مآخذ حکايت شانزدهم باب دوم بوستان سعدي

در اين مقاله مولف با تيزبيني ، نگاهي منتقدانه نسبت به حکايتي منقول از باب دوم بوستان دارد طرح رفتاري ناملايم از سوي سپاه اسلام به اميران و از آن جمله دختر حاتم طايي ، مولف را بر آن داشته که در صحت مأخذ اين قول ترديد کند تا آنجا که با بررسي و جستجو و سپس با دستيابي به ماخذ دست اول حقيقت مطلب را بر خوانندگان آشکار ساخته است و اينک مقاله :
دوشنبه، 24 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مآخذ حکايت شانزدهم باب دوم بوستان سعدي

 مآخذ حکايت شانزدهم باب دوم بوستان سعدي
مآخذ حکايت شانزدهم باب دوم بوستان سعدي


 

نويسنده: *دکتر محمود مهدوي دامغاني




 

چکيده :
 

در اين مقاله مولف با تيزبيني ، نگاهي منتقدانه نسبت به حکايتي منقول از باب دوم بوستان دارد طرح رفتاري ناملايم از سوي سپاه اسلام به اميران و از آن جمله دختر حاتم طايي ، مولف را بر آن داشته که در صحت مأخذ اين قول ترديد کند تا آنجا که با بررسي و جستجو و سپس با دستيابي به ماخذ دست اول حقيقت مطلب را بر خوانندگان آشکار ساخته است و اينک مقاله :

واژه هاي کليدي :
 

دختر حاتم طايي ، داستان بوستان، قتل عام قبيله ي طي ، بخشندگي حاتم
حکايت شانزدهم باب دوم بوستان در کليات سعدي چاپ مرحوم محمد علي فروغي که به اهتمام استاد محترم بهاء الدين خرمشاهي به سال يکهزار و سيصد و شصت و دو خورشيدي در موسسه انتشارات اميرکبير تهران تجديد چاپ شده است ( صفحه 269 ) درباره اسير شدن دختر حاتم طايي و آوردن او به مدينه و گفتگوي او با حضرت ختمي مرتبت است . اين داستان در بوستان چاپ استاد فقيد دکتر غلامحسين يوسفي که خدايش قرين آرامش ابدي بدارد حکايت نوزدهم است که در صفحه 73 چاپ يکهزار و سيصد و پنجاه و نه خورشيدي با عنوان « حکايت دختر حاتم در روزگار پيامبر ( ص)» آمده است :
در اين داستان که يازده بيت است چند بيت آن مطابق با واقع و حقيقت نيست و در خواننده اثري نامطلوب پديد مي آورد و ممکن است چهره يي خشن از اسلام براي او مجسم شود ، و با توجه به اين موضوع که داستان مذکور در بسياري از کتاب هاي درسي دوره هاي دبيرستاني و دانشگاهي برگزيده شده و تدريس مي شود در اين مقاله نگاهي به ماخذ بسيار کهن اين داستان مي اندازيم تا خوانندگان عزيز خود در اين باره داوري فرمايند . يکي از انگيزه هاي اين بنده در نوشتن اين مقاله پرسشي بود که دوستي فرهيخته و استادي گرانمايه که در دوره ليسانس زبان و ادبيات فارسي اين داستان را تدريس فرموده است پرسيد و افزود که تني چند از دانشجويان با برداشتي نادرست ، از ايشان توضيح خواسته اند که درباره اين بيت :
در آن دقوم باقي نهادند تيغ
که رانند سيلاب خون بي دريغ
چه نظري ارائه مي دهيد؟
توضيح عالمانه استاد فقيد دکتر يوسفي به نقل از صفحه 115 کتاب « المتنبّي و سعدي » مربوط به بخشي از داستان است که نشان دهنده سخن آوري و نکته سنجي دختر حاتم است و درباره دنباله داستان مطلبي ندارد ، ماخذ مولف کتاب « المتنبي و سعدي » هم کتاب « اغاني » ابوالفرج اصفهاني و « سرح العيون » ابن نباته است که درباره تاريخ اسلام و جنگهاي حضرت ختمي مرتبت (ص) ارزش چنداني ندارد و در پهنه ادب و شعر از منابع ارزنده و استوار شمرده مي شود به ويژه که « سرح العيون » از مآخذ سده هشتم هجري است و از آثار کهن شمرده نمي شود .
از مقصد دور نشوم و به اصل مطلب بپردازم ، کهن ترين ماخذ که اين داستان را مفصل و مشروح ارائه داده است کتاب ارزشمند سيره ابن هشام است که مولف آن به سال دويست و هيجده يا دويست و سيزده هجري در گذشته است ( دانشنامه ايران و اسلام 7/917 ، ترجمه مقاله مونتگمري وات) ، داستان پسر و دختر حاتم طي در صفحات 228 ـ 225 جلد چهارم، چاپ مصر 1355 قمري اين چنين آمده است :
« عدي پسر حاتم مي گفته است : من مسيحي بودم و بر قوم خود امير و با دريافت يک چهارم از غنايم در آسايش و توانگري مي زيستم و از پيامبر (ص) بسيار کراهت داشتم و همين که آگاه شدم سپاهيان اسلام آهنگ سرزمين ما دارند به منطقه شام گريختم و دختري از حاتم را ميان قبيله خود گذاشتم ، پس از گريختن من سواران مسلمان به قبيله ي ما رسيدند و دختر حاتم را به اسيري گرفتند و او را همراه ديگر اسيران قبيله به مدينه و حضور پيامبر بردند ، و آنان را در پناهگاهي کنار مسجد پيامبر جاي دادند که معمولاً زنان اسير را در آن جا نگهداري مي کردند، پيامبر (ص) از گريختن من به شام آگاه شده بود ، هنگامي که پيامبر (ص) از کنار اسيران مي گذشت دختر حاتم که بانويي سخن آور بود برخاست و گفت اي رسول خدا ! پدر من در گذشته است و ميزبان و سرپرست من پنهان شده است بر من منت گزار که خداي بر تو منت گزارد ، پيامبر پرسيد سرپرست تو کيست ؟ پاسخ داد عدي پسر حاتم ، فرمود همو که از خدا و رسول او گريزان است ؟ گويد : پيامبر رفت و مرا به حال خود رها فرمود : فرداي آن روز که حضرتش از کنار من مي گذشت برخاستم و سخن ديروز خود را باز گفتم و همچنان پاسخ فرمود، روز سوم با آنکه نوميد شده بودم هنگام عبور رسول خدا از کنار ما مردي از پشت سر پيامبر به من اشاره کرد برخيز و سخن خود را بازگو کن . برخاستم و همان گونه که گفته بودم باز گفتم ، فرمود پذيرفتم ولي براي بيرون شدن شتاب مکن تا کسي از قوم خود را که مورد اعتماد باشد بيابي تا ترا به سرزمين خودت برساند و هرگاه چنان کسي را يافتي مرا آگاه ساز ، دختر حاتم مي گويد از مردم درباره کسي که به من اشاره کرده بود تا برخيزم و سخن گويم پرسيدم گفتند او علي بن ابي طالب است که رضوان خدا بر او باد .
گويد: در مدينه ماندم و چون مي خواستم پيش برادرم به شام بروم منتظر ماندم تا مسافراني از قبيله باي يا قضاعه آمدند : من به حضور پيامبر رفتم و گفتم تني چند از خويشاوندان من آمده اند که مرا بر ايشان اعتماد است و مرا به مقصد مي رسانند ، رسول خدا که درود و سلام حق بر او باد به من جامه و مرکب و هزينه سفر عنايت فرمود و من همراه آنان از مدينه بيرون آمدم و به شام رفتم ».
نام اين دختر در منابع کهن و ميانه به صورت سفّانه به معني مرواريد گران بها ضبط شده است براي نمونه مراجعه فرماييد ( ابن دريد، جمهره 3/39 ـ ابن عبدر به عقد الفريد 1/288 ابن منظور ، لسان العرب ذيل ماده سفن 13/211 براي آگهي بيشتر درباره حسن تاثير اين برخورد والاي انساني رسول خدا (ص) با اين بانو و گفتگوهاي او با برادرش عدي و تشويق او به پيوستن به رسول خدا در منابع فارسي به ترجمه شيواي سيره ابن هشام به قلم اسحاق بن محمد همداني معروف به قاضي ابرقوه در گذشته به سال 633 قمري جلد دوم ، صفحه 1033 مراجعه فرماييد ، خداوند روان استاد فقيد دکتر اصغر مهدوي را قرين آرامش ابدي بدارد که اين کتاب را به بهترين صورت و با مقدمه يي بسيار عالمانه منتشر کرده است .
دومين کتاب که اين داستان در آن آمده است کتاب مغازي عمر بن محمد واقدي در گذشته به سال دويست و هفت قمري است ، ارزش مغازي واقدي که فقط درباره تاريخ جنگهاي حضرت ختمي مرتبت است به گونه يي است که بيشتر مفسران قرآن مجيد از سده سوم هجري تا کنون در تفسير آيات مربوط به جنگهاي پيامبر (ص) به آن استناد کرده اند، واقدي درباره اسير شدن دختر حاتم ضمن گزارش گسيل داشتن پيامبر (ص) علي (ع) را به منطقه فلس که از بتخانه هاي معروف بوده است چنين نوشته است، براي آگهي بيشتر از اين ماموريت جنگي مراجعه شود به (واقدي ، کتاب المغازي ، به تحقيق مارسدون جونز : 1966 ميلادي ، صفحات 989 ـ 984 و به صفحات 753 ـ 749 ترجمه مغازي ، چاپ مرکز نشر دانشگاهي 1369.
« علي (ع) بتخانه فُلس را ويران کرد در خزانه ي آن جا سه شمشير به نامهاي رسوب ، مِخذَم و يماني و سه زره يافت .... و همراه اسيران به سوي مدينه برگشت چون به منطقه رکک رسيد ، غنايم را ميان افراد سپاه تقسيم کرد ، اسيران خاندان حاتم را جدا کرد و از تقسيم آنان به عنوان اسير خودداري کرد و آنان را به مدينه آورد ، خواهر عدي بن حاتم را در خانه رمله دختر حارث جاي دادند و از او نگهداري مي شد، هر گاه رسول خدا (ص) عبور مي کرد آن بانو مي گفت : اي رسول خدا ! پدر در گذشته و سرپرست پنهان شده است بر من منت گزار که خداوند بر تو منت گزارد ، پيامبر (ص) در روز چهارم پذيرفت و او را آزاد کرد و جايزه به او ارزاني فرمود ... »
ماخذ سومي که اين موضوع در آن آمده است کتاب طبقات محمد بن سعد بن منيع است که مؤلّف به سال دويست و سي هجري درگذشته است ، بررسي ارزش والاي کتاب طبقات بيرون از موضوع اين مقاله است و براي آگهي در آن باره مي توان به مقدمه مفصل ادوارد ساخا و در جلد اول چاپ بريل 1917 و مقدمه ي مترجم در جلد اول چاپ 1374 خورشيدي تهران انتشارت فرهنگ و انديشه مراجعه کرد .
محمد بن سعد ضمن گزارش آمدن نمايندگان قبيله طي به حضور پيامبر (ص) ( صفحه 60 از بخش دوم جلد اول چاپ 1917 و صفحه 310 جلد اول ترجمه ) چنين آورده است :
« پيامبر (ص) علي (ع) را به ناحيه فلس که نام بت و بتخانه قبيله طي است گسيل داشت و دستور فرمورد آن را ويران کند ، علي (ع) همراه دويست سوار بيرون آمد و به منطقه سکونت خاندان حاتم حمله کرد و دختر حاتم را هم به اسارت گرفت و او را به مدينه آورد : دختر حاتم را در سايباني کنار در مسجد جاي دادند و او بانويي زيبا و سخن آور و گران قدر بود و چون رسول خدا از کنار سايبان عبور کرد او گفت : اي رسول خدا ! پدرم درگذشته است و کسي که عهده دار هزينه زندگي من است گريخته است بر من منت گزار که خداي بر تو منت گزارد ، پيامبر پرسيد چه کسي عهده دار تو بوده است ، گفت عدي پسر حاتم ، پيامبر فرمود همان کسي که از خدا و پيامبرش گريخته است ؟!
دختر حاتم مي گويد ، گروهي از قبيله قضاعه از شام آمدند رسول خدا دستور فرمود به من جامه و هزينه دادند و مرا با ايشان روانه فرمود. »
محمد بن جرير طبري مورخ نامدار سده هاي سوم و چهارم هم اين موضوع را همين گونه آورده است که براي پرهيز از طولاني شدن مقاله ضرورتي براي نقل آن نمي بينم و مي توان به صفحه 113 جلد سوم تاريخ طبري چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت مراجعه کرد، گزارش احمد بن حسين بيهقي محدث و مورخ و دانشمند بزرگ ايراني سده پنجم هجري که به سال 458 درگذشته است در کتاب دلائل النبوه صفحه 338 جلد پنجم چاپ دکتر قلعه جي بيروت هم بر همين منوال است ، فکر کردم که شايد برخي از معاصران سعدي اين گزارش را آنگونه که او سروده است آورده باشند و چون نزديک ترين ماخذ به روزگار او کتاب المنتظم ابن جوزي در گذشته به سال 597 هجري است به کتاب مذکور مراجعه کردم و ديدم ضمن شرح حال عدي بن حاتم در وقايع سال شصت و هشتم هجرت با اسنادي معتبر از واقدي و محمد بن سعد به نقل از عدي پسر حاتم اين موضوع را همين گونه آورده است و هيچ گونه نشاني از گردن زدن اسيران و سر برآوردن سفانه دختر حاتم که نخست گردن مرا بزنيد بدان گونه که استاد سخن سعدي به نظم درآورده است وجود ندارد ( ابن جوزي ، المنتظم 6/75 )
مورخان و سيره نويسان معتبر سده هشتم هجري که در شمال غربي آفريقا و به اصطلاح مغربي ها بوده اند در آثار خود اين موضوع را از ماخذ و منابع کهن نقل و بررسي کرده اند و در آن ماخذ هم مطلقا به شدت و خشونت اشاره نشده است. براي نمونه مراجعه شود به ( ابن سيد الناس ، عيون الاثر في فنون المغازي و الشمائل و السير ، 2/207 ابن خلدون، کتاب العبر، بخش دوم از جلد دوم 52)
ملاحظه مي فرماييد که لازم نيست آن چه در شعر شاعران آمده است منطبق با حقيقت و واقعيت تاريخي باشد و ممکن است شاعري گران مايه و توانا همچون سعدي هم پايبند زيبايي هاي لفظي و معنوي و صنايع مختلف شعري قرار گيرد و توجهي در خور به اصل موضوع نفرمايد و امروز پس از هشت سده ناچار شويم براي زدودن شبهه از ذهن خواننده بوستان اين اندازه پر حرفي کنيم و تازه نمي دانيم آيا مي توان شبهه پديد آمده را زدود يا متهم به بي پروايي و رعايت نکردن ادب نسبت به استوانه استوار ادب فارسي مي شويم .
منابع و ماخذ :
1 ـ ابن جوزي، المنتظم ، به کوشش محمد عبدالقادر عطا ، بيروت 1412 ق.
2 ـ ابن خلدون ، العبر ، افست بيروت ، 1391 ق.
3 ـ ابن دريد ، جمهره اللغه ، افست از چاپ حيدرآباد ، بغداد ، بي تا.
4 ـ ابن عبدربه ، العقد الفريد ، به اهتمام احمد امين و همکاران ،مصر 1367 ق.
5 ـ ابن منظور ، لسان العرب ، چاپ حوزه قم ، 1404 ق.
6 ـ ابن هشام ، السيره النبويه، به کوشش مصطفي اسقيا و همکاران ، مصر 1355 ق.
7 ـ ابوالفرج اصفهاني ، الاغاني ، به کوشش علي محمد سجاوي ، مصر 1389 ق.
8 ـ بيهقي، احمد بن حسين، دلائل النبوه ، به کوشش عبدالمعطي قلعه جي ، بيروت 1405 ق.
9 ـ سعدي، بوستان تصحيح و توضيح غلامحسين يوسفي، تهران 1359 ش، انجمن استادان زبان و ادبيات فارسي.
10 ـ سعدي، کليات، تصحيح بهاء الدين خرمشاهي ، تهران ، اميرکبير ، 1363 ش.
11 ـ محمد بن سعد، الطبقات ، به کوشش ادوارد ساخاو بريل ، 1322 ق.
12 ـ وات ، مونتگمري ، مقاله ابن هشام ، دانشنامه ايران و اسلام ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 1356 ش.
13 ـ واقدي ، المغازي ، به کوشش مارسدون جونز ، قاهره 1966 م.
14 ـ قاضي ابرقو ، سيرت رسول الله ، به کوشش اصغر مهدوي ، تهران ، 1360 ش.
استاد يار زبان و ادبيات فارسي دانشگاه فردوسي مشهد*
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط