نسبت علم و دين در انديشه فاضل و محقق نراقى (4)
اثرگذارى علم بر دين
احكام شرعى بر گزارهها و موضوعها استوار است و در بازشناخت گزارهها و موضوعهاى احكام، بويژه در بحثهاى مربوط به دادو ستدها، عرف نقش برجستهاى دارد و شناخت عرفى نيز، همواره دچار دگرگونى است و به همين دليل، نراقى اصل يگانگى عرف شارع و متشرع را نمىپذيرد كه عرف در مدت دو يا سه سال، دچار دگرگونى مىشود. (88)
محقق نراقى، در بسيار جاها، به نقش عرف اشاره كرده است. وى در باب بيع معاهدات، مبناى بيع شرعى را بيع عرفى دانسته است. (89) و از اين روى، به روا بودن بيع معاملاتى فتوا داده است. (90)
بر اين اساس، علوم انسانى حقوق و اقتصاد در عصر جديد، معاهدها و پيمانهاى گوناگونى را در جامعه بينالمللى مطرح كرده است و دايره عقود شرعى بر اثر دستاوردهاى علمى همواره رو به گسترش است.
درباره قاعده عسر و حرج و قاعده لاضرر نيز، محقق نراقى عرف را مبناى شناخت دشوارى و زيان دانسته است.
وى، درباره قاعده لاضرر، كه نه يك مسأله فقهى ، بلكه يك اصل كلى و مبنايى فقه است. (91) مىنويسد:
«گاهى ضرر به خاطر گوناگونى كسان، مالها، شهرها و زمانها، تفاوتهايى دارد... و بر فقيه است كه ضرر را در ضمن موردها بنگرد، ولى بعد از صدق عرفى ضرر، زياد و كم بودن ضرر تفاوتى در جايز نبودن ندارد.» (92)
بازشناسى موردهاى ضرر، نقش مهمى در فقه دارد، چنان كه شمارى از فقيهان، بر حرام بودن استعمال دخانيات و مواد مخدر به استناد همين قاعده فتوا دادهاند. در مورد اسراف نيز محقق نراقى آن را ضد اقتصاد دانسته و مرجع شناخت اقتصاد و ميانهروى را عرف معرفى كرده است. (93)
امروزه نقش علم در دگرگونى بايستههاى زندگى انسان به طور كامل روشن است؛ از اين روى ميانهروى از روزگار قديم، تا روزگار ما، فرقها و ناسانيهاى اساسى پيدا كرده است.
نقش علم در روشنگرى و تأييد پارهاى از آموزههاى دينى
علم و اكتشافهاى علمى، در روشنگرى پارهاى از آموزههاى دينى، اثرگذار بوده است. آموزههايى كه دوران پيشين، چندان روشن نبودهاند، امروزه در سايه گسترش اكتشافها و اختراعهاى علمى، روشن، شدنى و ممكن به نظر مىرسند. از اين روى، بسيارى از دانشمندان شيعه و سنى، دستاوردهاى علمى را در جهت تفسير علمى آموزههاى دينى به كارگرفتهاند، كه طنطاوى، سيد قطب و مهندس بازرگان را مىتوان از اين گروه نام برد.
از تلاشهاى اين گروه كه يك نهضت تفسيرى جديد را شامل مىشود كه بگذريم، روشنگرى بسيارى از آموزههاى دينى، در اثر نوآوريها و كشفهاى جديد علمى ترديد ناپذير است.
در باب ويژگيهاى انسان، از عنصر «عرق» در انسان كه سريان ويژگيهاى انسان به فرزند او مىشود، سخن رفته است كه كشف «ژن» به عنوان عامل راهيابى و سريان ويژگيهاى پدر و مادر، در بيان و تفسير «عرق» راه را گشوده است.
در احاديث سالهاى رشد جسمى و عقلى انسان مورد توجه قرار گرفته است و دورههاى سهگانه روانى براى كودك ذكر شده و از اثرگذارى حالتهاى روانى مادر بر فرزند سخن رفته است كه امروزه در روانشناسى رشد، به اين گزارهها، پرداخته شده و بيان علمى و روشنى از اين امور ارائه گرديده است كه درك اين احاديث را به آسانى ممكن مىسازد. «تكوير» و در هم پيچانده شدن خورشيد در قيامت با پژوهشهاى علمى جديد درباره عمر خورشيد و حرارت سوزان پايان حيات، بهتر از گذشته درخور درك است. (94)
آسانى پيوند آوايى و سيمايى با سراسر عالم، در بيان، روشنگرى و پذيرش بسيارى از احاديث كه در مورد ويژگيهاى عصر ظهور به ما رسيده، كارگر افتاده است.
