آیا اسلام مسیحیت و یهودیت را رد میکند؟

آیا اسلام مسیحیت و یهودیت را رد میکند؟ از منظر قرآن یهودیت و مسحیت چه جایگاهی دارند؟ این مطلب را در راسخون دنبال نمائید.
چهارشنبه، 27 ارديبهشت 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
آیا اسلام مسیحیت و یهودیت را رد میکند؟
مقدمه:
در این مقاله سعی شده است که نظر اسلام  و قرآن در مورد دو دین  یهودیت و مسحیت مورد بررسی قرار گیرد درحقیقت پاسخ به این سوال که آیا این دو دین مورد تائید اسلام هستند یا نیستند؟
 
حضرت موسى علیه السلام یکی از پیامبران قوم بنی اسرائیل است که چند نسل پس از حضرت یعقوب علیه السلام نیای بزرگ بنى اسرائیل به هدایت و رهبری آنها مبعوث شد. او پیامبری صاحب شریعت بود و کتاب آسمانی او که «تورات» نام دارد منبع احکام شریعت یهود است.
 
موسی قوم بنی‌اسرائیل را که پیش از این در زمان پیامبری حضرت یوسف علیه السلام در مصر ساکن شده و بعدها توسط سلاطین مصر به خدمت گرفته شده بودند، از دست فرعون نجات داده و از مصر خارج نمود. قرآن کریم حضرت موسى را یکی از پیامبران اولوالعزم معرفی نموده و نام او و داستانهایش را بارها ذکر کرده است.
 
حضرت عیسی علیه السلام، یکی از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت است و کتاب آسمانی او انجیل نام دارد. او آخرین پیامبر قبل از پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و از بشارت دهندگان به ظهور آن حضرت بود. زنده کردن مردگان، شفای کور مادرزاد و خبر دادن از غیب، از معجزات حضرت عیسی است.

مطابق با قرآن، عیسی علیه السلام به گونه‏‌ای اعجازآمیز از مادری باکره و مقدس به نام مریم متولد شد و سپس در گهواره شروع به سخن گفتن کرد و پیامبری خود را بشارت داد.
 
 مسیحیان بر این باورند که عیسی علیه السلام توسط یهود به صلیب کشیده شد، اما به فرموده قرآن کریم، هنگامی که یهود بر آن جناب شورید و تصمیم گرفت او را به قتل برساند، خداى تعالى او را از دست آنان نجات داد و به سوى خود بالا برد.
 
یهودیت از منظر قرآن
نام حضرت موسى علیه السلام در قرآن کریم
نام حضرت موسى علیه السلام در قرآن کریم، ۱۳۶ مرتبه آمده و فرازهاى برجسته زندگانى و دعوت حضرت موسی در ۳۶ سوره قرآن و در قالب حدود ۴۲۰ آیه بیان شده است. این مطلب نشان مى دهد، که قرآن به عنوان کتاب کامل دعوت و انسان سازى و جامعه سازى به زندگى حضرت موسى توجه زیادى داشته است.
 
آیین یهود از دیدگاه قرآن
از دیدگاه قرآن آیین یهود، دینی الهی بود که توسط حضرت موسی ـ علیه السّلام ـ به مردم ابلاغ شد و بعد از آن حضرت، توسط پیامبران بعدی بنی اسرائیل استمرار یافت چنان که قرآن می فرماید: «ما بنی اسرائیل را کتاب و حکومت و نبوت بخشیدیم و از روزی هایی پاکیزه به آنها عطا کردیم[1]
 
و در مورد کتاب دینی آنها می فرماید: «ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن هدایت و نور بود و پیامبران که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند با آن برای یهود حکم می کردند...» [2]
 
عصیان گری قوم یهود
یهود به جای استفاده از نعمت های الهی و تلاش برای رسیدن به سعادت دنیا و آخرت، عصیان کرده و نعمت های خداوند را نادیده گرفته و برای رسیدن به مقاصد کم ارزش دنیوی و هواهای نفسانی، دین حضرت موسی را تحریف کردند.
 
 قرآن کریم این عصیان گری قوم یهود را چنین توضیح می دهد که: «ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و رسولانی به سوی آنها فرستادیم، (ولی) هر زمان پیامبری حکمی برخلاف هوس ها و دلخواه آنها می آورد، عدّه‌ای را تکذیب می کردند و عدّه‌ای را می کشتند». [3]
 
یهود به گفتارهایی هم چون گفتار مشرکان دچار شده، دین توحیدی حضرت موسی را تبدیل به آیین شرک آلود می ساختند چنان که قرآن می فرماید:
 
«یهود گفتند عزیر پسر خداست و نصاری گفتند مسیح پسر خداست، این سخنی است که با زبان خود می گویند که همانند گفتار کافران پیشین است خدا آنان را بکشد، چگونه از حق انحراف می یابند. آنها دانشمندان و راهبان خویش را معبودهایی در برابر خدا قرار دادند...» [4]
 
تحریف دین توحیدی
این گونه تغییر و تحریف دین توحیدی به آیین شرک آلود که همراه با قتل پیامبران بود، تا زمان بعثت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ ادامه داشت و به همین دلیل است که خداوند قوم یهود را قومی ظالم[5]ستم گر [6]عصیان گر . [7]فسادگر [8]و... معرفی می کند که همیشه به دنبال عصیان و فساد هستند.
 
حسادت؛ عامل سقوط یهودیت
حسادت یکی از ریشه های دین گریزی است و می توان آن را از شعبه های دنیادوستی به شمار آورد، تا جایی که امام صادق(ع) آن را ریشه کفر دانسته و فرموده است: «وَ اِیَّاکُمْ اَنْ یَحْسُدَ بَعْضُکُمْ بَعْضاً فَاِنَّ الْکُفْرَ اَصْلُهُ الْحَسَد؛ مبادا برخی از شما نسبت به دیگری حسودی کند؛ زیرا ریشه کفر حسادت است.»[9]

قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ لَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَ کاَنُواْ مِن قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلیَ الَّذِینَ کَفَرُواْ فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُواْ کَفَرُواْ بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلیَ الْکَفِرِین»؛[10]

« و هنگامی که از طرف خداوند، کتابی برای آنها آمد که موافق نشانه هایی بود که با خود داشتند، و پیش از این، به خود نوید پیروزی بر کافران می دادند [که با کمک آن، بر دشمنان پیروز گردند. با این همه،] هنگامی که [این کتاب، و] پیامبری را که از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد، به او کافر شدند. لعنت خدا بر کافران باد!»
 
در این آیه صحنه ای دیگر از لجاجتها و هواپرستیهای یهود را مطرح می کند که آنها بر اساس بشارتهای تورات، منتظر ظهور پیامبر بودند و حتّی به همدیگر نوید پیروزی می دادند .
 
و یکی از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود که آنها می دانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر است و به همین سبب از پیش در آنجا سکنا گزیده بودند؛ ولی بعد از ظهور پیامبر اسلام(ص)، با آنکه نشانه های وی را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، کفر ورزیدند.[11]
 
و در آیه بعدی، علت کفر یهود را این گونه بیان می کند: «بِئْسَمَا اشْترََوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ أَن یَکْفُرُواْ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ بَغْیًا أَن یُنزَِّلَ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ عَلیَ مَن یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُو بِغَضَبٍ عَلیَ غَضَبٍ وَ لِلْکَافِرِینَ عَذَابٌ مُّهِینF ؛[12]
 
 « ولی آنها در مقابل بهای بدی، خود را فروختند که به ناروا، به آیاتی که خدا فرستاده بود، کافر شدند. و معترض بودند، چرا خداوند به فضل خویش، بر هر کس از بندگانش بخواهد، آیات خود را نازل می کند؟! از این رو به خشمی بعد از خشمی [از سوی خدا] گرفتار شدند. و برای کافران مجازاتی خوارکننده است.»
 
نژاد پرستی یهود
نژاد پرستی از مهم ترین تعالیم یهود شمرده می شود؛ به گونه ای که «یهود» و «نژاد پرستی» در طول تاریخ هیچگاه از یکدیگر جدا نبوده؛ بلکه با یکدیگر پیوند عمیقی داشته اند.
 
