مقدمه:
علت اصلی دشمنی مسلمانان حقیقی با رژیم غاصب و جلاد اسرائیل در یک کلمه این است که اساساً یک کشور یا دولت نیست و فقط برای "دشمنی با مسلمانان حقیقی" تأسیس شده است.فقط یک پایگاه نظامی صهیونیسم بینالملل، برای تصرف اراضی و سرمایههای مادی و معنوی جهان اسلام است. پس هر عاقلی، با دشمن خود، دشمن است.
ما اساساً مشروعیت کشور یا دولتی به نام "اسرائیل" را قبول نداریم؛ ما (و هر عاقل و باخبر مسلمان و غیر مسلمانی) میداند که اسرائیل چرا و چگونه بنا گذاشته شد.
هم تأسیس این رژیم غاصبانه بوده و هست و مشروعیت ندارد و هم علت وجودیاش نقش آفرینی در سلطه صهیونیسم بر جهان غنی اسلام و مسلمین میباشد.
اما اینکه این رزیم غاصب بعد از غصب سرزمین های اسلامی با کمک غرب و آمریکا چرا و به چه منظوری اینقدر با مسلمانان دشمنی میکند؟ و چه نوع اقداماتی را انجام داده اند. در این مطلب به بعضی موارد اشاره می کنیم.
چرا اسرائیل غاصب و غرب با مسلمانان در حال جنگ هستند؟
1- غرب و اسرائیل از رسول اکرم (ص) و پیروانش وحشت دارند.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ ۖ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا ۖ سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ ۚ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ ۗ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًامحمد (صلی اللّه علیه و آله و سلم) فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند،
آنان را در حال رکوع و سجود نماز بسیار بنگری که فضل و رحمت خدا و خشنودی او را میطلبند، بر رخسارشان از اثر سجده نشانههای نورانیّت پدیدار است. این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مکتوب است که (مثل حال آن رسول) به دانهای ماند که،
چون نخست سر از خاک برآورد جوانه و شاخهای نازک و ضعیف باشد بعد از آن قوّت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که دهقانان را (در تماشای خود) حیران کند (همچنین محمد صلی اللّه علیه و آله و سلم و اصحابش از ضعف به قوّت رسند) تا کافران عالم را (از قدرت و قوّت خود) به خشم آرند. خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش ببخشد و اجر عظیم عطا کند.(1)
الف : مبانی پیامبر اکرم (ص) در مقابل غرب واسرائیل
لازمۀ همراهی پیامبر(ص) ، داشتن دو ویژگی مطرح شده در آیۀ مذکور است در واقع میبایست مرزبندیهای جدی خودمان را با کسانی که در برابر این پیامبر بزرگ قرار گرفتهاند روشن کنیم.
کفار زمان پیامبر(ص) مقابل پیامبر ایستادند و حضرت هم مقابل آنها ایستاد.امروز هم کافران زمان که رحم به هیچ زن و بچه ای نمی کنند دقیقا مقابل گفتار پیامبر ایستاده اند. لذا غرب و اسرائیل هرگز نمی توانند خوشان را با مسلمانان کنار یکدیگر بدانند.
این موضوع بسیار اهمیت دارد که بدانیم مسیر پیش روی ما چه حدود و مرزهایی دارد. به تصریح این آیة شریفه چنانچه از این مرزها اطلاع نداشته باشیم نخواهیم توانست در داخل این مرزها مودت، رحمت، دوستی و همافزایی لازم را داشته باشیم.
و البته در بیرون از آنها نیز مرزبندی لازم را نخواهیم داشت همان مقابلهای که اقتضای چنین مسیری است. علاوه بر آنچه بیان شد در همین آیۀ شریفه گفته میشود که مدعیان این مسیر باید چه رفتار و حرکتی داشته باشند.
در واقع آن ویژگیهایی که برای همراهی پیامبر صلیاللهعلیهوآله ذکر میشود همان ویژگیهایی است که قرآن بر آن تاکید دارد همچنان که در انجیل و تورات نیز ذکر شده است.
ب- نام حضرت رسول(ص) و ترس کفار
در نوشتن صلح نامه حدیبیّه، همین که حضرت علی (ع) نوشتند:محمّد رسول اللّه، نماینده کفّار اصرار کرد که این کلمه باید حذف شود، امام علی (ع) از حذف لقبِ «رسول اللّه» ناراحت بود، ولی خداوند به جای آن در متن قرآن فرمود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ»
یاران پیامبر، در جستجوی دنیا و آخرتند، «فضل» به نعمتها و امکانات مادی، و «رضوان» به نعمتها و امور معنوی گفته میشود. شاید هم مقصود این باشد که یاران پیامبر برای کار خود ارزشی قائل نیستند، بلکه به فضل او دل بسته اند نه به اعمال خود.
این آیه هم به نشانههای ظاهری مؤمن اشاره کرده که خضوع و خشوع در گفتار و رفتار است، «سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ» و هم به استواری و ریشه دار بودن عقیده در دل و جان مؤمن که همواره در حال رشد و گسترش است. «کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ»
در انجیل متی میخوانیم:بار دیگر مثلی برای ایشان زد و گفت:ملکوت آسمان مثل دانه خردلی است که شخصی گرفته در مزرعه خویش بکارد. هر چند دانه خردل از سایر دانهها کوچکتر است، ولی، چون نمو کند، بزرگترین بقول (سبزیجات) و درختی میشود چنان که مرغان هوا در شاخه هایش آشیانه میگیرند.
اسلام دین جامع است؛ در خط سیاسی «أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ» و در اخلاق اجتماعی، «رُحَماءُ بَیْنَهُمْ» و در بعد معنوی «تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً» است.
2-غرب واسرائیل از استقلال طلبی و اقتدار مسلمانان عصبانی است
کلمه «استغلاظ» به معنای رو به غلظت نهادن و ستبر شدن است؛ و این حالت و کیفیت به گیاه کمک می کند تا قوی و غلیظ شده و مستقلاروی پای خود بایستد.این آیه به این نکته نیز اشاره می کند که خدای تعالی در مومنین برکت قرار داده است. از این رو روز به روز به عده و نیروی آنان اضافه می شود.
تا به جایی از قدرت و قوت برسند که مستقل از دیگران بتوانند مقاصد خود را پیش برند و فلسفه و سبک زندگی اسلامی را تحقق بخشند.
همین استقلال طلبی و ایجاد یک گفتمان رقیب در برابر گفتمان دشمن است که موجب خشم و غیظ دشمن می شود و خداوند در برآیند استقلال یابی مسلمانان می فرماید که هدف از استقلال بخشی به مسلمان آن است که:
«لیغیظ بهم الکفار» تا خداوند به وسیله آنان کفار را به خشم آورد. البته گاه خداوند به رهبری و به تبع ایشان به امت فرمان می دهد: واغلظ علیهم؛ که به معنای بر آنان سخت بگیر است.
این سخت گیری از آن روست که دشمن داخلی نتواند با دشمن خارجی همپیمان شود. این صفت برای برخی از فرشتگان نیز بیان شده است.
خداوند در قرآن می فرماید: علیها ملائکهًْ غلاظ شداد لایعصون الله ما امرهم و یفعلون ما یومرون- «یعنی بر آن آتش دوزخ، ملائکه ای موکل شده اند تا انواع عذاب را بر سر اهل دوزخ بیاورند، ملائکه ای غلاظ و شداد.»
مجمع البیان می نویسد: در آیه «ولیجدوا فیکم غلظهًْ و آنان باید در شما شجاعت و خشونت بیابند.» به باور «ابن عباس» واژه «غلظهًْ» در آیه شریفه به مفهوم شجاعت و شهامت است .
و به باور «مجاهد» به معنای سختی و تندی؛ و از دیدگاه «حسن» به مفهوم شکیبایی و پایداری در جهاد است. با این بیان تفسیر آیه این است که: کفرگرایان و تجاوزکاران از شما دست بردار نخواهند بود،.
از این رو باید آنان خشونت و سخت گیری عادلانه و بجا را از شما احساس کنند تا دست از شرارت بردارند. برخی از مفسران چون تفسیر نمونه می گویند:
معنای «غلظهًْ» در جمله «ولیجدوا فیکم غلظهًْ» شدت و سرسختی نشان دادن به خاطر خداست، و معنایش این نیست که با کفار خشونت و سنگدلی و بداخلاقی و قساوت قلب و جفا و بی مهری نشان دهید،
زیرا این معنا با هیچ یک از اصول دین اسلام سازگار نیست و معارف اسلامی همه آن را مذمت و تقبیح کرده اند(2)
3- اسرائیل و غرب وعدههای الهی را تجربه کرده اند.
(آن پیامبری که مکتبش بر تمام ادیان غالب میشود، محمّد رسول اللّه است.) «أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی ... مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ»رهبر انقلاب فرمودند: خدای متعال به ما وعدهی پیروزی داده: اِنَّ اللهَ یُدافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا؛(3) وعدهی دفاع داده. خب ما داریم در راه ارادهی الهی و اهداف الهی حرکت میکنیم و ملّت برای اسلام کار میکند؛ این دفاع، بعد هم نصرت: لَیَنصُرَنَّ اللهُ مَن یَنصُرُه؛(4) اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم.(5)
امریکاییها هایزر را که یک ژنرال آمریکایی بود و آن روز نفر دوّم ناتو بود، فرستادند به تهران برای اینکه بیاید اینجا ارتش را جمعوجور کند و با هر وسیلهای هست، با یک کودتای خونین، نگذارد که رژیم ساقط بشود؛
یعنی او تصمیم گرفته بود که اگر لازم شد، صدها هزار نفر را در تهران به قتل برساند؛ یعنی هایزر با این نیّت آمده بود تهران که البتّه ناکام شد و بدبخت شد و برگشت رفت.
این هایزر در خاطراتش مینویسد -من البتّه خودم ندیدم این کتاب را، برای من نقل کردند- که نیروی هوایی جایی بود که ما حتّی انتظار کمترین ناآرامی را در آن نداشتیم؛ زیرا از نظر فرماندهی و آموزش با آمریکا ارتباط نزدیکی داشت.
شاید خیلی از همان کسانی که آن روز در آن جریان عظیم تاریخی شرکت کردند، عمدتاً کسانی بودند که تحصیلاتشان در آمریکا انجام گرفته بود و آنجا با فرهنگ آمریکایی آشنا بودند؛ امّا اینها از آنجا ضربه خوردند. خب این نشانهی این است که وعدهی الهی صادق است؛
خداوند فرمود: اِنَّهُم یَکیدونَ کَیدًا. وَ اَکیدُ کَیدًا؛ دشمنان ترفند میزنند، و من هم در مقابلشان به آنها ترفند میزنم. در یک جای دیگر [میفرماید]: فَالَّذینَ کَفَروا هُمُ المَکیدون؛ در قضیّهی جبههی حقّ و باطل، جبههی باطل است که ضربه میخورد؛
و همیشه همین جور است؛ یعنی در این قضیّه، محاسبات آمریکاییها غلط از آب در آمد؛ یعنی آنها روی نیروی هوایی ارتش طاغوت یک محاسبهای کرده بودند، این محاسبه غلط از آب در آمد؛ فکرش را نمیکردند که این جوری [از آب] در بیاید. (6)
و این همان وحشت و ترسی است که جهانیان افراطی را در مقابل دین اسلام قرار داده است، و اسرائیل به مرور زمان آن را درک می کند.
4- اسرائیل و غرب از جهانی شدن مکتب اسلام ناراحت هستند
برای جهانی شدن مکتب اسلام به رهبری الهی و یارانی صادق نیازمند است. «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ ... مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ»«قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون قال فانک من المنظرین الی یوم الوقت المعلوم». (7)
یعنی: (شیطان) گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده نگهدار. خداوند) فرمود: تو از مهلتیافتگانی! (اما نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا وقت معینی.
بر پایه این آیه، در ادامه عمر دنیا، روزی می رسد که شیطان دیگر بر انسان حاکمیت ندارد. در واقع، خداوند سبحان با مهلت درخواستی ابلیس تا روز قیامت، موافقت نکرد
و تا زمان معینی (تا قبل از برپایی قیامت) به او مهلت داد. با پایان یافتن حاکمیت شیطان بر انسان، جهانی شدن اسلام از سوی بنده صالح خداوند تبارک و تعالی؛ یعنی حجة بن الحسن (علیهالسّلام) آغاز میگردد. (8)
5- اسرائیل و غرب از فلسفه جهاد در اسلام بی خبر نیستند
مسلمانان باید در برابر دشمن؛ خشونت، قاطعیّت، صلابت و شدّت داشته و در برابر دیگر مؤمنان؛ رأفت، مودّت، رحمت و عطوفت، مهر و احساسات داشته باشند. «أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّىٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّىٰ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ۚ ذَٰلِکَ وَلَوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَٰکِنْ لِیَبْلُوَ بَعْضَکُمْ بِبَعْضٍ ۗ وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَنْ یُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ
فلسفه جهاد در اسلام، چند امر است:
الف) براى دفاع از خود یا دیگر مظلومان. «أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا» (9) ، «کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً» «(10)
ب) به جهت برانداختن فساد و فتنه. «قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ» (11)
ج) براى حفظ مراکز توحیدى. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ» (12)
د) براى دفاع از احکام و حدود الهى. «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لا یُحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ لا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ» (13)
این آیه مربوط به میدان نبرد است، یعنى در صحنهى جنگ که کافران در برابر شما ایستادهاند و قصد از میان برداشتن شما را دارند،
شما با قاطعیّت و صلابت بجنگید و آنان را بکشید و پس از غلبه کامل بر آنان و اطمینان از درهم شکستن قواى دشمن، اسیر بگیرید و
پس از پایان جنگ، هرگونه که رهبر اسلامى مصلحت دانست، جنگ، در قبال گرفتن عوض یا بدون آن، اسیران را آزاد کنید.
وخلاصه اینکه اگر جهاد و مقاومت بر اساس اعتقادات باشد این چیزی است که یهودیان از آن میترسند. فلسطینی بر حسب شهادت می جنگد ولی اسرائیلی برحسب زنده ماندن...لذا این ترس از مرگ همیشه برای آنها کاوس است.
6- اسرائیل و غرب از اتحاد مسلمان وحشت دارند.
بی تفاوتی ممنوع، مسلمان باید مظهر حبّ و بغض باشد. «أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ»بیتفاوتی نسبت به سرنوشت مسلمانان ویژگی منافقان است
یکی از نشانههای منافق این است که در هرجای دنیا و هر زمانی از زمانها، خود را از آحاد مسلمانان و جامعهی مسلمان جدا بداند و خود را شریک شادی و غم مسلمانان نداند،.
و نه تنها از پیشرفت آنان، خشنود نشود، بلکه ناراحت هم بشود، و اگر ناراحتی و مصیبتی برای برادران مسلمانش پیش آید، خشنود شود و از اینکه این مصیبت بر او پیش نیامده، خوشحال باشد...
چنانچه آحاد مسلمانان بهگونهای باشند که اگر در مشرق، بلایی سرشان آوردند، در مغرب، مردم اصلاً نفهمند و دردِ گوشهی دیگر سرزمین مسلمان را احساس نکنند، این خود نشانهی ناپیوستگی و عدم حیات است و آن کسانی که رنج دیگران را احساس نمیکنند و نمیفهمند، عملاً و فکراً از بقیّهی مسلمانان کناره میگیرند.
چنین کسانی به مقتضای این آیه، جزء منافقان میباشند؛ چراکه نشانهی بیتفاوتی در هرکه پیدا شود، او منافق است. ازاینرو فرمودهاند: «من اَصبح و لمیهتمّ بأمور المسلمین فلیس بمسلم». مسلمانان باید به فکر باشند، گرفتاریهای دیگران را در نظر بگیرند و به فکر علاج جامعه باشند.(14)
لذا اکثر مجاهدین اسلامی بدون هیچ نفاقی با یکدیگر اتحاد دارند و جبهه مقاومت برواسته از این اقتدار است که اسرائیل و خامیانش از آن می ترسند.
7- اسرائیل غرب از جامعه اسلامی خودکفا می ترسند
جامعه اسلامی باید خودکفا، مستحکم و مستقل باشد تا روی پای خود بایستد. «فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ»خداوند در آیه ۲۸ توبه خواستار قطع رابطه اقتصادی با دشمنان اسلام و مسلمانان میشود که از آئین مسلمانی است که با دشمنان قطع ارتباط کنید. سپس به مسلمانان نسبت به تحریم اقتصادی و قطع رابطه با دشمنان دلگرمی میدهد و میفرماید که اگر رابطه اقتصادی با دشمنان قطع شود شما ضرر و زیانی نخواهید کرد؛
زیرا خداوند از فضل خویش شما را کمک میکند و مشکلات اقتصادی شما را حل و فصل میکند؛ چنانکه میفرماید: وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَهً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَ اللهَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ.
و اگر در این قطع رابطه از فقر بیمناکید، پس بزودى خدا- اگر بخواهد- شما را به فضل خویش بىنیاز مىگرداند، که خدا داناى حکیم است.(15)
8- کفار عبری و غربی میدانند دین از سیاست جدا نیست
دین از سیاست جدا نیست. در کنار رکوع و سجود، موضع گیریهای قاطع و دشمن شکن لازم است. «رُکَّعاً سُجَّداً ... لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ»هبر انقلاب فرمودند :علاوه بر ایمان دینی، معرفت دینی [لازم] است. ایمان دینی باید با معرفت همراه باشد؛ معرفت دینی چیست؟ همین مطلبی که مرحوم مدرّس فرمود که «دیانت ما عین سیاست ما است، سیاست ما عین دیانت ما است» -
و امام بزرگوار ما هم همین معنا را و همین مفهوم را، هم گفت و هم عملی کرد- این یکی از عناصر اقتدار کشور است. امروز یکی از توصیههای اساسیای که هیئتهای اندیشهورز آمریکایی و انگلیسی دُور هم مینشینند،
فکر میکنند، طرّاحی میکنند، دارند ارائه میدهند و به فعّالان مطبوعاتی و رسانهای و اینترنتی و سیاسی و غیره تعلیم میدهند، این است که میگویند با دینِ سیاسی باید مخالفت کرد؛
یعنی تبلیغِ جدایی دین از سیاست؛ یعنی جدایی دین از زندگی؛ دینِ گوشهی مسجد، دین داخل خانه، دین فقط در دل، نه در عمل، که اقتصاد غیر دینی باشد، سیاست غیر دینی باشد،
زیر بار دشمن رفتن غیر دینی باشد، با دوست جنگیدن، با دشمن همراه شدن -بر خلاف نصّ دین- وجود داشته باشد، امّا ظاهر هم ظاهر دینی باشد؛ این را میخواهند.
معرفت دینی یعنی اینکه دین -همهی ادیان؛ ادّعای ما این است که همهی ادیان اینجور هستند، حتّی مسیحیّت، امّا آنکه مسلّم و واضح و روشن است،
دین اسلام است که پیغمبر اکرم اوّلْکاری که بعد از غربت دوران مکّه انجام داد، ایجاد حکومت بود و دین را با ریختن در قالب حکومت توانست ترویج بکند- جدای از حکومت نیست. معنای اینکه دینی از حکومت جدا باشد،
این است که دین بنشیند دائم نصیحت بکند، دائم حرف بزند و قدرتمندان هم هر کار که دلشان میخواهد برخلاف دین و بر ضدّ دین بکنند؛ هر وقت هم که خواستند یک لگدی به سر اینها بزنند؛
دین غیر سیاسی یعنی این. این را میخواهند، این را دنبال میکنند. نخیر، این معرفت باید وجود داشته باشد که دین منفکّ از سیاست نیست؛
و دشمن دین، از آن دینی میترسد که دولت دارد، قدرت دارد، ارتش دارد، اقتصاد دارد، سیستم مالی دارد، تشکیلات گوناگون اداری دارد؛ از این دین میترسد؛
وَالّا آن دینی که مردم میروند و در مسجد عبادت میکنند، خب بکنند، صد سال بکنند؛ پس این هم یک از عوامل [اقتدار کشور].
این را بدانید که عدم انفکاک دین از زندگی و از سیاست و جریان دین در همهی شراشر زندگی جامعه، یک معرفت درست دینی است؛ این باید تحقّق پیدا بکند و باید دنبال این بود.
وَالّا اسم دین و اسم روحانیصفتیِ ماها و عمّامهبه سریِ ماها و مانند اینها که کاری نمیکند؛ باید حقیقتاً حرکت کنیم.(16)
9- رشد کمی و کیفی مسلمانان غرب و اسرائیل را عصبانی کرده است.
رشد کمی و کیفی مسلمانان، کفّار را عصبانی میکند. «أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ .. لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ»رهبری فرمودند:( چرا صهیونیست و غرب) از پیشرفت علمی یک ملت و یک کشور، از نظر یک جماعتی در دنیا تهدیدآمیز است؟ چرا!؟ چون انحصارطلبند؛ چون سلطهطلبند؛
چون ایران را طعمه فرض کردهاند. خواستند این کشور را با ذخائر و با موقعیت جغرافیائی ممتاز و برجستهاش، یک جا ببلعند.
بیداری ملت ایران، بیداری جوان ایرانی و استعداد و درخشندگی پیشرفت علمی جوان ایرانی، نمیگذارد. لذا پیشرفت فنّاوری شما، انرژی هستهای شما و پیشرفتهای علمی دیگرِ شما، آنها را عصبانی میکند. بله،
اگر ملت ایران بیخیال و جوان ایرانی بیفکر باشد - دنبال علم و دنبال کار و دنبال تولید و دنبال نوآوری نرود و همینطور به عیش و عشرت بگذراند - آنها خوشحال میشوند.
آنها این را میخواهند؛ آنها نمیخواهند شهر شیراز، یک مرکزی باشد که در آن پیشرفت علمی هست - که من گفتم شیرازِ شما،
از لحاظ پیشرفت صنعتی در خط مقدم شهرها و استانهای کشور قرار دارد و در بعضی از رشتههای علمی، جوانها و مردان و زنان شما در دنیا آوازه پیدا کردهاند - آنها این را نمیخواهند.
آنها نمیخواهند که دانشگاه ما، حوزهی علمیهی ما، آزمایشگاه ما و محیط تولید ما، پر رونق باشد. آنها دلشان میخواهد اختلاط دختر و پسر و آمیزشهای شهوانی و غفلت و عشرت و اینها، بر زندگی مردم غلبه پیدا کند؛ آنها این را میخواهند.
شما عکس این را عمل کردید؛ علت عصبانیت امریکا و صهیونیستها و این همه تبلیغات این است.(17)
10- تثبیت هویت غرب واسرائیل مستلزم دشمنی با مسلمانان است
صهیونیزم بین المللی وغربی ها به جای تلاش برای فهم و کشف شرق؛ خود به اختراع و ساخت شرق دست زده است. بازنمایی غرب از شرق، نه بر واقعیت جوامع مدرن شرقی بلکه بر تفاسیر متنی و ذهنی استوار است.در حقیقت آنچه عموم مردم غرب از شرق و خاورمیانه یاد گرفته اند یا دیده ا ند یا مطالعه کرده اند فقط محصول دست صهیونیزم بین المللی غرب است چون با تفاسیر خودشان، شرق و اسلام را به مردم غرب معرفی کرده اند.
نهادهای مستعمراتی و امپریالیستی را باید در روابط قدرت - دانش مورد بررسی تاریخی قرار داد.
شرق شناسی که همان اسلام شناسی است یک ابزاری برای تثبیت و تقویت هویت غربی و عبری است. روایت های شرق شناسانه درباره شرق تکمیل و تقویت کننده مبانی غرب و صهیونیزم و یهود هستند.
اسرائیل امروز و یهود دیروز وغربی ها برای تثبیت خود و تقویت مبانی هویتی خود به دشمن نیاز دارد. لذا بهترین دشمن آنها مسلمانان و قران و عقاید آنهاست.
کمونیسم و شوروی در زمانی این نقش را برای غرب ایفا می کرد و پس از فروپاشی شوروی، این نقش را باید جهان اسلام ایفا نماید.
در این چارچوب، جهان اسلام باید متحجر، غیرعقلانی، جزمی، عقب مانده، واپس گرا و خشن معرفی و پذیرفته شود.(18)
11-غرب و اسرائیل برای ادامه بقا و حیات، اسلام را برعکس معرفی می کنند
وسایل ارتباط جمعی و نخبگان در کوششی هماهنگ دائماً اسلام را با عبارات منفی و پیوسته با عناصر نامطلوب نمایش می دهند و توانسته اند نگاه بقیه و به خصوص جوامع غربی را شکل دهند.شرق شناسی به شرق صورت کلیشه ای داده و با داستان های ساختگی با ایجاد یک سناریو، امکان معرفی بیشتر هویت غربی را داده است.
این دیدگاه ها، شرق را تا ابد عقب بمانده و تهدیدی برای ارزش های غرب می دانند. مسلمانان نمی توانند مثبت بیاندیشند و نمی توان آنها را به راه راست آورد
به این ترتیب شرق (مسلمانان) پدیده ای هولناک هستند که باید تحت کنترل قرار گیرند. اغلب مردم در جوامع غرب دانش چندانی نسبت به اسلام و مسلمانان ندارند و این عدم آگاهی زمینه را برای پذیرش روایت های غالب فراهم می سازد.
بدین ترتیب اسلام ستیزی تصویری از اسلام ارائه می دهد که دارای این مولفه هاست: اسلام دینی کهنه و وحشی است، از سایر ادیان مجزاست، .
غیرقابل انعطاف و ایستا، خشونت گرا و حامی تجاوز و تروریسم است. اسلام یک ایدئولوژی سیاسی است، در نتیجه خشونت علیه مسلمانان طبیعی و منطقی است.
این اندیشه امروز در غرب طرفداران زیادی دارد و جنگ علیه مسلمانان امروزه به بخشی تعیین کننده از هویت غرب تبدیل شده است.
هویت غربی در برابر مسلمانان است که مولفه های خود را باز می یابد. تاریخ تکوین هویت غربی نشان می دهد که این هویت در بسیاری موارد در انعکاس به دشمن خود شکل گرفته است. (19)
اقدامات صهیونیست ها و غربی ها درمقابل مسلمانان
1- اسرائیل و غرب هرگز نمی توانند قرآن و عقاید مسلمانان را بسوزانند
از همان آغاز نزول وحی الهی، شیطان و شیاطین زمان در کمال یأس و درماندگی سعی در تکذیب کلام الهی برآمدند. و هر روز با خشم از ظهور این خورشید پر فروغ عالم تاب و ناتوان در برابر منطق محکم و قوی وحی الهی به روشهای مختلف در خاموش کردن تابش عظیم این آفتاب جهانگیر برآمدند .یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ : آنان تصمیم دارند که نور خدا را با دهانها (و سخنان و افتراها) ى خود خاموش کنند، در حالى که خداوند کامل کننده نور خویش است، هرچند کافران ناخشنود باشند.(20)
غافل از آنکه قرآن کریم این مأدبة الهی روزبه روز پرفروغ تر شده و آینده از آن اسلام است. اگر چه قران را بسوزانند و به قرآن هتک حرمت نمایند.
2- هتک حرمت به فرآن و جنگ با مسلمانان از اهداف اسرائیل وغرب
توهین به مقدسات مردم دنیا و ارزشهای اسلامی فعالیت رسانههای وابسته به صهیونیستها است که در برهههای مختلف برای اهداف از پیش طراحی شده انجام میشود.اسلام هراسی و اسلام ستیزی پیوسته و دیرینه رسانه های غربی با حمایت و هدایت صهیونیستی-آمریکایی انجام می شود و این نشان از نگرانی غرب برای گرایش مردم دنیا به مقدسات و اسلام و معنویت دارد.
مقابله با پیروزیهای جبهه مقاومت و گسترش اسلام از اهداف دشمنان محسوب میشود که با ابزارهای مختلف رسانهای و غیر رسانهای نمود و ظهور پیدا میکند.
بی حرمت به قرآن کریم و پیامبر عظیمالشأن اسلام،هتک حرمت به تمام ارزشهای الهی و آزادیخواهان جهان و نشانه درماندگی و ضعف دشمنان در مقابل اسلامخواهی مردم است.(21)
3- -شعارآزادی بیان اسرائیل و غرب صرفا برای هتک حرمت به قرآن و مسلمانان
از منظر منطقی ، در حالی که آزادی بیان حق مهمی است، این حق نباید به عنوان ابزاری برای اشاعه ی توهین، افترا و صدمه روانی و جسمی به دیگران به کار گرفته شود.به ویژه در شرایطی که خطر اشاعه ی خشونت و نفرت علیه گروه های اقلیتی در حال افزایش است، تنها از طریق برقراری تعادل در این اصول می توان جامعه ای چند قومیتی و آزاد ایجاد کرد
همچنین، اگر یک فرد از آزادی بیان خود برای گسترش تبلیغات نفرت انگیز علیه یک گروه خاص استفاده کند، می تواند جرقه ی تبعیض و حتی خشونت علیه افراد در جامعه را روشن کند.
این شرایط فضایی از ترس و انزوا را برای جامعه پدید خواهد آورد که اصول بنیادین غربی شامل گوناگونی نژادی و دموکراسی را مورد تهدید قرار دهد؛ چرخه ای رفت و برگشتی و ادامه دار.
4- -جنگ اسرائیل و غرب صرفا با قرآن ومسلمانان نیست.
یکی از نکات مهم در باب ریشههای توهین به قرآن و پیامبر اعظم(ص) این است که ستیز غرب و یهود با دیگران، صرفاً با مسلمانان نبوده است؛.بلکه با مسیحیان غیرغربی نیز بوده است و اساساً به نظر میرسد که دنیای غرب به موجب هژمونی فرهنگ سکولار غرب در آن، دغدغه دینی ندارد؛ بلکه پایه تصمیمات دینی آن نیز سیاسی و بلکه دنیوی (سکولار) است.
ازاین رو، چه بسا برای حکومت آمریکا تفاوتی بین مسلمان و مسیحی در آمریکا وجود نداشته باشد؛ چراکه هر دو آمریکایی هستند و به جامعه سکولار آمریکا خدمت میکنند،.
لیکن در همین منظر، تفاوت بسیاری است میان مسیحی و مسلمان غیرآمریکایی است و این نوع از تفاوت میان مسیحیان غربی و مسیحیان شرقی در گذشته تاریخ و قبل از کشف قاره آمریکا در مغرب زمین ریشه داشته است.
درگیریهای مذهبی میان مسیحیان امپراتوری بیزانس (روم شرقی) و امپراتوری روم غربی قبل از آغاز جنگهای صلیبی نمونه بارزی از این عدم تفاهم غرب با همکیشان غیر غربی بوده است.
مسیحیان روم غربی اساساً نتوانستند مراسم مسیحی در کلیسای روم شرقی را فهم و درک کنند، همانطور که آنها نمیتوانستند باور کنند که بدون مسیحیت کاتولیک میتوان شهر مجللی مانند قسطنطنیه داشت.
5- از آزادی بیان اسرائیلی و غربی تا توهین به اعتقادات دیگران
خاستگاه این توهین در کجاست ؟علاوه بر تناقضآلود بودن موضوع «آزادی بیان» که برای تأمین کرامت انسانی در غرب مورد تأکید واقع شده و در عین حال با آزادی در توهین به دیگران، خلط شده است، ریشههای این نوع از توهین را در رسانههای غربی و آمریکایی جستوجو کرد.
رسانههای غربی و آمریکائی و عبری چهرهای منفور از مسلمانان و نمادهای اسلامی در ایران، افغانستان، عراق نشان میدهند تا مخاطب آاین رسانه ها، تصویری بسیار بد و هولناک از انسان مسلمان امروز در ذهن خود بسازد،
6- اثرات تبلیغات سوء فرهنگی اسرائیل وغرب
اثرات تبلیغات سوء فرهنگی، نه ضرورتاً سیاسی، موجب میشود که نه فقط غرب و آمریکاییان بلکه غیرآمریکاییها و حتی مسلمانان افغانی و عراقی و ایرانی مقیم درغرب و آمریکا نیز تلقی بسیار بدی از جوامع اسلامی و حتی کشورهای اسلامی خودشان که سالها در آن زندگی کردهاند، پیدا بکنند.عملاً چنین وضعیتی موجب میشود که کسانی که فاقد اعتدال شخصیتی هستند و به لحاظ روانی دچار آشفتگی روحی و روانی هستند، با سوزاندن قرآن و یا با اهانت به پیامبر(ص)، از اسلام اظهار انزجار و نفرت کرده و مسلمانان را عصبانی کنند.
لازم به ذکر است که این تبلیغات سوء رسانهای علیه اسلام غرب و آمریکا پست مدرن که در آن قرار است هر کس با هر عقیدهای بتواند در آن زندگی کند،.
بدون آنکه «متفاوت بودن، مسلمان بودن، مسیحی بودن و یا ملحد بودن در آن امتیاز یا جرم محسوب شود»، و نیز در جامعهای که به تازگی از معضل سیاهان رهایی یافته و برخوردهای خشن میان سفیدها و سیاهان را کمتر کرده است، میتواند بسیار خطرناک باشد.(22)
7- از توهین و اهانت صهیونیست ها و غربی ها تا ادعای تکثرگرایی فرهنگی
بسیاری از سیاه پوستان در غرب و آمریکا، مسلمان هستند و همین مسلمانان هنوز رنجهای بردگی و دردهای حاصل از تبعیض نژادی را فراموش نکردهاند.حال اهانت به عقاید اسلامی سیاهان آنهم دردر غرب و کشوری که ادعای الگوی رفع تبعیض نژادی و ارائه جامعه تکثرگرای فرهنگی را به یدک میکشد، میتواند بحرانزا بوده و جنبش اجتماعی دیگری بر جنبش والاستریت اضافه کند.
پاسخ به یک سوال؟
اگر قرآن حق آشکار است، چرا اسرائیل و غرب و ایادی آنها، قرآن را آتش میزنند؟در آیه 79 سوره «نمل» مى خوانیم: بر خدا توکل کن و از مخالفت هاى دشمنان نترس (چرا که تو بر حق آشکار هستى)؛ «إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ».
در اینجا ممکن است این سؤال مطرح شود که: اگر قرآن حق آشکار است، پس چرا این همه با آن مخالفت مى کنند؟ چرا قرآن را آتش می زنند؟ چرا با مسلمانان در ستیزند؟
پاسخ را از قرآن و در عنوان های زیر اشاره می کنیم.
1- مخالفین و آنش زنندگان قرآن مردگان زنده نما هستند
آیات بعد، در واقع جوابگوى این سؤال است؛ مى فرماید: اگر آنها این حق مبین را پذیرا نمى شوند و سخنان گرم تو در قلب سرد آنها اثر نمى کند جاى تعجب نیست؛(چرا که تو نمى توانى سخنت را به گوش مردگان برسانى!)؛ «إِنَّکَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى».(23) مخاطب تو زندگانند، آنها که روحى زنده، بیدار و حق طلب دارند، نه مردگان زنده نما که تعصب، لجاجت و استمرار بر گناه فکر و اندیشه آنها را تعطیل کرده است.
2- مخالفین و آنش زنندگان قرآن گوششان کر است
(حتى کسانى که زنده اند اما گوش هاى آنها کر است نمى توانى سخن خود را به آنها برسانى، مخصوصاً هنگامى که پشت کنند و از تو دور شوند)؛ «وَ لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوْا مُدْبِرِین».باز اگر نزدیک تو بودند، ممکن بود سر در گوش آنها بگذارى و فریاد کشى و کمى از امواج صوت تو در سامعه سنگین آنها منعکس گردد، اما آنها کرانى هستند که روی بر تافته و مرتباً دور مى شوند.
3- مخالفین و آنش زنندگان قرآن نابینا هستند
باز اگر آنها به جاى گوش شنوا چشم بینائى داشتند، در این صورت گرچه صدا به گوش آنها نمى رسید، اما ممکن بود با علامت و اشاره، صراط مستقیم را پیدا کنند،اما افسوس که آنها نابینا هم هستند (و تو نمى توانى نابینایان را از گمراهیشان بازگردانى و هدایت کنى)؛ «وَ ما أَنْتَ بِهادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلالَتِهِمْ».
و به این ترتیب، تمام راه هاى درک حقیقت به روى آنها بسته است، قلب هاشان مرده، گوش هاشان کر و چشم هاشان نابینا است.
تو (تنها سخنان حق خود را به گوش کسانى مى توانى برسانى که به آیات ما ایمان مى آورند و روح تسلیم و خضوع در برابر حق دارند)؛ «إِنْ تُسْمِعُ إِلاّ مَنْ یُؤْمِنُ بِآیاتِنا فَهُمْ مُسْلِمُونَ».
در حقیقت دو آیه فوق، مجموعه روشنى از عوامل شناخت و طرق ارتباط انسان با جهان خارج را بازگو مى کند. «حس تشخیص»، و عقل بیدار، در مقابل دلمردگى.
«گوش شنوا» براى جذب سخنان حق از طریق سمع، و «چشم بینا» براى مشاهده چهره حق و باطل از طریق بصر.
4- مخالفین و آنش زنندگان قرآن تقلید کورکورانه می کنند.
اما لجاجت، خودسرى، تقلید کورکورانه و گناه، چشم حقیقت بین انسان را نابینا و گوش او را کر و گاه عقل و قلب او را نیز از کار مى اندازد،و چنین کسانى اگر تمام انبیاء و اولیاء و فرشتگان براى هدایتشان بسیج شوند بى اثر خواهد بود؛ چرا که ارتباطشان با عالم بیرون به کلى قطع است و تنها در خود فرو رفته اند!.
نظیر این تعبیر در سوره «بقره» و سوره «روم» و بعضى دیگر از سوره هاى قرآن آمده است. ضمناً این نکته را یادآور مى شویم که منظور از ایمان و تسلیم، این نیست که حقایق دین را قبلاً پذیرفته باشند تا تحصیل حاصل شود،
بلکه هدف این است که: انسان تا روح حق طلبى و خضوع در برابر فرمان خدا را نداشته باشد هرگز گوش به سخنان پیامبران نخواهد داد.(24)
پی نوشت:
1.آیه 29 سوره فتح2. گنجینه معارف: https://hawzah.net/fa/Article/List: قاطعیت و غلظت راهبرد سیاسی قرآن در برابر دشمنان
3. سورهی حج، بخشی از آیهی ۳۸؛ «قطعاً خداوند از کسانى که ایمان آوردهاند دفاع میکند ...»
4. سورهی حج، بخشی از آیهی ۴۰؛ «... و قطعاً خدا به کسى که [دین] او را یارى میکند، یارى میدهد ...»
5.بیانات در دیدار خانواده و ستاد سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی(۱۴۰۰/۱۰/۱۱)
6.بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش(۱۴۰۰/۱۱/۱۹)
7.سوره۱۵، آیه۳۸ - ۳۶.
8..جمعی از سخنرانان، گفتمان مهدویت، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۸۱، ص۷۲.
9.سوره حج، 39.
10. سوره توبه، 36.
11. سوره بقره، 193.
12. سوره حج، 40.
13. سوره توبه، 29.
14.تفسیر سوره برائت، حضرت آیتالله خامنهای، صص ۳۳۱ تا ۳۴۷
15. توبه، آیه ۲۸.
16.بیانات در دیدار مردم قم.۱۳۹۵/۱۰/۱۹
17-۱۳۸۷/۰۲/۱۳:بیانات در دیدار جانبازان و ایثارگران و خانوادههای شهدای استان فارس
18.https://farsi.khamenei.ir/others-article?id=12849:اسلامستیزی در غرب: دلایل و ویژگیها
19.همان
20.آیه 8 سوره صف
21.جبار کوچکی نژاد، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس
22. مدیر گروه مطالعات اسلام و غرب پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، حجتالاسلام و المسلمین حبیبالله بابایی
23. جمعى از مفسران، این جمله و جمله هاى بعد را به عنوان دلیلى بر لزوم توکل و عدم یأس پیامبر گرفته اند، در حالى که، ظاهر این است: پاسخ به سؤالى است که در مورد «حق مبین» بودن قرآن مطرح مى گردد.
24. گرد آوری از کتاب: تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مکارم شیرازی، دار الکتب الإسلامیه، چاپ بیست و پنجم، ج 15، ص 570.
منابع:
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1687&npt=7https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=39797
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=49260
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3430
https://farsi.khamenei.ir/others-article?id=12849
https://www.porseman.com/article/84/169839
https://www.x-shobhe.com/print5447.html
https://hawzah.net/fa/Article/View/98654
https://fa.wikifeqh.ir/سیمای جهانی شدن اسلامی
https://wiki.ahlolbait.com:آیه 29 سوره فتح
https://www.yjc.ir/fa/news/7591081
https://kayhan.ir/fa/news/131426
https://kayhan.ir/fa/news/131426
https://iqna.ir/fa/news/3345586
https://drjalily.com/posts/1152