1 مرداد 1389 / 11 شعبان 1431 / 23 جولای 2010 |
1) افتتاح تلفن بيسيم بين تهران و لندن (1327 ش) |
2) اعلام به رسميت شناختن رژيم غاصب اسراييل توسط "محمدرضا پهلوي" در ايران (1339 ش):
در ايامي كه جنگ تبليغاتي بين ايران و چند كشور، از جمله شوروي و چين به دليل نزديكي بيش از حد شاه به آمريكا و واگذاري امتيازات گوناگون به ايالات متحده، به اوج خود رسيده بود، دولت منوچهر اقبال، نخست وزير وقت، براي ايجاد رابطه با دولت صهيونيستي اسرائيل مشغول مذاكره بود سرانجام دولت ايران، اسرائيل را به صورت شناسايي محدود و غير رسمي (دوفاكتور) به رسميت شناخت. ظاهراً بين دو دولت، سفيرمبادله نگرديد ولي هميشه يكي از ماموران وزارت خارجه به عنوان كاردار در اسراييل اقامت داشت و نماينده دولت اسراييل در ايران به عنوان وابسته اقتصادي، وظايف نماينده سياسي را انجام ميداد. به دنبال برقراري رابطه بين ايران و رژيم صهيونيستي، جمال عبدالناصر رييس جمهور مصر، نطق تندي عليه شاه ايراد نمود و از اينكه ايران، اسراييل را به رسميت شناخته است، به شدت انتقاد كرد. اين نطق، در كشورهاي اسلامي مؤثر افتاد و دولت ايران با حملات سخت كشورهاي مسلمان روبرو گرديد، به طوري كه شاه ناچار شد به عنوان شيخ شلتوت، رييس دانشگاه اسلامي الازهر در قاهره، تلگرافي مخابره كند و به وي توضيح دهد كه دولت ايران، دولت اسراييل را در سال 1330 به صورت محدود به رسميت شناخته و اين روزها اقدام تازهاي صورت نگرفته است. پس از ارتباط ايران و رژيم اسراييل كه در پي فشار دولت آمريكا به عمل آمده بود، دولت مصر با ايران قطع رابطه كرد و ديپلماتهاي ايران را از قاهره اخراج نمود. |
3) درگذشت فقيه و عالم بزرگوار "آخوند ملاعلي همداني" زعيم حوزه علميه همدان (1357 ش):
عالم وارسته، شيخ الفقها و المجتهدين آيتاللَّه علي بن ابراهيم معصومي معروف به آخوند حاج ملاعلي همداني از مراجع بزرگ و مدرسين مبرّز، حوزه علميه قم و از مراجع همدان در سال 1273 ش (1312ق) در يكي از روستاهاي همدان متولد شد. پدرگراميش كه آثار نبوغ و استعداد را در او مشاهده كرده بود، آخوند را نزد يكي از علماي محترم محل برده و در آنجا، در مدت كوتاهي، قسمتي از فقه و اصول را فرا گرفت. وي در همدان به مدت چهار سال در رشتههاي كلام و فلسفه و فنون رياضي تحصيل نمود و سپس به تهران عزيمت كرد. آخوند همداني پس از كسب علم از استادان فن، در سال 1300 ش نزد آيتاللَّه حاج شيخ عبدالكريم حائري مؤسس حوزه علميه قم رفت و در مدت 10 سال در شمار شاگردان ممتاز ايشان قرار گرفت و سطوح عالي را به اتمام رساند. ايشان همچنين در محضر ميرزا جوادآقا ملكي تبريزي و شيخ احمد قمي، به تكميل درس و تهذيب نفس اشتغال يافت و همزمان به تدريس سطح پرداخت. آخوند ملاعلي همداني در سال 1310 ش به دنبال درخواست اهالي متدين همدان و حسب الامر استادش حاج شيخ عبدالكريم حائري، به همدان بازگشت و حدود پنجاه سال رياست ديني آن شهر را برعهده داشت. آخوند همداني از استوانههاي بزرگ دين و زهد و تقوا در همدان و منطقه غرب كشور بود. ايشان حوزه علميه همدان را ساماني مجدد بخشيد و پناهگاهي براي روحانيت متعهد آن منطقه در فضاي فساد آلود آن روزگار به شمار ميآمد. چنانكه به مرور زمان، كتابخانه بسيار با ارزشي را در همدان به وجود آورد كه در آن منطقه كم نظير بود. مجله پيك اسلام نيز توسط ايشان تاسيس شد و انتشار يافت. از اين فقيه سترگ آثار متعددي بر جاي مانده كه اربعين حديث، رسالهاي در اجتهاد و تقليد، رساله در قاعده لاضرر و رسالهاي در حبط و تكفير از آن جمله ميباشد. سرانجام اين عالم رباني و فقيه بزرگ در اول مرداد 1357 ش برابر با نيمه شعبان سال 1398 ق در 84 سالگي جان به جان آفرين تسليم كرد و در همدان به خاك سپرده شد. در مراسم تشييع ايشان، يكي از كم سابقهترين اجتماعات مردمي پديد آمد كه به تظاهرات سياسي و نمايش اعتراض مردم مسلمان در برابر رژيم حاكم تبديل شد. همچنين كنگره بزرگداشت بيستمين سالگرد ارتحال ايشان، در روزهاي سوم و چهارم مرداد 1377 ش با حضور نمايندگان مقام معظم رهبري و مراجع عظام و شخصيتهاي علمي و فرهنگي در همدان برگزار شد و از شخصيت فقهي، علمي و اجتماعي ايشان تجليل به عمل آمد. |
4) عمليات لبيك يا خميني با رمز: فناي في اللَّه در منطقه شرق كارون، توسط سپاه (1367 ش) |
5) ولادت حضرت علياكبر(علیه السلام) فرزند ارشد امام حسين(علیه السلام) (33 ق) |
6) درگذشت "سنايي غزنوي"، عارف و شاعر بزرگ مسلمان(545 ق):
ابوالمجد مجدود بن آدم سنايى غزنوي، موصوف به حكيم، از بزرگان، حكما و شعراي ايران، در اواسط قرن پنجم هجري در طوس به دنيا آمد. او آن هنگام كه به شاعري روي آورد، مداح و شاعر سلطان ابراهيم غزنوي بود و پس از حادثهاي از اين كار توبه كرد و به عرفان روي آوَرد. اشعار سنايى براخلاق، مواعظ، حقايق توحيد، عرفان، حكمت و نكات لطيف بسياري تكيه دارد و آدمي را به تزكيهي دروني و توجه به شناخت خود و بازگشت به اللَّه سوق ميدهد. سنايى، كلام خود را به اشاراتِ مختلف از احاديث و آيات و قصص و تمثيلات و استدلالات عقلي و نتيجهگيري از آنها براي اثباتِ مقاصد خود و نيز اصطلاحاتِ فراواني علمي آراسته است و به همين سبب، بسياري از ابيات او، دشوار و محتاجِ شرح و تفسير شدهاند. آثار فراواني از سنايي به جا مانده است كه: حديقةُ الحقيقه و شريعةُ الطَّريقه، زادُالسالِكين، سيرُالعباد الي المعاد و كارنامهي بلخ از آن جملهاند. وفات وي را سال 555 ق نيز گفتهاند. |
7) رحلت فقيه گرانقدر شيعه، علامه "ملامحمد تقي مجلسي" در اصفهان(1070 ق):
علامه محمد تقي مجلسي در سال 1003 ق در اصفهان به دنيا آمد. مقدمات علوم را نزد پدرش مولاعلي مجلسي فراگرفت و سپس به حلقهي درس علامه عبداللَّه شوشتري راه يافت. وي سالها از محضر اين عالم بزرگ، فقه، حديث،اصول فقه، كلام و تفسير را آموخت. علاوه بر آن از درس عالم كم نظيري همچون "شيخ بهايى" بهره برد و روح تشنهي خودرا از درياي علم استاد، سيراب ساخت. علامه مجلسي همچنين از محضر اساتيد ديگر زمان از جمله مير فندرسكي، قاضي ابوالسُّرور و امير اسحاق استرآبادي نيز استفاده كرد. ايشان پس از سفري به نجف، به حيطهي شرح احاديث روي آورد و به تاليف و تدريس پرداخت. علامه محمدباقر مجلسي صاحب بحارالانوار( فرزندش)، محقق خوانساري، سيدنعمت اللَّه جزايري، ملامحمدصالح مازندراني و ملامحمدصادق كرباسي از جمله شاگردان و رَوضةُ المتقين، اربعين و شرح زيارتهاي مختلف از تاليفات اوست. علامه مجلسي در 67 سالگي در اصفهان وفات يافت و در كنار مسجد جامع اين شهر به خاك سپرده شد. |
8) وفات حكيم "ملااسماعيل خواجويي" عالم و فقيه بزرگ شيعه (1173 ق):
ملااسماعيلبن محمدحسين (مازندراني الاصل) در منطقهي خواجويى از محلات اصفهان ساكن بود. وي عالمي جامع، حكيم و از بزرگان فقها و متكلمين شيعهي عهد افشاريه به شمار ميرفت و به دليل قناعت و عدم توجه به دنيا، مورد توجه نادرشاه قرار گرفت. احياي حوزهي علميهي اصفهان پس از جنگهاي محمود و اشرف افغان از كارهاي او و تحرير كتب بشارةُ الشيعه و الجبر و التفويض از تأليفات ايشان است. اين عالم بزرگوار در تخت فولاد اصفهان مدفون است. |
9) درگذشت عالم زاهد و مجاهد "آقا نجفي اصفهاني" (1331 ق):
آيتاللَّه شيخ محمدتقي اصفهاني معروف به آقانجفياصفهاني در 22 ربيعالثاني 1262 ق در اصفهان بهدنيا آمد و در آنجا به تحصيل پرداخت تا به مقام اجتهاد رسيد. او را به عنوان جامع علومِ معقول و منقول شناخته و به قوَّت حافظه، حضور ذهن، سخاوت و شجاعت ستودهاند. آقانجفي اصفهاني صاحب نفوذ و قدرت معنوي فراواني بود و از آغازگران مبارزه در جنبش تنباكو به شمار ميرود. اين فقيه وارسته در دوران مرجعيت خود، در كمك به مردم و رفع ستم از ايشان اهتمام ميورزيد و در جهت تامين وسايل آسايش آنان كوشش ميكرد. بيش از يكصد اثر از آيت اللَّه شيخ محمدتقي رازي باقي است كه الاجتهاد و التقليد، اسرارُ الآيات، اسرارُ الاحكام و اسرارُالشَّريعه از آن جملهاند. |
10) مرگ "پير مارْيوو" نويسنده برجسته فرانسوي (1763م):
پيِر كارْلِه دو شامْبْلَن دو مارْيوو، نويسنده و داستاننويس فرانسوي، در هفدهم نوامبر 1688م در پاريس به دنيا آمد و پس از آشنايى با روشنفكران و اهل ذوق و ادب، در هجده سالگي به نمايشنامهنويسي روي آورد. موضوع آثار اوليه او هر چند بسيار عادي و متوسط بود، اما انديشههاي اصلي و مهمي را كه ماريو در آينده در نمايشهاي خود ميپرورانْد، نمودار ساخت. ماريو از اوان جواني، استعداد خود را در تحليل رواني و تعمق در خصوصيتهاي اخلاق بشر آشكار نمود و در اين زمينه، مقالههايى انتشار داد كه اشخاص و صفات خاص آنها از واقعبيني خاص برخوردار بود. ماريو طي سالهاي بعد نمايشنامههاي متعددي از قبيل غافلگيري عشق، ناپايداري دوجانبه و كمدي جزيره عقل را بر روي صحنه برد و با موفقيت و شهرت فراواني مواجه گرديد. ماريو ساليان دراز نويسندهاي سبُك و جِلف شناخته ميشد، اما برخي ديگر از ادباي زمان پس از وي، او را نويسندهاي ميدانستند، با اصول و مباني فكري تازه و فلسفي و غير متعارف و عميق. امروزه ظرافت طبع و دقت و تيزبيني ماريو در تحليل رواني آشكار گشته است و هر يك از نمايشنامههاي او تلاشي شناخته شده است در برافكندن نقابهايى كه حيلهها و قراردادهاي مكّارانه را در خود ميپوشانده است. ماريو، پيچ وخمهايى را كه به تدريج در جريان نمايش به وجود ميآورد، ناگهان در پرده آخر از ميان ميبرد و معماهاي هيجانانگيز و پرتحرك را به وسيله كشف حيلهها، نيرنگهاي از پيش طرح شده، تلوّنها، درددلها و اعترافات تصادفي حل ميكند. ماريو به سبب معرفت درباره زواياي طبع آدمي و توصيف رنج و درد و به سبب شيوه نگارش، شهرت فراواني دارد. پيِر ماريو سرانجام در 23 ژوئيه 1763م در 75 سالگي درگذشت. |
11) اشغال شهر قاهره پايتخت مصر توسط سپاهيان ناپلئون بُناپارت (1798م):
يكي از مسيرهاي مهم ارتباطي استعمار انگلستان با مستعمره بزرگ خود در شبه قاره هند، راه عبور از سرزمين مصر به طرف درياي سرخ و مناطق خاورميانه بود. در اين ميان، ناپلئون بُناپارت، امپراتور فرانسه براي قطع اين مسير ارتباطي درصدد اشغال مصر و ضربه زدن به انگلستان بود. از اين رو، پس از آن كه ناپلئون بُناپارت، بندر اسكندريه مصر را با استفاده از تجهيزات مدرن و به كار بردن حيله و نيرنگ اشغال نمود، به سوي قاهره بزرگترين شهر مصر و پايتخت سلسله مماليك، حركت كرد. در اين هنگام، مراد بيك حاكم قاهره، براي دفاع از اين شهر، با سربازان خود در حومه قاهره و در نزديكي اهرام مصر سنگر گرفت. با رسيدن قواي ناپلئون به نزديكي اهرام، جنگ سختي بين دو سپاه مصر و فرانسه روي داد. در اين نبرد كه به جنگ اهرام مشهور است، ارتش فرانسه به دليل برتري تجهيزاتِ خود به پيروزي دست يافت و فرداي آن روز، سپاه فرانسه به شهر بيدفاع قاهره وارد شد و به حكومت مماليك در مصر پايان داد. ولي پس از پيروزيهاي اوليه در اين عمليات و تصرف بخش بزرگي از خاك مصر و سواحل شرقي مديترانه، بر اثر حملات غافلگيرانه نيروي دريايى انگليس، بخش اعظم ناوگان جنگي فرانسه منهدم شد و ناپلئون عملا در محاصره قرار گرفت. در تابستان 1799م، ناپلئون با شكستن خط محاصره دريايي انگليس به فرانسه بازگشت تا با تجهيزات و نيروي تازه نفسي به صحنه عمليات بازگردد. ولي آشفتگي اوضاع فرانسه پس از انقلاب اين كشور و نارضايتي شديد مردم از حكومت هيأت مديره، ناپلئون را از حمله مجدد به مصر بازداشت و درصدد كسب قدرت مطلق در فرانسه برآمد. |
12) مرگ "اوليسيس گرانْتْ" هجدهمين رئيسجمهور امريكا (1885م):
اوليسيس سيمپسون گرانْتْ، هجدهمين رئيس جمهور امريكا در سال 1822م در ايالت اوهايو به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات خود در دانشكده نظامي ايالات متحده، در سال 1843م در جنگ مكزيك شركت كرد ولي در سال 1854م از ارتش استعفا داد و از آن زمان تا سال 1861م به كارهاي مختلفي كه هيچ كدام اهميتي نداشتند، دست زد. گرانت با شروع جنگهاي داخلي امريكا موسوم به جنگهاي انفصال، بار ديگر به خدمت نظامي بازگشت و بر اثر موفقيتهاي نظامي خود، به فرماندهي كل ارتش ايالات شمالي امريكا منصوب شد. او تا قبل از جنگهاي انفصال، فرماندهي چندين رشته عمليات سنگين زميني عليه سرخپوستان امريكا را بر عهده داشت و اساساً مخالف موجوديت آنان در كشور بود. گرانت پس از پايان جنگهاي داخلي، رياست ستاد ارتش امريكا را بر عهده گرفت و سپس در انتخابات رياست جمهوري سال 1868م امريكا شركت جست. اوليسيس گرانت در نهايت از اول ژانويه 1869م به عنوان هجدهمين رئيس جمهور ايلات متحده در 47 سالگي وارد كاخ سفيد شد و در يكي از اولين اقدامات خود به سركوبي سرخپوستان امريكا دست زد. درگيريهاي ارتش امريكا و سرخپوستان كه به صورتي كاملاً غافلگيرانه و ناجوانمردانه بر ضد سرخپوستان روي داد منجر به قتل عام تعداد فراواني از سرخپوستان و تار و مار شدن بقيه آنان گرديد. اوج اين درگيريها در سال 1876م بود كه صدها تن از زنان و مردان سرخپوستْ، قتل عام و اجساد آنان در گورهاي دسته جمعي دفن شدند. كشتار اين سالْ خشنترين و هولناكترين كشتار سرخپوستاندر سالهاي بعد از آغاز جنگهاي انفصال اين كشور محسوب ميشود. از جمله رخدادهايى كه در دوران حكومت گرانت و پس از آن به وقوع پيوست مهاجرت سيل آساي اروپاييان و آسيايىها به خاك امريكا بود. اين امر بيشتر به دليل مرگ نزديك به ششصد هزار نفر از مردم امريكا و زخمي و معلول شدن بيش از يك ميليون نفر از آنان در جريان جنگهاي داخلي صورت گرفت كه لزوم پذيرش نيروهاي كاري را ايجاب ميكرد. در كنار آن، موج اعتصابات و اعتراضات كارگري در امريكا نيز روندي صعودي طي نمود. به طوري كه به موجب يك آمار كه بعد از جنگهاي انفصال امريكا در زمينه تعداد اعتصابات توسط منابع امريكايى منتشر شده، در يك دوره شانزده ساله يعني از سال 1865 تا سال 1881م، صنايع و كارخانجات امريكا فقط با 500 مورد اعتصاب روبرو بودند. اما ناگهان ظرف چهار سال از 1881 تا 1885م، در حدود 38 هزار اعتصاب، تمام اقتصاد كشور را به لرزه درآورد و هفت و نيم ميليون كارگر و كارفرما در آن شركت كردند. از اين رو بود كه گرانت، سياست جلب مهاجر و واگذاري مشاغل به آنان را در پيش گرفت. اوليسيس گرانت دو دوره تمام و تا سال 1876م رياست جمهوري امريكا را بر عهده داشت، در حالي كه در پايان دوران زمامداري، بر اثر فساد در دستگاه حكومت و عدم توانايي در رهبري كشور، محبوبيت خود را از دست داد. گرانت پس از اتمام حكومت خود بر امريكا، به مسافرت در دنيا پرداخت و كتابي به نام خاطرات خصوصي نوشت ولي مرگ او در 23 ژوئيه 1885م در 63 سالگي فرصت را به او نداد تا از استفاده كلان آن، فايدهاي ببرد. |
13) آغاز نبرد معروف "كورسْكْ" بين آلمان و شوروي در جريان جنگ جهاني دوم (1943م):
پس از تهاجم سنگين نيروهاي آلمان نازي به شوروي، آلمانها و روسها هر كدام نيروي عظيمي را در برابر هم آماده كردند و درگيريهاي وسيعي نيز در اين ميان روي داد. يكي از اين جنگها، نبرد كورسْكْ بود كه در 23 ژوئيه 1943م در منطقه اوكراين به وقوع پيوست. در اين نبرد، يك نيروي انساني دو ميليون نفري، شش هزار تانك و پنج هزار هواپيما حضور داشتند و در طي آن، بزرگترين جنگ تانكها روي داد. هدف آلمان از شروع جنگ در اين منطقه، جداسازي و تسخير ناحيه كورسك و نيز انتقام شكست در نبرد استالينگراد بود. در اين نبرد خونين علاوه بر كشته شدن بيش از هفتاد هزار آلماني، 2900 تانك، هزار توپ و 1400 هواپيماي آلماني نيز منهدم گرديد. در اين جنگ، به علت دوري فاصله قواي آلمان از پايگاههاي خود و گشوده شدن جبهههاي گوناگون ديگر در برابر آلمانها و نيز فرا رسيدن فصل سخت سرما در منطقه، در نهايتْ ارتش آلمان تار و مار شد و شكست سختي به آلمان وارد آمد. شكست آلمان از شوروي در كلّ نتيجه جنگ تاثير گذاشت و راه را براي شكستهاي بعدي آلمان فراهم نمود. |
14) آغاز محاكمه "مارشال هانري پُتَن" رئيس حكومت ويشي فرانسه (1945م):
از سال 1945 تا 1948م رهبران زمان جنگِ كشورهاي شكست خورده و كساني كه با آنها همكاري كرده بودند به عنوان جنايتكاران جنگي و يا خائنين به كشور خود محاكمه شدند و به مجازاتهاي سنگين محكوم گرديدند. يكي از اين محاكمات، محاكمه مارشال هانري پُتَن، رئيس حكومت ويشي در جنوب فرانسه و نخستوزير دولتِ دست نشانده آلمان بود. محاكمه مارشال پُتَن قهرمان معروف نبرد وُرْدَن در جنگ جهاني اول، در روز بيست و سوم ژوئيه سال 1945م در يك سالن كوچك كه از كثرت جمعيت، جايى براي نفس كشيدن نداشت آغاز شد. پُتَن در نخستين جلسه دادگاه گفت كه چون از طرف مجلس ملي فرانسه به نخست وزيري انتخاب شده و رئيس دولت قانوني فرانسه بوده است، محاكمه او تابع تشريفات خاصي است و اين دادگاه را براي محاكمه خود صالح نميداند، در غير اين صورت وي تا پايان جلسات دادگاه در اعتراض به اين عمل، خاموش خواهد ماند. ولي دادگاه اعتراض او را رد كرد و بر اساس ادعانامه دادستان دادگاه، محاكمه را آغاز نمود. به موجب اين ادعانامه، تمام اعمال پُتَن ازتاريخ تسليم او به آلمان در ژوئن 1940م و انتقال حكومت از پاريس به ويشي، غيرقانوني بوده و دادستان ضمن برشمردن اعمال پُتَن در دوران حكومت ويشي، او را خائن به فرانسه و ملت فرانسه خواند و براي او تقاضاي صدور حكم اعدام نمود. در نهايت، دادگاه عالي پاريس پس از سه هفته محاكمه و هفت ساعت مشورت، در روز 15 اوت 1945م حكم اعدام پُتَن را صادر كرد، ولي توصيه نمود كه به علت كهولتِ سنِ محكوم، از اجراي حكم خودداري شود. ژنرال دوگل رئيس دولت موقت فرانسه، در اجراي توصيه دادگاه، حكم اعدام را به حبس ابد تبديل كرد و پُتَن به زندان انتقال يافت با اين حال، مارشال هانري پُتَن شش سال بعد، در سال 1951م در 96 سالگي درگذشت. (ر.ك؛ 22 ژوئن) |
15) كودتاي افسران مصري عليه حكومت پادشاهي "ملكفاروق" (1952م):
ملك فاروق فرزند احمد فؤاد پاشا يا فؤاد اول، پادشاه پيشين مصر، در سال 1920م به دنيا آمد. در آن زمان، حكومت مصر تحت الحمايه انگليس بود. فاروق در پي مرگ پدرش در سال 1936م، در شانزده سالگي جانشين پدر شد. اما چون به سن قانوني نرسيده بود، اداره امور مملكت به شوراي نيابت سلطنت محول گشت. در آغاز جنگ جهاني دوم و درگير شدن عده زيادي از قواي كشورهاي متخاصم در شمال افريقا، مصر نيز به صورت يكي از جبههها و پايگاههاي متفقين به خصوص انگلستان درآمد. پس از جنگ اعراب و اسرائيل و شكست اعراب، مردم مصر كه درگير اين جنگ بودند، نسبت به پادشاه خود ملك فاروق دلسرد و بدبين شدند. اين بدبيني در كنار فساد رايج در دستگاه رهبري فاروق، زمينه را براي انجام كودتاي آرام افسران ناراضي مصري آماده كرد. مغز متفكر كودتا، سرهنگ جمالعبدالناصر بود كه مقدمات اين حركت را از سالها پيش تدارك ديده بود. ولي عبدالناصر و افسران جوان همفكر او، در مراحل نهايى اجراي نقشه كودتا، يكي از افسران ارشد مصري به نام ژنرال محمد نجيب را نيز با خود همراه كردند. سرانجام در 23 ژوئيه 1952م اين كودتا به رهبري ژنرال محمد نجيب و سرهنگ جمال عبدالناصر صورت گرفت و سه روز پس از پيروزي كودتا، ملك فاروق پادشاه مصر كه در ميان مردم، محبوبيتي نداشت در 26 ژوئيه مجبور به استعفا شد. همچنين همزمان، با الغاي رژيم سلطنتي، نظام جمهوري در مصر به رياست محمد نجيب اعلام شد. رياست جمهوري نجيب دوام چنداني نيافت و پس از آنكه بين كودتاچيان اختلاف افتاد، در نهايت، جمال عبدالناصر به رياست جمهوري رسيد. |
16) روز ملي و انقلاب جمهوري عربي "مصر" (1952م):
مصر كشوري است واقع در شمال شرقي افريقا با 997/739 كيلومتر مربع مساحت و بيش از 68/5 ميليون نفر جمعيت. پايتخت مصر قاهره و از شهرهاي مهم آن منصوره، پرت سعيد و اسكندريه قابل ذكرند. دين رسمي مردم مصر اسلام، و مليت و نژاد آنها عربي است. زبان رسمي و خط رايج مصرْ عربي و واحد پول آن ليره است. پيشبيني ميشود كه جمعيت مصر تا سال 2025م بيش از 95/5 ميليون نفر خواهد بود. جمهوري عربي مصر داراي دو روز ملي 23 ژوئيه و 6 اكتبر ميباشد. 23 ژوئيه سالروز كودتاي نظامي عليه حكومت پادشاهي ملك فاروق در سال 1952 و زمينه سازي براي اعلام جمهوري در اين كشور ميباشد. دومين روز ملي مصر، 6 اكتبر است كه سالروز آغاز جنگ چهارم اعراب و اسرائيل در سال 1973م ميباشد. (ر.ك؛ 28 فوريه) |
17) كودتا در كشور افريقايي گامبيا عليه "سِر داوْدا جاوارا" رهبر اين كشور (1994م):
سِر داوْدا جاوارا سياستمدار و رهبر گامبيا، از سال 1962م كه گامبيا، خودمختاري خود را از انگلستان به دست آورد رهبري اين كشور كوچك افريقايى را بر عهده داشت. او در سال 1965م، پس از كسب استقلال از انگلستان، گامبيا را به عضويت سازمان ملل متحد درآورد و در سال 1966 از سِمَت فرمانداري كل گامبيا به نخستوزيري كشور رسيد. وي همچنين در سال1970م با تغيير نظام سياسي كشور به رژيم جمهوري، به رياست جمهوري دست يافت. در سال 1981م هنگامي كه جاوارا در لندن به سر ميبرد، كودتايى عليه وي در گامبيا صورت گرفت كه با دخالت نظامي ارتش سِنِگال سركوب شد و جاوارا مجدداً قدرت را به دست گرفت. داودا جاوارا در سال 1984م رياست كميته منتخب سازمان كنفرانس اسلامي را براي ميانجيگري در جنگ عراق عليه جمهوري اسلامي ايران برعهده داشت. او سرانجام در 23 ژوئيه 1994م در جريان يك كودتا سرنگون شد و از گامبيا گريخت. |
18) مرگ "ملك حسنِ دوم" پادشاه پيشين مراكش (1999م): ملك حسن دوم پادشاه مراكش در 9 ژوئيه سال 1929م در رباط متولد شد. او تحصيلات ابتدايى و دانشگاهي خود را در مراكش به پايان رساند و سپس در نيروي دريايى فرانسه، دوره آموزش ناو جنگي را طي كرد. حسن دوم در فوريه 1961م، به دنبال مرگ پدرش، در 32 سالگي به پادشاهي رسيد و از آن تاريخ به بعد، حاكم مطلقالعنان مراكش گرديد. در دوران حكومت ملك حسن، سركوب مردم مسلمان مراكش، سال به سال افزايش يافت. وي در سالهاي 1970 و 1971م دو كودتاي نظامي را در كشور، كشف و خنثي كرد. مشكل بزرگ مراكش با همسايگانش در سالهاي دهه 1970 و 1980، حق حاكميت بر سرزمين وسيع جنوبي اين كشور بود كه تا سال 1976م، صحراي اسپانيا نام داشت. وي پس ازتخليه اين سرزمين توسط اسپانيايىها، الحاق آن را به مراكش اعلام كرد و پس از چندي با بسيج 350 هزار نفر و ساماندهي راهپيمايى مردمي، به سمت صحرا حركت نمود. ملك حسن دوم با اين حركت خود ميخواست از يك سو بدون اعمال قدرت نظامي و با استفاده از نيروي مردمي در خاك صحرا پيش رود و آن را تصاحب كند و از سوي ديگر قدرت جبهه چريكي پوليسارْيو را كه براي استقلال صحرا مبارزه ميكرد با نيروي مردمي مهار سازد. اما اين هدف ميسر نشد و شاه حسن مجبور به جنگ با نيروهاي جبهه پوليساريو گرديد. اين جنگ براي ملك حسن روزانه 1/5 ميليون دلار هزينه در پي داشت و در نهايت، دو طرف به نتيجه مطلوب نرسيدند. ملك حسن مغربي در مدت حكومت خود، چند بار مورد سوء قصد قرار گرفت اما جانِ سالم به در بُرد. او سلطاني مستبد بود كه هرگونه مخالفتي را به شدت سركوب ميكرد و به همين دليل مورد اعتراض مردم اين كشور قرار داشت. ملك حسن از پيشتازان برقراري رابطه با رژيم صهيونيستي بود و حتي نقش ميانجي را ميان اين رژيم و برخي دولتهاي عربي بر عهده داشت. وي سرانجام در 23 ژوئيه 1999م در هفتاد سالگي جان سپرد. پس از مرگ ملك حسن و پايان سلطنت 38 ساله او بر مراكش، پسرش محمد ششم در 36 سالگي جانشين وي شد و در رديف حكمرانان جوانِ منطقه خاورميانه قرار گرفت. |