از جمله آیاتی که نژادپرستی آنها را تأیید می کند، این آیه می باشد: «قُلْ یَأَیهَُّا الَّذِینَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن کُنتُمْ صَادِقِین ؛ «بگو: «ای یهودیان! اگر گمان می کنید که [فقط] شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می گویید [تا به لقای محبوبتان برسید]!»[13]
 
هنگامی که پیامبر(ص) جمعی از یهودیان را به دین اسلام دعوت کردند و آنها را از مجازات خدا بیم دادند، آنان در برابر این تهدید حضرت گفتند: «ما را تهدید مکن؛ ما فرزندان خدا و دوستان او هستیم. که اگر بر ما خشم کند، همانند خشمی است که انسان نسبت به فرزند خود دارد؛ یعنی به زودی این خشم فرو می نشیند!»[14]
 
 
آنها نه فقط در این دنیا برای خود برتری قایل هستند؛ بلکه معتقدند که «این امتیازات نژادی در آخرت نیز به کمک آنها می شتابد و گنهکارانشان برخلاف افراد دیگر، تنها مجازات کوتاه مدت و خفیفی خواهند دید و همین پندارهای غلط، آنها را آلوده انواع جنایات، بدبختیها و سیه روزیها کرده است.»[۱۵]

مسلم است که قومی با این همه ادعا و سراسر غرور، هرگز حاضر نخواهد شد ،از پیامبری تبعیت کند که از قوم و قبیله آنها نمی باشد.
 
مال اندوزی و دنیا طلبی
در تاریخ بشر، ملتی در پول پرستی و مال اندوزی همچون قوم یهود دیده نشده است. آنها برای به دست آوردن مال هر راهی را پیش می گیرند.
 
 گرچه با شرف و حیثیت انسانی مخالف باشد. آنها برای رسیدن به این مقصود، تمام راههای مشروع و غیر مشروع را پیموده و تا حد پرستش، با حرص و آز خاص به جمع آوری مال پرداخته اند تا جایی که حضرت عیسی بن مریم ۷به آنها فرمود: «لاَ تَعْبُدُوا رَبَّیْن، اَللهُ وَ الْمَالُ؛ دو پرودگار که عبارتند از خدا و پول را نپرستید.»[۱۶]
 
علت این امر را می توان تفکر مادی پیروان این دین دانست که به جز ظاهر زندگی مادی به چیزی دیگر ایمان نداشته و زندگانی جاوید سرای دیگر، از نظر آنها مفهومی ندارد.
 
به همین دلیل شهید مطهری می گوید: «یهود معتقد به معاد نیست.»[۱۷] «ویل دورانت» نیز معتقد است که: «یهود به جهان پس از مرگ معتقد نیست و پاداش و کیفر را منحصر به زندگی دنیا می داند.»[۱۸]

حریص ترین و دنیاگرا ترین مردم
قرآن آنان را حریص ترین و دنیاگرا ترین مردم دنیا می داند و می فرماید در سوره بقره به این مضامین اشاره دارد و می فرماید: «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَی حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ»؛
 
 « و آنها را حریص ترین مردم- حتی حریصتر از مشرکان- بر زندگی [این دنیا،] خواهی یافت [تا آنجا] که هر یک از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر [الهی] باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بیناست .»[19]
 
به راستی روشن می شود که اگر گروهی به این دنیا دل بسته اند، ثروت بزرگ ترین معبود آنها می شود و با دلایل روشن نیز هدایت نخواهند شد و با تبلیغ دین مخالفت خواهند کرد.
 
 و این خصلت ذاتی آنها باعث می شود که با هر پیامبری مخالفت ورزند و این مخالفت با پیامبر اسلام(ص) شدیدتر خواهد بود؛ چرا که در آیین اسلام دنیا دوستی منشأ هر گناه و خطایی شمرده شده است؛ چنانچه امام صادق(ع) درباره پی آمد دنیادوستی می فرماید:
 
«رَأْسُ کُلِّ خَطیِئَةٍ حُبُّ الدُّنّیَا؛ دنیادوستی منشأ هر خطایی است.»[20] و یهود که در آن زمان به ثروتهای فراوانی رسیده بود، با بهانه های مختلف با پیامبر(ص) به مخالفت می پرداخت.
 
قساوت و توحش
یکی از ویژگیهای بارز یهودیان، قساوت قلب آنهاست که باعث می شود مخالفت عادی به دشمنی و مخالفتهای علنی تبدیل شود؛ به گونه ای که عامل بسیاری از جنگها و درگیریها می شود.
 
قرآن این ویژگی یهود را این گونه ذکر می کند که: قلبهای بنی اسرائیل در نتیجه لجاجتها، بهانه جوییها و عصیانگریهای آنان، علی رغم دریافت آیات و معجزه های فراوان، به سختی گرایید و از درک معارف و آیات الهی ناتوان شد که این سختی و نفوذناپذیری همانند سنگ و از آن سخت تر شد، آنگاه که می فرماید:

 «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّن بَعْدِ ذَالِکَ فَهِیَ کاَلحِْجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الحِْجَارَةِ لَمَا یَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَ إِنَّ مِنْهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَ إِنَّ مِنهَْا لَمَا یهَْبِطُ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون»؛
 
«سپس دلهای شما بعد از این واقعه سخت شد همچون سنگ، یا سخت تر! چرا که پاره ای از سنگها می شکافد، و از آن نهرها جاری می شود و پاره ای از آنها شکاف برمی دارد.

و آب از آن تراوش می کند و پاره ای از خوف خدا [از فراز کوه] به زیر می افتد [اما دلهای شما، نه از خوف خدا می تپد، و نه سرچشمه علم و دانش و عواطف انسانی است!] و خداوند از اعمال شما غافل نیست.»[21]
 
قساوت قلب و سنگدلی آنها را تاریخ در تمام اعصار و قرون خود روشن کرده است؛ برای مثال می توان به کشتارهای وحشیانه کودکان و زنان فلسطینی، جنایت قانا، و روستاهای دیر یاسین[در این جنایت فقط به صف کشاندن ۲۵ زن حامله در یک روز و به آتش کشیدن آنها و پاره کردن شکم زنان باردار، بیرون آوردن اطفال آنان و قطعه قطعه کردن آنان در مقابل چشم پدرانشان برای اثبات مدعا کافی است]

نژاد پرستی از مهم ترین تعالیم یهود شمرده می شود؛ به گونه ای که «یهود» و «نژاد پرستی» در طول تاریخ هیچگاه از یکدیگر جدا نبوده؛ بلکه با یکدیگر پیوند عمیقی داشته اند
 
در اینجا مشخص می شود که قومی با این همه قساوت، نه تنها به ندای حق؛ یعنی اسلام که دین رحمت است، لبیک نمی گوید؛ بلکه با آن مخالفت می کند.
 
روحیه ستمگری
 یکی دیگر از خصوصیات یهود، روحیه ستمگری و سرکشی آنهاست؛ از جمله پیامبرانی که به دست آنها به قتل رسیدند، یحیی و زکریّا۸ بودند که فقط به خاطر آنکه آنها را از فحشاء و منکرات منع می کردند، مستحق قتل شدند؛ چنانچه می خواستند هارون، جانشین حضرت موسی(ع) را به قتل برسانند. و برای حضرت عیسی۷ چوبه های دار نصب کردند.
 
در قرآن ، آمده است: «لَقَدْ اَخَذْنا میثاقَ بَنی اسْرائیلَ وَ اَرْسَلْنا اِلَیهِمْ رُسُلاً کُلَّما جآئَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی اَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یقتُلوُنَ»؛ « ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و رسولانی به سوی آنها فرستادیم، [ولی] هر زمان پیامبری حکمی بر خلاف هوسها و دلخواه آنها می آورد، عده ای را تکذیب می کردند و عده ای را می کشتند. »[22]

مسحیت از منظر قرآن
قرآن کریم خاطرنشان ساخته که عیسی (علیه‌السلام) عبدی بود رسول، و اینکه هیچ چیزی جز این ادعا نمی‌کرد و آنچه به وی نسبت می‌دادند خود او ادعایش را نکرده و با مردم جز به رسالت خدا سخنی نگفته، هم چنان که قرآن این معنا را در آیه‌های ۱۱۶ تا ۱۱۹ سوره مائده صراحتا از حضرت عیسی (علیه‌السلام) نقل کرده است.

نام حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم
نام دیگری که برای عیسی علیه السلام در قرآن کریم آمده «مسیح» است. طبرسی در جوامع الجامع گفته است: اصل مسیح در عبرانی مشیحا بوده که معنایش مبارک است. همانگونه که خود گفت: «وَجَعَلَنِی مُبَارَکا أَینَ مَا کنْتُ».[23]
 
حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم ۲۵ بار به عنوان عیسی و ۱۳ بار به عنوان مسیح یاد شده است. مطابق با قرآن، حضرت عیسی علیه السلام، بنده خدا[24] و رسول به سوى بنى اسرائیل[۲5]
 
و یکى از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت[۲6] بوده و کتابى به نام انجیل داشت.[۲7] خداى تعالى نام او را مسیح نهاد[۲8] و "کلمة اللَّه" و "روحى از خدا" خواند،[۲9] و داراى مقام امامت[30] و از گواهان اعمال،[31] و بشارت دهندگان به آمدن پیامبر اسلام،[32].
 
وجیه و آبرومند در دنیا و آخرت و از مقربین بود.[33] او از برگزیدگان بود[34]، مبارک بود هر جا که باشد، آیتى بود براى مردم و رحمتى از خدا بود و احسانگرى به مادرش، و از زمره کسانى بود که خداى تعالى به ایشان سلام کرد[۳5] و از کسانى بود که خدا کتاب و حکمتش آموخت.[36][۳7]

آیات قرآن و بطلان عقائد مسیحیان
آیات شریفه‌ای که عقائد باطل مسیحیان در باره مسیح (علیه‌السلام) را بیان می‌کنند.و آنچه قرآن کریم از مسیحیان در این باره حکایت کرده و یا به آنان نسبت داده، سخنانی است که آیات زیر بیانگر آنها است:

۱ - «وقالت النصاری المسیح ابن الله» [38] که به حکم این آیه مسیحیان گفته اند مسیح پسر خدا است و آیه: «و قالوا اتخذ»، عبارت اخرای همان آیه است،

۲ - «لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم»[39] به حکم این آیه مسیحیان رسما مسیح را خود خدا دانسته‌اند،

۳ - «لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثة» [40] در این آیه که بعد از آیه (۷۲) قرار گرفته، خدا را سومین خدا از خدایان سه گانه دانسته‌اند، آیه: «ولا تقولوا ثلاثة انتهوا» [41] هم به همین معنا اشاره دارد.

نظرات مذاهب مسیحیت
این آیات بالا هر چند به ظاهرش مشتمل بر سه مذهب و سه مضمون و سه معنای مختلف است و به همین جهت بعضی‌ها از قبیل شهرستانی صاحب کتاب ملل و نحل آنها را حمل بر اختلاف مذاهب کرده و گفته است: مذهب مکانیه قائل به فرزندی حقیقی مسیح برای خدایند و نسطوریه گفته‌اند:

نزول عیسی و فرزندیش برای خدا از قبیل تابش نور بر جسمی شفاف چون بلور است، و یعقوبیه گفته‌اند: از باب انقلاب ماهیت است، خدای سبحان به گوشت و خون منقلب شده است.[42]

و لیکن ظاهرا قرآن کریم (العیاذ بالله) کتاب ملل و نحل نیست تا بخواهد به این مذاهب بپردازد و هرگز به خصوصیات مذاهب مختلف آنان اهتمام نمی‌ورزد بلکه به اعتقاد غلطی می‌پردازد که مشترک بین همه آنان است و آن مساله فرزندی مسیح برای خدای تعالی است و اینکه جنس مسیح از سنخ جنس خدا است.

و نیز به آثاری می‌پردازد که بر اساس این اعتقاد غلط مترتب کرده‌اند که یکی از آنها مساله تثلیث است، هر چند که در تفسیر کلمه تثلیث اختلاف بسیار و مشاجره و نزاع دامنه دار کرده‌اند، دلیل بر این معنا این است که قرآن کریم به یک زبان و یک بیان علیه آنان احتجاج کرده، معلوم می‌شود مورد نظر قرآن از کل مسیحیت مساله‌ای است که همه در آن شریکند.

مسیحیت حقیقی کدام است
مسیحیت حقیقی، مسیحیتی است که عیسی (ع) رهبر و پیامبر آن بود و ما مسلمانان نیز پیامبری عیسی(ع) از جانب خداوند را قبول داریم. البته، علاوه بر این نیز معتقدیم که آنچه عیسی آورد، توسط پیامبر اسلام (ص) تکمیل و عرضه شده و اسلام کامل کننده ادیان سابق است.
 
همان گونه که می دانید، تکمیل دین مسیحی، از سوی پیامبر اسلام (ص) به این معنا نیست که آموزه های عیسی خلاف واقع بوده اند، بلکه ما معتقدیم او آموزه های صحیح و درستی را ترویج کرده است.
 
 به عنوان مثال آنچه عیسی در مسئله توحید بیان داشته، تماما درست و واقعی بوده اند و پیامبر ما آنها را قبول داشته و با آموزه هایی؛ چون وحدت درونی[43] و ... آنها را تکمیل کرد. بنابر این، خدایی که ما و مسیحیان حقیقی بدان معتقدیم یکی است.
 
اما مسیحیان امروزی به جهت بدعت هایی که در دینشان روی داده، آموزه های نادرستی را معتقد شده اند که برای ما مسلمانان قابل قبول نیست. از جمله این دیدگاه مسئله تثلیث است که نشان از اعتقاد به خدای سه گانه دارد. بنابر این خدای مورد اعتقاد ما با اعتقاد آنها یکی نیست، و ما در اصلی ترین مسئلۀ اعتقادی یعنی توحید، با آنها مخالفیم.
 
مسیحیت از دیدگاه امام خمینی
امام خمینی دین مسیحیت را آیین صحیح می‌داند که نه تنها یک آیین معنوی و روحانی است بلکه آیینی آمیخته با سیاست و مبارزه با ظلم و استکبار می‌باشد. [44]
 
اما اینکه برخی مدعیان مسیحیت قائل هستند دین مسیح فقط روحانی و معنوی بوده درست نیست؛ زیرا اگر مسیح تنها معنویات و احکام می‌گفت و معترض سیاست و دفاع از مظلوم نبود، در معرض مصلوب شدن و اذیت ظالمان واقع نمی‌شد. حاکمان و سیاست‌مداران مسیحی سعی کردند سیاست را از مسیحیت جدا کنند و روحانیت مسیحیت را در کلیسا حبس کنند. [45]
 
به اعتقاد امام خمینی انجیل موجود، کتاب تحریف شده است و متن آن گواه بر آن است که کتاب آسمانی نیست، بلکه علم حقیقی انجیل نزد اهل بیت است. [۴6]
 
به باور امام خمینی اگر مسیحیان از آیین صحیح مسیح پیروی می‌کردند، ظلم مستکبران و مفاسد آنان از بین می‌رفت و این جنایت‌ها که به نام مسیح (علیه‌السّلام) و دین مسیحیت انجام می‌گیرد چهره مسیحت را مخدوش کرده است. [۴7]
 
از جمله عقاید و آیین مسیحیان، اعتقاد به اقانیم سه گانه خدای تعالی هستند که خداوند را در جوهر، واحد و در اقنوم سه گانه می‌دانند؛ یعنی اقنوم اب و ابن و روح القدس. قران کریم این ادعای مسیحیان در تثلیث را رد کرده و خداوند را از این امور منزه نموده و عیسی را بنده و کلمه الهی برمی‌شمارد. امام خمینی برای مسیحیت فرقه‌هایی برمی‌شمارد؛ [۴8]
 
۱- ملکائیه: که اعتقاد دارند مسیح ناسوت ملکی و قدیم ازلی و مریم خدای ازلی را زایید.

۲- نسطوریه: این فرقه اقانیم ثلاثه را نه زائد و نه متحد با ذات می‌دانند. ۳- یعقوبیه: که معتقدند لاهوت به ناسوت منقلب شده است و خدا، مسیح و مسیح خدا شده است. [49]
 
 
نتیجه:
قرآن به عواملی از دین یهود اشاره کرد تا لیلی بر رد این دین باشد. از جمله: حسادت نسبت به پیامبر(ص)؛ نژاد پرستی، مال اندوزی و دنیا طلبی، قساوت قلب و توحش، و روحیه ستمگری.
 
پس به طور کلی دو دلیل اساسی بر اینکه دین یهود دین ماندگاری نیست : 1- متعدد بودن تورات 2 -وجود مطالب کذب در تورات
دین مسیحیت اگر چه از ادیان بزرگ آسمانی و آیین حضرت عیسی بن مریم علیه‌السّلام است.اما ادله‌ای که اثبات می‌کند مسیحیت امروز نمی‌تواند چهره کامل حقیقت باشد، زیرا:
 
1- انجیل متواتر نیست و سند قطعی ندارد.۲- وجود تناقض و تحریف در انجیل.۳- ناسازگاری با مبانی منطق و عقل مثل داستان کشتی گرفتن خدا با حضرت یعقوب.
 
اما دلایل حقانیت و برتری اسلام ۱. زنده و جاوید بودن معجزه دین اسلام.2. تحریف نشدن قرآن.۳. خاتمیت پیامبر اسلام. ۴. جامعیت اسلام. ۵. داشتن سند و تاریخ معتبر
  
پی نوشت:
 1. جاثیه/سوره۴۵، آیه۱۶.   
2. مائده/سوره۵، آیه۴۴.   
3. مائده/سوره۵، آیه۷۰.   
4.توبه/سوره۹، آیه۳۰ و ۳۱.   
5.انعام/سوره۶، آیه۱۴۶.   
6.نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۸.   
7. مائده/سوره۵، آیه۷۹.  
8.اسراء/سوره۱۷، آیه۴.     
10. بحار الأنوارج ۷۸، ص ۲۱۷.
11. بقره /۸۹.
12. تفسیر نور، ج ۱، ص۳۴۵.
13. بقره /۹۰ .
14. جمعه/۶
15. تفسیر نمونه ، ج ۱، ص ۳۲۴ و ۳۲۵.
16 چهره یهود در قرآن، عنیف عبدالفتاح، ص۸۱.
17. آشنایی با قرآن، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چ سوم، ۱۳۷۷، ج ۶، ص ۲۵۹.
18. ویل درانت، تاریخ تمدن، ج۲، ص ۳۴۵.
19. تفسیر راهنما، ج۱۶، ص۵۷.
20. الیهود فی تاریخ الحضارات الاولی، ترجمه عادل، قاهره،۱۹۵۰ ، ص۵۸.
21 بقره / ۷۴.
22.آیه 70 سوره مائده
23.سوره مریم، آیه ۳۱
24.سوره مریم، آیه ۳۰
25.سوره آل عمران، آیه ۴۹
26.سوره شوری، آیه ۱۳
27.سوره احزاب، آیه ۷، سوره شورى، آیه ۱۳، سوره مائده، آیه ۴۶
28.سوره آل عمران، آیه ۴۵
29.سوره نساء، آیه ۱۷۱
30.سوره احزاب آیه ۷
31.سوره نساء، آیه ۱۵۹، سوره مائده، آیه ۱۱۷
32.سوره صف، آیه ۶
33.سوره آل عمران، آیه ۴۵
34.سوره آل عمران، آیه ۳۳
35.سوره مریم، آیه ۱۹-۳۳
36.سوره آل عمران، آیه ۴۸
37.ترجمه المیزان، ج۳، ص۴۴۴.
38.توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
39. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
40. مائده/سوره۵، آیه۷۳.    
41. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
42. شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، ملل و نحل، ج ۱، ص ۲۲۲ - ۲۲۴ - ۲۲۵.
43. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: [ [http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa17
44..خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۷۵،
45..خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۶۶،
46..خمینی، روح الله، شرح چهل حدیث، ص۲۸۸،
47..خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج۱۱، ص۳۷-۳۶،
48..خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۲۱-۱۷،
49..خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۱۷-۱۶،

منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=1&catid=30748&pageindex=5&mid=252878
https://www.esfahansteel.ir/page-basij/fa/9/article/8226-G199
https://hawzah.net/fa/Question/View/7298
https://wiki.ahlolbait.com
https://wikiporsesh.ir
https://fa.wikifeqh.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما