ثریّا زنده می ماند اگر ...

یکی از راه کار های دشمنان ، علیه دین اسلام و علیه انقلاب اسلامی ایران ، استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و رسانه ها است . آنها با ساختن فیلمهای مخرب و ضد دینی ، در صدد مقابله ی با روند گرایش به اسلام و توجه جهانیان به انقلاب ایران می باشند. این روش در دهه های اخیر رو به افزایش بوده است . به عنوان نمونه می توان به فیلمهای "
پنجشنبه، 22 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ثریّا زنده می ماند اگر ...

ثریّا زنده می ماند اگر ...
ثریّا زنده می ماند اگر ...


 

منبع : راسخون




 

ثریّا زنده می ماند اگر ...



نویسنده : علیرضا مطلّب



مقدمه
 

یکی از راه کار های دشمنان ، علیه دین اسلام و علیه انقلاب اسلامی ایران ، استفاده از ابزارهای تبلیغاتی و رسانه ها است . آنها با ساختن فیلمهای مخرب و ضد دینی ، در صدد مقابله ی با روند گرایش به اسلام و توجه جهانیان به انقلاب ایران می باشند. این روش در دهه های اخیر رو به افزایش بوده است . به عنوان نمونه می توان به فیلمهای "300 " و " فتنه " اشاره کرد .
چندی پیش به پیشنهاد یکی از دوستان فیلمی (1) را تماشا کردم که در آن به احکام اسلام و وجه ی انقلاب حمله شده بود و به گونه ای هنرمندانه چهره ای خشن و غیر انسانی و عاری از عدالت و فضائی آکنده از ظلم به زنان ، از اسلام و انقلاب اسلامی ایران به تصویر کشیده شده بود . با خود اندیشیدم که خوب است نقدی ساده اما مستند بر تعالیم اسلامی بر این فیلم بنویسم و وقتی با تأثیر فوق العاده ی این فیلم بر بینندگان خود مواجه گشتم در تصمیم خود جدی تر شدم .

خلاصه ای از فیلم ...
 

داستان این فیلم با ورود یک خبرنگار فرانسوی به روستائی به نام " کوهپایه " شروع می شود . او در بدو ورودش با زنی آشفته و پریشان به نام " زهرا " آشنا می شود . زهرا که متوجه خارجی بودن آن مرد و خبر نگار بودنش می شود او را به اصرار به منزل خود می برد و برای او رازی را فاش می کند . راز سنگسار شدن " ثریّا " . ثریا خواهر زاده ی زهراست او با شوهرش مدت 20 سال است که زندگی می کند و حاصل این ازدواج دو دختر و دو پسر می باشد .
" علی " شوهر ثریّا، در سازمان زندانها کار می کند و در آنجا عاشق یک دختر 16 ساله که فرزند یک دکتر محکوم به اعدام است ؛ می شود . علی از روحانی روستا که " شیخ حسن " نام دارد می خواهد که با همسرش صحبت کند و او را به طلاق راضی سازد تا علی با خیال آسوده بتواند با آن دخترک ازدواج کند . شیخ حسن که در زمان طاغوت به جرم " دزدی ، باجگیری و بی ناموسی " به زندان افتاده ، پس ازانقلاب مشمول عفو شده و بعد از آزادی به کسوت روحانیت درآمده است و در جریان فیلم فهمیده می شود که او از اعمال گذشته ی خود پشیمان نیست ! . علی که از این موضوع با خبر است او را تهديد می کند که اگر ثریّا را راضی نکند آبروی او را خواهد برد .
شیخ حسن به خانه ی ثریّا می رود و موضوع را با او در میان می گذارد و او را تشویق به گرفتن طلاق می کند! و در همان مجلس از او خواستگاری کرده و پیشنهاد " صیغه " شدن را می دهد .
زهرا که سخنان آنها را می شنود از صیغه به " فاحشه ی شرعی " یاد می کند با بد دهنی و فحش شیخ حسن را از خانه ی ثریّا بیرون می کند . شیخ حسن که در جای جای فیلم خود را نماینده ی اسلام و امام خمینی رحمة الله علیه معرفی می کند ، از این رفتار زهرا ناراحت شده و هر دوی آ نها به عاقبتی بد تهدید می کند .
در این هنگام همسر یکی از اهالی به نام " هاشم " فوت می کند وشیخ حسن با همکاری علی از این فرصت استفاده کرده ثریّا را به خانه ی او می فرستند تا به عنوان کارگر برای او و پسرش غذا تهیه کند و لباسهایشان را بشوید . آنها در حقیقت شرایطی را فراهم می کنند تا ثریّا را بد نام کرده و او را متهم به زنا کنند و " ابراهیم " کدخدای ده را راضی کنند که حکم به سنگسار ثریّا بدهد . کدخدا از آن دو ، شاهد معتبر درخواست می کند . علی و شیخ حسن با تهدید ، هاشم را وادار به شهادت دروغ می کنند و او به کدخدا می گوید : ثریا وقتی به خانه ی ما می آید روی تخت دراز کشیده و چرت می زند و کدخدا با استناد به این شهادت و سخنان علی که می گوید : ثریّا به هاشم لبخند زده و یک بار وقتی می خواهد وسیله ای را به هاشم بدهد دستش به دست هاشم می خورد ، حکم سنگسار او را صادر می کند .
ابراهیم کدخدای روستا، پس از صدور این حکم از خدا می خواهد که نشانه ای بر صحت این حکم به او نشان دهد . در زمان اجرای حکم یک گروه تئاتر در روستا حاضر می شود و کدخدا آن را همان نشانه تلقی می کند . حکم سنگسار ثریّا با حضور دو تن از برادران سپاه اجراء می شود و ثریّا به خاطر گناه نکرده، به مجازات سختی می رسد.
در پایان فیلم وقتی شیخ حسن و کدخدا از حضور خبرنگار فرانسوی در خانه ی زهرا آگاه می شوند ، قصد می کنند که از انتشار خبر سنگسار ثریّا توسط آن خبر نگار جلوگیری کنند و لذا تمام وسایل خبر نگاری او مثل نوارهای کاست و نوشته های او را با زور اسلحه ی همان سپاهیان مي گيرند . در این هنگام علی از شهر بر می گردد و خبر برهم خوردن ازدواجش با آن دخترک را به شیخ حسن و کدخدا می دهد . هاشم که از این موضوع مطلع می شود با صدای بلند به کدخدا می گوید که او را به شهادت دروغ مجبور کرده بودند .

نقد و بررسی
 

سیاست تخریبی این فیلم در دو حوزه خلاصه می شود :
الف ) انقلاب اسلامی ایران و جایگاه زن در آن
ب ) جایگاه زن در اسلام از منظر احکام شرعی

حوزه ی اول : انقلاب اسلامی
 

اولین سکانس فیلم با خبری در مورد پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز می شود و از اینجا بیننده ، مسائلی که رخ
می دهد را در فضای انقلاب معنا می کند ؛ و خوب و بد بودن آن را به حساب انقلاب می گذارد .
کار گردان در جای جای فیلم چهره ای خشن ، بی انصاف و ضد زن از انقلاب ترسیم می کند . شیخ حسن که در اول فیلم به عنوان یک دزد ، بی ناموس و باج گیر معرفی می شود ، خود را نماینده ی اسلام و امام معرفی کرده و پی گیری مسائل اجتماعی روستا را وظیفه ای شرعی و قانونی خود بر می شمرد و به خاطر آن خود را در برابر امام و اسلام مسؤل می داند .
در جریان فیلم و در فضاهای تأسف بار آن عکسی از امام در ابعاد مختلف به نمایش در می آید . مثلا در سکانس سنگسار ثریّا که عکسی بزرگ از امام بر روی پشت بام یکی از اهالی روستا به صورت مجسمه ای نشان داده می شود. و یا در اداره ی علی وقتی او مشغول پیدا کردن آدرس آن دخترک شهری از پرونده پدرش می باشد و یا در کارگاه هاشم وقتی شیخ حسن و علی او را با تهدید وادار به شهادت دروغ می کنند و...
از جمله مواردی که کارگردان توسط آن وجهه ی انقلاب را مورد حمله قرار می دهد ، دخالت دادن سپاه پاسداران در اتفاقات ناخوشایند فیلم است بعنوان مثال در سکانسی که علی با ثریّا بر سر طلاق گرفتن مشاجره می کند و در پایان او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار می دهد ، به پسرانش می گوید : من می خواهم شما را به شهر ببرم و شما از پاسداران انقلاب شوید ولی مادرتان نمی گذارد که این امر باعث می شود پسر بزرگتر، از مادرش متنفّر شود. ویا در جریان سنگسار ثریّا مأموران سپاه دخالت کرده و با زنان و خصوصا ثریّا و خاله اش که قصد نجات جان خود را دارند به بد ترین شکل رفتار می کنند و تا پایان فیلم عملا به عنوان محافظان شیخ حسن در روستا حضور دارند و نهایتا هم به دستور او با زور اسلحه ، آن خبرنگار را که به عنوان یک شخصی که قرار است صدای مظلومان ایرانی ( زنان ) را به گوش جهانیان برساند درآمده ، مورد تعرض قرار داده و وسایل خبرنگاری او را توقیف می کنند.
در یک سکانس ، ابراهیم که از بد دهنی زهرا خاله ی ثریّا ناراحت شده به او می گوید : « شاه دیگر رفته و انقلاب شده . تو باید به مردها احترام بگذاری » . در حقیقت کارگردان از زبان ابراهیم می خواهد بگوید که زنان در ایران فقط در زمان طاغوت دارای ارزش بوده اند و اکنون که انقلاب شده این مردها هستند که دارای ارزشند و زنان مانند کنیزانی باید همیشه و تحت هر شرایطی به آنها احترام بگذارند .
کار گردان در پرده ی اسف بار سنگسار، از زبان ثریّا که به در خواست کدخدا آخرین دفاع را از خود می کند ، زن را در ایران پس از انقلاب ، موجودی بی دفاع از طرف خانواده و جامعه معرفی می کند . شنیدن این مطلب از زبان یک زن بی گناه که در معرض ظلمی بزرگ قرار گرفته ، تأثیری چندین برابر در ذهن بیننده ایجاد می کند که وصف آن بسیار سخت است .
از این نمونه ها در این فیلم فراوان است که از انقلاب تصویری خشن ، غیر عادلانه ، عاری از رعایت حقوق بشر و چهره ای ظالمانه نسبت به زنان را به نمایش می گذارد .
آنچه که در این رابطه باید گفت این است که انقلاب عزیز ما یک نهضت برآمده از بطن اسلام است و واکنشی از طرف مردم مسلمان ، به ظلمها و فسادهائی بود که در دوران بس طولانی استبداد بر سر ملت مستضعف جهان و ایران رفته بود . این انقلاب حرکتی اسلامی بود تا مردم ناتوان و ضعیف ایران و جهان را با هر دین و عقیده و مذهب که هستند از ظلم و جور مستکبران و مستبدان زراندوز فرصت طلب نجات دهد . از این جهت بزرگ معمار این انقلاب ، حضرت امام خمینی رحمة الله علیه ، بارها و بارها ، آن را هدیه ای الهی و انقلابی مورد امید مستضعفان جهان معرفی می کند . ایشان در وصیت نامه ی خود می نویسند : « بنابر این شک نباید کرد که انقلاب اسلامی ایران از همه ی انقلاب ها جداست ، هم در پیدایش و هم در کیفیت مبارزه و هم در انگیزه ی انقلاب و قیام . و تردید نیست که این یک تحفه ی الهی و هدیه ی غیبی بوده که از جانب خداوند منّان بر این ملت مظلوم غارت زده عنایت شده است »
بنابر این ، انقلاب اسلامی ایران در متن خود و در حوزه ی ایدئولوژی خود مبارزه ی با ستم و بی عدالتی و مقابله ی با ترویج فساد را داراست و ماهیت چنین انقلابی چگونه می تواند ظلم بر قشر وسیعی از جامعه را یعنی زنان و دختران را روا بداند؟!
چگونه می توان تصور کرد که در چنین انقلابی فقط مردان مورد احترام باشند و زنان که انسانهائی چون مردانند ، بی احترام وبی ارزش و چونان اشیائی مصرفی ، در دست مردان رد و بدل شوند ؟! کاری که هم اکنون در دنیای به اصطلاح آزاد و متمدن غرب شایع و رسمی است . چگونه می توان پذیرفت که در چنین انقلابی که مقتدای خود را علی علیه السلام
می داند ، بی عدالتی و ستم ، ترویج شود ؟! آن مولائی که وقتی شنید در گوشه ای از مملکت او به " زنی غیر مسلمان" تعرّض شده فریاد بر آورد که « فلو أنّ إمرأ مسلماً مات من بعد هذا اسفاً ما کان به ملوماً بل کان به عندی جدیراً » [ نهج البلاغة ، دشتی ، خطبه ی 27 ] یعنی سزاوار است که مسلمان از شدت ناراحتی و غصه بمیرد .
حال اگر انقلابی بر این اساس و به این انگیزه رخ داد ؛ می توان پذیرفت که زن مسلمان در آن حرّیت و آزادی ندارد و به موجودی کاملا بی دفاع از طرف خانواده و جامعه تبدیل شده است ؟!
البته باید حساب برخی از انقلابیان بی خرد و فرصت طلب و بی بنیه را از خود انقلاب جدا کرد . آنان که انقلاب را فرصتی برای زر اندوزی و انتقام گیری و خالی کردن عقدهای شیطانی خود می دانند و از این منظر خود را همراه انقلاب ساخته اند . همانطور که اسلام عزیز نیز از این گروه ها بسیار به خود دیده و از آنها بسیار خون دلها خورده است . امام خمینی رحمة الله علیه نیز خطر آنان را گوش زد کرده و خود را و انقلاب را و روحانیت معظم را از آنها بیزار و متنفر معرفی می کند . ایشان در وصیت نامه ای که برای خواص انقلاب و روحانیّون در تاریخ 3/ 11/ 1367 نوشته اند ، می گویند : « به هر حال خصوصیات بزرگی چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگی به قدرتها و مهم تر از همه احساس مسئولیت در برابر توده ها ، روحانیت را زنده و پایدار و محبوب ساخته است ... راستی اگر کسی فکر کند که استعمار ، روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمی کند ، ساده اندیشی نسیت ؟! ... البته بدان معنا نیست که ما از همه ی روحانیّون دفاع می کنیم ، چرا که روحانیّون وابسته و مقدّس نما و تحجّر گرا هم کم نبوده و نیستند . در حوزه های علمیّه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمّدی فعالیّت دارند . امروز عدّه ای با ژست تقدّس مآبی چنان تیشه به ریشه ی دین و انقلاب و نظام می زنند که گوئی وظیفه ای غیر از این ندارند . خطر تحجّر گرایان و مقدّس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست . طلاب عزیز ، لحظه ای از فکر این مار های خوش خط و خال کوتاهی نکنند . اینها مروّج اسلام آمریکائی هستند و دشمن رسول الله . »
بنابر این اگر عملکرد مقدس نمایانی که با انتصاب خود به اسلام و انقلاب و امام ، در پی ایجاد پایگاهی برای خود ، برای رسیدن به مطامع و مقاصد پلید خود هستند را به حساب انقلاب اسلامی و خود اسلام بگذاریم ظلمی فاحش کرده ایم .
در این فیلم شیخ حسن ، از آن دسته روحانیّون مقدس مآبی است که اسلام و انقلاب را وجه المصالحه ی مطامع شخصی خود قرار داده است. وی از نظر شخصیت ، یک انسان بی تعّهد نسبت به اسلام و چشم ناپاک و بیگانه ی از معارف اسلامی است . کارگردان برای نشان دادن شخصیت او، برای لحظاتی کم ، دوران اسارت او را در زندان شاه نشان داده که به جرم بی ناموسی و دزدی و باج گیری محکوم به حبس شده است . ولی پس از انقلاب مورد عفو قرار می گیرد . کار گردان می خواهد از این صحنه اینطور نتیجه بگیرد که امروزه اگر کسانی در رأس نظام اسلامی ایران و زیر مجموعه های آن به عنوان افتخار ، از اسارتها و تبعیدها در زمان شاه سخن می گویند در حقیقت مفسدانی بوده اند که در چنگال عدالت رژیم سابق ! گرفتار شده و پس از انقلاب ناجوانمردانه آزاد شده اند !!!
ترور شخصیتی افراد در طول تاریخ همواره در رأس برنامه های دشمنان حق و حقیقت بوده است و نمونه های فراوانی از آن در قرآن کریم ذکر شده است . مثلا سردمداران و صاحبان نفوذ در میان قوم فرعون ، موسی و قومش را به فساد در زمین و انگیزه ی تبلیغات موسی را تصاحب قدرت و تفوّق بر سرزمین مصر معرفی می کردند . خداوند می فر ماید : « اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: آيا موسى و قومش را رها مى‏كنى كه در زمين فساد كنند » [ اعراف / 127 ] و نیز می فرماید: « گفتند: اين دو مسلّماً ساحرند، مى‏خواهند شما را با سحرشان از سرزمين‏تان بيرون كنند، و آئين عالى شما را از بين ببرند! » [ طه / 63 ] .
سزاوار است که انسان مقهور این تبلیغات مسموم نشود و با داریت و بصیرت حال افراد را بسنجد و مفسد را از صالح باز شناسد.
کار گردان در این فیلم شیخ حسن را اکثر مواقع همراه تسبیح و انگشتر بزرگ و قرآن مجید ی که در دست دارد نشان می دهد تا با این کار اولا وجهه ی مقدسی به او ببخشد و ثانیا خطاها ، ظلم ها ، بی انصافی ها و شیطنت هائی که از او سر می زند را به حساب قرآن و اسلام بنویسد .
واین کمال بی انصافی و ظلم به اسلام و انقلاب است که اشتباهات و گناهان افراد بی تعهد و بی درایت را به حساب خود اسلام و انقلاب بگذاریم . و صد البته ظلم افزون تر را آن خواصّ و روحانیونی انجام می دهند که با رفتار ناشایست خود و با سوء استفاده از موقعیت و لباس خود و برای تأمین منافع شخصی و حزبی خود ، نابخردانه ویا موزیانه ، کمر همّت بر نابودی اسلام و انقلاب بسته اند و با عملکرد سیاه خود ، راه طعنه ی دشمنان را بر انقلاب عزیز و اسلام عزیزتر می گشایند . امام خمینی رحمة الله علیه در همان نامه ی پیشین می نگارند : « واقعا روحانیت اصیل در تنهائی و اسارت ، خون می گریست که چگونه آمریکا و نوکرش پهلوی می خواهند ریشه دیانت و اسلام را بکنند و عده ای روحانی مقدس نمای نا آگاه یا بازی خورده و عده ای وابسته که چهره شان بعد از پیروزی روشن گشت ، مسیر این خیانت بزرگ را هموار می نمودند . آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانی نما ضربه خورده است از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه ی بارز آن مظلومیت و غربت امیرالمؤمنین علیه السلام که در تاریخ روشن است . بگذارم و بگذرم و ذائقه ها را بیش از این تلخ نکنم . ولی طلاب جوان باید بدانند که پرونده ی تفکر این گروه همچنان باز است و شیوه ی مقدس مآبی و دین فروشی عوض شده است »
ملت شریف ایران و خصوصا علمای اعلام و دلسوزان اسلام ونظام باید مراقب چنین افرادی باشند و راه نفوذ و پیشرفت آنها را در تخریب دیانت جامعه ببندند چنانچه رهبر فقید و بزرگوار ایران در وصیت نامه خویش فرموده اند : « یکی از راه های با اهمیت ، برای مقصد شوم آنان [ براندازی اسلام و نظام ] و خطر ناک برای اسلام و حوزه های اسلامی ، نفوذ دادن افراد منحرف و تبهکار در حوزه های علمیه است که خطر بزرگ کوتاه مدت آن بدنام نمودن حوزه ها با اعمال ناشایسته و اخلاق و روش انحرافی است و خطر بسیار عظیم آن در دراز مدت به مقامات بالا رسیدن یک یا چند نفر شیّاد که با آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود در بین توده ها و قشرهای مردم پاکدل و علاقه مند نمودن آنان را بخویش و ضربه ی مهلک زدن به حوزه های اسلامی و اسلام عزیز و کشور در موقع مناسب می باشد .... و لازم است همه با هوشیاری ، این قسم توطئه را خنثی نمایند و از همه لازم تر حوزه های علمیه است که تنظیم و تصفیه ی آن با مدرسین محترم و افاضل سابقه دار است با تأیید مراجع وقت » .
و اما در رابطه ی جایگاه زن در اسلام و قرآن سخن ها بسیار گفته شده و کتابهای فراوانی به رشته ی تحریر درآمده است که یکی از زیباترین آنها کتاب « نظام حقوق زن در اسلام » نوشته ی استاد شهید مطهری می باشد.
اگر منظور کسانی که از حقوق زن در دنیا حمایت می کنند نه حمایت واقعی از زنان بلکه مبارزه ی با دین و دیانت و آزادی انسانها و رسیدن به مطامع شخصی و شهوانی خود و فراهم کردن میدانی جدید برای بهروری بیشتر از جامعه ی زنان در تحت لوای حقوق بشر و دفاع از حقوق زنان باشد ، اسلام عزیز نه تنها ذره ای در این سمت و سو حرکت نکرده که با تمام قوا در برابر چنین فکری ایستادگی می کند .
ولی اگر منظورشان این است که در طول تاریخ حقوق اولیه و انسانی بسیاری از زنان در مکاتب مختلف توسط پیروان آنها پایمال شده و اکنون وقت آن رسیده که هر کسی به حق خود برسد و بساط ظلم بر زنان و دختران برچیده شود ؛ اسلام از جمله ی فمینیسم ترین مکاتب است و اگر ادعا کنیم که هیچ مکتبی به اندازه اسلام ، زن را دارای ارزش نکرده و به حمایت او بر نخواسته است اصلا گزافه گوئی نکرده ایم .
خداوند در آیه 10 سوره ی ممتحنة می فرماید : « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤْمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَ آتُوهُمْ ما أَنْفَقُوا وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُن‏ » .
یعنی اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد هنگامى كه زنان با ايمان به عنوان هجرت نزد شما می آيند آنها را آزمايش كنيد- خداوند از ايمان آنها آگاهتر است- هر گاه آنان را مؤمن يافتيد آنها را به سوى كفار بازنگردانيد، نه آنها براى كفار حلالند، و نه كفار براى آنها حلال، و آنچه را همسران آنها (براى ازدواج با اين زنان) پرداخته‏اند به آنها بپردازيد، و گناهى بر شما نيست كه با آنها ازدواج كنيد هر گاه مهرشان را به آنها بدهيد.
در این آیه خداوند " جامعه ی اسلامی را برای دفاع از یک زن تازه مسلمان شده " بسیج می کند و می گوید : اگر از اسلامِ یک زن ، آگاه شدید مبادا آن را بی دفاع گذاشته و یکّه و تنها به دست کفار بسپارید . یک زن مسلمان هیچ سنخیتی با جامعه ی کفر ندارد . البته دست به تفتیش عقاید نزنید گفتن شهادتین کافی است یا اینکه قسم بخورند که چیزی جز دین خدا و رغبت در آن ، آنها را به مهاجرت به سرزمین اسلام وا نداشته است. [مجع البیان فی تفسیر القرآن ،1372 ،9 /413] در این صورت جامعه باید به دفاع از او بپردازد . و لذا فرمود : خدا به ایمانشان آگاه تر است . یعنی ایمان واقعی و ایمان حداکثری ملاک نیست.
در این دفاعِ از یک زن ، ممکن است جنگی رخ دهد و اسلام شهیدانی را تقدیم کند ولی با این وجود باز باید دفاع صورت بگیرد . البته دفاع از یک نفر نباید به قیمت ظلم به دیگران باشد و لذا خداوند می فرماید مهریه ای را که شوهر کافر آن زن قبلا به او داده را باز پس بدهید و به آنان ظلم نکنید .
در پایان آیه نیز ضمن حلال دانستن ازدواج با چنین زنانی ، از منزوی شدن آنها در جامعه اسلامی به بهانه ی شوهردار بودن - گرچه کافر- جلو گیری می کند و می فرماید : ازوداج با آنها گناه نیست. یعنی آنها را از حقوق اجتماعی و فردی برخوردار می نماید ولی شرط ازدواج با آنها را پرداخت مهریه به خود آنها می داند تا مبادا کسی به خیال اینکه چون آن زن از حمایت جامعه ی اسلامی برخوردار شده و مهریه ای قبلا به شوهر کافر او داده شده پس مدیون نظام اسلامی و مسلمین است ، او را شهروند درجه ی دو محسوب کند و از پاره ای حقوق ، من جمله اخذ مهریه محروم کند. کدام مکتب برای زن چنین ارزشی قائل است و حاضر است برای دفاع از او تن به جنگ بدهد ؟! این آیه و امثال آن افتخاری بزرگ بر تارک اسلام و مسلمانان در جهت حمایت از زنان است .

حوزه ی دوم : جایگاه زن در اسلام از منظر احکام
 

در این فیلم علی با همکاری شیخ حسن طی یک برنامه ی حساب شده با استناد به دو شاهد جعلی ، ادعای زنا کار بودن ثریا را مطرح کرده و ابراهیم کدخدای روستا را مجاب می کنند که به حکم سنگسار او تن دهد . تا با اعدام او علی بتواند به عشق خود یعنی ازدواج با آن دخترک شهری برسد .
کارگردان در حقیقت می خواهد این معنا را به بیننده القاء کند که در جعل قوانین اسلامی حقوق زنان و جایگاه آنان دیده نشده و قوانینی کاملا ظالمانه و بدون اتکاء به واقعیت و با دید مرد سالارانه وضع شده تا جائی که مردان به راحتی می توانند با توسل به آن قوانین زنان را از سر راه خود بردارند . به عبارت دیگر ، زنان در قوانین اسلامی دارای مصونیت نیستند و آن قوانین به صورت یک جانبه فقط حقوق مردان را لحاظ کرده و زنان را بی دفاع رها کرده است .
قبل از بررسی این ادعاء لازم است به چند نکته توجه کرد :
1- هیچ قانونی - چه الهی و چه انسانی - در دنیا وجود ندارد که نتوان از آن سوء استفاده کرد . آیا نمی توان برای اثبات قاتل بودن یک نفر چند شاهد دروغین پیدا کرد ؟ و یا آیا نمی شود برای اثبات اتهام جاسوسی و تروریست بودن یک نفر مدارک جعلی و ساختگی فراهم کرد ؟ و کدام قاضی است که بتواند با وجود ادلّه لازم گرچه دروغین از حکم علیه این قاتل یا جاسوس سر باز زند ؟ آیا تمام محکومین در کشورهای غیراسلامی که در زندانها به سر می برند و یا احیانا اعدام شده اند همه وهمه مجرمین واقعی هستند و هیچ بی گناهی در میان آنها نیست؟ این کدام کشور و یا کدام مکتبی است که بتواتند مدعی این باشد که دارای قوانینی است که قابلیت مورد سوء استفاده قرار گرفتن را ندارد؟
2- برای جلوگیری از سوء استفاده از قوانین راهکارهای مختلفی ارائه می شود از جمله مجازات سخت برای این دسته از متخلفین .
در اسلام برای این منظور علاوه بر راه کار فوق ، از نظارت درونی افراد سود جسته است و با تریبت صحیح و اسلامی افراد ، آنها را به صورت خود جوش و داوطلبانه به مراعات قوانین و احکام اسلامی تشویق کرده است. بهترین و مطمئن ترین راه برای جلو گیری از سوء استفاده ی از قوانین " خواست مردم " است . اگر مردمی به هردلیلی مثل رشد فکری و بلوغ اجتماعی و یا پاسخ دادن به ندای حق طلبانه و عدالت گرانه ی فطرت درونی ویا ترس از جهنم وطمع بهشت و یا هر دلیل دیگر ، به صورت خود جوش و خود خواسته تن به قانون بدهند ، درصد تخلف از قانون و سوء استفاده ی از آن در چنین جامعه ای بسیار پائین خواهد بود.
لذا خداوند متعال در قرآن کریم با تکیه ی بر" ایمان و تقوا " اجرای قوانین اسلامی را خواستار شده است.
مثلا برای جلوگیری از حرام خواری می فرماید :
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ اشْكُرُوا لِلَّهِ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ [بقره / 172]
« اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از نعمت‏هاى پاكيزه كه روزيتان كرده‏ايم بخوريد و شكر خدا را به جاى آوريد اگر تنها او را مى‏پرستيد »
برای جلو گیری از ربا می فرماید :
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ذَرُوا ما بَقِيَ مِنَ الرِّبا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِنْ تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُسُ أَمْوالِكُمْ لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ [بقره / 279 و278]
« اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اگر [واقعا] مؤمنيد از خدا بترسيد و باقى مانده‏ى ربا را واگذاريد. و اگر [اين كار را] نكنيد، پس به جنگى از جانب خدا و رسولش آگاه باشيد، و اگر توبه كرديد اصل مال از آن شماست [كه بدين ترتيب‏] نه ستم مى‏كنيد و نه ستم مى‏بينيد. »
برای تحکیم جایگاه دین و پیامبر در جامعه می فرماید :
فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً [ نساء /59 ]
« پس هرگاه در چيزى اختلاف كرديد آن را به خدا و پيامبر ارجاع دهيد اگر به خدا و روز واپسين ايمان داريد، كه اين بهتر و نيكو فرجام‏تر است‏ »
برای ضمانت اجرای قانون خمس می فرماید :
وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلى‏ عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ [ انفال/ 41 ]
« و بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آورديد، يك پنجم آن براى خدا و پيامبر و از آن خويشاوندان و يتيمان و تنگدستان و در راه ماندگان است، اگر به خدا و به آنچه بر بنده‏ى خود در روز جدايى [حق از باطل‏]، روزى كه آن دو گروه با هم رو در رو شدند، نازل كرديم ايمان آورده‏ايد. و خداوند بر هر چيزى تواناست‏ »
برای تشویق به خوردن ذبیحه ی اسلامی می گوید :
فَكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ بِآياتِهِ مُؤْمِنِين‏ [ انعام / 118 ]
« پس اگر به آيات او ايمان داريد، از ذبحى كه نام خدا بر آن ياد شده است بخوريد »
3- از آنجائی که در جعل قانون مصلحت عامّه در نظر گرفته می شود نه مصلحت تک تک افراد ، نمی توان ادعاء کرد که در مرحله ی اجراء ، تمامی کسانی که مشمول آن قانون می شوند با عدالت با آنها رفتار می شود و به هیچ کسی ظلم نمی شود . مثلا وقتی قانونی تصویب می شود که برای حفظ محیط زیست ، ساخت و ساز در حریم رودخانه ها ممنوع است بسیاری از افراد از تصرف در مال خود منع می شوند واین در ابتداء ظلم به نظر می رسد ولی وقتی مصلحت و منفعت کل جامعه را در نظر بگیریم و امر دائر بین رعایت حقوق فرد و رعایت حقوق جامعه شود ، به ضرورت عقل و منطق حقوق جامعه مقدم می شود.
در مورد حکم سنگسار نیز چنین است . مصلحت صیانت از عفت عمومی و ارزشهای انسانی و عدم شیوع مفاسد اخلاقی و پاس داشت حریم خانواده ، موجب شده است که در مورد زنای محصنه(2) در اسلام چنین مجازات سختی در نظر گرفته شود . حال اگر زن شوهر داری و یا مرد همسر داری به خاطر هیجانات شدید نفسانی و یا نوع تربیت خانوادگی یا هردلیل غیر موجه دیگر تن به زنا دهد ولی انگیزه ی او ترویج فساد نباشد یعنی عمدا و به انگیزه ی لوس کردن و ریختن قبح این عمل نباشد ، نمی توان گفت که اجرای حکم سنگسار ظالمانه است . چرا که مصلحت جامعه مقدم بر انگیزه های شخصی است و لذا در قانون مجازات اسلامی ، 1382 برای بسیاری از جرایم دو جنبه در نظر گرفته شده است . الف ) جنبه ی شخصی و خصوصی جرم ب) جنبه ی عمومی جرم . و این بدان معناست که اگر مجرمی با جلب رضایت شاکی از نظر جنبه ی خصوصی از خود رفع ید کرد باز هم محکوم به تحمل مجازات می شود و آن به خاطر رعایت و لحاظ جنبه ی عمومی جرم است .

موارد خلاف فقه اسلامی در این فیلم :
 

الف) خواستگاری از زن شوهردار
 

در این فیلم شیخ حسن در صحنه ای که اقدام به تشویق ثریّا برای اخذ طلاق از شوهرش کند ، برای تشویق بیشتر، به او ابراز علاقه کرده و از وی می خواهد که بعد از طلاق به همسری او از طریق ازدواج موقت تن دهد.
در اسلام خواستگاری کردن از زن شوهر دار حرام است گرچه مرد صراحتا این کار را نکند بلکه کلماتی را بر زبان جاری کند که کنایه از خواستگاری باشد . و لذا اگر تصریح به آن بکند چنانچه در این فیلم اتفاق افتاد حرمت آن شدیدتر است . علت آن نیز فسادی که بر این رفتار مترتب است و آن از هم پاشیده شدن کانون یک خانواده .
شهید اول فقیه بزرگ شیعه در قرن 8 می گوید: « جایز نیست که مردی با تعریض وکنایه از زن شوهر دار خواستگاری کند بخاطر فسادی که در آن است »(3). [اللمعة الدمشقیة فی فقه الامامیة ، 1410 /180]
شهید ثانی در توضیح این عبارت می آورد : « منظور از " تعریض " این است که مرد لفظی را به کار ببرد که دو پهلو باشد . هم از آن خواستگاری فهمیده شود و هم چیز دیگری . ولی آن لفظ بیشتر قصد خواستگاری فهمیده شود . مثل اینکه بگوید : چقدر خاطر خواه داری ! و چقدر مردها نسبت به تو حریص و خواهان هستند ! یا بگوید : من به تو رغبت و میل دارم یا بگوید : تو در نظر من کریم و عزیز هستی و یا اینکه بگوید : خداوند خیری یا رزقی به تو می رساند . » سپس اضافه می کند که « اگر تعریض و خواستگاری از زن شوهردار با کنایه حرام است پس حرمت صراحت لهجه درخواستگاری از او اولیت دارد»(4). [الروضة البهية في شرح اللمعة ، 1410 ، ‏5 /240]
حتی در اسلام برای حفظ حرمت انسانها و جلوگیری از فساد ، مردها از اقدام به ازدواج با زنی که قبلا توسط دیگری از او خواستگاری شده و او جواب مثبت داده ولی هنوز صیغه ی عقد جاری نشده ، منع شده اند و این کار حرام شمرده شده است . شهید اول می گوید : « خواستگاری از یک زن بعد از اینکه به دیگری جواب داده است حرام است »(5). [اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة ، 1410 /181]
شهید ثانی ضمن اینکه در این حرمت فرقی نمی گذارند که جواب مثبت را خود دختر داده باشد یا وکیل او یا ولی و سرپرست او ، دلیل حرمت چنین خواستگاری را سه چیز بیان می کند: (6) .
الف) حدیث منقول از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله که فرموده اند : هیچ کسی از شما نباید از نامزد برادر دینی خود خواستگاری کند .
ب) اذیت و آزاری که در این عمل نهفته است و خاستگار اول ر ا ناراحت می کند . ومی دانیم که اذیت مؤمن حرام است .
ج) این کار عاملی است درجهت ایجاد دشمنی و عداوت بین مؤمنین که آن هم حرام است . [الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقیة ، 1410 ، ‏5 /241]
چنانچه ملاحظه می کنید در اسلام برای حفظ کانون خانواده و حریم خصوصی زنان و آزادی عمل آنها ارزش قائل شده است و مردان را از برهم زدن آنها بر حذر می دارد .

ب) اجبار زن با ضرب و جرح برای تمکین از شوهر
 

در این فیلم وقتی خاله ی ثریّا از او می خواهد که به شوهرش توجه بیشتری کند ، او با نشان دادن آثار کتک های علی که بدن وی را سیاه و کبود کرده می گوید : « علی به هرچه که بخواهد می رسد » . و یا در صحنه ای دیگر علی با فریاد زدن او را مجبور به تمییز کردن خانه می کند و با کتک زدن ثریّا قصد دارد از بیرون رفتن او جلو گیری کند .
در اسلام هیچ زنی مجبور به کار در خانه نیست . حتی درمورد شیر دادن به فرزندان. گرچه شیر دادن به کودک تازه متولد شده بر مادر آن واجب است لکن او می تواند برای این کار طلب اجرت کند که اجرت او را ابتداء باید از اموال خود طفل داد ولی اگر او نداشت از اموال پدر. ولذا شهید اول می گوید : « بر مادر طفل واجب است شیرهای اولیه سینه ی خود را ( آغوز ) به بچه بنوشاند البته در مقابل اجرتی که از پدر بچه می گیرد اگر فرزند مالی نداشته باشد»(7) . [اللمعة الدمشقیة ،1410 / 189 ]
در اسلام تا این حد شخصیت و آزادی زن به رسمیت شناخته شده است که حتی در مقابل عملی که مهر مادرانه باعث می شود که یک زن به صورت خودجوش و بدون چشم داشت و بی اینکه احساس حقارت و پستی بکند انجام بدهد او را ذی حق دانسته و دیگران را ملزم به رعایت آن دانسته است .
قضاوت در مورد احکام زناشوئی در اسلام مرهون شناخت نظام خانواده در اسلام است . اگر کسی بدون توجه به سیستم و نظام خانواده در اسلام بخواهد احکام وقوانین مربوط به حیطه ی خانواده را نقد و بررسی کند قطعا به بی راه خواهد رفت .
در اسلام " مدیریت و مسئولیت خانواده " به مرد سپرده شده است و این معنای آیه 34سوره ی نساء است که می فرماید: « الرجال قوامون علی النساء » و در راستای قدرت اجرائی بخشیدن به مرد در مدریت خانواده ، اطاعت و فرمانپذیری اعضای خانواده و از آن جمله زن را لازم شمرده است . [تفسیر نمونه ،1374 ، 3 / 370 ] بنابر این اگر در احکام اسلامی ، زن تابع شوهر دیده می شود نه بخاطر عدم شخصیت و بی ارزش بودن اوست بلکه این تابعیت را باید در این نظام تعریف کرد .و لذا علامه طباطبائی در ذیل همین آیه می فرماید : « قيمومت مرد بر زنش به اين نيست كه سلب آزادى از اراده زن و تصرفاتش در آنچه مالك آن است بكند، و معناى قيمومت مرد اين نيست كه استقلال زن را در حفظ حقوق فردى و اجتماعى او، و دفاع از منافعش را سلب كند، پس زن هم چنان استقلال و آزادى خود را دارد، هم مى‏تواند حقوق فردى و اجتماعى خود را حفظ كند، و هم مى‏تواند از آن دفاع نمايد و هم مى‏تواند براى رسيدن به اين هدفهايش به مقدماتى كه او را به هدفهايش مى‏رساند متوسل شود» . [ ترجمه المیزان ،1374 ، 4 / 545 ]
مرد مسئول است که نیازهای خانواده را تأمین کند و در جهت سلامت و حفظ این خانواده تلاش کند . اسلام نیز به لحاظ قانونی بستر موفقیت او را در این امر آماده کرده است .
در نظام خانواده اسلامی یک اصطلاح وجود دارد و آن " نشوز " است . این اصطلاح هم وصف برای زن واقع می شود و هم وصف برای مرد . یعنی می گویند « زن ناشزه » و« مرد ناشز» .
نشوز اصطلاحا به معنای " عدم انجام وظایف محوله " است . که مصادیق آن در مورد زن و مرد فرق می کند . تنها وظیفه ای که به لحاظ قانونی بر عهده ی زن است و هیچ وظیفه ای جز این ندارد " پرهیز از مجموعه کارهائی است که مانع استمتاع مرد از او می شود " و لذا در فقه نشوز زن را به خروج زن از فرمان پذیری از مرد معنا کرده اند(8) [اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة ،1410 /187] . و وظیفه ی مرد " مدیریت خانواده و تأمین نیازهای مادی و آسایشی آنها " می باشد .
هر کدام از زن و مرد که از وظیفه ی زناشوئی خود سر باز بزنند متصف به صفت نشوز می شوند که اسلام برای هر کدام از آن دو ، قانونی خاص بیان کرده است .
در مورد نشوز مرد ، از آنجائی که اولا مرد سرپرست خانواده می باشد و قاعدتا مقام بالاتری باید در مورد او قضاوت کند و او را مجبور به انجام وظایف کند وثانیا از آنجائی که عموما زنان به لحاظ جسمی و روحی – عاطفی توانائی ملزم کردن مرد را به انجام وظایف ندارند ، اسلام در مورد نشوز مرد ، زن را محق دانسته و حاکم شرع را موظف به پیگری و استیفای حقوق او نموده است و لذا شهد اول می گوید : « اگر مردی ناشز شد زن حق مطالبه حقوق خود را دارد و حاکم باید مرد را به اعطای آن حقوق ملزم کند »(9). [همان]
البته اسلام به زن توصیه نمی کند که برای استیفای حق خود سریعا اقدام به طرح شکایت کند .چرا که این کار به استحکام و پایداری خانواده ضربه می زند بلکه او را تشویق می کند تا با اقداماتی خاص و از آن جمله ، گذشتن از برخی حقوق خود مرد را دل گرم به زندگی و تشویق به انجام وظایف کند و لذا شهید در ادامه می گوید : « اگر زن از برخی حقوق خود به خاطر جلب میل شوهر به زندگی بگذرد ، قبول آن از طرف مرد حلال است »(10) [ همان]
و اما در مورد نشوز زن ، وضع به گونه ای دیگر است . از آنجائی که اولا مرد مدیر خانواده است و ثانیا یکی از مصادیق بارز نشوز زن ، عدم تن دادن به عمل زناشوئی است و معمولا انسانها از مطرح کردن آن در نزد دیگران شرم دارند و ثالثا مرد هنوز علاقه مند به همسرش می باشد ، اسلام به مرد توصیه می کند با راهکارهائی زن را متوجه اشتباه خود کند و گرما و صمیمیت را به خانواده برگرداند و او را مجاب به بازگشت از نشوزن نماید .
خداوند در آیه ی 34 سوره ی نساء می فرماید : « مردان، كارگزاران و تدبيركنندگانِ [زندگى‏] زنانند، به خاطر آنكه خدا مردان را [از جهت توان جسمى، تحمل مشكلات و قدرت روحى و فكرى‏] بر زنان برترى داده، و به خاطر آنكه [مردان‏] از اموالشان هزينه زندگى زنان را [به عنوان حقّى واجب‏] مى‏پردازند پس زنان شايسته و درست كار [با رعايت قوانين حق‏] فرمانبردار [و مطيع شوهر] ند [و] در برابر حقوقى كه خدا [به نفع آنان برعهده شوهرانشان‏] نهاده است، در غياب شوهر [حقوق و اسرار و اموال او را] حفظ مى‏كنند. و زنانى كه از سركشى و نافرمانى آنان بيم داريد [در مرحله اول‏] پندشان دهيد، و [در مرحله بعد] در خوابگاه‏ها از آنان دورى كنيد، و [اگر اثر نبخشيد] آنان را [به گونه‏اى كه احساس آزار به دنبال نداشته باشد] تنبيه كنيد پس اگر از شما اطاعت كردند براى آزار دادن آنان هيچ راهى مجوييد يقيناً خدا بلند مرتبه و بزرگ است. »(11)
راهکارهائی که اسلام به ترتیب برای این امر پیشنهاد می کند عبارتند از: مرحله ی اول : موعظه و صحبت کردن ، مرحله ی دوم : هجران و دوری کردن در بستر خواب ، و مرحله ی سوم : تنبیه بدنی.
با توجه به اینکه شوهر هنوز علاقه مند به ادامه زندگی با همسرش می باشد و با در نظر گرفتن شرایطی که در فقه اسلامی برای مراحل دوم و سوم بیان شده که در ادامه به آنها اشاره می شود ، معلوم می شود که این سه راه کار در حقیقت « متوجه کردن زن نسبت به اشتباه خود » می باشد نه مجبور کردن او به تمکین از شوهر. . به همین جهت این سه راه کار وقتی مطرح می شود که بی میلی از طرف زن باشد نه مرد و الا اگر هر دو طرف نسبت به هم بی رغبت باشند و نشوز از هر دو طرف سر بزند که اصطلاحا به آن « شقاق » می گویند ، مرد مجاز به تنبه بدنی همسرش نیست . بلکه اگر در این صورت آن دو مایل به ادامه زندگی با هم هستند برای حل اختلافها ، طبق آیه 35 سوره ی نساء(12) باید امین و حَکَمی از طرف مرد و امین و حَکَمی از طرف زن انتخاب شوند و آن دو به نیابت از زن و شوهر به اختلاف آن دو رسیدگی کنند و یا بین آنها صلح برقرار کنند.
و این در حالی است شما در این فیلم می بینید که علی همسر ثریّا با وجود بی میلی به همسرش وپی گیری برای طلاق دادن او ، باز او را مورد ضرب و شتم قرار می دهد و او را " مجبور " به تمکین و کار در خانه می کند . البته ثریا هم مایل به زندگی با چنین مردی نیست اما شرایط اقتصادی او و عدم در آمد کافی برای گذران زندگی او را وادار کرده همسری مردی مثل علی را تحمل کند و تن به رضایت برای طلاق ندهد .

شرایط دوری کردن در بستر و تنبیه بدنی زن ناشزه
 

در فقه اسلامی برای اجرای این دو مرحله شرایطی گذاشته شده که دقت در آنها ، کارآمدی این دو مرحله و در عین حال حفظ کرامت زن در آنها ، به وضوح آشکار است .
شیخ صدوق می نویسد : « دوری کردن در بستر خواب به این است که پشتش را به زن کند . »(13) [من لا یحضره الفقیه ، 3 / 521 ] نه اینکه از خانه بیرون برود و یا زن را بیرون کند و یا حتی اتاق خواب را جدا کند . در رابطه با تنبه بدنی هم می گوید : وسیله ی ضرب باید مسواک و یا چیزی شبیه آن باشد که باعث کتک ملایم شود [ همان ] . در حقیقت مرد باید ناراحتی خود را از نشوز زن به گونه ای ابراز کند یا با قهر کردن در بستر و یا کتک مختصر و ملایم و یا شیوه ای غیر از این .
کلام شیخ طوسی درباره ی ضرب شنیدنی است . او می گوید : « تنبه بدنی باید به ا نگیزه ی تأدیب باشد [ نه انتقام جوئی و خالی کردن عقده های درونی ] مثل تنبیه کودکان خردسال . تنبیه بدنی زن نباید شدید باشد به گونه ای که باعث کبودی و ماندگاری اثر آن باشد . مرد نباید ضربات را به یک جای بدن او بزند بلکه جاهای مختلف بزند [ تا موجب درد شدید نشود ] . از ضربه زدن به صورت زن باید خود داری کند .... گروهی گفته اند تنبیه با یک دستمال پیچیده شده یا چیزی شبیه آن باشد و نباید با شلاق یا چوب باشد »(14) . [المبسوط فی فقه الإمامیة ، 1387ق، 4 / 338 ]
خلاصه اینکه اولا کتک زدن زن در غیر نشوز جایز نیست و ثانیا کتک زدن در مرحله سوم است و ثالثا زمانی است که مرد مایل به ادامه زندگی با همسر است و رابعا کتک زدن دارای شرایطی است که موجب هتک حرمت و زیر پا نهادن شخصیت زن نمی شود و خامسا راه کاری است برای نشان دادن ناراحتی مرد از نشوز زن .
ج ) تعبير " فاحشه ي شرعي " به جاي ازدواج موقت
در اين فيلم در سكناسي كه شيخ حسن اقدام به راضي كردن ثريّا به گرفتن طلاق از همسرش مي كند و به او پيشنهاد " صيغه " شدنش را مي دهد ، زهرا خاله ي ثريّا ضمن بد دهني و فحش دادن به شيخ حسن از ازدواج موقت به " فاحشه ي شرعي " تعبير مي كند .
كارگردان مي خواهد از اين گفتگو ، به مخاطب چنين القاء كند كه در اسلام زنا دادن و زنا كردن رنگ و لعاب شرعي پيدا كرده است و با توجه به احكام خاص ازدواج از جمله محدود بودن زن به انتخاب يك همسر و نا محدود بودن مرد در گزينش چندين همسر در ازدواج موقت ، بيان مي كند كه در احكام اسلامي راه براي بهره وري جنسي به نفع مردان باز شده و زن به عنوان ابزاري براي كام جوئي مردان در آمده است .
برای مشخص شدن مطلب با یک سوال شروع می کنم . به نظر شما فرق بین ازدواج دائم با زنا چیست ؟ از نظر ظاهر که تفاوتی باهم ندارند . در هر دو آمیزش جنسی وجود دارد و هر دو طرف به نیاز شهوانی خود پاسخ می دهند . پس تفاوت آنها در کجاست ؟
تفاوت آنها در نظام مند بودن ازدواج و مسئولیت زائی آن و بی قید بودن زنا است . در فرایند ازدواج نهادی به نام خانوداه تشکیل می شود که در پی آن محدودیتها و مسئولیتهای متوجه مرد و زن می شود . ولی در زنا چیزی جز کام جوئی نیست . در ازدواج بر اساس نظام " حق و تکلیف " هر کدام از طرفین دارای حقوقی هستند که می توانند خواهان ادای آنها از طرف مقابل شوند و از طرفی دیگر تکالیفی متوجه هر یک از مرد و زن است که ملزم به ادای آنها هستند ولی در زنا و فحشاء هیچ کدام از طرفین نسبت به دیگری هیچ مسئولیتی را نمی پذیرند . در ازدواج ارضای شهوت تابع قانون است و از هرج و مرج جنسی جلوگیری شده است و این حاکمیت قانون ، موجب حفظ حقوق شخصی و اجتماعی افراد شده است(15) اما در فحشاء هیچ قانونی وجود ندارد و هیچ محدودیتی اعمال نمی شود . به همین خاطر رواج فحشاء را یکی از مهمترین عوامل فروپاشی خانواده ها و فرو کاست اخلاق در جوامع بشری بر شمرده اند . چرا که هر کسی می تواند با هرکس دیگری ارتباط جنسی پیدا کند بی اینکه از نظر تعداد نفرات محدود باشد و بی اینکه مسئولیتی را بپذیرد . و لذا ویل دورانت می گوید :«سر و سامان بخشیدن به روابط جنسی همیشه مهمترین وظیفه ی اخلاق به شمار می رفته است . زیرا غریزه ی تولید نسل ، نه تنها در حین ازدواج بلکه قبل و بعد از آن نیز مشکلاتی فراهم می آورد و در نتیجه ی شدّت و حدّت همین غریزه و نا فرمان بودن آن نسبت به قانون و انحرافاتی که از جاده ی طبیعی پیدا می کند ، بی نظمی و اغتشاش در سازمانهای اجتماعی تولید می کند » [اخلاق جنسی در اسلام و غرب ، 1387 / 16]
پس ازدواج و فحشاء از نظر ماهیت با هم متفاوت هستند و با توجه به تفاوت ماهوی این دو باید گفت : « مُتعِه »(16) از لحاظ ماهیت همان ازدواج است ولی با محدودیت و مسئولیت کمتر .
ازدواج موقت نیز تابع قوانین خاص خود است که آن را از حالت هرج و مرج و بی بند باری خارج می سازد و سلامت اجتماع و خانواده ها را به خطر نمی اندازد . ازدواج دائم و موقت باهم شباهتهائی دارند مانند :
در ازدواج موقت نیز مانند دائم ، مرد ملزم به پرداخت مهریه است .
در ازدواج موقت نیز مانند دائم ، زن بعد از تمام شدن زمان ازدواج ، باید عدّه نگه دارد .
در ازدواج موقت نیز مانند دائم ، دختران باکره بدون اذن ولیّ خود نمی توانند خود را به عقد نکاح مرد در بیاورند .
در ازدواج موقت نیز مانند دائم ، فرزندان حاصل از آن مشروعند و از پدر و مادر خود ارث می برند و با خواهران و برادران ناتنی خود نمی توانند هیچ گونه ازدواجی بکنند.
در ازدواج موقت نیز مانند دائم ، احکامی چون لعان و ظهار(17) جاری است .
در ازدواج موقت تمام محرمیّت های ازدواج دائم مطرح است مثل حرام شدن ازدواج با مادر زن و حرام شدن جمع بین دو خواهر در ازدواج و ...
ولی این دو نوع ازدواج با همدیگر تفاوتهائی هم دارند . اولین و مهم ترین تفاوت آنها از نظر زمان است . در ازدواج دائم ، زوجین از ابتداء قصد دارند یک پیوند زناشوئی همیشگی با هم ببندند ولی در ازدواج موقت اینطور نیست و آنها از اول محدود بودن زمان زناشوئی را اراده کرده اند .
در ازدواج مو قت زوجین آزادی عمل بیشتری نسبت به ازدواج دائم دارند . مرد ملزم به پرداخت نفقه برای زن نیست و زن نیز ملزم به اجازه گرفتن از مرد برای فعالیتهای خارج از خانه نیست مگر اینکه آن فعالیتها با حق استمتاع مرد در تضاد باشد . هیچ کدام از مرد و زن از همدیگر ارث نمی برند گرچه فرزندان حاصل از این ازدواج از آن دو ارث می برند . از آنجائی که خانواده های این چنینی پایدار نسیتند لذا " بچه دار شدن " منوط به رضایت دو طرف است بر خلاف ازدواج دائم که " بچه دار نشدن " منوط به رضایت دو طرف است . در این نوع ازدواج هر گونه شرطی را می توان در هنگام عقد لحاظ کرد حتی زن می تواند شرط کند که مرد با او همبستر نشود.(18)
به نظر شما بین چنین ازدواجی با زنا و فحشاء چه سنخیتی وجود دارد ؟ آیا رواست که انسان از آن با عنوان " فاحشه شرعی " تعبیر کند !؟
اگر نگاهی به جامعه ی گذشته و حال بیندازیم به وضوح در می یابیم ، همواره کسانی بوده و هستند که توانائی اقدام برای ازدواج دائم و پذیرش مسئولیت های ناشی از آن را ندارند . و این در حالی است که آنها به مراوده و معاشرت با جنس مخالف خود چه برای ارضای غریزه جنسی و چه غرض های دیگر نیاز مند هستند . همیشه در جامعه کسانی هستند که علی رغم رسیدن به بلوغ جنسی و نیاز شهوانی بالا شرایط لازم برای تشکیل خانواده ای دائمی را ندارند . چرا که سن بلوغ با سن ازدواج متفاوت است و در زمان ما سن ازدواج معمولا حدود ده سال پس از سن بلوغ است .

برای حل کردن این مشکل سه را حلّ وجود دارد :
 

1- آزادی جنسی و رواج آن در جامعه بدون اینکه مسئولیتی متوجه کسی شود .
2- توصیه و اجبار به رهبانیت و تجرد پس از بلوغ جنسی تا فرا رسیدن زمان ازدواج .
که این دو مخالف با روح و اصول کلی اسلامی است و خصوصا راه دوم که ضمن امکان پذیر نبودن آن ، موجب بیماریهای روانی و جسمی فروانی می شود .
3- به رسمیت شناختن نوعی ازدواج قانونمند ولی با مسئولیت و حدودیت کمتر .
"لیندزی" نیز برای حل مشکل کسانی که نیاز به ازدواج دارند و لی توانائی اقدام برای ازدواج دائم را ندارند طرحی با عنوان « ازدواج رفاقتی » را پیشنهاد می کند . این ازدواج دارای سه ویژگی می باشد : الف ) هدف از آن تولید نسل نیست . ب ) مادامی که زن باردار نشده حق طلاق با طرفین است . ج ) زن در صورت طلاق مستحق کمک خرجی خواهد بود . "راسل " در باره ی این طرح می گوید : « من هیچ تردیدی در موثر بودن پیشنهاد لیندزی ندارم و اگر قانون آن را می پذیرفت تاثیر زیادی در بهبود اخلاق می کرد» .
شهید مطهری پس از نقل سخن این دو نفر می نویسد : « آنچه لیندزی و راسل آن را ازدواج رفاقتی می نامند گرچه با ازدواج موقت اسلامی اندک فرقی دارد اما حکایت می کند که متفکرانی مانند لیندزی و راسل به این نکته پی برده اند که تنها ازدواج دائم و عادی ، وافی به همه ی احتیاجات اجتماع نیست » [نظام حقوق زن در اسلام ، 1386 / 53 ]
ایشان علت این همه حمله به قانون مترقی ازدواج موقت را اینطور بیان می کند: « البته این قانون چون یک " میراث شرقی " است این اندازه مورد بی مهری است و اگر یک " تحفه ی غربی " بود اینطور نبود . قطعا اگر این قانون از مغرب زمین آمده بود امروز کنفرانس ها و سمینارها داده می شد که منحصر کردن ازدواج به ازدواج دائم با شرائط نیمه ی دوم قرن بیستم تطبیق نمی کند . نسل امروز زیر بار این همه قیود ازدواج دائم نمی رود . نسل امروز می خواهد آزاد باشد و آزاد زندگی کند و جز زیر بار ازدواج آزاد که همه ی قیود و حدودش را شخصا خودش انتخاب و اختیار کند نمی رود .
به همین دلیل اکنون که این زمزمه از غرب بلند شده و کسانی امثال برتراند راسل مساله ای تحت عنوان " ازدواج رفاقتی " پیشنهاد می کنند ، پیش بینی می شود که بیش از آن اندازه که اسلام خواسته استقبال شود و ازدواج دائم را پشت سر بگذارد و ما در آینده مجبور بشویم از ازدواج دائم دفاع و تبیلغ بکینم » [ همان / 54]
در پایان نکته ی که باید به آن توجه داشت این است که ، اطفاء غریزه ی جنسی گرچه یکی از مهم ترین غرضهای جعل قانون ازدواج موقت بوده است ولی تنها غرض نیست و جامعه و مردم ، با تدبیر و فراست می توانند با استفاده از ظرفیتهای مثبت این قانون بلند اسلامی، بسیاری از مشکلات خود و جوانان خود- چه پسر و چه دختر- را حل نمایند.
آنچه که در ابتداء لازم به نظر می رسد پیدا کرن بینشی صحیح نسبت به این قانون است و مسئولین و متولیان امر فرهنگ در جامعه چه حوزوی و چه دانشگاهی باید بستر های پیدایش چنین بینشی را توسط نوشتن کتاب و مقاله ، ساخت فیلم ، برگزاری کنفرانسها و سمینارها و ... فراهم کنند . در این رابطه مطالعه ی بخش دوم از کتاب " نظام حقوق زن در اسلام " نوشته ی شهید مطهری خالی از لطف نیست .
و اینک حدیثی در خور توجه در مورد اثر اجتماعی رواج ازدواج موقت از مولای متقیان علی علیه السلام : « اگر عمر بن خطاب از ازدواج موقت نهی نمی کرد هیچ کسی جز فرد پست و فرومایه زنا نمی کرد »(19) [المیزان ، 1417، 4 / 295]

د ) نامحرم شدن زن بر شوهر پس از مرگ
 

در این فیلم وقتی زهرا خاله ی ثریّا بر سر بالین همسر هاشم می رود و می فهمد که او فوت کرده ، با پارچه ای روی او را می پوشاند و از اینکه هاشم همسر مرده ی خود را ببیند ممانعت می کند و می گوید : « چشم هیچ کسی نباید به زن مرده بیفتد حتی شوهر او ».
مسئله ی نامحرم شدن زن مرده بر محارم خود حتی شوهرش ، مسئله ای است که بر سر زبان بسیاری افتاده و تقریبا همه ی مردم عادی به آن معتقدند . و این در حالی است که در فقه ما شیعیان تقریبا نادرست بودن این پندار ، اجماعی است . زن و شوهر نه تنها پس از مرگ بر هم نا محرم نمی شوند که در مسئله ی غسل دادن از دیگران اولویت دارند. یعنی اگر زنی یا مردی فوت کند برای غسل دادن او همسرش از دیگران سزاوار تر است .
شیخ طوسی می گوید : « غسل دادن شوهر، همسر خود را و زن ، شوهر خود را نزد ما شیعیان جایز است .... و دلیل ما اجماع علماء شیعه و اصل اباحه و روایتی است که اسماء بنت عمیس می گوید حضرت فاطمه علیها السلام به او وصیت کرده ، هنگامی که از دنیا رفت او و حضرت علی علیه السلام ایشان را غسل بدهند و آن دو نیز این کار را کردند »(20) [الخلاف ، 1407 ، 1 / 699]. در این مسئله ، از میان علماء چهار گانه اهل سنت فقط ابو حنیفه مخالفت کرده و تغسیل زن توسط شوهر را نپذیرفته است [ همان ] که البته معنایش نامحرم بودن آن دو به هم دیگر نیست .
برای واضح شدن مطلب نظر علماء فعلی را از کتاب رساله ی توضیح المسائل دوازده مرجع (21) بیان می کنیم :
امام خمینی رحمة الله علیه : اگر مرد ، زن را و زن ، مرد را غسل بدهد ، باطل است . ولی زن می تواند شوهر خود را غسل بدهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل بدهد اگر چه احتیاط مستحب آن است که زن ، شوهر خو و شوهر ، زن خود را غسل ندهد .
آیت الله بهجت رحمة الله علیه : اگر مرد ، زن را و زن ، مرد را در غیر موارد ضرورت غسل بدهد ، باطل است . ولی زن
می تواند شوهر خود را غسل بدهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل بدهد و احتیاط مستحب در غسل زوجین از زیر لباس است .
آیت الله خوئی و زنجانی : حرام است مرد ، زن را و زن ، مرد را غسل بدهد . ولی زن می تواند شوهر خود را غسل بدهد و شوهر هم می تواند زن خود را غسل بدهد اگر چه احتیاط مستحب آن است که زن ، شوهر خود و شوهر ، زن خود را در حال اختیار غسل ندهد .
آیت الله سیستانی : مرد نمی تواند زن نا محرم را غسل بدهد و هم چنین زن نمی تواند مرد نامحرم را غسل بدهد و زن و شوهر می توانند یکدیگر را غسل بدهند .
آیت الله مکارم شیرازی : مرد نمی تواند زن را غسل بدهد و همچنین زن نمی تواند مرد را غسل بدهد ، مگر زن و شوهر که هر کدام می توانند دیگری را غسل بدهند ، هر چند احتیاط مستحب آن است که اگر ضرورتی نیست این کار را نکنند .

هـ ) همیشه حق با مرد است !
 

در سکانسی که علی با فحّاشی و فریاد زدن در ملأ عام و در حضور مردم روستا ، ثریا را متهم به خیانت با هاشم می کند و او را مورد ضرب و شتم قرار می دهد ، زهراء ، ثریا را از زیر مشت و لگد های علی نجات می دهد و به خانه ی خود می برد و از علی می خواهد که در خانه ی او به این مسئله رسیدگی شود . کدخدای روستا نیز به آنجا می رود و خواستار بیان ماجرا می شود . در اینجا بار دیگر علی ادعای خود را تکرار می کند . و از هاشم که خود نیز یک طرف اتهام است می خواهد که ماجرا را توضیح دهد. او هم به نحوی اتهام خیانت ثریا را بازگو می کند . کدخدا ابراهیم با استناد به اینکه " دو مرد عاقل و بالغ به او تهمت زده اند !! " از ثریا می خواهد که بی گناهی خود را ثابت کند . ثریا می گوید : « آنها که به من تهمت زده اند باید ثابت کنند » . کدخدا در جواب او می گوید : « وقتی مردی به زنش اتهام می زند ، این وظیفه ی زن است که بی گناهی خود را ثابت کند . مسولیت زن است که بی گناهی خود را ثابت کند . قانون شرع اینطور می گوید . حتی در موردی که زنی از شوهرش شاکی باشد باز هم اثبات ادعا به عهده ی زن است »
در این سکناس بار دیگر کارگردان زنان را در نظام اسلامی بی دفاع نشان می دهد و عنوان می کند که همیشه حق با مرد است چه مدعی باشد و چه منکر . یعنی هیچ مردی به حکم مرد بودنش نیازمند ارائه ی دلیل برای اثبات ادعای خود نیست . و این در حالی است که اگر کسی اندک آشنائی با شرع و قانون داشته باشد خواهد فهمید این همیشه مدعی است که باید برای اثبات اداعای خود اقامه ی دلیل کند و در این جهت جنسیت اصلا ملاک نیست .
در فقه اسلامی بر اساس روایات باب قضاء مشهور است که « البینة علی من ادعی و الیمین علی من انکر » [وسائل الشیعة ، 1409 ، 27 / 293 ] یعنی اقامه ی دلیل و بیّنه بر عهده ی مدعی است و اگر شخص نتوانست ادعای خود را ثابت کند ، منکر با یک قسم خوردن می تواند از خود رفع اتهام کند .
بنابر این در این سکانس از آنجائی که علی نتوانسته شاهدهای لازم برای این ادعا را بیاورد [ چهار شاهد مرد با شرایط خاص ] کدخدا باید از ثریا می خواست که برای بی گناهی خود قسم یاد کند و هرگز کار به سنگسار او کشیده نمی شد.

و ) پذیرش شهادت شاهد غیر معتبر
 

چنانچه در این سکناس ملاحظه می شود کدخدا سخن علی و سخن هاشم که خود یک طرف ماجراست را به عنوان شاهد قبول می کند. این در حالی است که شهادت هیچ کدام آن دو بر علیه ثریّا معتبر نیست و نباید پذیرفته شود.
شهادت علی از چند جهت مورد قبول نیست . اول اینکه عادل نیست چون در سراسر فیلم موارد بسیاری از او دیده می شود که او را به یک شخص عیّاش و فاسق تبدیل کرده است از جمله ضرب و شتم همسرش ، عشق بازی با زنان نامحرم در شهر و در یک مورد در خود کوهپایه ، فحاشی های مکرر ، سوء استفاده از موقعیت شغلی و ... دوم اینکه با متهم ( همسرش ) دشمنی دنیائی دارد چون همه می دانند که او خواستار طلاق اوست و در زندگی زناشوئی با هم اختلافهای شدید دارند. و از آنجائی که اگر کسی با یک نفر عداوت دنیائی داشته باشد شهادتش بر علیه او مقبول نیست(22) ، [الروضة البهية في شرح اللمعة ، 1410 ، 3/ 133] شهادت علی نیز علیه همسرش مقبول نیست .
شهادت هاشم نیز بر علیه ثریا قابل پذیرش نیست چون خود یک طرف ماجرا است . او در حقیقت برعلیه خود اقرار می کند . که توضیح آن در قسمت بعدی می آید .

ز) اثبات زنا با دو شاهد !
 

در ماجرای فیلم ثریّای بی گناه با دو شاهد نیم بند مجرم شناخته شده و به حکم سنگسار محکوم می شود . دو شاهدی که یکی از آنها خود یک طرف ماجراست (هاشم) و هویت دیگری هرگز شناخته نمی شود . یعنی به راحتی ، جرم سنگینی مثل زنا ثابت و حکم سنگین تر از آن اجرا می شود . این در حالی است که اسلام برای اثبات زنا سخت ترین راه ها را گذاشته است به گونه ای که برای بسیاری این توّهم پیش آمده که اسلام با سخت کردن نحوه ی اثبات آن خواسته که هیچ گاه چنین جرمی ثابت نشود .

نحوه ی اثبات زنائی که حد آن سنگسار است
 

مدّعی وقوع زنا یا خودِ مجرم است یا شخص دیگر . در صورت اول که همان اقرار شخص بر علیه خود است باید اقرار کننده دارای شرایطی چون بلوغ ، عقل ، اختیار و حریت باشد و اقرار خود را چهار بار تکرار کند[ الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية ،1410، ‏9/33 ]و [قانون مجازات اسلامی ، 1382 ، 1382 ماده ی 68 تا 70 ]. در غیر این صورت زنا ثابت نشده و حد آن جاری نمی شود. ذکر این نکته نیز لازم است که سخن اقرار کننده فقط در مورد خودش قبول است و در مورد دیگران پذیرفته نیست . بنابر این اگر کسی طبق شرائط اقرار کرد که با فلانی زنا کرده است به دو حدّ محکوم می شود یکی بخاطر تهمت زدن به دیگران ( هشتاد ضربه شلاق ) و یکی بخاطر اقرار به زنا بر علیه خود ( حدّ زنا ) ، به همین خاطر در این فیلم هاشم باید به هشتاد ضربه شلاق محکوم می شد چون به ثریا نسبت زنا داد گرچه حد زنا برای او ثابت نشد چون اولا او را مجبور به شهادت کرده بودند پس شرط اختیار را نداشت و ثانیا اقرار خود را چهار بار تکرار نکرد.
و در صورت دوم ، به حکم آیه ی 4 سوره ی نور(23) باید چهار شاهد معتبر برای اثبات ادعای خود بیاورد . نحوه شهادت دادن این چهار شاهد نیز دارای شرایط خاصی است از جمله اینکه حتما باید تمام جزئیات وقوع زنا را به وضوح دیده باشند و در هنگام شهادت به زبان بیاورند که عمل زنا را دیدیم . بنابر این اگر دو نفر را در خانه ای دیدند که با هم خلوت کرده اند نمی توانند نسبت زنا به آنها بدهند گرچه حدس بسیار قوی بزنند . دیدن خود عمل زنا به وضوح از شرائط اساسی قبول شهادت بر زنا است . شرط دیگر این که شاهدها باید در شهادت خود ذکر کنند که ما علمی به حلال بودن جماع بین این دو نفر نداریم . از دیگر شرائط این شهادت یکسان بودن سخنان شاهدها است . آنها باید در تمام جزئیات با هم موافق باشند و الا اگر یک نفرشان یکی از جزئیات جرم را مثلا زمان وقوع را یا مکان آن را یا نحوه ی قرار گرفتن زن و مرد در هنگام زنا را متفاوت با دیگران بگوید ، شهادت هیچ کدام قبول نیست . شرط دیگر اینکه هر چهار شاهد در هنگام شهادت حاضر باشند . بنابر این مثلا اگر سه نفر از آنها حاضر شدند و در زمان غیبت شاهد چهارم شهادت دادند و بعد از آن ، شاهد چهارم وارد دادگاه شد شهادت هیچ کدام مقبول نیست . در این فرض بر حاکم لازم نیست که منتظر بماند تا شاهد غائب در دادگاه حضور پیدا کند.(24) [اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية ،1410/253] و [ قانون مجازات اسلامی ، 1382 ، 1382 ، ماده ی 77 تا 79 ]
اگر هر کدام از شرایط ذکر شده رعایت نشود نه تنها شهادت شاهدان قبول نیست و جرمی برای متهم ثابت نمی شود بلکه به حکم آیه 4 سوره ی نور هر کدام از شاهدها به هشتاد ضربه شلاق محکوم می شوند و دیگر در هیچ دادگاهی شهادتشان مقبول نیست و تمامی آنها از عدالت ساقط می شوند و لذا نمی توانند عهده دار تمام کار هائی شوند که عدالت در آنها شرط است مثل امامت در نماز ، قضاوت ، مرجعیت و ...
این در حالی است که مستند کدخدا برای صادر کردن حکم بر علیه ثریّا شهادت علی و هاشم مبنی بر ، برخورد ناخودآگاه دست ثریّا به دست هاشم ، لبخند زدن او به هاشم و پسرش و چرت زدن او در خانه ی هاشم می باشد .
در ماجرای این فیلم اگر کدخدا ابراهیم می خواست بر اساس قوانین اسلامی حکم کند باید ثریا را بی گناه اعلام می کرد و علی همسر ثریا را به 160 ضربه شلاق محکوم می کرد چرا که بدون دلیل و شاهد معتبر به ثریّا و هاشم در ملأ عام نسبت زنا داده بود . و چنانچه قبلا گفته شد هاشم نیز به خاطر همین جرم باید به 80 ضربه شلاق محکوم می شد و هرگز حکم به محکومیت و سنگسار ثریّا نمی داد.

قانون " لِعان "
 

اگر مدعی زنا شوهر باشد . یعنی مردی بگوید که همسر من زنا کرده [ چنانچه در این فیلم اینطور بود] و بتواند این ادعای خود را از طریق ارائه ی چهار شاهد ثابت کنه که زن محکوم می شود . ولی اگر چهار شاهد معتبر نداشت و از طرفی نمی توانست با چنین زنی ادامه زندگی دهد ، اسلام برای چنین مردی یک راه قرار داده و آن " لعان " است . یعنی اسلام نخواسته که بخاطر سخت بودن اثبات زنا ، عرصه را بر مردان غیرتمند تنگ کند و آنها را در برابر عمل ناشایست همسرانشان مجبور به سکوت نماید .
به عبارت دیگر ، اگر کسی به جز شوهر ، نسبت زنا به یک نفر بدهد و نتواند اقامه ی بینه و شاهد کند محکوم به شلاق می شود ولی در مورد شوهر اینطور نیست . چرا اگر او این ادعاء را کرد ولی نتوانست ثابت کند بلا فاصله محکوم به شلاق نمی شود بلکه به او فرصت " لعان " داده می شود . اگر شرایط لعان را داشت و اقدام به لعان کرد که دادرسی مسیر خاص دیگری را طی می کند ولی اگر شرایط آن را نداشت یا نپذیرفت که لعان کند ، آن وقت به 80 ضربه شلاق محکوم می شود .
شرط اساسی لعان این است که شوهر، همسر خود را در موقع زنا ، دیده باشد و تمام جزئیات عمل زنا را به وضوح مشاهده کرده باشد(25) [ همان /205] . در غیر این صورت حق لعان ندارد و به شلاق محکوم می شود. یعنی شوهر نمی تواند به استناد شیوع بین مردم یا حدس قوی به زن خود نسبت زنا بدهد و بعد با لعان جلوی محکومیت خود به شلاق را بگیرد .
بر اساس آیه های 6 تا 9 سوره ی نور(26) نحوه ی لعان کردن مرد به این ترتیب است :
ابتدا در نزد قاضی مرد چهار بار بگوید : « أشهَدُ بالله انی لمن الصادقین فیما رمیتها به من الزنا » یعنی خداوند را شاهد می گیرم که من در مورد نسبت زنائی که به همسرم داده ام راستگو هستم ؛ و دفعه ی پنجم بگوید : « لعنة الله علیّ ان کنت من الکاذبین » یعنی لعنت خدا برمن باشد اگر دروغگو باشم.
مرد با این کار در حقیقت خود را از حکم شلاق نجات داده و همسرش را در معرض حد زنا قرار می دهد . حال نوبت زن است که یا اتهام را بپذیرد و حدّ بر او جاری شود و یا اینکه اوهم لعان کند . نحوه ی لعان کردن زن به این ترتیب است :
ابتدا زن در نزد قاضی چهار با بگوید : « اشهد بالله انّه لمن الکاذبین فیما رماه به من الزنا » یعنی خداوند را شاهد می گیرم که شوهر من در این اتهامی که به من می زند دروغگو است ؛ و دفعه ی پنجم بگوید : « غضب الله علیّ ان کان من الصادقین » یعنی اگر شوهرم راستگو باشد خشم و غضب خداوند بر من باد .
اجرای لعان در مورد زنا دو پیامد دارد . یکی اینکه مرد را از شلاق خوردن و زن را از حدّ شدن می رهاند . دوم اینکه زن و شوهر برای همیشه بدون اجرای صیغه طلاق از هم جدا می شوند و حق رجوع به هم را ندارند .
در این فیلم از آنجائی که مدعی زنا شوهر ثریا بود قاعدتا باید قبل از حکم به سنگسار، بحث لعان مطرح می شد . یعنی باید به هر دو طرف فرصت دفاع داده می شد . ولی از آنجائی که علی ادعای مشاهده ی زنا دادن همسرش را نکرد حق لعان کردن نداشت و لذا چنانچه قبلا گفته شد باید به شلاق محکوم می شد . البته اگر لعان هم می کرد باز به 80 ضربه باید محکوم می شد چرا که لعان شلاق از طرف ثریّا را برطرف می کرد ولی علی به هاشم نیز نسبت زنا داده بود .

ح ) عدم قصاص شاهد دروغین
 

در سکانس پایانی فیلم وقتی علی با نا کامی از ازدواج مجدد با آن دخترک شهری به کوهپایه بر می گردد هاشم بسیار ناراحت می شود به کدخدا می گوید که او را مجبور به شهادت دروغ کرده بودند . کدخدا نیز عصبانی و ناراحت به شیخ حسن پرخاش می کند ولی وقتی از او می شنود که خودش نیز در این جرم شریک است ، قضیه را بر ملا نمی کند .
بر اساس فقه اسلامی اگر شاهدی در مورد سنگسار شهادت دورغ بدهد ، و دروغ بودن آن قبل از اجرای حکم باشد ، از اجرای آن جلو گیری می شود و شاهد به شلاق محکوم می شود ولی اگر بعد از اجرای حکم باشد ، شاهد محکوم به قصاص می شود(27) [ اللمعة الدمشقیة فی فقه الامامیة ، 1410 /98]
بنابر این باید در این فیلم هاشم به قصاص و اعدام محکوم می شد . در حالی که او از طرف کدخدا و شیخ حسن که خود را نماینده ی اجرای قوانین الهی می دانند هرگز مورد عتاب قرار نمی گیرد . در حقیقت کارگردان می خواهد اینگونه وانمود کند که در اسلام برای سوء استفاده کردن از قوانین آزادی عمل و جود دارد و هرگز مجرم تحت پیگرد قانونی قرار نمی گیرد !!!
باری ؛ آنچه که ثریّا را به کشتن داد بوالهوسی علی ، خباثت شیخ حسن ، ترس هاشم و سادگی کدخدا ابراهیم بود نه اسلام عزیز .

ثریا زنده می ماند اگر علی هوسرانی نمی کرد .
 

ثریا زنده می ماند اگر شیخ حسن موذیانه و زالو صفت زندگی نمی کرد.
ثریا زنده می ماند اگر هاشم شهادت دورغ نمی داد.
ثریا زنده می ماند اگر کدخدا ابراهیم سادگی نمی کرد .
و بلاخره ثریا زنده می ماند اگر اسلام رعایت می شد.

پی نوشت ها :
 

1. برای جلو گیری از اشاعه ی فساد و پیشرفت دشمنان در هدف خود ، از ذکر نام فیلم معذور هستم .
2. زنای مرد محصن یعنی مردی که دارای همسر دائمی است و با او در حالی که عاقل بوده جماع کرده و هروقت نیز بخواهد می تواند با او جماع کند . و زن محصنه زنی است که دارای شوهر دائمی است و شوهر در حالی که زن عاقل بوده با او جماع کرده است و امکان جماع با شوهر را نیز داشته باشد . (ماده ی 83 از قانون مجازات اسلامی)
3. لا يجوز التعريض بالعقد لذات البعل اتفاقا، و لما فيه من الفساد
4. و المراد بالتعريض الإتيان بلفظ يحتمل الرغبة في النكاح و غيرها مع ظهور إرادتها. مثل رب راغب فيك، و حريص عليك، أو أني راغب فيك، أو أنت علي كريمة، أو عزيزة، أو أن اللَّه لسائق إليك‏ خيرا و رزقا و نحو ذلك، و إذا حرم التعريض لهما فالتصريح أولى.
5. تحرم الخطبة بعد إجابة الغير
6. تحرم الخطبة بعد إجابة الغير منها، أو من وكيلها أو وليها لقوله صلى اللَّه عليه و آله‏ لا يخطب أحدكم على خطبة أخيه‏ فإن النهي ظاهر في التحريم، و لما فيه من إيذاء المؤمن، و إثارة الشحناء المحرم فيحرم ما كان وسيلة إليه
7. یجب علی الأمّ إرضاع اللبإ بأجرة علی الأب ان لم تکن له مال
8. النشوز هو الخروج عن الطاعة
9. ولو نشز بمنع حقوقها فلها المطالبه و للحاکم الزامه بها
10. و لو ترکت بعض حقوقها استمالة له حلّ قبوله
11. الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيرا
12. وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيرا
13. الهجر أن یحوّل الیها ظهره و الضرب بالسواک و غیره ضربا رفیقا
14. و اما الضرب ان یضربها ضرب تأدیب کما یضرب الصبیان علی الذنب . و لا یضربها ضربا مبرحا و لا مدمیا و لا مزمنا . و یفرق الضرب علی بدنها و یتقی الوجه و روی اصحابنا انها یضربها بالسواک و قال قوم یکون الضرب بمندیل ملفوف أو درة و لا یکون بسیاط و لا خشب .
15. برای نمونه می توان به حرمت خواستگاری از زنان شوهر دار اشاره کرد که ضامن حفظ احترام و آزادی خانواده های دیگر است یا مشروط کردن تعدد زوجات به رعایت عدالت که موجب حفظ حقوق زن می شود و یا قانون قوامیّت مرد که رفاه زن را در پی دارد و یا محدود کردن زن به یک شوهر که یکی از فایده های آن عدم بحران هویت است و ...
16. ازدواج موقت
17. " لعان" و "ظهار" ازجمله ی احکامی است که در نظام خانواده مطرح است و در کتب فقهی مسائل مربوط به آنها ذکر شده است
18. توجه داشته باشید که بهره وری جنسی تنها هدف از این نوع ازدواج نیست بلکه هدف هائی چون آشنائی بیشتر برای ازدواج دائم ، راحت بودن در معاشرت با زن یا مرد در محل کار و ... را می توان از فوائد ازدواج موقت بر شمرد .
19. و في تفسير الطبري، و رواه في الدر المنثور، عن عبد الرزاق و أبي داود في ناسخه عن الحكم: أنه سئل عن هذه الآية أ منسوخة؟ قال: لا، و قال علي: لو لا أن عمر نهى عن المتعة ما زنى إلا شقي.
20. یجوز عندنا ان یغسل الرجل امرته و المراة زوجها ... دلیلنا اجماع الفرقه و ایضا الاصل الاباحة و المنع یحتاج االی دلیل .... و روت اسماء بنت عمیس ان فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله اوصتها ان تغسها اذا مات هی و علی علیه السلام . فغلستها هی و علی »
21. توضیح المسائل دوازده مرجع ، ج 1 ص 319 مسئله ی 559
22. شهید در بیان شرایط شاهد معتبر می گوید : « و تمنع العداوة الدنيوية و إن لم تتضمن فسقا، و تتحقق بأن يعلم منه السرور بالمساءة، و بالعكس ، أو بالتقاذف و لو كانت العداوة من أحد الجانبين اختص بالقبول الخالي منها »
23. وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُون‏
24. لَوْ شَهِدَ أَقَلُّ مِنَ النِّصَابِ حُدُّوا لِلْفِرْيَةِ، وَ يُشْتَرَطُ ذِكْرُ الْمُشَاهَدَةِ كَالْمِيلِ فِي الْمُكْحُلَةِ مِنْ غَيْرِ عِلْمِ سَبَبِ التَّحْلِيلِ فَلَوْ لَمْ يَذْكُرُوا الْمُعَايَنَةَ حُدُّوا، وَ لَا بُدَّ مِنِ اتِّفَاقِهِمْ عَلَى الْفِعْلِ الْوَاحِدِ فِي الزَّمَانِ الْوَاحِدِ وَ الْمَكَانِ الْوَاحِدِ فَلَوِ اخْتَلَفُوا حُدُّوا لِلْقَذْفِ، وَ لَوْ أَقَامَ بَعْضُهُمُ الشَّهَادَةَ فِي غَيْبَةِ الْبَاقِي حُدُّوا وَ لَمْ يُرْتَقَبِ الْإِتْمَامُ فَإِنْ جَاءَ الآخَرُونَ وَ شَهِدُوا حُدُّوا أَيْضَا
25. وَ لَهُ (ای اللعان) سَبَبَانِ:
أَحَدُهُمَا: رَمْيُ الزَّوْجَةِ الْمُحْصَنَةِ الْمَدْخُولِ بِهَا بِالزِّنَى‏قُبُلًا أَوْ دُبُراً مَعَ دَعْوَى الْمُشَاهَدَةِ، وَ قِيلَ: وَ عَدَمِ الْبَيِّنَةِ. وَ الْمَعْنِيُّ بِالْمُحْصَنَةِ الْعَفِيفَةُ فَلَوْ رَمَى الْمَشْهُورَةَ بِالزِّنَى فَلَا حَدَّ وَ لَا لِعَانَ، وَ لَا يَجُوزُ الْقَذْفُ إِلَّا مَعَ الْمُعَايَنَةِ كَالْمِيلِ فِي الْمُكْحُلَةِ لَا بِالشِّيَاعِ أَوْ غَلَبَةِ الظَّنِّ.الثَّانِي: إِنْكَارُ مَنْ وُلِدَ عَلَى فِرَاشِهِ بِالشَّرَائِطِ السَّابِقَة
26. وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ (*) وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ (*) وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبِينَ (*) وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ (*)
27. لَوْ كَانَتِ الشَّهَادَةُ عَلَى قَتْلٍ أَوْ رَجْمٍ أَوْ قَطْعٍ أَوْ جَرْحٍ ثُمَّ رَجَعُوا وَ اعْتَرَفُوا بِالتَّعَمُّدِ اقْتُصَّ مِنْهُمْ أَوْ مِنْ بَعْضِهِمْ وَ يَرُدُّ الْبَاقُونَ نَصِيبَهُمْ، وَ إِنْ قَالُوا: أَخْطَأْنَا، فَالدِّيَةُ عَلَيْهِم
 

منابع و مآخذ :
اخلاق جنسی در اسلام و غرب ، مرتضی مطهری، 1387 چاپ بیست و سوم ،انتشارات صدرا ، تهران
تفسیر نمونه ، ناصر مکارم شیرازی ، 1374 ، چاپ اول ، دار الکتی الاسلامیة ، تهران
توضیح المسائل ، دوازده مرجع ، 1424 ، چاپ هشتم ، دفتر انشارات اسلامی جامعه یمدرسین حوزه علمیه قم
الخلاف ، شیخ طوسی ، 1407 ، چاپ اول ، دفتر انشارات اسلامی جامعه یمدرسین حوزه علمیه قم
الروضة البهية في شرح اللمعة ، شهید ثانی زین الدین بن علی بن احمد عاملی ،1410 ، چاپ اول ، کتاب فروشی داوری ، قم
قانون مجازات اسلامی ، 1382 ، جهانگیر منصور ،1382 ، چاپ بیست و یکم ، نشر دیدار
اللمعة الدمشقیه فی فقه الامامیه ،شهید اول محمد بن مکی عاملی ،1410 ، چاپ اول ، دار التراث - دار الاسلامیة ، بیروت
مجمع البیان فی تفسیر القرآن ، فضل بن حسن طبرسی ، 1372 ، چاپ سوم ،انتشارات ناصر خسرو
من لا یحضره الفقیه ، محمد بن علی بن بابویه ، 1413 ، چاپ دوم ، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم
المبسوط فی فقه الإمامیة ، ابو جعفر محمد بن حسن ، 1387ق ،چاپ سوم ،المکتبه المرتضویة لإحیاء آثار الجعفریة ، تهران
المیزان ،سید محمد حسین طباطبائی، 1417، چاپ پنجم ، دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسين حوزه علميه قم
نظام حقوق زن در اسلام ، مرتضی مطهری ، 1386 ، چاپ چهل و ششم ،انتشارات صدرا ، تهران
وسائل الشیعة ، شیخ حر عاملی ، 1409 ، چاپ اول ، موسسه ی آل البیت علیهم السلام ، قم



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط