تجلي عاشورا و انقلاب حسيني در شعر شيعه(2)

قيام امام حسين(ع)از يك سو به سبب مطرح ساختن ارزش هاي عام و فراگير انساني-عدالت محوري، ستم ستيزي، آزادي خواهي و جز آن-و از سوي ديگر با تبليغ و ترويج علمي آرمان هاي ماندگار و آموزه هاي شاخص شيعه- ولايت، امامت، غدير، انتظار، تولي و تبري و جز آن در ادبيات اسلامي به ويژه شعر و نثر شيعه، به سرمشق و الگويي
شنبه، 15 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجلي عاشورا و انقلاب حسيني در شعر شيعه(2)

تجلي عاشورا و انقلاب حسيني2
تجلي عاشورا و انقلاب حسيني در شعر شيعه(2)


 




 

نويسنده: دكتر سيدحسين سيدي/هوشنگ استادي

 

3.شعر حماسي آييني عاشورايي:درو نمايه هاي نوين، زبان و ساختار
 

قيام امام حسين(ع)از يك سو به سبب مطرح ساختن ارزش هاي عام و فراگير انساني-عدالت محوري، ستم ستيزي، آزادي خواهي و جز آن-و از سوي ديگر با تبليغ و ترويج علمي آرمان هاي ماندگار و آموزه هاي شاخص شيعه- ولايت، امامت، غدير، انتظار، تولي و تبري و جز آن در ادبيات اسلامي به ويژه شعر و نثر شيعه، به سرمشق و الگويي والا واثرگذار تبديل شد و از حالت واقعه اي در زماني بيرون آمد و با تعميم و گسترش، گونه‌اي بي زماني و يا فرازماني در آن لحاظ شد.
شعر عاشورايي با تاثير از اين جنبه ي قيام كربلا، از دوره ي آغاز شكل گيري تا هنگام تحوّل و شكوفايي، با برخورداري از يك زبان فخيم و حماسي-آييني و مضامين و درونمايه هاي منحصر به فرد، به تدريج ساختار لفظي و معنوي و سبك بياني خاص خود را يافت و با خلق آثار و نمونه هاي چشمگير و قابل اعتنا، زمينه ي ايجاد يك مكتب شعري مستقل و الگوپذيري از آن را فراهم ساخت.
دو ويژگي زبان حماسي و درونمايه ي آييني، با خلق نمونه هاي ماندگار و ارزشمند، سرمايه و گنجينه‌اي پربار براي تصوير پردازي شاعران متعهد شيعه و زمينه اي مناسب براي تحول و پيشرفت رثا آماده و مهيا مي سازندو اينگونه، شعر عاشورايي لحني شورانگيز و شيوه‌اي حماسي مي يابد تا به آوردگاهي كلامي و گفتاري براي اثبات حق غضب شده ي خاندان پيامبر و تبليغ و انتشار معارف و آموزه هاي رهايي بخش ايشان تبديل شود.
در اين بخش، با ارائه ي مضامين نوين اين شعر، زبان و ساختار خاص آن نيز تبيين و بررسي مي شود.

1-3.مضامين و درونمايه هاي نوين
 

با يادآوري نمونه هايي از شعر حماسي آييني عاشورايي، مي توان اين مضامين و درونمايه هاي نوين را در آنها يافت:

1-1-3.عاشورا، استمرار ولايت و غدير
 

كميت در هاشميات چنين سروده است:
فما لي الّا آل احمد شيعه و مالي الّا مذهب الحقّ مذهب
بايّ كتاب ام بايّه سنّه تري حبّهم عراً عليّ و تحسب
و من اكبر الاحداث كانت مصيبه علينا قتيل الدعياء المحلّب
قتيل بجنب الطفّ من آل هاشم فيا لك لحماً ليس عنه مذبّب
ومنعفر الخدّين ما آل هاشم الاحبّذا ذاك الجبين المترّب
(شبر، همان، ج1، ص181)
ترجمه:مرا دوست و پشتيبان و طرفداري جز آل احمد و مذهبي جز مذهب شيعه نيست.[براساس]كدامين كتاب وكدامين سنت، دوستي آنان را از سوي من، عار و ننگ مي داني(مي پنداري)؟ از بزرگ ترين حوادث، مصيبتي بود كه بر ما گذشت و آن، پاره پاره شدن پيكر شهيدان ما به دست دشمنان بود. پيكري از خاندان هاشم[بر خاك]كربلا افتاد كه هيچ مدافع و پشتيباني نداشت.
گونه هاي آن[به خاك در غلتيده]از خاندان هاشم، خاك آلود است؛ آفرين بر آن پيشاني خاك آلود باد!
دعبل نيز در قصيده ي تائيه خود، استمرار و تداوم ياد شده را اينگونه به تصوير مي كشد:
ولو قلّدوا الموصي اليه امورها لزمّت بمامون عن العثرات
فان جحدوا كان الغدير شهيده و بدر و احد شامخ الهضبات
افاطم!لو خلت الحسين مجدّلاً و قد مات عطشانا بشطّ فرات
اذاً للطمت الخدّ فاطم عنده و اجريت دمع العين في الوجنات
افاطم قومي يا ابنه الخير و اندبي نجوم سماوات بارض فلاة
(دعبل، 1998م، ص69-70)
ترجمه:اگر زمام امر خلافت را به كسي كه[پيامبر]وصيت و سفارش نموده بود، واگذار مي كردند، بي گمان از لغزش ها در امان مانده بودند.اگر[ولايت و خلافت]او را انكار كنند، غدير و بدر واحد با تپه هاي بلند، شاهدان او هستند.اي فاطمه!اگر گمان مي كردي روزي حسين تو در كنار شط فرات، افتاده بر خاك و تشنه، جان خواهد داد، بر چهره سيلي مي نواختي (گونه ها را خراش مي دادي)و سيلاب اشك بر گونه ها جاري مي ساختي.اي فاطمه!اي دختر بهترين آفريده ي خدا!برخيز و بر اختران [سوخته ي]آسمان [نبوت و امامت]كه بر پهنه ي بيابان خشك و سوزان فرو افتاده اند، مويه كن.

2-1-3.ظلم ستيزي و عدالت محوري:
 

انعكاس روحيه ي پايداري و مقاومت در برابر ستمگران و گرايش به عدالت و برابري، از بنيان هاي هميشگي شعر عاشورايي شمرده مي شود:
الم يحزنك انّ بني زياد اصابوا بالتّراب بني النّبيّ
و انّ بني الحصان يمرّ فيهم علانية سيوف بني البغيّ
(همان، ص163)
ترجمه:آيا از اينكه فرزندان زياد، فرزندان پيامبر را به خاك نشاندند و چنين ناپاك زادگان، آشكارا بر‌آن پاك نژاد شمشير كشيدند، تو را اندوهگين ساخته است؟
يا ابن رومي، در قصيده ي جيميه ي خود، تبعيض و بي عدالتي موجود ميان فرزندان و وابستگان اهل بيت(ع)و امويان را به زيبايي توصيف مي نمايد:
افي الحقّ يمسوا خماصاً و انتم يكاد اخوكم بطنه يتبعّج
تمشّون مختالين في حجراتكم ثقال الخطا اكفا لكم تترجرج
وليدهم بادي الطّوي و وليدكم من الرّيف ريّان العظام خدلّج
(اصفهاني،[بي تا]، ص657-658)
ترجمه:آيا حق و انصاف است كه آنها با شكم گرسنه، شب را به روز آورند، اما كسان و نزديكان شما كم مانده است از سيري بتركند؟
شما در ميان خانه‌ها و اتاق هايتان متكبرانه گام برمي داريد و از شدت فربهي پاها را سنگين برمي داريد و نشيمنگاهاتان به هنگام راه رفتن، بالا و پايين مي رود.
كودكان آنها از گرسنگي شكم تهي و فرزندان شما داراي استخوان هاي نيرومند و پرگوشت باشند.
3-1-3.تصوير سازي پويا و اثرگذار از مفاهيم آييني جهاد و شهادت:
سفيان بن مصعب عبدي كوفي از شاعران متعهد شيعه در قرن دوم هجري چنين سروده است:
لقد هدّرني رزء آل محمّد و تلك الرّزايا و الخطوب عظام
و ابكت عيوني بالفرات مصارع لآل النّبيّ المصطفي و عظام
(شبر، همان، ج1، ص169)
ترجمه:مصيبت خاندان پيامبر،[همه اركان]وجودم را به لرزه درآورد و اين مصيبت ها بسيار بزرگ است.چشم هاي من در كنار فرات براي پيكرهاي به خون غلتيده ي بزرگان خاندان پيامبر برگزيده، سرشك باريد.
منصور نمري دربياني شورانگيز ،شهادت جانگذار فرزندان پيامبر و ارزوي حضور خود در عرصه ي جهاد مقدس ايشان را، اينگونه به تصوير مي كشد:
وقد شرقت رماح بني زياد بريّ من دماء بني الرّسول
برئنا يا رسول الله ممّن اصابك بالاذاة و بالذّحول
الا ليتني وصلت يميني هناك بقائم السّيف الصّيقل
فجدت علي السّيوف بحرّ وجهي ولم اخذل بنيك مع الخذول
(همان، ص210-211)
ترجمه:نيزه هاي فرزندان زياد(طرفداران او)از خون فرزندان پيامبر سيراب شدند.اي پيامبر خدا!از همه كساني كه تو را [با اين جنايت] آزردند و به دشمني تو برخاستند، بيزاري مي جوييم.اي كاش من در‌آنجا بودم و قبضه ي شمشير تيز و برّان را [در ياري تو و فرزندانت]به دست مي گرفتم، و گرماي چهره [برافروخته]ام را به شمشيرها مي بخشيدم[تا با حرارت بيشتر در نبرد شركت جويند]و با گروه خواركنندگان در عمل[زشت]خوار كردن فرزندان تو، همراهي نمي كردم.

4-1-3.حق گرايي به جاي مصلحت طلبي:
 

كميت در قصيده اي از هاشميات خود بي باكانه، با گرايش به حق و دوري از مصلحت طلبي، چهره زشت غاصبان خلافت و نيز رفتار ددمنشانه ي بني اميه را برملا مي سازد:
فلم ابلغ بها لعناً و لكن اساء بذاك اوّلهم صنيعا
فصار بذاك اقربهم لعدل الي جور واحفظهم مضيعا
اضاعوا امر قائدهم فضلّوا واقومهم لدي الحدثان ذريعا
تناسوا حقّه و بغوا عليه بلاتره و كان لهم قريعا
فقل لبني اميّة حيث حلّوا وان خفت المهنّد و القطيعا
(اميني، 1416ق/ 1995م، ج2، ص180-181)
ترجمه:من به آنها لعنت نمي فرستم، اما نخستين ايشان، كاري زشت پيشه ساخت (انجام داد)و با اين كار دومين نفر هم كه از ديگران به عدل وداد و پاسداري [از حريم آن]نزديك تر مي نمود، ستمكار شد.اينان، فرمان پيشواي خود را كه در رويدادهاي روزگار از همه استوارتر و پايمردتر بود،تبه ساختند و به گمراهي درافتادند.حق او را فراموش كردند و بر او ستم روا داشتند؛ با اينكه وي هيچ گناهي نكرده بود و سرور ايشان بود.به بني اميه در هرجا كه فرود آمدند، بگو!اگر چه از شمشير بركشيدن يا راندن آنها هراسان و بيمناك باشي.

5-1-3.اشاره و استدلال به وقايع و رخدادهاي مسلم تاريخ اسلام:
 

شاعران عاشورايي با تسلط كامل بر رخدادهاي مهم تاريخ اسلام، هنرمندانه از آن در راه اثبات فضايل اهل بيت عصمت و طهارت(ع)بهره برده اند:
كميت چنين سروده است:
و ردّم ابواب الّذين بني لهم بيوتاً سوي ابوابه لم يردّم
(اميني، همان، ج2، ص195)
ترجمه:و جز در خانه ي او(حضرت فاطمه(ع))درهاي خانه هاي آنها را كه به مسجد گشوده مي شد، بست(مسدود نمود).

6-1-3.زمان شكني و فرازماني بودن در توصيف رخدادها و جهت گيري مضامين شعر حماسي-آييني شيعه (همان شكل تحول يافته ي رثا)به سبب مطرح ساختن ارزش هاي عام و فراگير انساني، همچون عدالت محوري و ستم ستيزي و تبليغ و ترويج آرمان ها و آموزه هاي شاخص شيعه، مانند امامت، غدير، انتظار و جهاد و شهادت، در ادبيات اسلامي و به ويژه ادب متعهد شيعه به الگويي برتر تبديل شد و از يك پديده ي در زماني(محدود به زمان خاص) بيرون آمد و با تعميم و گسترش، گونه اي بي زماني يا فرازماني در آن لحاظ شد.نمونه هاي ياد شده همه به نوعي از اين ويژگي برخوردار هستند.
 

سيد حميري درباره ي ستايش هميشگي اهل بيت(ع)چنين سروده است:
فقلت دعيني لن احبّر مدحه لغيرهم ما حجّ لله اركب
(همان، ص233)
ترجمه:پس گفتم مرا رها كنيد تا آن گاه (مادام)كه حاجيان راهي[زيارت] خانه ي خدا هستند، جز به ستايش اين خاندان، سخن را نمي آرايم.
و يا دعبل خزاعي بارش هميشگي اشك را از چشمان خود مي خواهد و اميد آن دارد كه پس از پشت سرگذاشتن دوران طولاني ترس و سختي، شفاعت ايشان، نصيب او گردد:
فياعين بكّيهم وجودي بعبرة فقد آن للتّسكاب والهملات
لقد خفت في الدنّيا و ايّام سعيها و انّي لارجوا من بعد وفّاتي
(دعبل، 1998م، ص45)
ترجمه:اي چشم من [در غم آن عزيزان]بي دريغ و سخاوتمندانه گريه كن! اكنون هنگام آن رسيده است كه سيلاب وار و پيوسته سرشك باري.همواره در دنيا و در احاطه ي روزهاي سخت و دشوار آن [از دشمنان اهل بيت(ع)] بيمناك بوده‌ام و اينك اميد آن دارم تا پس از مرگ خود [در سايه ي شفاعت ايشان]آرامش و امنيت را دريابم.

7-1-3.تبيين و تبليغ ارزش هاي ماندگار ديني و ترويج آرمان هاي انقلابي تشيع:امر به معروف و نهي از منكر، حريت و آزادگي، ايثار و فداكاري، وفا و جوانمردي، صبر و شكيبايي، ارزشهايي بودند كه با قيام عاشورايي جان دوباره گرفتند و با تاثير در شعر عاشورايي، به آن غنا و تازگي و طراوت بخشيدند. نمونه هاي پيشين و نيز سراسر ميميه ي كميت و تائيه ي دعبل و جيميه ي ابن رومي و ديگر سروده هاي عاشورايي در شعر عربي، آكنده از اين تصوير سازي هاي درخشان و اثرگذار است.
 

دعبل اينگونه، دليل غضب خلافت از سوي سران ستم و شيوه ي درامان ماندن اين لغزش را به تصوير مي كشد:
وما سهّلت تلك المذاهب فيهم علي النّاس الّا بيعة الفلتات
ولو قلّدوا الموصي اليه امورها لزمّت بمامون علي العثرات
(دعبل، همان، ص39)
ترجمه:آنچه آن روش ها و شيوه ها را از سوي ايشان در ميان مردم آسان ساخت، تنها آن بيعت ناگهاني و شتاب زده بود.اگر زمام امور را به وصيّ و سفارش شده ي به آن (علي(ع))مي سپردند، كارها سامان مي گرفت و از لغزش در امان مي ماند.
منبع:فصلنامه شيعه شناسي شماره 28



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط