مفتیهای وهابی بخصوص در ایام فاطمیه شبهات زیادی را در نحوه شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مطرح میکنند.یکی از این شبهات این است که میگویند:
خانه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) درب چوبی نداشته است. آنان معتقدند در آن زمان، خانهها به هیچ وجه درب نداشتند و در ورودی خانهها، پرده آویزان میکردند.
وهابیون معتقدند ادعای درب داشتن خانهها در آن روزگار، دروغی است که از جانب شیعیان برای تهمت قتل به خلیفه دوم اهل سنت زده میشود.
پس اینکه شیعه معتقد است حضرت صدیقه طاهره بین در و دیوار قرار گرفت و پهلوی مبارکش شکست و فرزند عزیزش حضرت محسن (علیه السلام) به شهادت رسید.
این عقیده با واقعیت تاریخی و جامعه آن روز همخوانی ندارد، زیرا خانههای مدینه در آن روز در نداشت. مردم معمولاً در خانه خود را با حصیر یا پرده میپوشاندند."
وهابیت برای این ادعای خود به قول خودشان ادلهای هم اقامه کرده اند. مثلاً از کتاب «خصال» اثر «شیخ صدوق» آوردند که مینویسد:وَ نَحْنُ أَهْلُ بَیتِ مُحَمَّدٍ ص لَا سُقُوفَ لِبُیوتِنَا وَ لَا أَبْوَابَ وَ لَا سُتُور(1)
ما اهل آل محمد صلی الله علیه و آله هستیم، خانه های ما نه سقف دارد و نه در و نه پرده.
در این مطلب به این سوال که: آیا خانه ی حضرت زهرا (سلامالله علیها) در نداشته است؟ پاسخ خواهیم داد.
آیا خانه ی حضرت زهرا (سلامالله علیها) در نداشته است؟
1-اگر دری وجود ندارد پس مصداق آیه چیست؟
آنچه مهم است این است که قضیهای که در این روایت مطرح میکنند که خانههای مدینه درب نداشت نه با قرآن همخوانی دارد و نه با سنتِ نقل شده از طرف اهل سنت همخوانی دارد.خداوند عالم به صراحت در سوره مبارکه نور در رابطه با مسائل اجتماعی و ارتباط تنگاتنگ مؤمنین با یکدیگر و بحث اخوت و ایثار میفرماید:
لَیْسَ عَلَى الْأَعْمَىٰ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَىٰ أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبَائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوَانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَوَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمَامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوَالِکُمْ أَوْ بُیُوتِ خَالَاتِکُمْ أَوْ مَا مَلَکْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ ۚ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا ۚ فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیُوتًا فَسَلِّمُوا عَلَىٰ أَنْفُسِکُمْ تَحِیَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیِّبَةً ۚ کَذَٰلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
بر نابینایان و لنگان و بیماران باکی نیست (که به جهاد نروند یا تندرستان با آنها معاشر و همسفره شوند) و نیز باکی بر شما نیست که از خانههای خود و پدران خود و مادرانتان و برادران و خواهران و عمو و عمه و خالو و خاله خویش غذا تناول کنید.
یا آنکه از هر جا که کلید آن در دست شماست یا خانه رفیق خود باکی نیست که از مجموع یا هر یک از این خانهها طعامی خورید. و (با وجود این دستور باز) هرگاه بخواهید به خانهای (از اینها) داخل شوید .
نخست بر خویش سلام کنید (یعنی چون به خانه یا مسجدی درآیید بر مسلمانان و همدینان خودتان یا اگر کسی نباشد.
بر نفس خود باز سلام کنید و خلاصه باخبر وارد شوید) که سلام تحیّتی با برکت و نیکو از جانب خداست.
خدا آیات خود را این گونه برای شما روشن بیان میکند باشد که (در آنها) تعقل کنید (و طریق سعادت و هدایت بازجویید).(2)
شما نمیتوانید از منزل دیگران استفاده کنید و از غذاهای در خانه دیگران بهره ببرید مگر خانه پدرتان، مادرتان، برادرانتان، خواهرانتان، عموهایتان، عمههایتان، خالههایتان و داییهایتان.
مراد از فرمایش قرآن کریم این است که در خانه این افراد ولو اگر خانه هم نباشند میتوانید بروید و از طعام و خوراکیهای موجود در خانه استفاده کنید. سپس میفرماید: أَوْ ما مَلَکتُمْ مَفاتِحَه
عده اى به جنگ میرفتند و کلید خانه هاى خود را به برادران دینى خود میدادند و سرپرستى امور خانه و زن و فرزند خود را به آنان مى سپردند .
ولى آن برادران از رفتن به خانه آنها و خوردن غذاى آنان امتناع مى ورزیدند تا این که این آیه نازل شد.(تفاسیر على بن ابراهیم و برهان)
2- کلید برای درخانه است نه پرده
یا خانهای که کلیدش در اختیار شما است.برای ما هم بارها اتفاق افتاده است که وقتی به مسافرت رفتیم همسایه دیوار به دیواری داشتیم که کلید منزل خود را به ایشان میدادیم.و ایشان هم زمانی که به مسافرت میرفتند کلید منزلشان در اختیار ما بود. همچنین بعضی از اساتید بزرگوارمان که به مسافرت میرفتند کلید منزل خود را به ما میدادند و سفارش میکردند که به منزل ما سر بزنید.
زمانی که کلید منزل را به انسان میدهند به معنای این است که این فرد محرم خانواده است و میتواند از آنچه در منزل هست استفاده کند، مگر اینکه نهی صریح شده باشد و گفته باشند وقتی وارد منزل ما شدید درب یخچال را باز نکنید!!
همچنین ممکن است طرف مقابل در یخچال منزل خود را قفل کرده باشد و کلید آن را نیز با خود برده باشد. این آیه شریفه میفرماید: هر مسلمانی که کلید منزل خود را به دیگری داد میتواند از آنچه در خانه اوست استفاده کند.
خطاب اولیه این آیه مسلمانان مدینه هستند. اگر خانههای مدینه در ندارد، قفل ندارد و کلید ندارد چنین استفاده میشود که اصلاً این آیه مفهوم ندارد و مصداق پیدا نمیکند.
در این صورت مردم زمان رسول الله باید میگفتند: یا رسول الله! خانههای ما قفل ندارد تا کلید آن را به دیگران بدهیم. بنابراین این آیه ثابت میکند که خانههای مدینه و مکه درب، قفل و کلید داشته است.
در همین زمینه روایتی در کتاب «صحیح مسلم» است. آقایانی که این اشکال را مطرح میکنند حتی از معتبرترین کتابشان که «صحیح مسلم» و «صحیح بخاری» است و معتقدند بعد از قرآن کریم صحیحترین کتاب است، بیخبر و بیاطلاع هستند.
3- جواب نقضی ( اعتراف وهابیت به بودن درب خانه)
شاید بتوانم ادعا کنم هفتاد درصد شبهاتی که علیه شیعه مطرح میکنند، همین قضایا در کتب خودشان هم مطرح شده است.ما در جواب نقضی این شبهات میگوییم که این مطالب در کتب خودتان هم مطرح شده است چه جوابی برای گفتن دارید؟!
در کتاب «صحیح مسلم» حدیث 2010 وارد شده است که رسول گرامی اسلام به مردم دستور داد:
وَبِالْأَبْوَابِ أَنْ تُغْلَقَ لَیلًا: شبها در منازل خود را ببندید.
اگر مراد از درب خانه، پرده است، آیا مگر پرده بستن دارد؟! آیا مگر حصیر بستن دارد؟! جز اینکه این حدیث می گوید خانهها در دارد و درها قفل دارد و قابل بستن و باز شدن هست این حدیث معنای دیگری دارد؟!
4- ناخن زدن با در زدن معنا دارد.
روایت دیگری در این زمینه وارد شده است که آقای «ابن کثیر دمشقی سلفی» شاگرد «ابن تیمیه» متوفای 774 هجری در کتاب خود به نام «البدایة و النهایة»:
که در حقیقت کتاب توهین و ناسزا نسبت به شیعه و انکار فضائل امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است؛ مینویسد:وفی تاریخ البخاری أن بابه علیه السلام کان یقرع بالاظافیر
در تاریخ بخاری وارد شده است که صحابه با ناخنِ دستِ خود، درب خانه پیغمبر را میکوبیدند.در زمان گذشته درها زنگ نداشت و آیفون هم نبود معمولاً درها چوبی بود. سابقاً میخ درشتی به در میزدند و حلقهای بالای آن آویزان میکردند.
هرکسی میخواست در بزند حلقه را به میخ میکوبید و صدا میکرد تا صاحبخانه در را باز کند.
درب خانه رسول الله حلقه و زنجیر نداشت تا صحابه حلقه را بزنند و رسول اکرم بیرون بیایند. به همین جهت صحابه با ناخنِ دست خود، به درب خانه پیغمبر اکرم میکوبیدند.
فدل علی أنه لم یکن لابوابه حلق»این مطلب نشانگر این است که درب خانه پیغمبر حلقه نداشت تا آن را بکوبند.«قال وقد أضیفت الحجر کلها(4)
اگر درب خانه پیغمبر تنها پرده بود، آیا زمانی که با ناخن به آن بزنند صدا میدهد؟! گفتنی است «ابن کثیر» یکی از رهبران رتبه اول وهابیت است.
همچنین در رابطه با عایشه در کتاب «صحیح أدب المفرد للإمام البخاری» به قلم «ناصر الدین ألبانی» که از او به «بخاری دوران» تعبیر میکنند روایتی وارد شده است.(5)
او که نزد وهابیت الگو است کتابهایی دارد که یکی از آنها به نام «سلسلة الأحادیث الصحیحة» است.
او تمام روایات صحیحی که به زعم خود در کتب «صحاح»، «سنن» و «مسانید» صحیح دیده است در این کتاب هشت جلدی آورده است.
او همچنین کتاب دیگری به نام «سلسلة الأحادیث الضعیفة» دارد.در کتاب «صحیح أدب المفرد للإمام البخاری» وارد شده است:
«عن محمد بن هلال أنه رأى حجر أزواج النبی من جرید مستورة بمسوح الشعر َسَأَلْتُهُ عَنْ بَیتِ عَائِشَةَ؟ فَقَالَ: کانَ بَابُهُ مِنْ وِجْهَةِ الشَّامِ»
6- چرا خانه عایشه در داشته است؟
در مورد خانه عایشه پرسیدند. گفت: در خانه او به طرف شام باز میشد.البته باید این نکته را خدمت عزیزان عرض کنم اینکه میگویند قبر رسول اکرم در خانه عایشه بوده است و روایاتی هم درست کردند با واقعیت تاریخی همخوانی ندارد.زیرا قبر رسول اکرم در حجره آن بزرگوار بود. پیغمبر اکرم حجرهای اختصاصی همانند بعضی از علما و مراجع به عنوان اندرونی داشتند.
زمانی که صحابه و دیگران با حضرت کار داشتند به آنجا میآمدند، سؤالات خود را میپرسیدند و با پیغمبر اکرم نشست و برخاست داشتند.
این حجره در قسمت شرقی مسجد النبی است که طرف شمال آن منزل حضرت صدیقه طاهره است. و قبر مطهر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) هم در همان خانه حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهراست.
ولی خانه «عایشه»، «حفصه» و «أم سلمه» در قسمت جنوب مسجد بوده است؛ نه قسمت شرقی! و درب این خانهها هم به شمال باز میشد. می گوید:
کانَ بَابُهُ مِنْ وِجْهَةِ الشَّامِ: در حال حاضر محلی که به عنوان محل قبر نبی گرامی است، به طرف غرب است، نه به طرف شمال و شام.
7- یک لنگه و دولنگه مختص در خانه است نه پرده
در هر صورت می گوید:فَقُلْتُ: مِصْرَاعًا کانَ أَوْ مِصْرَاعَینِ؟ پرسید: درب خانه عایشه یک لنگه بود یا دو لنگه بود؟ زمان سابق غالب منازل یک لنگه بود و دو لنگه نبود.قَالَ: کانَ بَابًا وَاحِدًا:در جواب گفت: یک لنگه بود.(5) این روایت خود نشانگر این است که خانههای مدینه در داشت و به همین خاطر سؤال میکنند یک لنگه است یا دو لنگه است.
اگر در خانههای مدینه از پرده و حصیر بود دیگر یک لنگه و دو لنگه چه معنا دارد؟!
8- نگاه کردن عایشه از لابلای در خانه نه پرده
همچنین در کتاب «صحیح بخاری» حدیث 1243 نقل شده است که عایشه میگوید: زمانی که خبر شهادت «زید بن حارثه» به مدینه رسید، آمدم دیدم نبی گرامی اسلام در منزل نشسته و گریه میکند؛وأنا أَطَّلِعُ من شَقِّ الْبَابِو من از لای درز خانه نگاه میکردم.(6)
آیا این روایت نشانگر این است که عایشه از لای پرده رسول اکرم را نگاه میکرد یا گویای این مطلب است که خانههای مدینه درب دارد و درها نیز درز دارد؟!
عایشه میگوید: من از درز خانه نگاه میکردم تا ببینم نبی گرامی اسلام و دیگران برای «زید بن حارثه» چگونه گریه میکنند.
9- بستن در یعنی وجود در برای خانه نه پرده
روایت دیگری در کتاب «المصنف» اثر «عبدالرزاق صنعانی» استاد «بخاری» نقل شده است. او یکی از شخصیتهایی است که «یحیی بن معین» بنیانگذار علم رجال اهل سنت در مورد او میگوید:لو ارتد عبد الرزاق عن الإسلام ما ترکنا حدیثه: اگر عبدالرزاق از اسلام برگردد ما احادیث او را ترک نمیکنیم.(7)
آقایان احادیث شیعه را قبول ندارند زیرا شیعیان را از مرتد هم بدتر میپندارند!!
«عبدالرزاق صنعانی» متوفای 211 هجری در کتاب «المصنف» جلد پنجم روایتی را از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل میکند سپس مینویسد:
ثم قام فأغلق علیهما بابه: سپس حضرت بلند شد و در خانه را به روی آنها بست.(8) آیا پرده بستن دارد؟ یا مراد این است که خانه در دارد و در بسته میشود؟!
10- صدیقه طاهره(س) در را بست نه پرده را
همچنین در رابطه با حضرت صدیقه طاهره در کتاب «بحارالانوار» جلد بیست و هشتم روایتی نقل شده است که راوی میگوید:قَالَ عُمَرُ قُومُوا بِنَا إِلَیهِ فَقَامَ أَبُو بَکرٍ وَ عُمَرُ وَ عُثْمَانُ وَ خَالِدُ بْنِ الْوَلِیدِ وَ الْمُغِیرَةُ بْنُ شُعْبَةَ وَ أَبُو عُبَیدَةَ بْنُ الْجَرَّاحِ وَ سَالِمٌ مَوْلَی أَبِی حُذَیفَةَ وَ قُنْفُذٌ وَ قُمْتُ مَعَهُمْ»
عمر گفت: برخیزید تا پیش او (علی) برویم، پس ابوبکر، عمر، عثمان، خالد بن ولید، مغیرة بن شعبة، ابوعبید جراح، سالم مولی ابوحذیفة، قنفذ و من به همراه او راه افتادیم.
«فَلَمَّا انْتَهَینَا إِلَی الْبَابِ فَرَأَتْهُمْ فَاطِمَةُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهَا أَغْلَقَتِ الْبَابَ فِی وُجُوهِهِم: چون نزدیک خانه رسیدیم، فاطمه آنان را دید و لذا در را بست.
همچنین در روایت دیگر وارد شده است: وَ فَاطِمَةُ ع قَاعِدَةٌ خَلْفَ الْبَاب : و حضرت فاطمه پشت در نشسته بود.(9)
11- حضرت زهرا (س) پست در بوده نه پرده
این روایت نشانگر این است که حضرت صدیقه طاهره داخل اتاق نبود. در این رابطه شبهه دیگری مطرح شده است، دوستان این شبهه را پرسیدند.و در فضای مجازی هم موجود است مبنی بر اینکه چطور غیرة الله امیرالمؤمنین در اتاق نشستند و حضرت زهرا جلوی در رفتند!؟
این روایت صریح در کتاب «سلیم بن قیس هلالی» است که مینویسد:وَ فَاطِمَةُ ع قَاعِدَةٌ خَلْفَ الْبَاب
12- در خانه از شاخههای خرما بوده است
زمانی که حضرت فاطمه زهرا مشاهده کرد که این افراد دارند میآیند؛ أَغْلَقَتِ الْبَابَ فِی وُجُوهِهِمْ وَ هِی لَا تَشُک أَنْ لَا یدْخَلَ عَلَیهَا إِلَّا بِإِذْنِهَا فَضَرَبَ عُمَرُ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَکسَرَه»و شک نداشت که بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را که از شاخههای خرما ساخته شده بود با لگد شکست.(10)
آنها وارد شدند و حضرت امیرالمؤمنین را از خانه خارج کردند در حالی که عبا در گردنش پیچانده بودند.
این مطالب هم در رابطه با سلسله ادلهای است که دلالت میکند خانههای مدینه دارای درب بوده است.
13- در زدن ابوبکر و همراهان یعنی وجود در برای خانه
همچنین در کتاب «الإمامة و السیاسة» اثر «ابن قتیبه دینوری» وارد شده است که بعد از خطبه حضرت صدیقه طاهره در مسجد:فبکی أبو بکر طویلا ثم قام عمر فمشی معه جماعة حتی أتوا باب فاطمة فدقوا الباب
ابوبکر گریهای طولانی کرد سپس عمر برخاست و جماعتی همراه او به راه افتادند تا این که به درب خانه حضرت فاطمه رسیدند و به درب کوبیدند.
این روایت هم بیانگر این است که خانه در دارد و آنها دق الباب کردند، زیرا پرده که قابل دق الباب کردن نیست.
فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلی صوتها یا أبت یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابن الخطاب وابن أبی قحافة:
هنگامی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) صدای آنها را شنید با رساترین نحوی که میتوانست فرمود: پدرجان! ای پیامبر خدا! ما پس از تو از فرزند خطاب و از فرزند ابی قحافه چهها کشیدیم.
فلما سمع القوم صوتها وبکاءها انصرفوا باکین وکادت قلوبهم تنصدع وأکبادهم تنفطر:
هنگامی که این گروه صدا و گریه فاطمه را شنیدند گریه کنان برگشتند به طوری که نزدیک بود دلهایشان پاره و جگرهایشان دریده شود.
وبقی عمر ومعه قوم فأخرجوا علیا فمضوا به إلی أبی بکر فقالوا له بایع:
عمر و برخی از آنان به جای ماندند، علی بن ابیطالب را از خانه بیرون آوردند به جانب ابوبکر بردند و به او گفتند: بیعت کن.
فقال إن أنا لم أفعل فمه:علی به ایشان گفت: اگر بیعت نکنم چه میشود؟
قالوا إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک:گفتند: به خدا سوگند به آن خدایی که جز او خدا نیست گردنت را میزنیم.
شاید برای اولین بار بود که مردم گریه امیرالمؤمنین را با صدای بلند میشنیدند. مردم تا به حال از فاتح خیبر، فاتح بدر و فاتح حنین عجز ندیده بودند و گریه نشنیده بودند.
آن حضرت برای اولین بار به قبر نبی گرامی اسلام رو میآورند و با گریه عرضه میدارند:
«فقال إذا تقتلون عبد الله وأخا رسوله: حضرت گفت: اگر مرا بکشید، هم بنده خدا را کشتهاید و هم برادر رسول خدا را
قال عمر أما عبد الله فنعم وأما أخو رسوله فلا: عمر گفت: اما بنده خدا بودن ترا قبول داریم، ولی برادر بودنت را با پیغمبر قبول نداریم،
وأبو بکر ساکت لا یتکلم فقال له عمر ألا تأمر فیه بأمرک: ابوبکر در این میان ساکت بود، عمر به او گفت: امر خود را درباره علی عملی نمیکنی؟
فقال لا أکرهه علی شیء ما کانت فاطمة إلی جنبه:ابابکر گفت: تا فاطمه نزد او است من او را مجبور به بیعت نمیکنم.
فلحق علی بقبر رسول الله یصیح ویبکی وینادی:پس علی به جانب قبر پیغمبر رفت در حالتی که میگریید و ناله میکرد و میفرمود:
یا بن أم إن القوم استضعفونی وکادوا یقتلونی:ای برادر این گروه مرا بی کس و بییاور گذاشتند و نزدیک بود که مرا بکشند(11)
همان صحبتی که حضرت هارون در برابر حضرت موسی کرد و فرمود: ای پسر عم و ای رسول خدا! اینها مرا خوار کردند و تصمیم بر قتل من دارند.
دقت داشته باشید این مطالب نوشته «ابن قتیبه دینوری» عالم اهل سنت است، نه «علامه مجلسی» و «سلیم بن قیس» از علمای شیعه!!
مشابه این روایت از «عبد الفتاح عبد المقصود» در کتاب «امام علی بن أبی طالب» با بیان بسیار شیوا، شیرین و حماسی مطرح شده است.
برای اطلاع بیشتر بخش حمله به خانه حضرت فاطمه زهرا را از کتاب «امام علی بن أبی طالب» اثر «عبد الفتاح عبد المقصود» دانشمند بزرگ مصری و ازهری را ملاحظه کنند.
14- تعداد حمله ها به خانه ی حضرت زهرا(س)
بعضی افراد هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا را تا سه مرتبه اعلام کردند و بعضی افراد آن را تا پنج مرتبه هم گفتهاند.بعضی گفتهاند قضیهای که منجر به شکسته شدن پهلوی حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) و شهادت حضرت محسن شده است در حمله و هجوم مرتبه پنجم بوده است.
عبد الزهراء» که اسم مستعار یکی از علمای اصفهان است کتابی به نام «الهجوم إلی بیت فاطمة» دارند. بنده تا به حال ندیدم کسی در رابطه با حضرت فاطمه زهرا این چنین مستند مظلومیت حضرت فاطمه زهرا و ظلمهایی که بر حضرت گذشته را آورده باشد.
این کتاب بهترین و جامعترین کتاب در مظلومیت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که در نرم افزار «مکتبه اهلبیت» هم موجود است.
15- ساختن در از چوب درخت عرعر یا ساج
بخارى (متوفای۲۵۶ق) در «ادب المفرد» درباره در خانه های همسران پیامبر می گوید:«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ هِلَالٍ أَنَّهُ رَأَى حُجَرَ أَزْوَاجِ النَّبِیِّ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) منْ جَرِیدِ مَسْتُورَة بِمسُوح الشَّعْرِ. فَسَأَلْتُهُ عَنْ بَیْتِ عَائِشَةَ، فَقَالَ: کان بَابُه مِنْ وِجْهَةِ الشَّامِ. فَقُلْتُ مِصْرَاعاً کان اَوْ مِصْرَاعَیْنِ؟ قَالَ: کان بَاباً وَاحِداً. قُلْتُ: مِنْ أَیِّ شَیْءٍ کان؟ قَالَ: منْ عَرعَرٍ اَوْ سَاجٍ»(12)؛
از محمد بن هلال نقل شده که وی خانه هاى همسران پیامبر(صلی الله علیه وآله) را دیده است که پوششى بافته شده از مو بوده است. از وى در باره خانه عائشه پرسیدم، گفت:
درِ خانه اش به طرف شام باز مى شد، پرسیدم: یک لنگه داشت یا دو لنگه؟ گفت: یک لنگه بیشتر نداشت، گفتم: جنسش از چه بود؟ گفت از چوب درخت عرعر یا ساج).
عاصمى شافعی (متولد 378ق) نیز مى نویسد: «کَانَ بَابُ عَائِشَة مُوَاجِهَ الشَّامِ وَکَانَ بِمِصرَاعٍ وَاحِدٍ مِن عَرعَرٍ أو سَاجٍ»(2)؛
(درِ خانه عائشه به طرف شام بود و یک لنگه داشت که از چوب درخت عرعر یا ساج بود).
16- در به خانه ها از شاخه و چوب عَرعَر به وسیله مو
ابن کثیر دمشقى (متوفای 774ق) به نقل از حسن بصرى مى نویسد: «وَکَانَتْ حِجْرِهِ مِنْ شَعْرٍ مَرْبُوطَةٍ بِخَشَبٍ مِنْ عَرعَر قَالَ وَفِی تَارِیخِ الْبُخَارِیِّ أَنَّ بَابَهُ(عَلَیْهِ السَّلَامُ) کَانَ یُقْرَعُ بِالْأَظَافِیرِ فَدَلَّ عَلَى أَنَّهُ لَمْ یَکُنْ لابوَابِه حَلق»(3)؛(اتاق هاى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از شاخه و چوب عَرعَر به وسیله مو بافته شده بود، و در تاریخ بخارى آمده است
دَرِ خانه پیامبر(علیه السلام) را با نُک انگشتان و ناخن ها مى زدند و این دلالت بر این دارد که حلقه هایى براى کوبیدن بر در نداشته است.
17- وجود در خانه در زمان ازدواج حضرت زهرا (س)
در داستان ازدواج فاطمه زهرا و امیرالمؤمنین(علیهما السلام) آمده است: «ثُمَّ دَعَا عَلِیّاً(علیه السلام) فَصَنَعَ بِهِ کَمَا صَنَعَ بِهَا ثُمَّ دَعَا لَهُ کَمَا دَعَا لَهَا ثُمَّ قَالَ قُومَا إِلَى بَیْتِکُمَا جَمَعَ اللَّهُ بَیْنَکُمَا وَ بَارَکَ فِی نَسْلِکُمَا وَ أَصْلَحَ بَالَکُمَا ثُمَّ قَامَ فَأَغْلَقَ عَلَیْهِ بَابَه»(4)؛(رسول خدا(صلى الله علیه وآله) علی بن ابوطالب(علیه السلام) را احضار نمود و همان عملى را که با فاطمه انجام داده بود با علی نیز انجام داد. آنگاه همان دعائى را براى علی خواند که براى فاطمه خوانده بود. سپس به علی و فاطمه(علیهما السّلام) فرمود:
برخیزید بسوى خانه خود روید، خدا شما را نسبت به یک دیگر مهربان کند! و به نسل شما برکت دهد! و عاقبت شما را بخیر نماید!
رسول خدا(صلى الله علیه وآله)پس از این دعاها برخاست و دَرِ خانه را بست). این روایات نشان می دهد که خانه های مردم مدینه دارای در چوبی ورودی بوده است.
18- در خانه ی حضرت علی(ع) چوبی بوده است.
اما در مورد خانه حضرت علی(علیه السلام) و فاطمه زهرا(علیها السلام) روایات وارد شده در کتب شیعه و سنى نشان می دهد که خانه ایشان نیز داراى در چوبى بوده است که با هجومی که به آن بردند آن را شکستند.
به عنوان نمونه بلاذری(متوفاى 279ق) در کتاب «أنساب الاشراف» در جریان بیعت با ابوبکر می نویسد: «أَنَّ أَبَا بَکْرٍ، أَرْسَلَ إِلَى عَلِیٍّ یُرِیدُ الْبَیْعَةَ، فَلَمْ یُبَایِعْ، فَجَاءَ عُمَرُ، وَمَعَهُ قَبَسٌ فَتَلَقَّتْهُ فَاطِمَةُ عَلَى الْبَابِ، فَقَالَتْ فَاطِمَةُ: یَابْنَ الْخَطَّابِ، أَتُرَاکَ مُحَرِّقًا عَلَیَّ بَابِی؟ قَالَ: نَعَمْ»(5)؛
(ابوبکر به على(علیه السلام) پیام فرستاد تا با وى بیعت کند امّا على بیعت را نپذیرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه(سلام الله علیها) ناگاه عمر را با مشعل درِ خانه اش یافت، پس فرمود: یابن الخطّاب؛ آیا من نظاره گر باشم و حال آنکه تو درِ خانه ام را بر من به آتش مى کشى؟! عمر گفت: بله).
بنابراین شواهد روایی و تاریخی نشان می دهد که خانه های مردم مدینه و از جمله خانه اهل بیت، امام علی و حضرت زهرا(علیهما السلام) دارای در چوبی بوده است که با جسارتی که انجام گرفت آن در سوزانده و شکسته شد.
19- طلب هیزم بخاطر آتش زدن در خانه است نه پرده
عمر بن خطاب در طی نامه ای که به معاویه می نویسد، در آن نامه، جریان یورش وحشیانه خود و مهاجمین را به خانه امیرالمومنین(ع) و جسارت به حضرت فاطمه زهرا(س) شرح می دهد.عمر می گوید: بعد از سخنانی که آن روز بین من و فاطمه(س) زده شد، من خانه و اهلش را تهدید به آتش زدن کردم و گفتم:
«إِنْ لَمْ یخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَی أَهْلِ هَذَا الْبَیتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِیهِ، أَوْ یقَادَ عَلِی إِلَی الْبَیعَةِ»
اگر علی(ع) از خانه خارج نشود، چوب و هیزم فراوانی خواهم آورد و خانه و اهلش را به وسیلۀ آن می سوزانم یا آنکه علی(ع) برای بیعت به مسجد بیاید.
در این هنگام تازیانه را از دست قنفذ گرفتم و به خالد بن ولید گفتم: «أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِی جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّی مُضْرِمُهَا»
تو و همراهانت به سرعت بروید و هیزم جمع کنید تا آن هیزمها را آتش بزنم.
آنگاه فاطمه(س) از پشت در به من گفت: «یا عَدُوَّ اللَّهِ! وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ! وَ عَدُوَّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ!
فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ یدَیهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِی مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَی فَضَرَبْتُ کفَّیهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِیراً وَ بُکاءً فَکدْتُ أَنْ أَلِینَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَکرْتُ أَحْقَادَ عَلِی وَ وُلُوعَهُ فِی دِمَاءِ صَنَادِیدِ الْعَرَبِ، وَ کیدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَکلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَی الْمَدِینَةِ أَسْفَلَهَا»
ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا(ص) و دشمن امیرالمؤمنین(ع)! پس فاطمه(س) دست خود را بر درب خانه گذاشت تا مرا از باز کردن درب، منع کند.
به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با تازیانه بر دست هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه اش را شنیدم.
نزدیک بود دلم به رحم بیاید و برگردم که به یاد کینه های علی(ع) و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد(ص) و سحرش افتادم؛
پس در حالی که او خود را به در چسبانده بود تا مانع شود با تمام توان لگدی به در زدم ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد.
در این هنگام فاطمه(س) ناله زنان گفت: «یا أَبَتَاهْ! یا رَسُولَ اللَّهِ! هَکذَا کانَ یفْعَلُ بِحَبِیبَتِک وَ ابْنَتِک، آهِ یا فِضَّةُ! إِلَیک فَخُذِینِی فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِی أَحْشَائِی مِنْ حَمْلٍ»
ای پدرم! ای رسول خدا(ص)!این چنین رفتار می شود با حبیبه ات و دخترت!آه ای فضّه! مرا بگیر به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد.
«وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِی مُسْتَنِدَةٌ إِلَی الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَی بِوَجْهٍ أَغْشَی بَصَرِی، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَی خَدَّیهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَی الْأَرْضِ»
صدای ناله اش را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم.در را باز کردم و داخل شدم، به من چنان رو کرد که چشم هایم تاریک شد.
از روی مقنعه طوری بر دو گونه اش زدم که گوشواره ها پاره شد و به زمین ریخت.
در این هنگام علی(ع) از خانه بیرون آمد. همین که چشمم به او افتاد، به سرعت از خانه خارج شده و فرار کردم به خالد و قنفذ و همراهانشان گفتم: از گرفتاری بزرگی رها شدم.(17)
نتیجه:
روایات و اخبار تاریخی زیادی در کتب شیعه و سنی وجود دارد که نشان می دهد در زمان رسول خدا(ص) خانه هاى مدینه داراى درهاى چوبى از جنس های مختلف از جمله از جنس چوب عرعر، ساج، حصیر یا شاخه خرما و غیره بوده است.به عنوان مثال در خانه عایشه از جنس چوب عرعر یا ساج بوده. طبق شواهد روایی و تاریخی خانه امام علی و حضرت زهرا(س) نیز دارای در چوبی بوده است که با جسارتی که انجام گرفت آن در سوزانده و شکسته شد.
لذا ادعای وهابیت برای تبرئه کردن سران خودشان و نبود درب خانه در آن زمان کاملا بیهوده است زیرا طبق آیات صریح قرآن و روایات شیعیه و سنی شبهه کاملا مغرضانه و از روی ناتوانی استدلال در دفاع کردن آنها نشات می گیرد.
از طرفی این همه روایات در کتاب های اهل سنت را نادیده کمی گیرند. لذا سوال این است که اگر طلب آتش کرده به این لیل بوده است که خانه دارای درب جوبی بوده است و آتش درست کردن برای سوختن درب خانه بوده است.
و الا اگر دربی وجود نداشت هیزم و آتش چه معنایی اشت. یعنی اینکه اگر پرده به جای درب بود به راحتی امیر المومنین را دستکیر می کردند.
پی نوشت:
1.الخصال، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی، محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 373، ح 582.آیه 61 سوره نور
3.صحیح مسلم، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ج 3، ص 1593، ح 2010
4.البدایة والنهایة، اسم المؤلف: إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی أبو الفداء، دار النشر: مکتبة المعارف – بیروت، ج 3، ص 221، فصل وبنی لرسول الله حول مسجده الشریف حجر
5.همانطور که «بخاری» صاحب «صحیح بخاری» در عصر خود نزد اهل سنت مقام و مرتبه داشت، «ناصر الدین ألبانی» هم صاحب نام و آوازه است. او که متوفای 1420 است با آقای «بن باز» مفتی اعظم سابق در یک سال از دنیا رفتند.
5.صحیح الأدب المفرد للإمام البخاری، المؤلف: محمد بن إسماعیل بن إبراهیم بن المغیرة البخاری، أبو عبد الله (المتوفی: 256 هـ)، حقق أحادیثه وعلق علیه: محمد ناصر الدین الألبانی، الناشر: دار الصدیق للنشر والتوزیع، الطبعة: الرابعة، 1418 هـ - 1997 م، ج 1، ص 290، ح 776/601
6.الجامع الصحیح المختصر، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، دار النشر: دار ابن کثیر, الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ج 1، ص 440، ح 1243
7.تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، اسم المؤلف: شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان الذهبی، دار النشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت - 1407 هـ - 1987 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ج 15، ص 265، فصل 4
8.المصنف، اسم المؤلف: أبو بکر عبد الرزاق بن همام الصنعانی، دار النشر: المکتب الإسلامی - بیروت - 1403، الطبعة: الثانیة، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ج 5، ص 489، ح 9782
9. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، نویسنده: هلالی، سلیم بن قیس، محقق / مصحح: انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 864، الحدیث الثامن و الأربعون
10.بحار الأنوار، نویسنده: مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق / مصحح: جمعی از محققان، ج 28، ص 227، ح 14
11.الإمامة والسیاسة، اسم المؤلف: أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة الدینوری، دار النشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - 1418 هـ - 1997 م.، تحقیق: خلیل المنصور، ج 1، ص 16، باب کیف کانت بیعة علی بن أبی طالب کرم الله وجهه
12. الأدب المفرد، البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله، محقق: عبدالباقی، محمد فؤاد، دار البشائر الإسلامیة، بیروت، چاپ سوم، 1409هـ ق / 1989م، ج1 ، ص 272.
13. سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی، دار الکتب العلمیة، بیروت، بی تا، ج 1، ص 367.
14. البدایة والنهایة، القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن کثیر أبو الفداء، مکتبة المعارف، بیروت، 1996 م، ج 3، ص 221.
15. الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام، المصنف، محقق: الأعظمی، حبیب الرحمن، المکتب الإسلامی، بیروت، چاپ دوم، 1403هـ ق، ج 5، ص 489.
16. انساب الأشراف، بلاذری، احمد بن یحیی، دار الفکر، بیروت، 1417 هـ ق، ج 2، ص 268.
جریان حمله به نقل از عمر بن خطاب:
17. بحار الأنوار مجلسی، ج ۳۰، ص۲۹۴
منابع:
https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=12952https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=11850
https://old.aviny.com/shobhe/tarikhi/41-tarikh.aspx
https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/407475
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa38891
https://hawzah.net/fa/Article/View/98851
https://wiki.ahlolbait.com/آیه 61 سوره نور
https://ghorbanimoghadam.ir