تبليغ فرهنگ منحط صهيونيستي
نویسنده : محمد مهرافروز
تبليغ فرهنگ منحط صهيونيستي با بهره گيري ناشايانه از مهدويت تشيع در فیلمی کره ای
سينماي کيم که از طريق کارگاه فيلمسازي به پختگي رسيده سينماي شعور ميزانسن است. قهرمانان خاموش و بي هويت او در موقعيتهاي داستاني خلق شده آنچنان عالي ظاهر مي شوند که با نگاه نافذ خود تا عمق ضمير بييننده نفوذ مي کنند. چنين است که زن فيلم جزيره يا مرد فيلم Bin-Jip بدون داشتن هيچ ديالوگي کاملا حس خود را براي بيننده جهاني منتقل مي کنند.
در Bin-Jip مردي جوان و تحصيل کرده (ما اين را از صحبتهاي پليس مي فهميم و غير از اين از هويت او اطلاعي نداريم.) با موتورش صبحها به در خانه ها مي رود و آگهي تبليغاتي مي چسباند و شبها به داخل خانه هايي مي رود که صاحبان آنها نيامده اند تا آگهي را بکنند و داخل اين خانه ها هر چيزي را که خراب باشد درست مي کند و از خودش در کنار عناصر شاخص اين خانه ها عکس مي گيرد.اين خط داستاني عجيب به همراه فيلمبرداري عالي با نشانه هاي مختلف همراه شده و به يک سينماي تصويري ناب رسيده است که خيلي ساده به روايت داستان خود مي پردازد.در کنار اينها ترکيبهاي دوقلويي که کيم براي زن و مرد داستانش قائل مي شود آنها را در نوک پيکاني قرار مي دهد که سرنوشتي همسان را رقم مي زند.
بدين سان همچون جزيره و ترکيبات دوگانه زن-مرد ش در Bin-Jip نيز اگر ظلمي در حق زن مي شود همسان با آن مرد نيز مورد ظلم قرار مي گيرد. اينچنين است که با وجود کليشه بودن برخي صحنه ها مانند تقابل دو مرد در ابتداي فيلم که اشاره اي است به نبرد اين دو و نيز يک سوم آخر فيلم که کمي مبهم و غير منطقي و به نظر نگارنده بچگانه مي شود اما به هيچ عنوان نمي تواند از ارزش بصري والاي فيلم و ايده ناب آن کم کند و عليرغم پيش بيني پذيري مکانهايي که سبب بدبياري براي زن و مرد مي شوند (و اين بيشتر به نشانه ها و نشاني هايي که کارگردان به بيننده مي دهد مربوط است) اما نگاه نکته بين و کامل کارگردان سبب مي شود که بر جذابيت فيلم افزوده شود.چنين است که با ديدن دستکشهاي مشتزني قرمز رنگ ناخودآگاه در انتظار خشونت مي مانيم و يا با ديدن محله هاي فقير نشين که در تقابل بقيه خانه هايي است که مرد و زن مي روند متوجه فاجعه و بدبياري ديگري براي آنها مي شويم.
صحنه هاي زندان که به نوعي اداي دين به سينماي روياگون و متفاوت دنياست نيز خوب از کار در آمده.در يک سلول، مرد به صورت خيالي به توپ گلف ضربه مي زند اما ما صداي توپ را مي شنويم و يک زنداني توپ گلف را برمي دارد که به نوعي اشاره اي است به صحنه تنيس خيالي فيلم «آگرانديسمان» آنتونيوني يا صحنه ناپديد شدن مرد در سلول انفرادي که شايد اشاره اي باشد به صحنه زندان «بزرگراه گمشده» ديويد لينچ که در اينجا رنگ و بوي منطقي تري يافته است.مرد که مي خواهد زندگي سايه وار را بياموزد تمرين ديده نشدن را انجام مي دهد که به نظر مي رسد که به افسانه هاي شرقي نزديک مي شود و کارگردان راه ديگري براي پايان فيلم پيدا نکرده است.مرد به صورت نامرئي به خانه هايي مي رود که پيش از اين رفته و بعد به خانه زن مي رود و در حالي که زن به صورت نمايشي به شوهرش روي خوش نشان داده در آغوش شوهرش لبها در لبهاي مرد قرار مي گيرد.
اين پايان بندي جسورانه شايد مرهمي باشد بر صحنه هاي تکراري شوخي مرد نامرئي شده با کساني که پيش از اين به خانه شان رفته و کمي حالت بچگانه به خود گرفته بود.فيلم با نمايي از پاهاي زن و مرد در آغوش هم و بر روي ترازو به پايان مي رسد در حالي که وزن آنها را صفر نشان مي دهد...گويي اين دو با هم سبک شده اند و به کمال رسيده اند.
Bin-Jip عليرغم اينکه بار ديگر قدرت سينماي کره را به رخ بيننده مي کشد اما نمي تواند به قدرت فيلم جزيره کرگردان برسد .... هر چند که دغدغه هاي کارگردان را در مورد رنجهاي انسان معاصر خاموش در دنياي خشن بار ديگر به نمايش مي گذارد ..... چنان که خود کارگردان در مورد فيلم گفته :
« ما همچون فضاهايي خالي هستيم
که منتظر کسي هستيم تا قفلمان را باز کند و ما را آزاد کند.
يک روز روياي من به حقيقت مي پيوندد .
يک مرد بسان روح مي آيد
و مرا از محدوده ام خارج مي کند.
من بي ترديد و بدون تامل در پي او مي روم
تا سرنوشت جديدي را پيدا کنم.
اين سرنوشت جديدکه دراعتراف صريح وبي پرده کارگردان کره اي اين فيلم ذکرگرديده اشاره مستقيم به موجه بودن مهاجرتهاي يهوديان دنيابه سرزمين مظلوم فلسطين دارد منبع:www.bashgah.net
/ن