نوروز و مهدویت؛ جامعه سازی مهدوی (6)

شیطان به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین دشمن در برابر نهضت زمینه‌ساز ظهور می‌باشد که در بسیاری از مقاطع تلاش انبیاء را با شکست مواجهه نموده است. در این راستا هر حرکتی که در جهت زمینه‌سازی ظهور انجام پذیرد
پنجشنبه، 8 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حجت اله مومنی
موارد بیشتر برای شما
نوروز و مهدویت؛ جامعه سازی مهدوی (6)

نوروز و مهدویت ؛ جامعه سازی مهدوی (6)
 

 

نویسنده : حاتم جدیدی
منبع : راسخون
 

5- شیطان و نوروز
 

شیطان به عنوان بزرگ‌ترین و مهم‌ترین دشمن در برابر نهضت زمینه‌ساز ظهور می‌باشد که در بسیاری از مقاطع تلاش انبیاء را با شکست مواجهه نموده است. در این راستا هر حرکتی که در جهت زمینه‌سازی ظهور انجام پذیرد شیطان با آن مقابله می‌نماید و آن را دچار انحراف می‌کند. نوروز نیز از این مسئله مستثنا نمی باشد و در طول تاریخ توسط شیطان و جنودش دچار تحریفاتی گردیده است و به این واسطه قوم آخرالزمانی ایرانی نیز دچار انحرافات و ریزش‌های گردیده است. روش شیطان ایجاد تحریف در محتوی و حفظ ظاهر مسئله می‌باشد با این روش مفاهیم زیر را تحریف نموده است:
انفاق: تکثر مالی، ریا، اسراف
اطعام: اسراف، شکم بارگی.
لباس نو: تفاخر، تبرج، چشم و هم‌چشمی.
صله رحم: چشم و هم‌چشمی، غیبت، کدورت.
نظافت: وسواس، اسراف.
پیراستگی: چشم چرانی، تبرج، حیازدایی.
صلح و دوستی: کدورت.
عید الهی: عید ملی.
احسن‌الحال: کشتن زمان، غفلت، رفتن برکت از زمان.( تحویل سال، زمان، گذر از زمان، )
سیروا فی الارض: توریسم توده ای.
ایرانیان زمینه ساز منتظر ظهور: ملی گرایی، قوم گرایی، غفلت، سورچرانی.
یاد معاد: توجه به امور دنیوی.
دعا و نقش آن در رشد: رفع حاجات دنیایی.
بیداری و یغظه نوروزی: خواب و غفلت.
13 نوروز و دشمن شناسی: روز پیوند با طبیعت.

نوروز و مهدویت؛ جامعه سازی مهدوی (6)

6 ـ نتیجه گیری
 

در این پژوهش بطور گذرا تلاش داشتیم را ریشه‌های مشترک میان فرهنگ و تمدن ایرانیان و اسلام را بررسی نماییم. نوروز به عنوان یکی از مهم‌ترین آیین‌های ایران، در بردارندة بسیاری از سنت‌ها و پایة‌های اعتقادی ایرانیان می‌باشد. اشتراک و ارتباطی که میان عقاید نوروز و اصول اسلام وجود دارد نشان دهنده وجود ریشه‌های مشترک میان ایرانیان و اسلام می‌باشد.
در حقیقت ایرانیان بواسطة تعالیم انبیاء الهی قبل از اسلام، مانند حضرت نوح و حضرت ابراهیم و زرتشت، با بسیاری از مبانی دین الهی و اسلام آشنا بوده‌اند و زمانی که اسلام به آنها ارائه می‌گردد، تعارض مبنایی و ذاتی میان اسلام و عقاید ایرانیان نمی‌بینند.
به همین دلیل بعد از تحمیل اجباری اسلام از سوی خلفاء و بنی‌امیه، خود بطور اختیاری اسلام را انتخاب نموده و از آن دست بر نمی‌دارند. خود اینکه که چرا اعراب به اسم اسلام به ایران حمله می‌کنند و اینکه آیا ایرانیان برای پذیرش اسلام نیاز به جنگ داشته اند جای بررسی و تأمل دارد، چون اصولاً رویکرد پیامبر و حضرت علی برای رویارویی با ایرانیان ، جنگ طلبی نبوده است، بلکه قرار بود ایرانیان مانند یمنیان، بدست حضرت علی ایمان بیاورند و بدون جنگ اسلام را بپذیرند، اما فتنة سقیفه برای مقابله با قوم آخرالزمانی و با ایمان ایرانی ، طرح دیگری را عملیاتی نمود تا در حمایت ایرانیان از اهل بیت تأخیر ایجاد نماید.
ایرانیان چون با مبانی اصلی و صحیح اسلام آشنا بودند، صحیح‌ترین مذهب را در اسلام که همان تشیع است را انتخاب می‌کنند و به‌ مرور به تشیع 12 امامی تبدیل می‌شوند.
ایرانیان از زمان پیامبر مورد توجه اسلام بوده‌اند. در حقیقت در زمان پیامبر، ایرانیان هنوز اسلام نیاورده‌اند ولی پیامبر از سابقه و ایمان آنان اطلاع دارد و میان سلطنت ساسانی و مردم ایرانی تفاوت قائل می‌گردد.
ایرانیان به عنوان مهم‌ترین زمینه‌سازان ظهور حضرت حجت(عج)، می‌بایست دارای سابقة طولانی در ایمان و حمایت جبهه حق و زمینه‌سازی برای ظهور باشند. آیین‌ها و سنت‌های نوروز و اعتقاداتی که در آن وجود دارد نشان دهندة این است که آموزش و تعلیم و تربیت ایرانیان برای نهضت زمینه‌ساز، از هزاران سال قبل آغاز شده است.
ایرانیان از ابتدای آفرینش با شکل‌گیری و اسکان در منطقه ایران و تشکیل ملت ایران، تحت آموزش قرار گرفته‌اند. ایرانیان با موفق شدن در آزمایشات مختلف بعد از 5 هزار سال تا زمان حضرت نوح، به عنوان یاری کنندگان جبهه حق و اولین پیامبر اولوالعزم انتخاب گردیده و از این زمان به عنوان قوم آخرالزمانی در نظر گرفته می‌شوند.
نوروز به عنوان یک طرح استراتژیک در حفظ و تعلیم و جامعه‌سازی معارف مهدویت در میان ایرانیان ، رسالت حفظ این قوم زمینه‌ساز را داشته است. منظور از ایرانیان و ایران سرزمین محدود در جغرافیای امروز ایران نمی‌باشد، بلکه مرزهای فرهنگی و هویتی ایران بسیار فراتر از این مرزها می‌باشد.
نوروز یکی از طرح‌های نهضت زمینه‌ساز و در راستای تحقق جامعه مهدوی می‌باشد، که گام به گام سطح مهدویت را در جامعه ارتقاء می‌دهد. این امر را در روایت حضرت علی(ع) می‌توان مشاهده نمود که ایشان می‌فرمایند هر روز را برای ما نوروز کنید.
سابقه ایرانیان در امر دین‌داری و حمایت از دین و زمینه‌سازی ظهور به هزاران سال قبل از اسلام باز می‌گردد و این منافاتی با جامعیّت و کامل بودن و خاتمیّت اسلام ندارد بلکه در یک راستا می‌باشند.

ضمیمه ـ متن عربی روایات نوروز
 

یوما فإذا مضى منه تسعة أیام فهو یوم النیروز یقال نیروز و نوروز لغتان انتهى و فسره الشهید ره بأول سنة الفرس أو حلول الشمس برج الحمل أو عاشر أیار. قال جمال السالکین أحمد بن فهد الحلی ره فی کتاب المهذب البارع فی شرح المختصر النافع یوم النیروز یوم جلیل القدر و تعیینه من السنة غمض مع أن معرفته أمر مهم من حیث إنه تعلق به عبادة مطلوبة للشارع و الامتثال موقوف على معرفته و لم یتعرض لتفسیره أحد من علمائنا سوى ما قاله الفاضل المنقب محمد بن إدریس و حکایته و الذی قد حققه بعض محصلی أهل الحساب و علماء الهیئة و أهل هذه الصنعة فی کتاب له أن یوم النیروز یوم العاشر من أیار. و قال الشهید و فسر بأول سنة الفرس أو حلول الشمس فی برج الحمل أو عاشر أیار و الثالث إشارة إلى قول ابن إدریس و الأول إشارة إلى ما هو مشهور عند فقهاء العجم فی بلادهم فإنهم یجعلونه عند نزول الشمس الجدی و هو قریب مما قاله صاحب کتاب الأنواء و حکایته الیوم السابع عشر من کانون الأول هو صوم الیهود و فیه ترجع الشمس مصعدة إلى الشمال و یأخذ النهار من اللیل ثلاث عشرة ساعة و هو مقدار ما یأخذ فی کل یوم و ینزل الشمس برج الجدی قبله بیومین و بعض العلماء جعله رأس السنة و هو النیروز فجعله حکایة عن بعض العلماء و قال بعد ذلک الیوم التاسع من شباط و هو یوم النیروز و یستحب فیه الغسل و صلاة أربع رکعات لما رواه المعلى بن خنیس عن الصادق ع ثم ذکر الخبر فاختار التفسیر الأخیر و جزم به و الأقرب من هذه التفاسیر أنه یوم نزول الشمس برج الحمل لوجوه. الأول أنه أعرف بین الناس و أظهر فی استعمالهم و انصراف الخطاب المطلق الشامل لکل مکلف إلى معلوم فی العرف و ظاهر فی الاستعمال أولى من انصرافه إلى ما کان على الضد من ذلک و لأنه المعلوم من عادة الشرع و حکمته أ لا ترى کیف علق أوقات الصلاة بسیر الشمس الظاهر و صوم شهر رمضان برؤیة(85)
الْمَوْلَى السَّیِّدُ الْمُرْتَضَى الْعَلَّامَةُ بَهَاءُ الدِّینِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْحَمِیدِ النَّسَّابَةُ دَامَتْ فَضَائِلُهُ رَوَاهُ بِإِسْنَادِهِ إِلَى الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ یَوْمَ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ فِیهِ النَّبِیُّ ص لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع الْعَهْدَ بِغَدِیرِ خُمٍّ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالْوَلَایَةِ فَطُوبَى لِمَنْ ثَبَتَ عَلَیْهَا وَ الْوَیْلُ لِمَنْ نَکَثَهَا وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی وَجَّهَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلِیّاً ع إِلَى وَادِی الْجِنِّ فَأَخَذَ عَلَیْهِمُ الْعُهُودَ وَ الْمَوَاثِیقَ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی ظَفِرَ فِیهِ بِأَهْلِ النَّهْرَوَانِ وَ قَتَلَ ذَا الثُّدَیَّةِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی یَظْهَرُ فِیهِ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ وُلَاةَ الْأَمْرِ وَ یُظْفِرُهُ اللَّهُ تَعَالَى بِالدَّجَّالِ فَیَصْلِبُهُ عَلَى کُنَاسَةِ الْکُوفَةِ وَ مَا مِنْ یَوْمِ نَوْرُوزٍ إِلَّا نَحْنُ نَتَوَقَّعُ فِیهِ الْفَرَجَ لِأَنَّهُ مِنْ أَیَّامِنَا حَفِظَتْهُ الْفُرْسُ وَ ضَیَّعْتُمُوهُ ثُمَّ إِنَّ نَبِیّاً مِنْ أَنْبِیَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ سَأَلَ رَبَّهُ أَنْ یُحْیِیَ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَأَمَاتَهُمُ اللَّهُ فَأَوْحَى إِلَیْهِ أَنْ صُبَّ عَلَیْهِمُ الْمَاءَ فِی مَضَاجِعِهِمْ فَصَبَّ عَلَیْهِمُ الْمَاءَ فِی هَذَا الْیَوْمِ فَعَاشُوا وَ هُمْ ثَلَاثُونَ أَلْفاً فَصَارَ صَبُّ الْمَاءِ فِی یَوْمِ النَّیْرُوزِ سُنَّةً مَاضِیَةً لَا یَعْرِفُ سَبَبَهَا إِلَّا الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ وَ هُوَ أَوَّلُ یَوْمٍ مِنْ سَنَةِ الْفُرْسِ قَالَ الْمُعَلَّى وَ أَمْلَى عَلَیَّ ذَلِکَ وَ کَتَبْتُهُ مِنْ إِمْلَائِهِ وَ عَنِ الْمُعَلَّى أَیْضاً قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی صَبِیحَةِ یَوْمِ النَّیْرُوزِ فَقَالَ یَا مُعَلَّى أَ تَعْرِفُ هَذَا الْیَوْمَ قُلْتُ لَا لَکِنَّهُ یَوْمٌ یُعَظِّمُهُ الْعَجَمُ یَتَبَارَکُ فِیهِ قَالَ کَلَّا وَ الْبَیْتِ الْعَتِیقِ الَّذِی بِبَطْنِ مَکَّةَ مَا هَذَا الْیَوْمُ إِلَّا لِأَمْرٍ قَدِیمٍ أُفَسِّرُهُ لَکَ حَتَّى تَعْلَمَهُ قُلْتُ تَعَلُّمِی هَذَا مِنْ عِنْدِکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ أَعِیشَ أَبَداً وَ یُهْلِکُ اللَّهُ أَعْدَاءَکُمْ قَالَ یَا مُعَلَّى یَوْمُ النَّیْرُوزِ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ الْعِبَادِ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَ لَا یُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ أَنْ یَدِینُوا بِرُسُلِهِ وَ حُجَجِهِ وَ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ أَوَّلُ یَوْمٍ طَلَعَتْ فِیهِ الشَّمْسُ وَ هَبَّتْ فِیهِ الرِّیَاحُ اللَّوَاقِحُ وَ خُلِقَتْ فِیهِ زَهْرَةُ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی اسْتَوَتْ فِیهِ سَفِینَةُ نُوحٍ ع عَلَى الْجُودِیِّ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَحْیَا اللَّهُ فِیهِ الْقَوْمَ الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ اللَّهُ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی هَبَطَ فِیهِ جَبْرَئِیلُ ع عَلَى النَّبِیِّ ص وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی کَسَرَ فِیهِ إِبْرَاهِیمُ عَلَیْهِ السَّلَامُ أَصْنَامَ قَوْمِهِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی حَمَلَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع عَلَى مَنْکِبَیْهِ حَتَّى رَمَى أَصْنَامَ قُرَیْشٍ مِنْ فَوْقِ الْبَیْتِ الْحَرَامِ وَ هَشَّمَهَا الْخَبَرَ بِطُولِهِ.(86)
و الأخبار بهذا المضمون کثیرة و قد تقدمت و کلها دالة على أن ذلک کان قبل الهجرة و إلا لم یکن لخوفهما و إخفائهما من القوم معنى فارتفع التنافی على أی تفسیر کان لعدم معلومیة تاریخ نزول جبرئیل علیه السلام و لا کسر الأصنام. فإن قیل قد صرح فی الخبر بأنه الیوم الذی حمل فیه رسول الله ص إلخ فحمله على ما وقع فی اللیل بعید. قلنا حمل الیوم على ما یشمل اللیل شائع و سرایة فضل اللیلة و برکاتها إلى الیوم کثیرة کموالید النبی ص و الأئمة ع و غیر ذلک. فإن قیل تاریخ فتح نهروان و قتل ذی الثدیة أیضا مضبوط فی مناقب ابن شهرآشوب بتاسع شهر صفر سنة تسع و ثلاثین و لا یوافق أول فروردینهم لکونه فی السنة المزبورة قبله فی أواسط المحرم أو بعده فی أواسط شوال على اختلاف الاعتبارین کما مر و لا أول الربیع لکونه فیها بعده فی أواخر شوال و لا یجری فیه شی‏ء من التوجیهین. قلنا سنة الفتح المذکور مضبوطة عند جمهور المؤرخین بما ذکر أو بثمان و ثلاثین و أما شهره و یومه فهم ساکتون عنهما فلا اعتماد فی مثل ذلک على نقل واحد منهم. الفائدة الرابعة قال أبو ریحان فی الکتاب المذکور قال بعض الحشویة إن سلیمان بن داود ع لما افتقد خاتمه و ذهب عنه ملکه ثم رد إلیه بعد أربعین یوما عاد إلیه بهاؤه و أتته الملوک و عکفت علیه الطیور فقالت الفرس نوروز آمد أی جاء الیوم الجدید فسمی النوروز و أمر سلیمان الریح فحملته و استقبله الخطاف فقال أیها الملک إن لی عشا فیه بیضات فاعدل فعدل و لما نزل حمل الخطاف فی منقاره ماء فرشه بین یدیه و أهدى له رجل جرادة فذلک سبب رش الماء و الهدایا فی النیروز و قالت علماء العجم هو یوم مختار لأنه سمی بهرمز و هو اسم الله عز و جل الخالق الصانع المربی للدنیا و أهلها الذی لا یقدر الواصفون على وصف جزء من أجزاء نعمه و إحسانه و قال سعید بن الفضل جبل دماوند و هو بفارس ترى علیه کل لیلة نوروز بروق تسطع و تلمع على صحو الهواء و تغیمه على کل حال من الزمان و أعجب من هذا نیران کلواذا و إن کان القلب لا یطمئن إلیها دون مشاهدتها فقد أخبرنی أبو الفرج الزنجانی الحاسب أنه شاهد ذلک مع جماعة قصدوا کلواذا سنة دخول عضد الدولة بغداد و إذا بها نیران و شموع لا تحصى کثرة تظهر فی الجانب الغربی من دجلة بإزاء کلواذا فی اللیلة التی یکون فی صبیحتها النوروز فإن السلطان وضع هناک رصدة یتجسسون الحقیقة کیلا یکون ذلک من المجوس.(87)
السعدان نبت ذو شوک یقال له حسک السعدان و حسکة السعدان و تشبه به حلمة الثدی فیقال سعدانة الثندوة و هذا النبت من أفضل مراعی الإبل و فی المثل مرعى و لا کالسعدان و نونه زائدة لأنه لیس فی الکلام فعلال غیر مضاعف إلا خزعال و هو ظلع یلحق الناقة و قهقار و هو الحجر الصلب و قسطال و هو الغبار. و المسهد الممنوع النوم و هو السهاد. و الأغلال القیود و المصفد المقید و الحطام عروض الدنیا و متاعها شبه لزواله و سرعة فنائه بما یتحطم من العیدان و یتکسر. ثم قال کیف أظلم الناس لأجل نفس تموت سریعا یعنی نفسه ع. فإن قلت أ لیس قوله عن نفس یسرع إلى البلى قفولها یشعر بمذهب من قال بقدم الأنفس لأن القفول الرجوع و لا یقال فی مذهبه للمسافرة قافلة إلا إذا کانت راجعة. قلت لا حاجة إلى القول بقدم الأنفس محافظة على هذه اللفظة و ذلک لأن النفس إذا کانت حادثة فقد کان أصلها العدم فإذا مات الإنسان عدمت نفسه فرجعت إلى العدم الأصلی و هو المعبر عنه بالبلى. و أملق افتقر قال تعالى وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ. و استماحنی طلب منی أن أعطیه صاعا من الحنطة و الصاع أربعة أمداد و المد رطل و ثلث فمجموع ذلک خمسة أرطال و ثلث رطل و جمع الصاع أصوع و إن شئت همزت و الصواع لغة فی الصاع و یقال هو إناء یشرب فیه. و العظلم بالکسرة فی الحرفین نبت یصبغ به ما یراد اسوداده و یقال هو الوسمة و شعث الألوان أی غبر. و أصغیت إلیه أملت سمعی نحوه. و أتبع قیاده أطیعه و انقاد له. و أحمیت الحدیدة فی النار فهی محماة و لا یقال حمیت الحدیدة. و ذی دنف أی ذی سقم مؤلم. و من میسمها من أثرها فی یده. و ثکلتک الثواکل دعاء علیه و هو جمع ثاکلة و فواعل لا یجی‏ء إلا جمع المؤنث إلا فیما شذ نحو فوارس أی ثکلتک نساؤک. قوله أحماها إنسانها أی صاحبها و لم یقل إنسان لأنه یرید أن یقابل هذه اللفظة بقوله جبارها. و سجرها بالتخفیف أوقدها و أحماها و السجور ما یسجر به التنور. قوله بملفوفة فی وعائها کان أهدى له الأشعث بن قیس نوعا من الحلواء تأنق فیه و کان ع یبغض الأشعث لأن الأشعث کان یبغضه و ظن الأشعث أنه یستمیله بالمهاداة لغرض دنیوی کان فی نفس الأشعث و کان أمیر المؤمنین ع یفطن لذلک و یعلمه و لذلک رد هدیة الأشعث و لو لا ذلک لقبلها لأن النبی ص قبل الهدیة و قد قبل علی ع هدایا جماعة من أصحابه و دعاء بعض من کان یأنس إلیه إلى حلواء عملها یوم نوروز فأکل و قال لم عملت هذا فقال لأنه یوم نوروز فضحک و قال نوروزا لنا فی کل یوم إن استطعتم. و کان ع من لطافة الأخلاق و سجاحة الشیم على قاعدة عجیبة جمیلة و لکنه کان ینفر عن قوم کان یعلم من حالهم الشنآن له و عمن یحاول أن یصانعه بذلک عن مال المسلمین و هیهات حتى یلین لضرس الماضغ الحجر. و قال بملفوفة فی وعائها لأنه کان طبق مغطى. ثم قال و معجونة شنئتها أی أبغضتها و نفرت عنها کأنها عجنت بریق الحیة أو بقیئها و ذلک أعظم الأسباب للنفرة من المأکول. و قال الراوندی وصفها باللطافة فقال کأنها عجنت بریق الحیة و هذا تفسیر أبعد من الصحیح. قوله أ صلة أم زکاة أم صدقة فذلک محرم علینا أهل البیت الصلة العطیة لا یراد بها الأجر بل یراد وصلة التقرب إلى الموصول و أکثر ما تفعل للذکر و الصیت و الزکاة هی ما تجب فی النصاب من المال. و الصدقة هاهنا هی صدقة التطوع و قد تسمى الزکاة الواجبة صدقة إلا أنها هنا هی النافلة. فإن قلت کیف قال فذلک محرم علینا أهل البیت و إنما یحرم علیهم الزکاة الواجبة خاصة و لا یحرم علیهم صدقة التطوع و لا قبول الصلات قلت أراد بقوله أهل البیت الأشخاص الخمسة محمدا و علیا و فاطمة و حسنا و حسینا (88)
... پایان.
منابع تحقیق :
1ـ قرآن کریم، ترجمه ابوالفضل بهرام پور.
2ـ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار.
3ـ تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه
4ـ امین، سید محسنِ، البلد الامین
5 ـ المصباح
6ـ قمی ، شیخ عباس، منتخب مفاتیح الجنان
7ـ المحجة
8ـ ماهنامه موعود
9ـ مهدی حمد الفتلاوی سقوط اسرائیل
10ـ رضی، هاشم، جشن‌های آب،،( بهجت، تهران، 1380).
11ـ نخستین انسان و نخستین شاه در افسانه‌های داستانی ایران
12ـ جغرافیای کامل جهان
13ـ فتن ابن حماد
14ـ عقدالدرر
15ـ غیبه نعمانی
16ـ ملاحم ابن طاووس
17ـ الملاحم و الفتن
18ـ حلیه الابرار
19ـ تفسیرالبرهان
20ـ سنن ترمذی
21ـ کنز العمال
22ـ ابزار الوهم المکنون
23ـ ابن حماد، الفتن
24ـ تهذیب العساکر
25ـ شرح نهج البلاغه
26ـ سنن ابن ماجه
27ـ البرء و التاریخ
28ـ مجمع الزوائد
29- الحاوی للفتاوی
30ـ البرهان
31ـ طبرسی، تفسیر مجمع البیان
32ـ نورالثقلین
33ـ علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین الهندی البرهان، کنز العمال
34- مجمع البیان
35ـ طبسی، نجم الدین، چشم اندازی به حکومت حضرت مهدی
36ـ مطهری، مرتضی، خدمات متقابل ایران و اسلام، نشر صدرا
37ـ شهیدی، هاشمی، ظهور حضرت مهدی از دیدگاه اسلام، مذاهب و ملل جهان
38ـ لمعات النور
39ـ بشارت المهدین
40ـ مهدی پور، علی اکبر، او خواهد آمد
41- نجم الثاقب
42ـ سد در بندهش
43ـ رضی، هاشم، گاه شماری وجشن های ایران باستان، ،( بهجت، تهران، 1380).
44ـ وسائل الشیعه
45- ارشاد العلوم،(چاپ سنگی، تبریز، 1327ه ق ).
46ـ ملا محسن فیض کاشانی، رساله نوروز و سی روز ماه
47ـ چشم به راه مهدی
48ـ فوائد مهمة جلیلة
49- مقاله ی هاشمی شهیدی، اسد الله، جویندگان دین تا ثریا، ایرانیان در حدیث و تاریخ، (ماهنامه موعود، ش 104، سال چهاردهم).

پی نوشت ها :
 

85 ـ بحارالأنوار،ج 56 ، ص117 ؛ فوائد مهمة جلیلة ص : 113.
86 ـ بحارالأنوار ،ج 56 ،ص 119؛ فوائد مهمة جلیلة ،. ص : 113.
87 ـ بحارالأنوار ، ج 56 ، ص 138؛ فوائد مهمة جلیلة . ص : 113.
88 ـ شرح ‏نهج‏البلاغة ، ج 11 ، ص 246و 219- و من کلام له ع ،. ص : 245.
 



مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط