جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (3)

بيشتر متفکران و انديشمندان اعم از عالمان ديني و متخصصان علوم جديد، چون خداوند را نازل کننده کتاب تشريع وحي و ايجاد کننده کتاب تکوين طبيعت مي دانسته اند، مغايرتي بين کتاب تشريع و کتاب تکوين نمي ديده اند.
چهارشنبه، 19 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (3)

جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (3
جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (3)


 

نويسنده: حجت الاسلام حميد فغفورمغربي*




 

رابطه علم و دين
 

بيشتر متفکران و انديشمندان اعم از عالمان ديني و متخصصان علوم جديد، چون خداوند را نازل کننده کتاب تشريع وحي و ايجاد کننده کتاب تکوين طبيعت مي دانسته اند، مغايرتي بين کتاب تشريع و کتاب تکوين نمي ديده اند.
گاليله که خود از بنيانگذاران علوم جديد محسوب مي شود و در يکي از نامه هايش نوشته است:
«به نظر من در بحث از مسائل فيزيکي ما بايد بناي کارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدسه بلکه بر تجارب حسي و براهين ضروري بگذاريم، زيرا هم آيات کتاب مقدس و هم آيات طبيعت هر دو کلمه الله اند... به اين جهت حق اين است که هيچ پديده طبيعي که تجربه حسي پيش چشمان ما مي نهد و با براهين ضروري صحتش را براي ما اثبات مي کند نبايد با تشبت به نصوص آيات کتاب مقدس در معرض چون و چرا در آوريم تا چه رسد به اين که آن ها را تخطئه کنيم» (گاليله، ص 82).
مي توان چنين بيان نمود که اشتراک علم و دين در دو هدف مورد قبول همگان است: هدف اولي هر علمي و نيز دين، شناخت واقع است. در دين واقع ترين واقعيت ها خداست و واقعيت هاي گزاره هاي علمي پرتوي از واقعيت خداست.
هدف دومي هر علمي و نيز دين، تصرف است، ولي علم در جهان تصرف مي کند و آن را به خدمت انسان در مي آورد و هدف دين تصرف يعني اصلاح فرد و جامعه در مسير کمال و ارزش هاي فطري است تا تصرف انسان در جهان هدفدار باشد. ولي گروهي اين رابطه را به دليل شواهدي از گزاره هاي ديني به ويژه کتاب هاي مقدس تورات و انجيل با گزاره هاي علمي متعارض دانسته اند. و گروهي اساساً از مبنا موضوع علم و دين را متمايز، جدا و مستقل مي دانند و بعضي با انگيزه يافتن راه حل تعارض دو مقوله، علم و دين را از يکديگر جدا کرده اند که به بررسي آن خواهيم پرداخت.

1. رابطه مکمل بودن
 

علم و دين نسبت مکمل بودن با يکديگر را دارند که اين رابطه به دو گونه ممکن است وجود داشته باشد.
الف) گزاره هاي علمي مقدمه گزاره هاي ديني واقع شود، يعني شناخت نظم طبيعت مقدمه شناخت خداست يعني علم مقدمه درک ديني شود.
مي توان چنين توضيح داد که عالم آفرينش بر پايه اتقان و نظم دقيق و شگفت آوري استوار است و دانش هاي تجربي امروز نقش مهمي در شناخت نظم آفرينش دارد. متکلمان، اين دانش ها را صغراي (مقدمه) قياس خود قرار داده و با ضميمه کردن اصل بديهي عقلي که نظم در افعال، بدون علم و آگاهي فاعل معقول نيست، خدا را اثبات مي کنند، قرآن به برهان نظم توجه فراوان نموده است مانند «ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار... لايات لقوم يعقلون» (بقره/164). حتي در بحث هاي فلسفه احکام که از موضوعات کلامي است از اين رابطه استفاده مي شود مانند «صوموا تصحوا» (ميزان الحکمه واژه سوم) که علوم تجربي با بررسي خود حکيمانه بودن اين دستور ديني را تبيين مي نمايد.
ب) موضوع علم و دين درباره طبيعت، واحد، ولي غايت آن ها متفاوت است که مي توانند مکمل يکديگر واقع شوند، علم از علل حوادث طبيعي و دين از غايت آن ها يعني کشف معاني پديده ها که نشانه و آيت خداست سخن مي گويد مانند «قل سيروا في الارض فانظروا کيف بداء الخلق» (عنکبوت / 20).
دين با تأکيد بر واقعيت طبيعت، قابل شناسايي بودن قوانين آن و ارج و منزلت طبيعت به عنوان باز نمود علم الهي نه تنها اساس لازم براي تکون نهاد علم در زندگي بشر را فراهم آورده است، بلکه در تعامل تکميلي با يکديگر قرار گرفته اند.
رابطه مکمل بودن را مي توان با شکل رياضي بين دو مجموعه S و R نشان داد:

جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (3)

به کمک عقل

R + S
 

2. رابطه وحدت و تطابق
 

علم و دين از موضوع واحد و غايت و هدف واحد سخن گفته اند. در اينجا وحدت و انطباق مطرح است يعني دقيقاً درباره موضوعي از طبيعت با بيان علل طبيعي آن سخن گفته است و علم نيز از طبيعت و علل آن بحث کرده است که اين گزاره ها عيناً بر يکديگر منطبق مي باشند، مانند «و تري الجبال تحسبها جامده و هي تمرمرالسحاب...» (نحل / 88). حرکت کوه ها در دوران معاصر اثبات علمي شده است (الميزان، ص 390) و حال آنکه قرآن قرن ها پيش از آن سخن گفته است. در اين صورت قرآن مي تواند زمينه اي براي کشف قوانين علمي و الگو باشد. يعني مي تواند بعضي گزاره هاي علمي قرآن و روايات، راهنماي علوم جديد باشد.
در اين گونه آيات، و از طبيعت به عنوان يک منبع شناخت ياد شده که علل حوادث آن را توضيح داده است (بازرگان). اين موارد در زمينه علوم انساني جدي تر و گسترده تر است (الميزان، ج 2، ص 213 و ج 4، ص 198 – 178).
رابطه وحدت و تطابق را مي توان با شکل رياضي زير نشان داد:

جستاري کوتاه در رابطه علم و دين (3)

RI = SI

نمونه هاي رابطه وحدت و تطابق بين قرآن و طبيعت
 

در قرآن آيات فراواني از نظم آفرينش و هدف داري آن سخن گفته است، از جمله «الذي خلق سبع سموات طباقا ما تري في خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تري من فطور» (ملک / 3). او کسي است که هفت آسمان را بر روي يکديگر آفريد و در آفرينش خداي رحمان خللي نمي بيني پس دوباره ديده خود را بگردان آيا نقصاني مي بيني. «و خلق کل شيء فقدره تقديرا» (فرقان / 2). همه چيز را آفريد و براي آن اندازه اي قرار داد. «و انبتنا فيها من کل شي موزون» (حجر / 19). ما در زمين هر چيزي را با وزن و اندازه مخصوص رويانديم.
آياتي که از تحولات در طبيعت و آثار آن سخن رانده است. «الله الذي يرسل الرياح فتسير سحابا فيبسطه في السماء کيف يشاء و يجعله کسفا فتري الودق يخرج من خلاله» (روم / 48). خدا کسي است که بادها را مي فرستد پس ابرها را برمي انگيزاند و سپس قطرات باران از لابه لاي ابرها خارج مي شود.
نيز مي توان از آياتي که در آن جهان طبيعت در تسخير انسان قرار مي گيرد نام برد. «و سخر لکم ما في السموات و ما في الارض جميعا» (جاثيه / 13). و همه آنچه در آسمان ها و زمين است مسخر شما قرار داد.
در مورد رابطه مکمل بودن و منطبق بودن محققان مسلمان از ديرباز به اين موضوع توجه کرده اند از جمله توضيح داده اند.
«در قرآن کريم متجاوز از 750 آيه وجود دارد که در آن ها به طور مستقيم يا غير مستقيم به بررسي پديده هاي طبيعي و اهميت مطالعه عميق آن ها و آيت بودن آن ها بر علم و قدرت و حکمت الهي تأکيد شده است. از ديدگاه قرآن، طبيعت منبع سرشار و زاينده اي براي مطالعه، شناخت و بررسي و کاوش بوده و انسان متفکر بايد هر چه بهتر و بيشتر بدان نگريسته و جمال دلرباي الهي را در اين آيينه صاف و بي غبار مشاهده کند. قرآن هنگام بيان ظرافت ها و لطافت ها و قوانين پيچيده طبيعي حاکم بر پديده هاي طبيعي همواره بر اين نکته تأکيد مي نمايد که تمام اين زيبايي ها و دلربايي ها ناشي از علم و قدرت و جمال نامتناهي الهي بوده و موجودات طبيعي، نشانه هاي وجود خالقي حکيم، عليم و قديرند و در واقع طبيعت شناسي قرآن جهت دار بوده و صرفاً براي آموزش خشک و بي روح قوانين حاکم بر باد و باران و کوه ها و درياها و... بيان نشده است. اصرار قرآن بر اين است که اين طبيعت شناسي بايد صيغه و روح آيت شناسي به خود بگيرد و به منزله تصويري در آينه باشد که ما را به صاحب تصوير هدايت مي کند» (نصر، ص 12 و 13).
در نهايت مي توان گفت که رابطه مکمل بودن و وحدت علم و دين با اولويت هايي به اهداف اصلي و فرعي تقسيم مي شود که مي توان چنين توضيح داد.
توجه به اين نکته که هدف اصلي قرآن نشان دادن اين است که طبيعت از آيات الهي که نشانه علم و قدرت و حکمت اوست مي باشد، يعني نشان از مبدأ عالم است و پديده هاي آفرينش، آيت الهي است.
با بررسي آيات قرآن مي توان گفت که از مهم ترين اهداف آيات علمي قرآن، اثبات وجود خدا و معاد است تا جايي که بعضي ادعا کرده اند:
«سوره اي در قرآن يافت نمي شود، به ويژه سوره هاي مکي، مگر اينکه در آن اشاره با تصريحي به عالم هستي و تأمل در نظم و خلقت آن باشد تا سمع و بصر و حواس و عقل بشر را براي تفکر در خلقت الهي تحريک کند آن گاه از مخلوق به خالق و از طبيعت به ايجاد کننده آن و از مسبب به سبب و از مصنوع به صانع پي ببرد» (شحاته، ص 30).
جالب است نه تنها واژه آيه و مشتقات آن معني داري جهان را نشان مي دهد، حتي واژه «شيء» که معادل «پديده» «فنومن» يا «چيز» مي باشد، مفهوم آن تفاوت جدي با واژه «پديده» و «چيز» دارد. ريشه «شيء» از شاء، يشاء، شيئا يعني «خواسته» است و مشيت نيز از همين ريشه است. مفهوم شيء يا خواسته يعني کسي آن را خواسته و به مشيت خود آفريده و براي درخواست و هدفي آن را پديد آورده. پس اين واژه هم مبدأ و آغازي را نشان و هم هدف و معاد را، اما واژه «پديده» يعني زماني نبوده و بالاخره پيدا شده است و «چيز» هم به معناي چه است و اينک هست، ولي مبدأ و هدف را نشان نمي دهد. به ويژه با بررسي و تحقيق ملاحظه مي کنيم اکثر آيات علمي قرآن توجه به اثبات مبدأ و معاد دارد.
واژه «شيء» در يک انسجام جامع از محور و مرکز هستي سخن مي گويد، زيرا «در رأس هرم معارف قرآني توحيد قرار دارد» (الميزان، ج 10، ص 139) و در «انديشه قرآني اين فکر الهي است که حکومت مي کند و... خدا در قلب و مرکز جهان هستي قرار دارد» (ايزوتسو، ص 91).
هدف فرعي قرآن در گزاره هاي علمي آن است که از آفرينش واقع نمايي نمايد و انسان را به مطالعه و توجه به طبيعت تشويق کند. دو هدف فوق براي هر مورد از آياتي که قرآن از طبيعت سخن گفته صدق مي کند. البته هدف اصلي ديگري را نيز مي توان از «مجموعه آيات» نه فقط يک آيه قرآن که درباره پديده هاي طبيعي آمده، استنباط کرد و آن نشان دادن اعجاز علمي کتاب خدا است، آن چنان که مفسران بزرگ از اعجاز علمي آن به عنوان يکي از ابعاد اعجاز قرآن سخن گفته اند.
موارد بسياري وجود دارد که مفسران قرآن به مدد يافته هاي قطعي علمي به توضيح و شرح آيات قرآني پرداخته و از اين جنبه اعجاز قرآن پرده برداري کرده اند و در واقع علم را در استخدام فهم قرآن قرار داده و به کمک کشفيات قطعي علم، صحت و صدق مطالب قرآن را روشن کرده اند. از اين موارد مي توان به مسئله حرکت زمين «الم يجعل الارض مهادا» استواري کوه ها «والجبال اوتادا» کرويت زمين «رب المشارق و المغارب» نقش آب در پيدايش حيات «و جعلنا من الماء کل شيء حي» قانون ازدواج و زوجيت در موجودات «و من کل شيء خلقنا زوجين لعلکم تذکرون» باروري از طريق باد «و ارسلنا الرياح لواقح» (حجر / 22) نقش بادها در پيدايش ابر و باران «والله الذي ارسل الرياح فتثير سحابا فسقناء الي بلد ميت» نقش کوه ها در استوار نگه داشتن زمين «و جعلنا في الارض رواسي ان تميد بکم» و ده ها مورد ديگر که در پرتو يافته هاي علمي آشکار شده است، اشاره کرد. اين روش بهره گيري از علوم روز در تفسير آيات با رعايت موازين روشمندانه منعي ندارد، بلکه نشانه عظمت کتاب الهي نيز هست پس قرآن در بحث هاي توحيدي، خداشناسي، معاد و امثال آن از يک سلسله حقايق علمي پرده برمي دارد و علاوه بر کسب نتايج توحيدي و اخلاقي و ديني پيروان خود را در جريان علوم مي گذارد و راه گشاي دانش ها نيز هست. مفسران قرآن در اين قسم از تفسير آيات قرآن به کمک علوم روز و با پرهيز از تأويل، تکلف، تطبيق و تفسير به رأي، قوانين طبيعي مسلم و صد در صد ثابت شده را چراغي براي کشف رموز آيات قرار مي دهند که اعجاز قرآن را بيش از پيش روشن مي کند و همگان به ويژه دانشمندان را به خضوع در برابر آن وا مي دارد. قرآني که چهارده قرن پيش مطالبي را مطرح کرد که امروز بشر در پرتو تلاش فراوان علمي به آن دست يافته است. در ادامه علامه طباطبائي در نحوه استفاده از علم در تفسير قرآن مي نويسد:
«فهميدن حقايق قرآن و تشخيص مقاصد آن از راه احاديث علمي دو جور است: يکي اينکه ما در مسئله اي که قرآن متعرض آن است بحثي علمي يا فلسفي را آغاز کنيم و آن قدر آن را ادامه دهيم تا حق مطلب براي ما روشن و ثابت شود آن گاه بگوييم آيه هم همين را مي گويد، اين روش هر چند که مورد پسند مباحث علمي و نظري است، ولکن قرآن آن را نمي پسندد و دوم اينکه براي فهم آن مسئله و تشخيص مقصود آن آيه از نظاير آن آيه کمک بگيريم و منظور از آيه مورد نظر را به دست آوريم، آن گاه اگر بگوييم علم هم همين را مي گويد عيبي ندارد و اين روشي است که مي توان آن را تفسير خواند، قرآن آن را مي پسندد» (الميزان، ج 1، ص 18 – 17).
سپس مرحوم علامه به نقد شيوه هاي تفسيري گوناگون مي پردازد و مشکل اساسي تمام روش هاي تفسيري و تفسير علمي را تطبيق يافته ها با قرآن مي داند. «نقص همه اين روش ها تطبيق بحث هاي علمي يا فلسفي بر قرآن است» (همان، ص 13) علامه سپس بر روش هاي علمي تفسير قرآن مانند پراگماتيستي (اصالت عمل) (همان، ص 19) تفسير ماترياليستي (مادي) (همان، ص 43)، تفسير امپرسيونيستي (اصالت تجربه و حس) (همان ، ص 50) و تفسير پوزيتيويستي (تحقق گرايي) (همان، ص 50) خرده گرفته و نقد مي نمايد.
جرياني در تفسير آيات از هر دستاورد علمي، هر چند در حد فرضيه، براي همسان سازي علم و دين استفاده مي کردند و گزاره هاي ديني را وقتي مي پذيرفتند که با علم جديد سازگار باشد. جريان ديگر که به طور عمده از ميان عالمان و احياگران تفکر ديني بودند که هم به شيوه هاي سنتي تفسير قرآن توجه داشتند و هم نقش علم را در فهم بايسته و شايسته قرآن پذيرفته بودند، فقط از قطعيات علمي آن هم با رعايت روشمندانه ويژگي هاي تفسير مانند سياق، لعت، ظاهر و... استفاده مي کردند.
جالب است بدانيم قرآن در آيات علمي خود که به جهان طبيعت و تحولات آفرينش اشاره مي کند، صاحبان خرد و انديشه را مورد خطاب قرار مي دهد و به معناي آن است که صاحبان انديشه و عالمان مي توانند آن را درک کنند.
پيش فرض قرآن در فهم آيات علمي کساني هستند که عالم اند يا تفکر و تعقل مي کنند. به طور مثال به اين آيات توجه کنيد: «هو الذي انزل من السماء ماء... ان في ذلک لايه لقوم يتفکرون» (نحل / 10 و 11). اوست خدايي که آب را از آسمان فرو فرستاد تا از آن بياشاميد و با آن گياهان و درختان را پرورش دهيد... در اين امر نشانه روشني است براي گروهي که فکر مي کنند.
«سخر لکم الليل و النهار و الشمس و القمر... ان في ذلک لايات لقوم يعقلون» (نحل/12)؛ همچنين در آيه «و من آياته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان في ذلک لايات للعالمين» (روم/22).
«... و هو الذي انشاکم من نفس واحده... لقوم يفقهون» (انعام/98).
با توجه اندکي به آيات فوق پيش زمينه بررسي آيات علمي براي گروهي که «فکر مي کنند»، «تعقل مي کنند»، «عالم هستند»، «گروهي که به طور عميق مي فهمند» که در انتهاي آيات فوق آمده است، مخاطبان قرآن را در آيات علمي مشخص مي نمايد.
برعکس آياتي در قرآن به سرزنش کساني مي پردازد که آيات الهي و اسرار الهي را مشاهده مي کنند اما تدبر نمي کنند. «و کاين من آيه في السموات و الارض يمرون عليها و هم عنها معرضون» ( يوسف / 105). و چه بسيار کساني نشانه اي در آسمان و زمين که از کنارش عبور مي کنند و از آن روي بر مي گردانند.
*عضو هيئت علمي دانشگاه علوم پزشکي مشهد
منبع: نشريه پايگاه نور شماره 11



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.