامه اميني و به ويژه حضرت امام خميني ديدار و گفتگو نمود. وي در بازگشت به افغانستان از ايران عبور كرد و مورد استقبال حوزههاي علميه قرار گرفت. وي پس از ورود به افغانستان، به مبارزات خود ادامه داد اما اين فعاليتهاي ضد حكومت جور، بر حكام ستم پيشه افغانستان گران آمد لذا در صدد از ميان برداشتن اين مجاهد في سبيلاللَّه برآمدند. در نهايت اين عالم مسلمان و مبارز در 24 تيرماه 1347 ش برابر با 18 ربيعالثاني 1388 ق در سن 52 سالگي از طريق تزريق مواد زهرآلود به دستور ظاهرشاه، پادشاه افغانستان در كابل به شهادت رسيد. |
5) رحلت آيتاللَّه "سيدمحمد حسن آلطيب جزايري" عالم بزرگ خوزستان (1373ش):
آيتاللَّه سيدمحمد حسن آلطيب جزايري در سال 1291ش (1330ق) در شهرستان شوشتر در استان خوزستان و در بيت علم و تقوا و فضيلت ديده به جهان گشود. وي پس از طي مقدمات و سطوح نزد پدر عالم خود و ديگر استادان شهر، در 23 سالگي به حوزه علميه قم رفت و در محضر آيات عظام: حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي، سيد محمد حجت كوه كمرهاي و سيد احمد خوانساري زانوي ادب به زمين زد و از دانش سرشار آنان در فقه واصول توشهها گرفت. ايشان سپس به قصد شركت در درس فيلسوف بزرگ زمان ، آيتاللَّه علامه ميرزامهدي آشتياني و فراگيري فلسفه و كلام، راهي تهران شد و مدتها در درس ايشان شركت جست. آيتاللَّه آلطيب پس از آن به شوشتر بازگشت و رياست حوزه علميه آنجا را برعهده گرفت و طي سالهاي متمادي به تدريس و تربيت طلاب علوم ديني ، وعظ و ارشاد، امامت جماعت، تاليف و تصنيف و مبارزه با فساد و امر به معروف و نهي از منكر پرداخت. اين فقيه فرزانه از حضرات آيات: حائري يزدي، سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي ، شيخ محمدكاظم شيرازي، سيدمحمدهادي ميلاني و شيخ آقابزرگ تهراني داراي اجازات متعدد اجتهاد و روايت بود و در علوم عقلي و نقلي چون فقه، اصول، حديث، نجوم، حساب و رياضيات و ادبيات عرب ، مهارت فراوان داشت. از ايشان آثاري برجاي مانده كه منظومه در حكمت ، تحرير عروةالوثقي و الرّياضُ المرضيه از آن جمله است. آيتاللَّه آلطيب جزايري سرانجام پس از كسالتي طولاني ، در شب بيست و پنجم تيرماه 1373ش برابر با 6 صفر 1415ق در 82 سالگي چشم از جهان فروبست و پس از تشييعي با شكوه به خاك سپرده شد. |
6) ولادت امام حسين(علیه السلام) (4 ق):
سيد جوانان اهل بهشت، ريحانهي باغ رسالت، يكي از دو گوشوارهي عرش خدا، خامس آل عبا، سرور آزادگان جهان، حضرت امام حسين(علیه السلام) در سوم شعبانِ سال چهارم هجري در مدينهي منوره به دنيا آمد. ابوعبداللَّه، كنيه و سيد شباب اهل الجنه، سبط النبي، مبارك و سيدالشهدا از القاب آن حضرت ميباشند. اخبار و احاديث گوناگون در فضايل و مناقب آن بزرگوار از شيعه و سني فوق تواتر است. نام آن حضرت، زينت بخشِ تاريخ انسانيت و قيام او سرخط و الگوي قيامها و نهضتهاي جهان است. آموزشگاه فداكاري را او يگانه آموزگار است و دانشگاه شهامت و شهادت را او يكتا استاد. پيامبر اكرم دربارهي نوادهي گرامي خويش فرموده است: حسين را در دلهاي مؤمنان، محبتي ژرف و پنهان است و او دري از درهاي بهشت ميباشد. سوگند به آن كه جانم به دست اوست كه حسين در آسمانها، بيش از روي زمين به عظمت ياد ميشود و او زيور آسمان و زمين است. |
7) روز پاسدار
:در جمهوري اسلامي ايران، سوّم شعبان، سالروز ولادت باسعادت امام حسين(علیه السلام) ، به عنوان روز پاسدار، نامگذاري شده است. پاسداران انقلاب اسلامي در ايران با تأسّي به شجاعت، مردانگي، استواري، ايمان و فضايل اخلاقي امام حسين(علیه السلام)، در راه حفظ آرمانهاي والاي اسلام و انقلاب اسلامي و نيز حراست از تماميّت ارضي جمهوري اسلامي، صحنههايي فراموش نشدني و حماسههايي با شكوه آفريدند و خود، سرمشق جوانانِ مؤمن و آزاديخواه جهان شدند. |
8) ورود امام حسين(علیه السلام) به مكهي منوره(60 ق):
چون معاويه در نيمهي رجب سال شصت هجري از دنيا رفت، برخلاف مفاد قرارداد صلح با امام حسن(علیه السلام) ، يزيد را به جاي خويش نصب كرد و اُمراي يزيد در سرزمينهاي اسلامي از مردم براي او بيعت ميگرفتند. يزيد به والي خود در مدينه دستور داد تا از بزرگان اين شهر به ويژه امام حسين(علیه السلام) بيعت بگيرد و گرنه آنان را به قتل برساند. امام حسين(علیه السلام) پس از آگاهي از موضوع، به اتفاق افراد خانواده، برادران و برادرزادگان خود از مدينه خارج شد و به سوي مكه حركت كرد. آن حضرت در اواخر ماه رجب سال شصت از مدينه بيرون آمد و در سوم شعبان وارد مكه گرديد. اين اقامت تا ماه ذيحجه ادامه يافت و امام در آن تاريخ، راهي عراق گرديد. |
9) تولد عارف شهير ميرزا "محمدحسن اصفهاني" معروف به "صفيعليشاه" (1251 ق):
حاج ميرزا محمد حسن بن محمد باقر اصفهاني معروف به صفيعليشاه از اكابر عرفاي قرن سيزدهم، متولد اصفهان بود. وي در خردسالي به يزد رفت و تحصيلات اوليه را در آن شهر به پايان رسانيد، سپس از راه هندوستان عازم مكه شد. در اين مسافرتها اصول و قواعد فقه و سير و سلوك را كه اخذ آنها منجر به خدمت مشايخ طريقت و قبول ارادت است به دست آورد و در پايان عمر خويش، در تهران اقامت گزيد. از وي چندين اثر علمي باقي مانده است كه زُبدَةُ الاَسرار، بَحرُ الحَقايق و تفسير قرآن به نظم و... از آن جملهاند. صفيعليشاه در 24 ذيقعدهي 1316 ق در 65 سالگي در تهران درگذشت و در خانقاهِ خود به خاك سپرده شد. |
10) تولد آيتاللَّه "سيدحسين خادمي" رييس حوزهي علميهي اصفهان(1319 ق):
آيتاللَّه حسين خادمي پس از طي دروس مقدماتي در اصفهان، براي ادامهي تحصيلات خود راهي حوزهي علميهي نجف اشرف گرديد و با بهرهگيري از اساتيد بزرگ نجف، به درجهي اجتهاد نايل آمد. آيت اللَّه خادمي سپس به اصفهان بازگشت و علاوه بر تدريس و تاليف، در عرصهي سياست نيز حضوري فعال داشت. ايشان از مخالفان سياستهاي ضد ديني رضاخان بود و در مبارزات ملي شدن صنعت نفت شركت كرد. با اوجگيري و گسترش مبارزات حضرت امام خميني، براي تحقق نظام اسلامي در ايران، بر فعاليتهاي سياسي و انقلابي خود افزود و در اين راه، تلاشي فراوان از خود نشان داد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، به نمايندگي از مردم استان اصفهان به مجلس خبرگان رهبري راه يافت و چند سالي نيز رياست حوزهي علميهي اصفهان را بر عهده گرفت. رهبر سعادت يا دين محمد(ص) از آثار ايشان است. وفات اين روحاني مجاهد برابر با بيستم اسفندماه 1363 ش در 86 سالگي در اصفهان واقع شد. |
11) 15ژوئيه سال 1815ميلادي :
اسارت و تبعيد ناپلئون بنا پارت امپراتور بزرگ فرانسه در جزيره سَنت هِلِن آغاز شد . ناپلئون در سال 1804ميلادي به امپراتوري فرانسه رسيد و پس از 11سال در چنين روزي به سنت هلن تبعيد گرديد . ناپلئون مدت 6سال آخر عمر خود را در اين جزيره گذراند و سپس در 52سالگي در گذشت . |
12) تصرف و اشغال بيت المقدس در فلسطين توسط سپاهيان صليبي (1099م):
جنگهاي صليبي عنوان يك سلسله از جنگهايى است كه طي قرون يازده تا سيزده ميلادي با تهاجم مسيحيان به سرزمينهاي اسلامي به وقوع پيوسته است. در اين نبردها كه به بهانه نجات قبر حضرت عيسي(ع) از دست مسلمين آغاز گرديد قتل و غارت و استثمار و استعمار مسلمين، هدف اصلي جنگجويان مسيحي بود. در سال 1095م پاپ اوربانوس با شعار "اين است اراده خدا"، نسبت به تصرف بيتالمقدس توسط مسلمانان، كه از آنها به عنوان دشمن ياد نمود، اظهار نگراني كرد و براي آزادسازي آنْ از ياران مسيح(ع) كمك خواست. از اينرو، اولين جنگ صليبي در نيمه اوت 1096م با شركت اقوام اروپايى آغاز شد و مسيحيان به طرف فلسطين به راه افتادند. آنان در مسير خود پس از كشتار و قتل عام در شهرهاي منطقه آسياي صغير و به ويژه انطاكيه، به راه خود ادامه دادند. شهر بيتالمقدس در آن زمان در اختيار خلفاي فاطمي بود و گرچه در ابتداي كار، دولت فاطمي به صليبيون پيشنهاد دوستي داد اما آنها كه براي قتل و غارت و تصرف آن شهر حركت كرده بودند ضمن رد اين پيشنهاد، خود را به آن منطقه رساندند. در اين هنگام، اردوي چهارصد هزار نفري مسيحيان براي تسلط بر بيتالمقدس آماده ميشدند و درخواست كمك والي اين شهر از مصر به عنوان مقر خلفاي فاطمي به جايى نرسيد. صليبيون حدود 40 روز به محاصره شهر ادامه دادند و سرانجام پس از چند حمله، موفق شدند بخشي از ديوار دفاعي شهر را ويران نموده و پس از فرار مدافعين آن، سربازان صليبي وارد شهر شدند. در نهايتْ در روز 15 ژوئيه 1099 بيتالمقدس سقوط كرد. مردم شهر تسليم شدند و پرچم امان فرمانده صليبيها برافراشته شد، اما سربازان مسيحي بدون توجه به اين مسئله آنچنان قتل و غارت و كشتاري به راه انداختند كه همه مورخين، اعم از مسيحي و مسلمان، به آن اذعان نمودهاند. در جريان اين حمله وحشيانه در مسجدالاقصي بيش از هفتاد هزار نفر به قتل رسيدند و اين آغازي بود بر تسلط مسيحيان بر اولين قبله مسلمين. |
13) تولد "نيكولا دو مالْبِرانْشْ" عالم علوم الهي و فيلسوف معروف فرانسوي (1638م):
نيكولا دو مالْبِرانْشْ، فيلسوف فرانسوي در 15 ژوئيه 1638م در پاريس به دنيا آمد. وي از جواني به تحصيل فلسفه پرداخت اما چون از بحثهاي پيچيده آن در باب موضوعات مشكوك و نامعلوم مابعدالطبيعي دلش گرفت، به علم الهيات كه معلمان آن، براي مشكلاتش جواب قاطعتري داشتند، روي آورد. از اين رو به سلك كشيشان درآمد و در صنف خطيبان ديني قرار گرفت. مالبرانش به ظاهر، عقايد آنها را به عنوان حقيقت محض ميپذيرفت و حال آن كه در دل، كاملا به آنچه مجبور به پذيرفتنش بود، اعتقاد نداشت. وي در 26 سالگي با دكارت آشنا شد و به مدت سه سال به مطالعه آثار اين فيلسوف هموطنش پرداخت. مالبرانش پس از خواندن آثار دكارت، از الهيات دست كشيد و بار ديگر به فلسفه روي آورد. وي تحت تاثير دكارت، كتاب جستجوي حقيقت را نگاشت. مالبرانش در اين كتاب، مانند دكارت از شك آغاز كرد و به حقيقت ختم نمود. وي بر اين عقيده بود: پيش از آن كه چيزي را مشاهده كني بدان ايمان نياور، اما هنگامي كه مشاهدات تو، عقل تو را به سوي حقيقت رهنمون گشت در ايمان، متزلزل مباش. به عبارت ديگر، عقل ما نتيجه معقولِ مشاهدات حواس ماست، و همين عقل كه حاصل مشاهدات حواس است، راهنماي ما بدين حقيقت است كه همه مخلوقات در خداوند وحدت مييابند. از اينجا معلوم ميشود كه عقل، راهنماي ما به قبول ايمان و ايمانْ راه وصول و درك خداوند است. مالبرانش هيچ علتي را به جز خدا قبول ندارد و اراده بشر را بيفايده ميداند و ميگويد هيچ چيز بدون اراده خداوند انجامپذير نيست. او همچنين با اعتقاد به افكار افلاطون، تحت تاثير وي نيز قرار گرفت. از اين جهت او را افلاطوني، مسيحي، ميناميدند. مالبرانش يكي از فلاسفه بزرگ فرانسه محسوب ميشود كه قائل به وحدت وجود و منكر ارتباط عقل و ماده بود. نيكولا دو مالبرانش سرانجام در دهم فوريه 1715م در 77 سالگي درگذشت. |
14) تولد "پير ژوزف پرودون" فيلسوف و نظريهپرداز فرانسوي (1809م):
پيِر ژوزف پرودون، يكي از متفكرين و صاحبنظران فرانسوي در امور سياسي و اجتماعي، در 15 ژوئيه 1809م در خانوادهاي فقير در شهر بزانسون فرانسه به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات متوسطه و دانشگاه، جزوهاي تحت عنوان "مالكيت چيست" منتشر كرد كه باعث شهرت او شد. پرودون معتقد بود كه كارگر و كارفرما بايد با رعايت تساوي مقدار محصول و مزد، و فروشنده و خريدار با ملاحظه تساوي قسمت محصولات، يكديگر را كمك كنند تا جامعه سعادتمند شود. او در سال 1846 كتابي به نام "نظام تناقض اقتصادي يا فلسفه فقر و بيچارگي" منتشر نمود و به دليل تندي و جسارت نوشتههايش، به سه سال حبس محكوم شد. پرودون زندگي بسيار سادهاي داشت و به اصول اخلاقي پايبند بود. وي ايمان محكمي به حيثيت و آزادي مردم داشت و با هر فرضيه و نظري كه شخصيت فرد را از ميان بردارد و از پيشرفت آزادانه او و ابتكاراتش جلوگيري كند، به سختي مخالفت ميكرد. از اين رو بود كه با سن سيمون، فيلسوف فرانسوي و كارل ماركس، نظريه پرداز آلماني و عقايد آنها مخالفت ميورزيد. پرودون بر اين باور بود كه جامعه بايد از اتحاديه كوچكي تشكيل شود كه با هم پيوستگي داشته باشند و امور آنها به نحوي اداره گردد كه نيازي به حكومت پيدا نكنند. وي به مسئوليت اخلاقي افراد اهميت بسيار ميداد و ميگفت، هر انضباطي كه به مردم تحميل گردد اشتباه است. او اولين كسي است كه لفظ آنارْشي يا اغتشاش و هرج و مرج را به كار برد ولي نه به معني انقلابي آن، بلكه بدين معني كه آنارشي و مردم بدون حكومت، كاملترين سازمان اجتماعي بشر ميباشد زيرا مدعي بود كه حكومت هر فرد بر ديگري، به هر شكل و طريق كه باشد، ظلم و ستمگري محسوب ميشود. ژوزف پرودون سرانجام در 16 ژانويه 1865م در 56 سالگي درگذشت. |
15) بمباران گسترده ژاپن توسط بمب افكنهاي امريكا در جريان جنگ جهاني دوم (1944م) :
در جريان بمباران پرحجم و گسترده تأسيسات و شهرهاي ژاپن توسط نيروي هوايى امريكا، كه از 15 ژوئيه 1944م آغاز گرديد هزاران بمب افكن سنگين ب - 29 امريكايي موسوم به "دژ پرنده" شركت داشتند و تا شكست نهايي ژاپن و تسليم اين كشور، ژاپن را بمباران كردند. از نتايج هولناك اين بمبارانها ميتوان، انهدام بيش از سه هزار كارخانه بزرگ و كوچك ژاپن و قتل عام دهها هزار غير نظامي را برشمرد. |
16) مرگ " نوري سعيد پاشا " نخست وزير عراق در جريان كودتاي اين كشور (1958م):
نوري سعيد پاشا، سياستمدار برجسته عراقي و مشهورترين نخست وزير عراق پس از استقلال اين كشور، در سال 1888م در بغداد به دنيا آمد و در جواني از مدرسه نظامي استانبول فارغ التحصيل گرديد. وي در 21 سالگي به ارتش عثماني پيوست و در جنگ امپراتوري عثماني و بلغارستان در سال 1912م شركت جست. نوري سعيد آنگاه در كنار حرفه سپاهيگري خود، فعاليتهاي سياسي را آغاز كرد و در جريان اعتراضات سياسي عليه امپراتوري عثماني، مورد توجه انگلستان واقع شد. بدين جهت پس از پيروزيِ اين حركت در پايان جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني، وي رياست ستاد ارتش ملك فيصل پادشاه وقت سوريه را بر عهده گرفت و به آن سر و سامان داد. نوري سعيد در مدت ماههاي سلطنت فيصل در سوريه با او بود و پس از برچيده شدن سلطنت فيصل از سوريه، با او به عراق آمد. پس از چندي، نوري سعيد در مارس 1930م با حمايت استعمار بريتانيا به نخستوزيري عراق رسيد و در طول 28 سال، فرمانرواي اصلي اين كشور به شمار ميرفت. وي در اين مدت، 14 بار به مقام نخست وزيري عراق دست يافت و با قدرتِ ابتكار، كوشش مداوم و در پرتو برقراري حداكثر تماس با كشورهاي همسايه عراق و ممالك اروپايى، بر اين سرزمين حكومت راند. نوري سعيد همواره موثرترين عامل در حفظ شيرازه نظام پادشاهي در عراق بود. وي تا سر حدّ امكان تلاش كرد از حجم دخالت نيروهاي عراق در جنگ عليه رژيم صهيونيستي در جريان جنگ اول اعراب و اسرائيل بكاهد. نوري سعيد فردي مؤثر در امضاي قرارداد 25 ساله 1930 عراق و انگليس، تأسيس اتحاديه عرب در سال 1945م و وارد كردن عراق در جنگ جهاني دوم به نفع متفقين، عليرغم مخالفت داخلي، بود. وي همچنين عاقد پيمان استعماري بغداد ميان چهار كشور عراق، تركيه، ايران و افغانستان در سال 1937م و عاقد پيمان سنتو در سال 1955م به شمار ميرفت. نوري سعيد در دو ماه آخر عمر خويش نيز در اتحاد هاشمي شامل اتحاد اردن و عراق به عنوانِ نخستوزيري دست يافت و نفوذش را در اردن نيز بسط داد. در دوران حكومت نوري سعيد، وي مخالفان خود را از سر راه برداشت و با ايجاد جوّ رعب و وحشت، پايههاي نفوذ استعماري انگلستان در عراق را مستحكم ساخت. حكومت نوري سعيد در نهايت در جريان كودتاي خونين عبدالكريم قاسم در چهاردهم ژوئيه 1958م به سر رسيد و كاخ فرمانروايى وي را ويران ساخت. در جريان اين كودتا كه علاوه بر پادشاه عراق، تمامي خاندان سلطنتي و بسياري از دولتمردان عراق كشته شدند، نوري سعيد چادري بر سر افكند و شناكنان از دجله گذشت و خود را به خانه رانندهاش رساند. در اين زمان، شوراي انقلاب براي دستگيري وي، جايزهاي هنگفت تعيين كرد. فرداي آن روز، يكي از زيردستان نوري سعيد، پول را بر وفاداري نسبت به ارباب سابق خود ترجيح داد و در شب شانزدهم ژوئيه 1958م، مقامات دولتي را از مخفيگاه او آگاه كرد. اما قبل از آنكه سربازان دولتي فرا رسند، توده خشمگين مردم به اقامتگاهش هجوم آوردند و او را در هفتاد سالگي به هلاكت رساندند. جنازه نوري سعيد سپس به وسيله طناب در خيابانهاي بغداد كشيده شد و به بدترين وجهي مُثله گرديد. |
17) ورود تفنگداران امريكايي به لبنان با درخواست رئيس جمهور اين كشور (1985م): در سال 1985م، مسلمانان لبنان عليه سلطهخواهي و تلاش مسيحيان براي قبضه قدرت در لبنان قيام كردند و خواهان محدوديت اين قدرت شدند. در اين حال كاميل شمعون رئيس جمهور وقت لبنان كه از سركوب مخالفان خود ناتوان شده بود از ايالات متحده امريكا درخواست كمك نظامي كرد. امريكا نيز با اعزام ناوگان هفتم و پياده كردن تفنگداران دريايىاش در خاك اين كشور در پانزدهم ژوئيه همان سال، قيام مردم لبنان را سركوب و نظام طايفهگري لبنان را از سقوط حتمي نجات داد. هرچند مداخله نيروهاي امريكا در لبنان، موقتاً حكومت طرفدار غرب در اين كشور را از خطر سقوط رهايى داد، ولي زمينه را براي اختلاف و دشمني بين مسلمانان و مسيحيان و حتي بين خود مسيحيان فراهم ساخت و جنگهاي داخلي ويرانگر و طولاني اين كشور را در سالهاي بعد به بار آورد. در اين ميان، در جريان حملات چريكي مسلمانان لبنان، تعداد زيادي از تفنگداران امريكايي نيز به هلاكت رسيدند. |