نظم اجتماعي - سياسي در انديشه امام علي (ع) (1)
بر اساس تعاليم اديان الهي و حقيقت وقايع تاريخي در مي يابيم که تکامل و سقوط و نظم و توسعه اجتماعي و سياسي جوامع انساني به طور تنگاتنگي با ارزش هاي اخلاقي مرتبط مي باشند و روند تکامل و بقاي آن بستگي به اين دارد که حاکمان و دولت مردان در يک بازسازي دروني دچار تحولات اخلاقي شده و بتوانند پوينده راه باشند.
اين نکته که با راستگويي و ايثارگري، وفاداري، احترام متقابل، جهاد و ... مي توان به نظم اجتماعي و سياسي رسيد در سيره ائمه ما، خصوصا در رويه حضرت امير (ع) مملو و آشکار مي باشد، لذا در اين قسمت سعي مي شود با توجه به کتاب گران قدر نهج البلاغه به بررسي عوامل پيدايش و تداوم نظم اجتماعي و سياسي در سيره و انديشه حضرت علي (ع) بپردازيم.
«پس از ستايش پروردگار خداوند سبحان، براي من، براي شما به جهت سرپرستي حکومت، حقي داده و براي شما همانند حق من، حقي تعيين فرموده است پس حق، حقي تعيين فرموده است. پس حقي، گسترده تر از آن است که توصيف اش کنند. ولي به هنگام عمل تنگنايي بي مانند دارد.
حق اگر به سود کسي اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز روزي به کار رود و چون به زيان کسي اجرا شود روزي به سود او نيز جريان خواهد داشت.
اگر بنا باشد حق به سود کسي اجرا شود و زياني نداشته باشد اين مخصوص خداي سبحان است نه ديگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهي و بندگان و عدالت او بر تمامي موجوداتي که فرمانش بر آنها جاري است، ليکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده و پاداش آن را دو چندان کرده است. از روي بخشندگي و گشايشي که خواسته به بندگان عطا فرمايد.
پس خداي سبحان برخي از حقوق خود را براي بعضي از مردم واجب کرد و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، کسي برخي ازحقوق برخي ديگر را واجب گرداند و حقي بر کسي واجب نمي شود مگر همانند آن را انجام دهد. و در ميان حقوق الهي بزرگترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبي که خداي سبحان بر هر دو گروه لازم نمود و آن را عامل پايداري پيوند ملت و رهبر و عزت ديني قرار داد. (2)
حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود:
«خداوند پيامبر را هنگامي فرستاد که پيامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غلفت بودند و رشته هاي دوستي و انسانيت از هم گسسته بود، پس پيامبر به ميان خلق آمد در حالي که کتآب هاي پيامبران پيشين را تصديق کرد و با نوري هدايت گر انسان ها شد که همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن، نور قرآن کريم است. از قرآن بخواهيم تا سخن گويد، که هرگز سخن نمي گويد، اما من شما را از معارف آن خبر مي دهم، بدانيد که در قرآن علم آينده و حديث روزگاران گذشته است، شفا دهنده دردهاي شما و سامان دهنده امور فردي و اجتماعي شما است.» (3)
امامت عامل اساسي برقراري نظم و ريشه کن کردن هرگونه هرج و مرج طلبي است. امت هايي که از رهبري اطاعت کردند به پيروزي رسيدند.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «و الامامه نظاما للامه و الطاعه تعظيما للامامه»
«و امامت را براي سازمان يافتن امت و فرمانبرداري از امام را براي بزرگداشت مقام رهبري واجب کرد.» (4)
«پس اگر در تعصب ورزيدن ناچاريد، براي اخلاق پسنديده، افعال نيکو و کارهاي خوب تعصب داشته باشيد. به همان افعال نيکو و کارهاي خوب تعصب داشته باشيد همان افعال و کرداري که انسان هاي با شخصيت و شجاعان خاندان عرب و مردان قبائل در آنها از يکديگر پيش مي گرفتند، يعني اخلاق پسنديده، بردباري به هنگام خشم فراوان، کردار، رفتار زيبا، درست و خصلت هاي نيکو، پس درحمايت کردن از پناهندگان و همسايگان، وفاداري به عهد و پيمان، اطاعت کردن از نيکي ها، از تکبرو خود پسنديها، تلاش در جود و بخشش، خودداري از ستمکاري، بزرگ نشمردن خونريزي، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم و پرهيز از فساد در زمين تعصب ورزيد تا رستگار شويد».
زماني که شورشيان بصره را نکوهش مي کند، به مشکل اخلاقي آنان اشاره کرد مي فرمايد: «علل در بهم خوردن نظم اجتماعي، سياسي شهر شما آن است که اخلاق شما مردم، مرده است و ضد ارزش ها در شما حاکم گرديد. »
حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: «شما سپاه يک زن بوديد و پيروان حيوان (شتر) عايشه تا شتر صدا مي کرد مي جنگيديد و تا دست و پاي آن قطع گرديد فرار کرديد. اخلاق شما پست و پيمان شما از هم گسسته، دين شما دورويي، و آب آشاميدني شما شور و ناگوار است. کسي که ميان شما زندگي کند به کيفر گناهانش گرفتار مي شويد و آن کسي که از شما دوري گزيند مشمول آموزش پروردگار مي گردد. گويا مسجد شما را مي بينم که چون سينه کشتي غرق شده است که عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه مي کند و سرنشينان آن غرق مي شوند. (5)
حال توجه به اين نکته ضروري است که هم اکنون آرزوي رهبران شرق و غرب آن است که در تمام جوامع انساني نظم اجتماعي و سياسي برقرار کنند، آيا اين آرزو تحقق پذير است؟
درغرب و اروپا چون ارزش هاي اخلاقي را ناديده گرفتند نتوانستند نظم اجتماعي صحيحي در روابط انسان ها برقرار سازند. چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش هاي اخلاقي را ناديده گرفتند. وقتي گرايش فکري انسان ها، اومانيزم (اصالت انسان) و اصالت انتخاب انسان باشد، انواع هوي پرستي دامن گير انسان شده و انسان را به سوي پوچي و هرج و مرج طلبي پيش مي برد.
پشتوانه نظم اجتماعي و سياسي در جامعه انسان ها، اخلاق و ارزش هاي اخلاقي است. مگر مي شود بدون درک مسئوليت ها و تعهدات اخلاقي به نظم اجتماعي انديشيد؟
از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزش هاي اخلاقي نيانديشند وآن را از نظر کاربردي در زندگي روزانه خود به کار نگيرند از نظم اجتماعي سياسي نيز خبري نخواهد بود.
/س
اين نکته که با راستگويي و ايثارگري، وفاداري، احترام متقابل، جهاد و ... مي توان به نظم اجتماعي و سياسي رسيد در سيره ائمه ما، خصوصا در رويه حضرت امير (ع) مملو و آشکار مي باشد، لذا در اين قسمت سعي مي شود با توجه به کتاب گران قدر نهج البلاغه به بررسي عوامل پيدايش و تداوم نظم اجتماعي و سياسي در سيره و انديشه حضرت علي (ع) بپردازيم.
1- اخلاق اجتماعي و رعايت حقوق
«پس از ستايش پروردگار خداوند سبحان، براي من، براي شما به جهت سرپرستي حکومت، حقي داده و براي شما همانند حق من، حقي تعيين فرموده است پس حق، حقي تعيين فرموده است. پس حقي، گسترده تر از آن است که توصيف اش کنند. ولي به هنگام عمل تنگنايي بي مانند دارد.
حق اگر به سود کسي اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز روزي به کار رود و چون به زيان کسي اجرا شود روزي به سود او نيز جريان خواهد داشت.
اگر بنا باشد حق به سود کسي اجرا شود و زياني نداشته باشد اين مخصوص خداي سبحان است نه ديگر آفريده ها، به خاطر قدرت الهي و بندگان و عدالت او بر تمامي موجوداتي که فرمانش بر آنها جاري است، ليکن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده و پاداش آن را دو چندان کرده است. از روي بخشندگي و گشايشي که خواسته به بندگان عطا فرمايد.
پس خداي سبحان برخي از حقوق خود را براي بعضي از مردم واجب کرد و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، کسي برخي ازحقوق برخي ديگر را واجب گرداند و حقي بر کسي واجب نمي شود مگر همانند آن را انجام دهد. و در ميان حقوق الهي بزرگترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است، حق واجبي که خداي سبحان بر هر دو گروه لازم نمود و آن را عامل پايداري پيوند ملت و رهبر و عزت ديني قرار داد. (2)
2- اخلاق اجتماعي، رهنمودهاي قرآن:
حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود:
«خداوند پيامبر را هنگامي فرستاد که پيامبران حضور نداشتند و امتها در خواب غلفت بودند و رشته هاي دوستي و انسانيت از هم گسسته بود، پس پيامبر به ميان خلق آمد در حالي که کتآب هاي پيامبران پيشين را تصديق کرد و با نوري هدايت گر انسان ها شد که همه بايد از آن اطاعت نمايند و آن، نور قرآن کريم است. از قرآن بخواهيم تا سخن گويد، که هرگز سخن نمي گويد، اما من شما را از معارف آن خبر مي دهم، بدانيد که در قرآن علم آينده و حديث روزگاران گذشته است، شفا دهنده دردهاي شما و سامان دهنده امور فردي و اجتماعي شما است.» (3)
3- اخلاق سياسي، اطاعت از رهبري:
امامت عامل اساسي برقراري نظم و ريشه کن کردن هرگونه هرج و مرج طلبي است. امت هايي که از رهبري اطاعت کردند به پيروزي رسيدند.
حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «و الامامه نظاما للامه و الطاعه تعظيما للامامه»
«و امامت را براي سازمان يافتن امت و فرمانبرداري از امام را براي بزرگداشت مقام رهبري واجب کرد.» (4)
4- ارزش هاي اخلاقي:
«پس اگر در تعصب ورزيدن ناچاريد، براي اخلاق پسنديده، افعال نيکو و کارهاي خوب تعصب داشته باشيد. به همان افعال نيکو و کارهاي خوب تعصب داشته باشيد همان افعال و کرداري که انسان هاي با شخصيت و شجاعان خاندان عرب و مردان قبائل در آنها از يکديگر پيش مي گرفتند، يعني اخلاق پسنديده، بردباري به هنگام خشم فراوان، کردار، رفتار زيبا، درست و خصلت هاي نيکو، پس درحمايت کردن از پناهندگان و همسايگان، وفاداري به عهد و پيمان، اطاعت کردن از نيکي ها، از تکبرو خود پسنديها، تلاش در جود و بخشش، خودداري از ستمکاري، بزرگ نشمردن خونريزي، انصاف داشتن با مردم، فرو خوردن خشم و پرهيز از فساد در زمين تعصب ورزيد تا رستگار شويد».
زماني که شورشيان بصره را نکوهش مي کند، به مشکل اخلاقي آنان اشاره کرد مي فرمايد: «علل در بهم خوردن نظم اجتماعي، سياسي شهر شما آن است که اخلاق شما مردم، مرده است و ضد ارزش ها در شما حاکم گرديد. »
حضرت اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: «شما سپاه يک زن بوديد و پيروان حيوان (شتر) عايشه تا شتر صدا مي کرد مي جنگيديد و تا دست و پاي آن قطع گرديد فرار کرديد. اخلاق شما پست و پيمان شما از هم گسسته، دين شما دورويي، و آب آشاميدني شما شور و ناگوار است. کسي که ميان شما زندگي کند به کيفر گناهانش گرفتار مي شويد و آن کسي که از شما دوري گزيند مشمول آموزش پروردگار مي گردد. گويا مسجد شما را مي بينم که چون سينه کشتي غرق شده است که عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه مي کند و سرنشينان آن غرق مي شوند. (5)
حال توجه به اين نکته ضروري است که هم اکنون آرزوي رهبران شرق و غرب آن است که در تمام جوامع انساني نظم اجتماعي و سياسي برقرار کنند، آيا اين آرزو تحقق پذير است؟
درغرب و اروپا چون ارزش هاي اخلاقي را ناديده گرفتند نتوانستند نظم اجتماعي صحيحي در روابط انسان ها برقرار سازند. چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش هاي اخلاقي را ناديده گرفتند. وقتي گرايش فکري انسان ها، اومانيزم (اصالت انسان) و اصالت انتخاب انسان باشد، انواع هوي پرستي دامن گير انسان شده و انسان را به سوي پوچي و هرج و مرج طلبي پيش مي برد.
پشتوانه نظم اجتماعي و سياسي در جامعه انسان ها، اخلاق و ارزش هاي اخلاقي است. مگر مي شود بدون درک مسئوليت ها و تعهدات اخلاقي به نظم اجتماعي انديشيد؟
از ديدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزش هاي اخلاقي نيانديشند وآن را از نظر کاربردي در زندگي روزانه خود به کار نگيرند از نظم اجتماعي سياسي نيز خبري نخواهد بود.
پي نوشت :
1- «نظم اجتماعي - سياسي در انديشه امام علي (ع) » - روزنامه جمهوري اسلامي - 81/3/26
2- نهج البلاغه خطبه 1/216 الي 7
3- شرح نهج البلاغه ج 19 ص 86
4- بحار انوار ج 8 ص 369 و ج 19
5- نهج البلاغه خطبه 1/13
/س