دانستني هاي ريش و ريش تراشي (2)
نویسنده : مهدي آقابابائي
ریش از منظر قرآن و روایات و سیره ی عملیه ی انبیاء و دلیل عقلی آن
فصل اول : تراشيدن ريش از منظر قرآن
جواب: آري. در چند آيه از قرآن مي رساند كه تراشيدن ريش حرام است.
« و اذا ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن»(1)
در کتاب گرانسنگ و ارزشمند وسائل الشیعه از تفسیر علی بن ابراهیم قمی (ره) که در وثاقت و اعتبار او حرفی نیست در ذیل آیه ی شریفه از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند:
وقتي خداوند حضرت ابراهيم علیه السلام را خوب مورد امتحان قرار داد به اينكه فرزندش اسماعيل را ذبح كند، حضرت ابراهيم علیه السلام پس از بيدار شدن تصميم بر ذبح فرزند خويش گرفت و پروردگار هم به جهت پاداش حضرت ابراهيمعلیه السلام فرمود:
ما تو را امام بر مردم قرار داديم و سپس «حنيفيت» يعني پاكيزگي كه ده چيز پاك است را بر او نازل كرد، حضرت هم آنها را با خود آورد كه تاكنون نسخ نشده و تا روز قيامت هم نسخ نشده و تا روز قيامت هم نسخ نخواهد شد كه پنج چيز آن راجع به سر می باشد و عبارت است از:
1- گرفتن شارب (سبيل) 2- ريش گذاشتن 3- تراشيدن موي سر 4- مسواك كردن 5 - خلال نمودن.
و پنج چيز ديگر آن مربوط به بدن است كه عبارتند از:
1- تراشيدن موهاي زائد بدن 2- ختنه كردن 3- ناخن گرفتن 4- غسل جنابت 5- طهارت با آب. (2)
تا اینجا معلوم شد که بنا به فرموده ی حضرت امام صادق علیه السلام یکی از احکام دهگانه ی آئین ابراهیمی ریش گذاشتن است که خداوند بر حضرت ابراهیم علیه السلام نازل فرموده است.
خداوند تبارک و تعالی در سوره نحل می فرماید:
اتبع مله ابراهيم حنيفا.(3)
ترجمه: (اي رسول ما از آئين حنيف و پاك حضرت ابراهيم علیه السلام تبعيت كن).
و معلوم شد يكي از احكام اين آئين ابراهيمي گذاشتن ريش است.
حال آیا تنها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله مامور به پیروی از آئین ابراهیمی می باشند؟ خیر زیا خداوند در سوره آل عمران فرموده:
«قل صدق الله فاتبعوا مله ابراهیم حنیفاً»(4)
ای پیامبر به امت خود بگو، راست گفت خدا: از آئین پاک ابراهیم علیه السلام پیروی کنند.
« و ما اتئكم الرسول فخذوه و ما نهئكم عنه فانتهوا».
ترجمه: آنچه را پيغمبر براي شما آورده (از حكم) آنرا بگيريد و از آنچه شما را نهي فرموده است خودداري كنيد).
و ما روایات زیادی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داریم پیرامون نهی از تراشیدن نهی و امر نمودن به گذاشتن ریش.
«و لا تلقوا بايديكم الي التهلكه».(5)
ترجمه: ( و خودتان را به دست خودتان به هلاكت نيندازيد).
چون تراشيدن ريش داراي امراضي است لذا قرآن هم اشاره دارد كه نبايد كسي خود را به هلاكت بيندازد، آنهم بدست خود و امراض آن را ما در مقاله قبل آورديم
پس با توجه به پنج آیه ی فوق و فرمایش امام صادق (علیه السلام) روشن شد که بنا به آیات قرآن، هم پیامبر صلی الله علیه و آله و هم امت ایشان مامورند به ریش گذاشتن.
ممکن است (درباره ی آیه 95 سوره آل عمران) گفته شود «اتبعوا» صیغه ی امر است و دلالت بر مطلق مطلوبیت اعم از وجوب و استحباب دارد، لذا ممکن است این پیروی کردن واجب نباشد بلکه مستحب باشد.
در جواب عرض می شود درست است که صیغه ی امر دلالت بر اعم از وجوب و استحباب دارد، لکن در صورتی که قرینه ی حمل بر استحباب موجود نباشد، عقل حکم بر لزوم اطاعت از امر مولی می کند و در این آیه ی شریفه این چنین است.
باز ممکن است گفته شود قرینه بر استحباب موجود است و آن اینکه ریش گذاشتن در سیاق بعضی از مستحبات قرار گرفته پس به حکم وحدت سیاق باید حمل بر استحباب شود.
عرض می شود بله در سیاق بعضی از مستحبات قرار دارد لیکن در بین این ده چیز غسل جنابت هم وجود دارد که یکی از غسلهای واجب می باشد، به همین دلیل می توان گفت در اینجا قرینه حمل بر استحباب وجود ندارد و لذا هر کدام از اینده چیز به سبب صیغه ی اتبعوا عقلاً واجب خواهد بود مگر اینکه رخصتی از جانب شارع به ما رسیده باشد که در بعضی از اینها همچون مسواک زدن رخصت رسیده و در بعض دیگر مانند غسل جنابت و ریش تراشی رخصتی به ما نرسیده است.
نتیجه این که ریش گذاشتن به حکم عقل واجب می باشد.
فصل دوّم : سیره ی عملی انبیاء و اولیاء و دلیل عقلی بر لزوم ریش گذاشتن
سیره ی عملیه ی انبیاء و اولیاء دلیل بر ریش گذاشتن
وقتی انسان با دقت به تاریخ زندگی انبیاء و اولیاء نظر می کند در می یابد که از زمان حضرت آدم علیه السلام تا عصر حاضر از پیامبران ، اولیاء، صدیقین و صلحاء و هر کس که معتقد به دین بوده ، ریش تراش نبوده اند و آن را از منکرات می دانسته اند و احدی از علماء و رهبران دینی یعنی مراجع معظم تقلید شیعه بلکه علماء اهل تسنن و حتی علماء ادیان دیگر و بعضی از سلاطین و اطباء و دانشمندان خارجی مرتکب ریش تراشی نشده اند.
خوب اهتمام ورزیدن انبیاء و اولیاء و رهبران دینی در طول زمانها به ریش گذاشتن و نتراشیدن ریش حتی برای یک مرتبه کشف از این نمی کند که ریش گذاشتن مطلوب مولی بوده و حجتی است بر علیه کسانی که ریش می تراشند؟ حتماً جواب خواهید داد بلی.
دلیل عقلی بر لزوم ریش گذاشتن
یکی از دلائلی که بر لزوم ریش گذاشتن اقامه شده است دلیل عقلی است به این ترتیب که:
عقل سالم به هر انسانی حکم می کند که عبد و بنده ی مولا، کسی است که در تمام رفتار و کردار متوجه مولای خود بوده و در هیچ لحظه ای دمی بر خلاف رضای مولای خود بر ندارد که اگر برداشت دیگر بنده ی او نیست بلکه بنده ی همان است که در تحت سلطه ی او قرار دارد چرا که هر چه در بند آنی بنده ی آنی. و بر کسی پوشیده نیست که مولای حقیقی و آنکه، هر کس هر چه دارد از خدای تبارک وتعالی است و دیگران همه بنده ی او هستند و اقتضای بندگی این مولای عزیز، این است که هر چه او از ما خواسته به همان نحو مطلوبی که مورد رضایتش می باشد بجا آوریم تا بدین وسیله به وظیفه بندگی خویش عمل کرده باشیم.
ریش گذاشتن یکی از اموری است که نبابر حسب آنچه از منابع موجود بر می آید (کتاب، سنت، عقل و اجماع) مطلوب مولای حقیقی بوده و ترخیصی هم از او در تراشیدن آن به ما نرسیده، لذا بندگی اقتضاء می کند هر کس خود را بنده ی او می داند ریش خود را نتراشد تا به وظیفه ی بندگی خویش عمل کرده باشد که اگر خدای ناکرده تراشید از زمره ی بندگان او خارج شده و از دیدگاه عقل سلیم کاری ناپسند و قبیح مرتکب گشته و استحقاق عقاب هم دارد.
به امید اینکه در باقی مانده ی عمر خویش در زمره ی بندگان شایسته ی او قرار گرفته و نواهی او را ترک و دستوراتش را آن طور که مورد رضایت او می باشد عمل نمائیم. انشاء الله.
فصل سوم : احاديث درباره ي ريش و ريش تراشي
حديث اول : ريش گذاشتن دستور خداست
اين دو نفر وارد مدينه شده و حضور پيامبر صلی الله علیه و آله رسيدند بانويه به عرض رساند كه پادشاه ايران (كسري) براي پادشاه يمن (باذان) نامه نوشته و فرمان داده دو نفر از مردان خود را به سوي شما فرستد شما را به خدمتش ببرند، باذان هم ما را فرستاده تا با هم به حضور پادشاه ايران برويم، اگر اين پيشنهاد را مي پذيريد، من نامه اي براي سلطان ايران مي نويسم و در آن نامه سفارش شما را مي كنم كه اذيت و آزاري به شما نرساند. و الا خودتان مي دانيد كه كسري شما را كشته و بلاد شما را نيز ويران مي كند، اين دو نفر كه حضور پيامبر صلی الله علیه و آله رسيده بودند ريشهاي خود را تراشيده و سبيل هاي خود را گذاشته بودند، حضرت از روي كراهت فرمودند: واي بر شما چه كسي شما را به اين وضع امر كرده؟ گفتند: خداي ما كسري! پس حضرت فرمودند:
«امرنی ربي ان اعفی لحيتي و اقص شاربي»
خدایم به من دستور داده که ریش را بلند و شاربها را کوتاه سازم.(6)
شاهد روایت : ریش تراشیدن امری قبیح و مورد غضب پروردگار بوده که پیامبر از دیدن آنها کراهت داشته اند و کلامشان را با کلمه ی ویل که نام وادی جهنم است شروع کرده اند، همین دو امر کفایت می کند بر اینکه ریش تراشی جایز نیست و لذا اگر کسی از روی عمد مرتکب شود محروم از بهشت و مستحق عقاب الهی خواهد بود.
حديث دوم : ريش زينت حضرت آدم علیه السلام و فرزندان ذكور اوست
ابن مسعود از نبي اكرم صلی الله علیه و آله روايت كرده: چون خداوند توبه حضرت آدم علیه السلام را قبول كرد، جبرئيل نزد او آمد و گفت: من فرستاده ي خدا به سوي تو هستم خدا به تو سلام مي رساند بعد خود جبرئيل گفت: زنده بدارد تو را خدا و خندان سازد تو را خدا. پس حضرت آدم علیه السلام سجده كرد، سپس سر از سجده برداشت و رو به طرف آسمان گفت: پروردگارا جمال مرا زياد كن، صبح كه شد ريش سياهي در صورت او روئيده شده بود با دست آنها را گرفت و عرض كرد: پروردگارا اين چيست؟ خطاب شد: اين ريش است كه زينت دادم تو را و فرزندان پسر تو را به آن تا روز قيامت.(7)
از این حدیث استفاده می شود آنچه را که خالق هستی زینت دهنده ی و زیبنده مقام حضرت آدم علیه السلام و فرزندان ذکور او تا روز قیامت دانسته ریش است و بهه یمن جهت که ریش زینت مردان است و در زبان فارسی هم از آن به محاسن یاد می شود.
حديث سوم : ريش نشانه مرد بودن و سبب عزت آقايان است
امام صادق علیه السلام فرمودند:
زماني كه انسان به حد بلوغ رسيد، اگر مرد بود مو در صورت او روئيده مي شود كه اين موهم علامت مرد بودن و هم موجب عزت او خواهد بود.و بوسيله ي آن از مرحله ي كودكي و از شباهت داشتن به زنان خارج مي شود و اگر زن بود در صورت او مو روئيده نمي شود تا اينكه زيبائي و طراوتي كه تحريك كننده ي مردان است به ازدواج و در سايه ي آن توليد نسل و بقاء انسان انجام مي گيرد باقي بماند.
سپس حضرت فرمودند: اگر مو در صورت مردي روئيده نشود آيا در شكل كودكان و زنان نمي ماند. بعد فرمودند: ديگر وقار و شكوهي در او ديده نمي شود.(8)
در ادامه حديث آمده است كه مفضل عرض كرد: من عده اي از مردها را ديده ام كه در سن پيري از صورتشان مو روئيده نمي شود. حضرت فرمودند: «اين به خاطر اعمالي است كه در قبل از شماها سر زده است و خدا به بندگان خويش ظلم نمي كند».(9)
پس روئیدن مو در صورت مردان نشانه ی خروج از زمان طفولیت و شباهت نداشتن به زنان و سبب شکوه و وقار آنها خواهد بود.
حديث چهارم : بر خلاف مشركين باشيد.
بر خلاف مشركين باشيد سبيل ها را از ته كوتاه كنيد و محاسن را بلند بگذاريد.(10)
بخش دوم : احاديث در باب تراشيدن ريش
حدیث اول : ریش تراشیدن، تغییر فرمان خداست.
خداوند تبارک و تعالی می فرماید: شیطان می گوید هر آینه فرا می گیرم از بندگان تو بهره ای که مقرر شده و هر آینه گمراه می کنم و آرزومند می سازم ایشان را و امر می کنم که بشکافند گوشهای چهارپایان را و تغییر دهند خلقت خدا را.
شاهد در قسمت آخر آیه است که شیطان می گوید: من امر می کنم که بندگان تو تغییر دهند خلقت تو را البته البته.
سئوال: تغییر در خلقت چیست که شیطان دستور به آن می دهد؟
جواب: از امام باقر و صادق علیهماالسلام در جد سوم تفسیر تبیان ص 334 رویات شده که مراد از تغییر، تغییر در فطرت توحید و تغییر در فرمان خداست. بنابر فرمایش این بزرگواران آیا ریش تراشیدن از موارد تغییر در فطرت توحید و فرمان خدا نیست؟ چرا. به دلیل اینکه انسانها فطرتاً محد و خداپرست و عامل به دستورات خدا خلق شده اند و بر همین اساس با تمام وجود به دستورات او عمل می کنند و هیچ گاه بر خلاف فرامین او عمل نخواهند کرد، حال کسی که بر اساس وسوسه های شیطانی ریش می تراشد در حقیقت بر خلاف فرمان پروردگار خود عمل می کند چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده اند: پروردگارم به من امر کرده که ریشم را بگذارم.
حديث دوم : تراشيدن ريش از مصاديق مثله است.
حلق اللحیه من المثله و من مثل فعلیه لعنه الله.
تراشيدن ريش از مثله(شکنجه و آزار جسم و روح) است و هر كه مثله كند بر او باد لعنت خداوند.(12)
مثله یعنی بریدن و قطع کردن گوش یا بینی یا لب و یا انگشتان و ... که نبی اکرم صلی الله علیه و آله از آن نهی فرموده اند حتی در مورد سگ گزنده و در این روایت پیامبر صلی الله علیه و آله ریش تراشیدن را از مصادیق مثله کردن شمرده اند که این خود دلیل بر حرمت ریش تراشی دارد.
حديث سوم : تراشيدن ريش سيره ي مجوسي هاست.
حفوا الشوارب و اعفوا الحی و لا تتشبهوا المجوس.
همانا مجوسيها ريشهاي خود را مي زدند و سبيلها را نمي زنند، اما ما سبيلهاي خود را مي زنيم ولي ريشهاي خود را نمي زنيم و اين فطرت دين است و تغيير نمي كند. در روايتي ديگر آمده است كه سبيلهاي خود را بزنيد و ريشهاي خود را نتراشيد و خود را شبيه آتش پرستها قرار ندهيد.(13)
حديث چهارم : عمل قوم لوط
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند:
ده عمل زشت و گناه باعث عذاب قوم لوط شد، يكي عمل لواط و آن حضرت بقيه اعمال آنها را شمرد تا اينكه فرمود: و تراشيدن ريش و بلند گذاشتن سبيل ها دو عمل و گناهي بود كه سبب از بين رفتن قوم لوط شد.(14)
حديث پنجم : تراشيدن ريش همراه با مسخ شدن
در زمان گذشته گروهي ريش تراشيدند و سبيلها را مي تا بيدند حق تعالي ايشان را مسخ كرد.(15)
خوب به اين حديث توجه فرمائيد ببينيد كه مولا حضرت علي علیه السلام مي فرمايد: عده اي به خاطر اينكه ريش خود را تراشيدند مسخ شدند.
سئوال: ممکن است عده ای بپرسند مسخ در امت اسلام نخواهد بود و این حدیث نمی تواند دلیل حرمت باشد؟
مسخ در مقابل نسخ است که به معنای قطع علاقه یک روح از بدن و تعلق آن بر بدن انسان و یا حیوان دیگر است که به آن تناسخ هم گفته می شود. از نظر علمای اسلامی نسخ یا همان تناسخ باطل است و چنین چیزی امکان پذیر نیست. هر چند که بعضی از فلاسفه آن را پذیرفته اند.
ولی مسخ یعنی تبدیل شکل انسان به شکل حیوان ، مورد پذیرش اکثریت قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی است و ظاهر آیات و روایات به آن دلالت دارد.
در قرآن آیاتی مربوط به مسخ است که عبارتند از: (یس/67، بقره/65، نساء/47، اعراف/163-167، مائده.60) .
این آیات به روشنی بر یک حقیقت دلالت دارند و آن اینکه گروهی از گنهکاران در میان امتهای پیشین به صورت بوزینه و خوک مسخ شده اند به این صورت که چهره و قیافه انسانی آن هاتغییر یافته و به شکل حیوان در آمده است. نوع دانشمندان اسلامی این حقیقت را به همین صورت پذیرفته اند و آن را یک معجزه الهی می دانند.
تغییر شکل ظاهری انسان به حیوان از لحاظ عقلی محال نیست و ما نمی توانیم به صرف استبعاد، از ظاهر روشن آیات قرآنی دست برداریم به خصوص اینکه ظواهر این آیات را روایتهای متعددی تقویت می کند.
از جمله این روایات روایات متعددی است که درباره اصحاب سبت وارد شده، بعضی از این روایات را مرحوم علامه مجلسی (ره) در کتاب شریف بحارالانوار ج 14 ص 50 به بعد آورده است.
و در روایتی آمده که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از خوردن مسوخ منع شده تا مردم از آنها نفع نبرند و عقوبت را خفیف نشمارند.(16)
روایات در این زمینه زیاد است تا جایی که در پرسشی که از سید مرتضی شده ادعای تواتر این روایات را نموده است.(17)
گاهی گفته می شود که این کار با سیر کمالی انسان مخالف است و از لحاظ فلسفی انسان نمی تواند در سیر استکمالی خود به ناقص برسد و یا قهقرا کند، پاسخ این اشکال روشن است زیرا چون ماهیت انسان تغییر نمی یابد بلکه فرد مسخ شده با حفظ ماهیت انسانی خود فقط از لحاظ قیافه به شکل حیوان دیده می شود که نوعی عقوبت الهی است و اساساً تغییر چهره ی انسانی ربطی به مراحل استکمالی او ندارد و گرنه باید تغییر قیافه ی شاداب یک جوان به قیافه ی افسرده ی پیر که در طول زمان صورت می گیرد نیز محال باشد در حالی که چنین نیست و همواره جوانها پیر می شوند و قیافه های نامطلوبی به خود می گیرند.
مرحوم سید مرتضی علم الهدی ضمن تائید اینکه چنین تغییر قیافه ای محال نیست پرسشهایی را در این زمینه مطرح می کند. از جمله اینکه، چگونه تغییر قیافه انسان با شکل حیوان، مجازات محسوب می شود؟ در پاسخ می گوید: اگر این شکل در آغاز به همین صورت آفریده شده باشد، مجازات نیست ولی اگر یک انسان زنده ای که به زیباترین شکل ممکن آفریده شده تغییر شکل بدهد و به صورت حیوان در آید، این مجازات است زیرا که شخص از این تغییر دچار غم و غصه و تأسف می شود.(18)
یعنی آنها از وضع خود آگاهی داشتند و رنج می برند.(19)
مطلبی که باقی می ماند این است که آیا مجازات مسخ مخصوص امت های پیشین بوده و برای امت اسلامی چنین مجازاتی اعمال نخواهد شد و یا این یک کیفر عمومی است احتمال وقوع آن همواره موجود است؟
در بعضی از کتابها به ابن عباس نسبت داده شده که او گفته است این مجازات به امت های پیشین اختصاص داشت.(20)
و مرحوم علامه مجلسی (ره) گفته است تمام مجازات های امم گذشته در این امت هم وجود دارد منتهی به صورت معنوی است. و مسخ در این امت به معنای مردن قلب و روح انسانی و حرمان از علم و کمال است هر چند که به ظاهر صورت آدمی داشته باشد.(21)
ولی روایاتی وارد شده که در میان امت اسلامی هم امکان مسخ وجود دارد . در روایتی آمده که شخصی که با حضرت علی علیه السلام عناد می کرد و با نفرین او به صورت سگ در آمد.(22)
و در روایتی آمده که عمر بن سعد قاتل امام حسین علیه السلام پس از کشته شدن به صورت بوزینه ای در آمد که در گردنش زنجیر بود.(23)
و همچنین در روایتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آمده است که در میان امت من نیز خسف و مسخ اتفاق می افتد.(24) و در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که بنی امیه در حال مرگ مسخ می شدند و از جمله عبدالملک بن مروان به شکل قورباغه در آمد.(25)
و در روایتی هم آمده است که: هیچ یک از بنی امیه نمی میرند مگر آنکه به صورت چلپاسه (مارمولک) مسخ می گردند.
با این توضیحاتی که داده شد احتمال مسخ شدن وجود دارد .
حديث ششم : دليل حرمت ريش تراشي
علامه محمد باقر مجلسي (رحمه الله) به نقل از مرحوم كليني(رحمه الله) از حبابه الوالبيه روايت كرده كه مي گويد: ديدم حضرت علي علیه السلام را در جلو لشكر با تازيانه اي فروشندگان ماهي جري و مار ماهي و ماهي زمير و ماهي طافي(انواع ماهي هاي حرام گوشت) را مي زدند و مي فرمودند: اي فروشندگان مسوخ بني اسرائيل و بني مروان. پس فرات بن اخنف بلند شد و عرض كرد يا علي لشكر بني مروان چه كساني هستند؟ حضرت فرمودند: «اقوام حلقوا اللحي و فتلوا الشوارب فمسخوا». اقوامي بودند كه ريشهايشان را مي تراشيدند و سبيلها را تاب مي دادند و خدا هم ايشان را مسخ نمود. (در اثر اين دو گناه مسخ شدند و به شكل حيوانات در آمدند).(26)
حدیث هفتم : تراشيدن ريش از كارهاي بابيت است.
حدیث هشتم : ریش تراشی شبیه نمودن مرد است صورت خود را به صورت زن
از امام باقر علیه السلام روایت شده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله لعنت کرده اند مردانی که خود را به شکل زنان و زنانی که خود را به شکل مردان در آورند.(28)
ستودن محاسن برای مردان
چنانچه زنان در پوشاندن صورت آرایش کرده و زینت یافته ی خویش وظایفی دارند برای مردان نیز سزاست که صورت خویش را از محاسن خالی نگذارند و در حقیقت سیمای مردان با وجود محاسن نشان تمایز آنان از زنان است.
امام صادق علیه السلام می فرمانید: ریش در صورت سبب عزت مرد است و به وسیله محاسن، مرد از بچه بودن خارج می شود و همچنین صورتش مثل صورت زنان نخواهد بود.(29)
از امام رضا علیه السلام سئوال شد چه امتیاز و ارزشی در ریش است که مردان دارند ولی زنان ندارند؟
امام فرمود:
زین الله الرجال باللحی و جعلها فضلاً یستدل بها علی الرجال من النساء.
خداوند مردان را بوسیله ی محاسن زینت داده است و فضیلتی برای مردان است و بوسیله ریش مردان از زنان شناخته می شوند.(30)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: لیس منا من سلق و خرق لا حلق.
مسلمان واقعی نیست کسی که با بی شرمی سخن گوید و مال خود را تبذیر کند و محاسن خود را بتراشد.(31)
از امام رضا علیه السلام سئوال شد:آیا برای مرد جایز است ریش خود را بتراشد؟
حضرت فرمود: دو طرف صورت (گونه ها) و زیر گردن اشکال ندارد، اما بقیه صورت جایز نیست.(32)
باید توجه داشت که آنچه در اسلام نکوهیده و حرام می باشد تقلید مسلمانان در فرهنگ و آداب و رسوم از بیگانگان است و اینکه حرکاتی با لباس و ... از خود نشان دهند که در جامعه انگشت نما شوند. زیرا وقتی مسلمانی که اطلاع چندانی ازد ین خود ندارد در نام گذاری فرزند، خیابان، پوشیدن لباس و چهره، غذا خوردن و شکل ساختمان و ... به کفار اقتداء کنند، به تدریج فرهنگ و هویت خود را فراموش می کنند و متاسفانه چه بسا افرادی بوده اند که در اثر بی اطلاعی از اسلام ابتدا در مسائل جزیی از بیگانگان تقلید کرده اند و این کار به مرور زمان بر وسعت خود افزوده تا جایی که به طور کلی اصلت خود را از دست داده اند بر همین اساس است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و ا ئمه اطهار به شدت شبیه شدن به بیگانگان را منع فرموده اند و یکی از علل آنکه ریش تراشی در اسلام گناه بزرگی محسوب شده است برای آن است که شخصی که مرتکب این عمل شود علاوه بر ضرر جسمی که این عمل دارد خود را شبیه بیگانگان و کفار نموده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده اند:
« لیس منا من تشبه بغیرنا»
کسی که خود را شبیه به غیر مسلمانان در آورد از ما نیست.(33)
« من تشبه بقوم فهو منهم»
هر کس خود را شبیه گروهی کند ، از آنها محسوب می شود.(34)
«لیس منا عن عمل بسنه غیرها»
مسلمان واقعی نیست کسی که به دستور (آداب و رسوم بیگانه) عمل نماید.(35)
بخش سوم : شانه كردن ريشها و چهارده منفعت آن
14 فائده شانه كردن ريش
1- مو را نيكو مي كند 2- حاجت را بر مي آورد 3- در(نيروي) صلب او مي افزايد 4- بلغم را دفع مي كند 5- دندان را محكم مي كند 6- حافظه را زياد مي كند 7- شانه كردن ريش پي هر وضو فقر را بر طرف مي كند 8- درد را از جسد بيرون مي كند 9- كرم را از بيني دور مي كند 10و11- گوشت و لثه بين دندان و لثه را پاك مي كند 12- هر كس ريش خود را 70 بار شانه كند يكبار يكبار، شيطان چهل روز نزديك او نيايد 13- زرداب را خاموش مي كند 14- با شانه ي عاج (استخوان فيل) شانه كردن ، مو را در سر مي روياند.(36)
در روایات اسلامی آمده است که یکی از شیوه های درمان وسواس شانه کردن محاسن می باشد.(37)
ريش ها را نشسته شانه كنيد.
1- امام صادق علیه السلام فرمودند:
هر كس ايستاده محاسنش را شانه كند قرض او را فرا مي گيرد.(38)
2- امام صادق علیه السلام فرمودند:
در حمام محاسنت و موهايت را شانه نكن كه مو را سست مي كند.(39)
3- حضرت علي علیه السلام مي فرمايد:
شانه كردن ايستاده فقر مي آورد.(40)
4- حضرت امام كاظم علیه السلام مي فرمايد:
شانه كردن ريش در حال ايستاده دل را ضعيف و در حال نشسته دل را قوي مي كند.(41)
كمتر از حد عرفي نبودن
ريش بايد كمتر از حد عرفي نباشد يعني اينكه در عرف بگويند: فلاني ريش دارد و اين معنا وقتي تحقق پيدا مي كند كه موي صورت به اندازه اي بلند باشد كه بتوان با سر انگشتان آنها را گرفت.
دعاي وقت شانه كردن
اللهم صل علي محمد و آل محمد و البسني جمالا في خلقك و زينه في عبادك و حسن شعرتي و بصري و لا تبتليني بالنفاق و ارزقني المهابه بين بريتك و الرحمه من عبادك يا ارحم الراحمين.(42)
خدایا درود فرست بر محمد و اهل بیت محمد ، و عطا کن مرا صورتی نیکو در بین خلق خودت و زیبایی در بین بندگانت و نیکو کن موی مرا و چشم مرا و مبتلا مکن مرا به دورویی و عنایت کن که من فروتنی بین آفریدگان خودت و مهربانی را نسبت به بندگانت ای مهربانترین مهربانان.
منابع و مآخذ :
1- قرآن كريم
2- بحار الانوار/ علامه محمد باقر مجلسی (ره)/ انتشارات دارلکتب الاسلامیه/ 110 جلدی
3- وسئل الشيعه/ شیخ محمد بن الحسن حر العاملی/ داراحیاء التراث العربی بیروت/ چاپ پنجم/1403ه.ق/1983م.
4- مستدرک الوسائل/ محدث نوری/ موسسه آل البیت. چاپ بیروت/ 1410ه.ق.
5- تفسير كوثر/یعقوب جعفری/انتشارات هجرت/ چاپ اول/ بهار 1376ه.ش.
6- ميزان الحكمه/ محمد محمدی ری شهری/ انتشارات دارالحدیث/ چاپ سوم/ 1381ه.ش.
7- مكارم الاخلاق/شیخ طبرسی/ انی نصر الحسن بن فضل/موسسه نشر اسلام ی/چاپ دوم/1416ه.ق.
8- حليه المتقين/علامه محمد باقر مجلسی(ره)/انتشارات نسیم حیات/چاپ اول/1380 ه.ش.
9- منتهي الآمال/ شیخ عباس قمی/ انتشارات هجرت/ چاپ یازدهم.
10- كمال الدين/ شيخ صدوق، ابن بابویه، محمد بن علی/ انتشارات مسجدمقدس جمکران/چاپ دوم/ بهار 1382ه.ش.
11- اصول كافي/ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی الرازی/چاپ چهارم/ 140ه.ق/ انتشارات دارصعب و دارالتعارف بیروت.
12- توحيد مفضل/علامه مجلسی/ انتشارات هجرت/ مترجم: نجفعلی میرزایی/ چاپ ششم.
13- بهترين ارمغان/ سید محمد تقی مقدم/ انتشارات مقدم/چاپ بیست و سوم/ 1377.
14- کامل فی التاریخ/ ابن اثیر/داربیروت 1385ه.ق.
15- فرازهایی از تاریخ اسلام/ آیت الله العظمی سبحانی/ نشر مشعر/ چاپ یازدهم زمستان 1387.
16- علل الشرایع/ شیخ صدوق/مترجم: محمد جواد ذهنی تهرانی/انتشارات مومنین.
17- صحیح مسلم/ ابی الحسین مسلم نیشابوری/دارالفکرللطباعه و النشر و التوضیح/مصر/1401ه.ق.
18- سفینه البحار/ شیخ عباس قمی/ کانون انتشارات عابدی/بی تا.
19- رسائل الشریف المرتضی/ سید مرتضی.
20- بابی گری و بهایی گری/ محمد محمدی اشتهاردی.
21- بهشت جوانان/ اسدالله محمدی نیا/ انتشارات سبط اکبر علیه السلام / چاپ شانزدهم/ 382.
22- نهج الفصاحه / ابوالقاسم پاینده.
23- سنن ابی داوود/ ابی داوود.
24- کنزالعمال/ علاءالدین متقی هندی/ موسسه الرساله/ بیروت 1399 ه.ق.
25- وسوسه و وسواس در اسلام / محمود اردکانی بهبهانی/ انتشارات مجمع ذخائر اسلامی/چاپ دوم/1379ه.ش.
پی نوشت ها :
1 - بقره/124
2 - وسائل الشيعه/ ج 1/ ص 423.
3 - نحل /123.
4 - آل عمران/95.
5 - بقره/ 195
6- کامل ابن اثیر/ ج2/ ص 106، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام/آیت الله سبحانی/ ص 386.
7 - بحار الانوار/ ج 73/ ص 110/ ح8، علل الشرایع/ ج2/ ص 380.
8 - بحار الانوار/ ج 3/ ص 62، و توحيد مفضل/ صص 48 و 49 ، منتهي الآمال/ ج 2/ ص 75.
9- انفال/ 51.
10 - ميزان الحكمه/ ج 11/ص5305 / ح 18142 ، صحيح مسلم/ ج1/ ص221/ باب 16.
11- نساء/7.
12 - منتهي الآمال/ ج2/ ص72، مستدرک الوسائل/ ج1/ص 59 چاپ قدیم و ج1/ ص 406 چاپ جدید، سفینه البحار/ ج2/ ص 508 و جعفریات
13 - بحار الانوار/ ج73/ صص 111-112.
14 - مستدرك الوسائل/ ج1/ ص 407.
15- حليه المتقين/ ص 187 و بهترين ارمغان/ ص 101.
16 - کافی/ ج6/ص242.
17 - رسائل الشریف المرتضی/ ج1/ ص 352.
18 - رسائل الشریف المرتضی/ ج1 / ص 353.
19 - تفسیر کوثر/ ج1/ صص 250-251.
20 - بحارالانوار/ ج 6 / ص 306.
21 - بحارالانوار/ ج 24/ ص 104.
22 - بحارالانوار/ ج23/ ص 385، و ج 41/ ص 208.
23 - رسائل الشریف المرتضی/ ج1 / ص 351.
24 - بحارالانوار/ ج22 /ص 452.
25 - کافی/ ج 8 /ص 232، تفسیر کوثر/ ج1/ صص 252-250 ذیل آیات 66-65 سوره بقره.
26 - بحار الانوار/ ج73/ص112/ ح 11 و اصول كافي/ ج 2/ص 252/ ح 3، الکافی/ ج1/ ص 346و کمال الدین و تمام النعمه/ ج2/ ص 536
27 - بابي گري و بهائي گري ص 194
28 - بحار الانوار/ ج 100/ ص 256/ ح1.
29 - بهشت جوانان/ ص 403.
30 - سفینه البحار/ ج2/ ص 508.
31 - مستدرک الوسائل/ ج12/ ص 406، سفینه البحار/ ج2/ ص 508.
32- وسائل الشیعه/ ج1/ ص420، بحار/ ج 76/ ص 113.
33 - نهج الفصاحه/ ص 509.
34- سنن ابی داوود/ ج4 /ص 44.
35- کنزالعمال/ ج1/ ص 219/ ح 1097.
36 - مکارم الاخلاق/ ص77 و بهترین ارمغان/ ص 102.
37 - وسوسه در اسلام/ ص 182، محمود اردکانی بهبهانی.
38 - بهترين ارمغان/ ص 102.
39 - بهترين ارمغان/ ص 102.
40 - همان/ ص 102.
41 - بحار الانوار/ج 73/ ص 115/ ح16.
42 - بجار الانوار/ ج 73/ ص 116/ ح17.