چرا خدا انسان را اشرف مخلوقات آفریده است؟

چرا خدا انسان را اشرف مخلوقات آفریده ؟ دلایل اشرف مخلوقات بودن انسان چیست ؟ پاسخ را در این مطلب راسخون جویا شوید.
سه‌شنبه، 23 اسفند 1401
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا خدا انسان را اشرف مخلوقات آفریده است؟
مقدمه:
چرا خدا انسان را اشرف مخلوقات آفریده؟ ایا واقعا انسان اشرف مخلوقات است؟چه دلیلی بر اشرف مخلوقات بودن انسان وجود دارد؟ آیاانسان مصداقی از اشرف مخلوقات است یا برترین اشرف مخلوقات است؟

اشرف مخلوقات به ‌معنای برترین موجودی که خداوند خلق کرده است. عموم محققان و مفسران معتقدند انسان مصداق اشرف مخلوقات است و دلیل‌هایی از آیات و روایات اسلامی این مطلب را تأیید می‌کند.

برخی مفسران نیز مصادیق دیگری همچون ملائکه،‌ عقل اول و... را اشرف مخلوقات دانسته‌اند.أشرف مخلوقات را به ‌معنای برترین موجودی که خداوند آن‌ را خلق کرده، دانسته‌ اند برای اشرف مخلوقات، مصادیق مختلفی ذکر شده است:

محققان، انسان را برترین مخلوق خداوند دانسته‌ اند در قرآن کریم آیه‌ای که تصریح کند انسان اشرف مخلوقات است، وجود ندارد، با این ‌حال مفسران براساس فحوای آیات و دیگر آموزه‌های اسلامی انسان را اشرف مخلوقات می‌دانند؛ به این معنا که انسان، استعداد و توانایی این را دارد که به رتبه اشرف مخلوقات برسد.
 
انسان‌های کامل و معصوم اشرف مخلوقات هستند
معنای اتم اشرف مخلوقات انسان‌های کامل و معصوم هستند، که اولاً: به عنایت الهی علم غیب دارند، ثانیاً: آنها حضور فرشتگان را درک می‌کنند و حتی فرشته مرگ نیز برای قبض روح از آنان اجازه می‌گیرد.
 
 بنابراین فرشتگان قبض روح، ماموران انجام فرامین الهی هستند؛ و صرف این‌که فرشته‌ای مامور قبض روح انسان کامل است، دلیل بر برتری او بر انسان کامل نیست.

در هر صورت اگر بخواهیم انسان را به حال فضائل و کرامت‌های معنوی در نظر بگیریم، انسان‌های کامل و معصوم اشرف مخلوقات هستند، که اولاً: به عنایت الهی علم غیب دارند، [1]

ثانیاً: آنها حضور فرشتگان را درک می‌کنند و حتی فرشته مرگ نیز برای قبض روح از آنان اجازه می‌گیرد. [2]

بنابراین فرشتگان قبض روح، ماموران انجام فرامین الهی هستند؛ و صرف این‌که فرشته‌ای مامور قبض روح انسان کامل است، دلیل بر برتری او بر انسان کامل نیست.

البته بر‌این‌اساس، این‌که در هر فرد انسان قابلیت برای برتری یافتن بر تمام موجودات نهفته است؛ در این صورت می‌توان گفت غیر از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه معصومین انسان‌های دیگر نیز می‌توانند با سیر و سلوک معنوی به این مقام برسند و بر بسیاری از حقایق عالم غیب از جمله زمان و نحوه‌ وقوع مرگ خود و حقایق بعد از مرگ اطلاع یابند. [3]
 
پس مقصود از اشرف مخلوقات اگر خلافت الهی باشد که اختصاص به بعضی از اولیاء الهی دارد و اگر منظور کرامت انسانی است در یک صورت ذاتی انسان و ویژگی همه آدمیان است که به معنای قابلیت و استعداد دریافت مراتب والای انسانی و قرب به حضرت حق است.
 
 و در صورت دیگر که اکتسابی است و باید انسان تلاش نماید تا به آنجا برسد، باز برای برخی انسانها به نحو اکمل حاصل می‌آید و امّا در مورد امانت داری انسان که به بیان علامه طباطبایی در المیزان همان اختیار است و این امکان رسیدن به کمال اختیاری برای انسان تعبیر به امانت شده است.
 
پس به شرطی انسان اشرف مخلوقات است که به واسطه این اختیار رعایت امانت کند و کرامت والای خویش را پاس داشته و تلاش کند تا شایستگی خلافت الهی را در خود ایجاد نماید.
  
چرا خداانسان را اشرف مخلوقات آفریده است؟
الف. دلیل عقلى بر اشرف مخلوقتت بودن انسان
موجودات جهان از یک نگاه به جمادات، گیاهان، حیوانات و انسان ها تقسیم مى شوند. جمادات از مجموعه عناصر به هم پیوسته اى تشکیل شده که فقط دربردارنده نیروهاى طبیعى یا پتانسیل ذخیره شده مى باشند.
 
 گیاهان داراى سه اثر و ویژگى تغذیه، تولید و رشد هستند و براى رسیدن به کمال مطلوب خود از نیروهاى طبیعى در جمادات (خاک) بهره مى برند.حیوانات علاوه بر تغذیه و تولید و رشد؛ برخوردار از نوعى ادراک و کُنش اختیارى در سطحى بسیار محدوداند.[4]

اما انسان علاوه بر بهره مندى از ویژگى ها و کمالات مراتب پایین تر از خود یعنى تغذیه، تولید، رشد، ادراک حسّى و کُنش اختیارى در سطح محدود، داراى دو ویژگى ممتاز و برتر است.

 یکى «عقلانیّت» و  اندیشه ورزى و دیگر «کُنش اختیارى» در سطحى گسترده. از این رو انسان به خاطر ظرفیّت نامحدود و استعدادهاى انسانى بى پایانى که در او به ودیعه نهاده شده، اشرف مخلوقات خوانده شده است. زیرا معیار شرافت بهره مندى از کمالات برترى مانند عقل و اراده است که خاستگاه آن روح الهى است که در انسان مى باشد.

پس انسان در دو جهت بر سایر آفریده ها برترى دارد: «عقل» و «کمال اختیارى».[5] تجربه تاریخى نیز شاهد تحوّل و پیشرفت چشمگیر در زندگى مادّى و معنوى انسان است در حالى که در زندگى سایر موجودات مادّى، تحوّل چندانى مشاهده نمى کنیم.

و آنچه هست به طور غریزى مى باشد. بنابراین دلیل اصلى برترى و شرافت انسان بر دیگر مخلوقات را بایستى در ماهیّت و ساختار وجودى و استعدادهاى بى پایان نهفته در انسان جست و جو نمود.
 
ب. دلیل عرفانى بر اشرف مخلوقتت بودن انسان
اهل معرفت بر آنند که از میان آفریده ها تنها انسان مظهر و جلوه گاه کامل اسماء الهى است.به بیان دیگر هر موجودى مظهر اسم و صفتى از اسماء و صفات حق تعالى است .
 
ولى انسان از چنان ظرفیت و استعدادى برخوردار است که مى تواند جلوه گاه همه اسماء و صفات خداوند باشد. از این رو انسان کامل به تنهایى مظهر همه اسماء و صفات حق تعالى است.[6]
 
خداوند تنها بر قلب و دل انسان کامل تجلّى و ظهور کامل دارد و تنها قلب انسان کامل است که گنجایش حضرت حق را دارد و این بهترین، دلیل بر برترى و شرافت انسان مى باشد.
 
از این رو در روایات آمده است که «قلب انسان مؤمن عرش پروردگار است»[7]؛ «زمین و آسمان من گنجایش من را ندارند؛ بلکه تنها قلب و دل بنده مؤمن من گنجایش و ظرفیت من را دارد»[8]
  
ج. دلیل قرآنى بر اشرف مخلوقتت بودن انسان
 
 قرآن مى فرماید:«وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً»[9]؛

«و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتیم و آنان را در خشکى و دریا (بر مرکب ها) بر نشاندیم، و از چیزهاى پاکیزه به ایشان روزى دادیم، و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشکار دادیم».
 
براساس این آیه شریفه خداوند مهربان به انسان دو مدال افتخار داده؛ یکى «کرامت» و دیگرى «فضیلت».کرامت مربوط به ارزش و شرافت ذاتى انسان است که ویژه اوست و دیگر موجودات در آن سهیم نیستند.
 
 فضیلت، آن کمالات مشترک میان  انسان و سایر آفریده هاست که انسان نسبت به دیگران سهم بیشتر و کامل ترى دارد. بنابراین در تفضیل، انسان با آفریده هاى دیگر مقایسه و سنجیده مى شود.[10]
  
شایان توجّه این که قرآن کریم برترى انسان بر بسیارى از آفریده ها را بیان مى کند؛«وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِیلاً»[11]؛ «و آنها را بر بسیارى از آفریده هاى خود برترى آشکار دادیم».

جلوه هاى کرامت انسان از نظرگاه قرآن
۱. علم به اسماء دلیل بر اشرف مخلوقتت بودن انسان
انسان تنها موجودى است که شایسته و مستعدّ شناخت اسماى الهى است:«وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ. قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا»[12]؛
 
 «سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. بعد آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست مى گویید، از اسامى اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهى تو! ما را جز آنچه (خود) به ما آموخته اى هیج دانشى نیست». انسان به جهت برخوردارى از همین ظرفیت علمى گسترده، آموزگار  فرشتگان نیز هست:
 
«قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ»[13]. نابراین انسان کامل نه تنها آموزنده اسماء الهى ـ که حقایقى غیبى و داراى شعورند ـ مى باشد، بلکه آموزگار و یاد دهنده آنها به فرشتگان نیز مى باشد و این بهترین گواه برترى انسان بر فرشتگان است.
 
۲. خلافت الهى دلیل بر اشرف مخلوقتت بودن انسان
انسان از دیدگاه قرآن وجودى جامع و قابلیتى نامحدود دارد که او را شایسته جانشینى خداوند قرار داده است. همین خلاف الهى، جایگاه والاى انسان را در هستى رقم مى زند:«إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»[۱4].
 
کرامت انسان مرهون خلافت الهى اوست که بهره غیر انسان نیست. در احادیث رسیده از معصومین (علیهم السلام) ، تعبیر ممتاز و منحصر به فردى در مورد جایگاه برجسته انسان به کار رفته که درباره هیچ موجود دیگرى ذکر نشده است:

 «من عرف نفسه فقد عرف ربّه»[۱5]؛ «کسى که خود را شناخت پس پروردگار خود را شناخته است». یعنى، شناخت جان آدمى از آن جهت که خلیفه خداست، حتما به شناخت خدا مى انجامد.»[۱6]
 
۳. سجده فرشتگان بر انسان الهى دلیل بر اشرف مخلوقتت بودن انسان
 
 یکى از بهترین دلایل بر شرافت انسان آن است که خداوند به همه فرشتگان دستور مى دهد تا انسان را سجده کنند.«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا»[۱7]؛ «و هنگامى که به فرشتگان گفتیم براى آدم سجده کنید پس همه آنها سجده کردند».

اگر انسان موجودى کامل تر از فرشتگان و برتر از آنها نباشد، صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند. البتّه سجده و کُرنش ملائکه بر حضرت آدم (علیه السلام)  به خاطر ساختار خاص وجودى او بود؛ چون روح الهى در آدم (علیه السلام)  دمیده شد، فرشتگان مأمور به سجده گردیدند:
 
«فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ». خداوند به خاطر ویژگى ها و استعدادهاى سرشار و فراوانى که در روح انسانى قرار داده، به خود آفرین گفته؛ «فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»[18].
 
و به همین دلیل است که آفرینش انسان را به «أحسن تقویم» مى ستاید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»[19].
 
۴. حیات و مرگ یک انسان برابر است با حیات و مرگ همه انسان ها
یکی دیگر از دلایل اشرف بدن انسان بر سایر مخلوقات این است که براى ارزش و جایگاه برجسته انسان در نظام آفرینش همین بس که حیات یک انسان مساوى با حیات و زندگى همه انسان ها، و مرگ  یک انسان برابر است با مرگ همه انسان ها است.

«مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النّاسَ جَمِیعاً»[20]؛ «هر کس فردى را بدون آنکه کسى را کشته باشد یا فسادى در زمین انجام داده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان ها را کشته است و هر کس فردى را زنده بدارد چنان است که همه انسان ها را زنده کرده است».

چنین توصیفى از ارزش انسان و جایگاه والاى او، درباره هیچ آفریده اى در قرآن ذکر نشده است.
 
۵. تسخیر آسمان و زمین براى انسان دلیل بر اشرف مخلوقتت بودن انسان
خداوند، آسمان ها و زمین و آنچه در آنهاست را مسخّر جانشین خود در زمین ساخته است:«وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِنْهُ»[۲1].

خداوند نخست سفره جهان آفرینش را گسترانید و سپس میهمان را دعوت نمود، یعنى چنین نیست که ابتدا انسان را آفریده باشد آن گاه آب، هوا، غذا و امکانات را فراهم نموده باشد.
 
۶. انسان امانتدار خدا اشرف مخلوقتت بودن انسان
تنها موجودى که بر اساس استعداد و قابلیت ذاتى خود توانست امانت الهى را به دوش بکشد انسان است:«إِنّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاْءِنْسانُ»[۲2]؛
 
«ما امانت (الهى و بار تکلیف) را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از برداشتن آن سرباز زدند و از آن هراسناک شدند ولى انسان آن را برداشت».
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند

مفسّران منظور از «امانت» را «تکلیف الهى»، «معرفت خداوند»، «عقل»، «اختیار و آزادى اراده»، و «ولایت الهیّه» تفسیر نموده اند.[۲3]
 
خلاصه آن که علّت خاستگاه برترى انسان از دیدگاه عقل و نقل همان ساختار وجودى و ذات و سرشت بى نظیر انسان است. اساساً تعیین جایگاه هر موجود منوط به تبیین حقیقت و هویّت اوست تا هویّت و چیستى چیزى شناخته نشود، جایگاه او در نظام آفرینش آشکار نخواهد شد.
 
انسان تنها موجودى است که از نیروهاى گوناگون مادى و معنوى، جسمانى و روحى تشکیل شده و در لابه لاى تضادها مى تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروى نامحدود دارد.
 
امام على (علیه السلام)  مى فرمایند: «خداوند خلق عالم را به سه گونه آفرید، فرشتگان و حیوانات و انسان، فرشتگان عقل دارند بدون شهوت و غضب، حیوانات مجموعه اى از شهوت و غضبند ولى عقل ندارند.
 اما انسان ترکیبى از عقل و شهوت و غضب است، تا کدامین غالب و چیره شود؛ اگر عقل او  بر شهوتش غالب شود؛ از فرشتگان برتر است و اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد از حیوانات پست تر است.[۲4]
 
آیا خلقت زمین‌ و آسمان‌ها بزرگ‌تر از انسان است؟
در آیه 57 سوره غافر اشاره شده است که: قطعا آفرینش آسمانها و زمین بزرگتر [و شکوهمندتر] از آفرینش مردم است. این آیه را چگونه حواب می هید؟

انسان، تنها موجودی است که از نیروهای مختلف مادی و معنوی تشکیل شده و در لابه لای تضادها می‏تواند پرورش پیدا کند و استعداد تکامل و پیشروی نامحدود دارد. امام علی(ع) در این باره می‌­فرماید: "خداوند خلق عالم را بر سه گونه آفرید:

 فرشتگان، حیوانات و انسان ها. فرشتگان عقل دارند، بدون شهوت و غضب. حیوانات مجموعه‏ای شهوت و غضب­اند و عقل ندارند. اما انسان مجموعه‏ای است از هر دو؛ هم عقل دارد و هم شهوت و غضب، تا کدامین غالب آید. اگر عقل او بر شهوتش غالب شود، از فرشتگان برتر است. اگر شهوتش بر عقلش چیره گردد، از حیوانات پست‏تر". [۲5]

در نتیجه، شرافت انسان در آن است که می تواند در میان تمایلات گوناگون و مختلف و تضادها و تعارضات درونی، زمینه و بستر تعالی و رشد خود را فراهم آورده، به سعادتی عظیم و غیر قابل دسترسی سایر موجودات برسد.

بر این اساس، روشن می شود که ماهیت شرافت انسان، امری روحی و درونی است و به امور جسمانی و ظاهری ربطی ندارد و اصولاً عظمت آسمان در خلقت نسبت به انسان چنان که در آیه مورد نقل شده، نظر هیچ منافاتی با شرافت ذاتی انسان ندارد.
  
نتیجه:
از مجموع آیات و روایات درباره اینکه چرا خدا انسان را اشرف مخلوقات آفریده است؟ به این نکته رسیدیم که : خلقت انسان، برتری انسان بر بیشتر موجودات زمینی و آسمانی را ثابت کرده است، و این به جهت ویژگی‌هایی است که نوع انسان از آنها برخوردار است. چنان‌که در قرآن می‌خوانیم:

 «ما آدمی‌زادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشکى و دریا، [بر مرکب‌هاى راهوار] حمل کردیم و از انواع روزی‌هاى پاکیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى که خلق کرده‌ایم، برترى بخشیدیم».

اما آنچه در آیه فوق درباره برتری انسان آمده است، بیان حال جنس بشر بوده است. بنابراین، معناى آیه این می‌شود که «ما بنى آدم را از بسیارى از مخلوقاتمان که حیوان و جن بوده باشند برترى دادیم»،

البته برخی معتقدند که خدا انسان را بر بسیاری از موجودات برتری داده، نه تمام آنها، و شاید موجوداتی مانند ملائکه وجود داشته باشند که نتوان نوع انسان را برتر از نوع آنان دانست؛ زیرا آنها موجوداتى نورى و غیر مادى هستند و داخل در نظام جارى این عالم نیستند.
 
 لذا آیه شریفه هر چند درباره انسان بحث می‌کند، اما از این نظر مورد بحث قرارش داده که یکى از موجودات عالم مادى است که او را به نعمت‌هایى تکریم کرده است.

در هر صورت اگر بخواهیم انسان را به حال فضائل و کرامت‌های معنوی در نظر بگیریم، انسان‌های کامل و معصوم اشرف مخلوقات هستند، که اولاً: به عنایت الهی علم غیب دارند،

 ثانیاً: آنها حضور فرشتگان را درک می‌کنند و حتی فرشته مرگ نیز برای قبض روح از آنان اجازه می‌گیرد. بنابراین فرشتگان قبض روح، ماموران انجام فرامین الهی هستند؛ و صرف این‌که فرشته‌ای مأمور قبض روح انسان کامل است، دلیل بر برتری او بر انسان کامل نیست.

البته بر این اساس، این ‌که در هر فرد انسان قابلیت برای برتری یافتن بر تمام موجودات نهفته است؛ در این صورت می‌توان گفت غیر از پیامبر(ص) و ائمه معصومین انسان‌های دیگر نیز می‌توانند با سیر و سلوک معنوی به این مقام برسند و بر بسیاری از حقایق عالم غیب از جمله زمان و نحوه‌ی وقوع مرگ خود و حقایق بعد از مرگ اطلاع یابند
 
 پی نوشت:
1. ر.ک:سایت ویکی پرسش، مقاله «علم غیب امام علی(علیه‌السّلام)».   
2. ر.ک:کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج‌۸، ص۲۸۴، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.   
3. ر.ک:سایت ویکی پرسش، مقاله «توانایی انسان در رسیدن به کمال».   
4. تفسیر المیزان، ج ۷، ص ۸۰.
5. تفسیر المیزان، ج ۱۳، ص ۱۵۶.
6. محمدداود قیصرى، شرح فصوص الحکم، ص ۳۶۳، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى.
7. بحار الأنوار، ج ۵۵، ص ۳۹.
8. همان.
9. اسراء ۱۷، آیه ۷۰.
10. تفسیر المیزان، ج ۱۳، ص ۱۵۶.
11. اسراء ۱۷، آیه ۷۰.
12. بقره ۲، آیات ۳۲ ـ ۳۱.
13. بقره ۲، آیه ۳۳.
14. بقره ۲، آیه ۳۰.
15. بحارالأنوار، ج ۲، ص ۳۲.
16. عبداللّه  جوادى آملى، تفسیر انسان به انسان، ص ۲۱۹، قم: اسراء.
17. بقره ۲، آیه ۳۴.
18. مؤمنون ۲۳، آیه ۱۴.
19. تین ۹۵، آیه ۴.
20. مائده ۵، آیه ۳۲.
21. جاثیه ۴۵، آیه ۱۳.
22. احزاب ۳۳، آیه ۷۲.
23. تفسیر المیزان، ج ۱۶، ص ۲۴۲.
24. تفسیر نور الثقلین، ج ۳، ص ۱۸۸.
25. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، دار الکتب الإسلامیه، تهران ، 1374 ش، ج 12، ص 200.

منابع:
انسان شناسی – قسمت دوم (دفتر ۴۲ پرسش ها و پاسخ ها).
http://www.islamquest.net/fa/archive/fa47622
https://pasokh.org/fa/question/view/12114
https://pasokhgoo.ir/node/53225
https://pasokhgoo.ir/node/5322
https://wikiporsesh.ir
https://hadana.ir


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.