از اين روى، فاضل و محقق نراقى كه به اين نكته توجه داشتهاند، به بيان زواياى آفرينش عيسى (ع) با توجه به دستاوردهاى علمى زمان خويش پرداختهاند. (95)
اثرگذارى دين بر علم
برابر اين ديدگاه، علم، افاضه حق است و فراگيرى ابزارهاى زمينهساز افاضه به شمار مىآيد وحتى در روش فراگيرى علوم، گام برداشتن در راه دانشهاى گوناگون، ديدگاه الهى كارگر مىافتد و سلوك علمى ويژهاى را ضرورى مىنمايد. (98)
و در تعليم و تعلم آداب ويژهاى مورد التزام است و هدفهاى ويژهاى از آن مورد انتظار . بنابراين، گفتو گوى علم و دين از اين ديدگاه، با آنچه در انديشه غربى مطرح است كه تنها در بيانهاى دينى در حوزه علم و امدادگرى علم در جهت روشنگرى آموزههاى دينى خلاصه مىشود، فرق دارد و الهيات بر هويت و ماهيت علم و عالم اثرى ژرف دارد.
هدفهاى علم
«تفكر در آنها [عجايب صنع الهى» عبارت است از اينكه از راه دل در آيات آفاق و انفس سير كنى و از آنها پى به آفريننده آنها برى و او را بشناسى و قدرت شامله و عظمت كامله او را بدانى» (99)
در نگاه نراقى، دل و ديده به هم پيوند مىخورند و كشف قوانين طبيعت، راه دل به حقيقت مىگردد و علمى كه انسان را به اين سلوك وارد نكند، بىاعتبار و بلكه افسانه انگاشته مىشود .
اين علومت نيست جز افسانهاى
اين خيالاتت همه طيف المنام (100)
علم مقدس، علمى است كه انسان را به حق برساند:
«زيرا كه علم حقيقى را بهجت سرور و نورى است و دلى را كه نور علم واقعى در آن داخل شود، مستغرق لجه عظمت خداوند جليل و محو مشاهده جمال جميل مىشود و التفات به غير او نمىكند .» (101)
علمى كه انسان را به اين حقيقت نرساند دينى و مقدس نيست، ولو به ظاهر مربوط به دين باشد، علم نيست بلكه محض ظلمت و جهل است. (102)
عالم، در انديشه دينى، داراى ويژگيهايى است و تعليم و تعلم، از آن رو كه نوعى عبادت است، آداب و شرايط ويژهاى دارد. بايد از هواهاى نفسانى و دنياطلبى، پرهيز شود و آموزش و فراگيرى دانش به قصد نزديك شدن به حق باشد. (103) و عالمى كه در تزكيه نفس نكوشد، از حقيقت علم بىخبر است. (104) و علم بدون تزكيه؛ همچون غذاى فاسدى است كه جز فساد و شر، نتيجهاى ندارد. (105) چنانكه امروزه، اين همه پستيها و رذيلتهاى اخلاقى، كژراههرويها، پستيها و نشيبها، جنگها و آدمكشيها در سايه علمى كه فارغ از دغدغه تزكيه و نزديكى به حق است، انجام مىگيرد .
طبقهبندى ارزشى علوم
به گفته محقق نراقى:
«علم بر دو نوع است: مقصود فى نفسه و آن، نورى است كه در قلب ظاهر مىشود، چنانكه فرموده :
«ليس العلم بكثرة التعلم، بل نور يقذفه الله فى قلب من يشاء.» (106)
و به واسطه اين علم، مشاهده مىشود امور غايبه و حاصل مىشود ملكه تحمل بلاها....
قسم دوم آن كه مقصود از آن عمل است، ظاهرا، يا باطنا متوسل به قسم اول مىشود و آن علم به امورى است كه باعث قرب و بعد به جناب حق مىشود و از اين قسم است علم به فروع شرعيه، هرگاه أخذ شود از معادن آنها.» (107)
وى قسم اول را اشرف علوم مىداند و آن را علم باطن و حقيقت و قسم دوم را علم ظاهر و شريعت مىنامد.
در تقسيم ديگر، كه پيش از اين بدان اشاره رفت، نراقىها علوم را به علم دنيا و آخرت تقسيم مىكنند و علوم آخرت را علوم دينى، (108) يا وابسته به دين؛ يعنى فقه، عقايد و اخلاق مىدانند كه تحصيل اين علوم در مرتبه بالاتر شرافت است.
نكته قابل ذكر اين است كه اين دانشها نيز، در زمانى ارزشمند به شمار مىآيند كه انسان را به حق نزديك كنند وگرنه گفتوگوها و مجادلههاى كلامى و عقيدتى كه به بعد از حق تعالى انجامد، نه تنها ارزشمند نيست، كه سخت نكوهيده است. و دانشهاى طبيعى و تجربى نيز اگر به قصد رسيدن به هدف ياد شده باشد، از ارزشمندترين علوم به شمار مىآيد.
بنابراين، از ديدگاه نراقيها، دين در ژرفا بخشيدن به معرفت علمى، سخت اثرگذار است. علم بدون پيوند با دين، تنها كشف يك قانون طبيعى و علمى است؛ اما علم پيوسته به دين، عمومىترين و از اين جهت بهترين راه شناخت خداوند است.
نقش دين در نگرش علمى
دانشمندى كه با نگرش دينى به كاوش مىپردازد، كشف رازهاى آفرينش و حكمتهاى نهفته در وجود هر موجود را وظيفه خود مىداند و با اين نگرش، دستاوردهاى جديد بر دايره دانستهها و دانشهاى خويش مىافزايد.
نيز آموزههاى دينى، زمينههايى براى پژوهشهاى مختلف علمى فراهم مىآورد و عامل حركتها و ديدگاههاى جديد علمى مىشود. هدفمند دانستن جريان آفرينش، در علم تاريخ، حركت تكاملى تاريخ را در پى دارد و از ديدگاه دينى، تاريخ قانونمند است و سنتهاى دگرگونناپذير الهى، بر سير تاريخ حاكم هستند، كه اين، خود، پژوهشگر تاريخ را به تلاش در جهت كشف سنتهاى تاريخى وا مىدارد. نقشى كه آموزههاى دينى به «عرق» در سريان دادن ويژگيهاى پدر و مادر به فرزند مىدهند و سفارشهاى اخلاقى و زيستى به پدر و مادر، يادآورى دورههاى ويژه براى رشد كودك، در هر دورهاى از زندگى انسان را داراى ويژگيهايى دانستن و... زمينه پژوهش علمى ژرف را درباره ويژگيهاى روانى انسان و نقش عنصر تربيت و چگونگى تربيت صحيح فراهم مىآورد.
نگرش دينى به مقام انسانى و ديدگاه خليفةاللهى نسبت به او، زمينهاى است براى طرح حقوق ويژه معنوى انسان در قانونهاى حقوقى و طرحريزى نظام حقوقى ويژه براساس اين ويژگيها .
در زمينه جامعهشناسى، طرح گزارههايى چون هجرت از سرزمين كفر، توجه به تقوا به عنوان معيار ارزشى و طرح دين به عنوان محور وحدتبخش گروهى و تشكيل «امت» ، نقش زبان و پوشش در توزيع قبيلهاى جمعيتها، كه در آموزههاى دين، مجال طرح يافتهاند، گامى است در جهت طرح گزارههاى جديد جامعهشناسى، از قبيل فرهنگپذيرى، پايگاه اجتماعى براساس ارزشهاى معنوى و شناخت سببهاى اثرگذار در گروهبنديهاى اجتماعى.
نتيجه گیری
در باب نسبت علم و دين، ضمن وجود نوعى استقلال در قلمرو آن دو، زمينه گفتوگو و اثرگذارى و اثرپذيرى آنها فراهم مىآيد، نوآوريهاى علمى، گزارههاى فقهى را در شريعت، دچار دگرگونى مىسازد و سبب روشنگرى و تأييد برخى آموزههاى دينى مىگردند و دين نيز بر ماهيت علم، اثر مىگذارد و سبب پىجويى هدفهاى ويژهاى در علوم و طبقهبندى ارزشى آنها، بر اين اساس، مىگردد و با اثرگذارى در نگرش علمى، به تلاشهاى پژوهش جهت مىدهد و ضمن طرح ارزشهاى ويژه و اساسى در علوم گزارههاى مورد پژوهش علمى، زمينههاى گوناگونى را براى پژوهش علمى فراهم مىآورد.
پی نوشت ها :
.88 عوائد الايام590/.
.89 مستند الشيعه، ج2/ .364
.90 همان361/.
.91 عوائد الايام53/.
.92 همان57/.
.93 همان632/.
.94 از باب نمونه، ر.ك: معاد از نظر روح و جسم، محد تقى فلسفى 331/ 350، هيئت نشر معارف اسلامى؛ كودك از نظر وراثت و تربيت؛ بزرگسال و جوان از نظر افكار و تمايلات 75/ .144
.95 معراجالسعاده65/.
.96 از باب نمونه، ر.ك: رسائل اخوان الصفا، ج1/350 346؛ درةالتاج، علامه قطبالدين شيرازى102/ 104؛ مفاتيح الغيب، صدرالدين شيرازى با تعليقات مولى على نورى، تصحيح محمد خواجوى114/ 131، مؤسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگى.
.97 الاعمال الفلسفيه، فارابى، تحقيق الدكتور جعفر آلياسين284/، دارالمناهل، بيروت .
.98 ر.ك به: پانوشتهايى شماره .44 41
.99 معراجالسعادة، ملااحمد نراقى140/؛ جامعالسعادات ملامهدى نراقى، ج1/ .164
.100 مثنوى طاقديس، ملااحمد نراقى، به اهتمام، حسن نراقى113/، اميركبير.
.101 معراج السعاده29/.
.102 مثنوى طاقديس118/، 120، 123، 337؛ معراج السعادة29؛ خزائن484/؛ جامعالسعادات، ج1/14، .83
.103 معراج السعادة96/؛ جامعالسعادات، ج1/ .109 105
.104 همان29/.
.105 همان33/.
.106 علم به بسيارى آموختن و فراگيرى، به دست نمىآيد، بلكه نورى است كه خداوند در قلب آن كه بخواهد، مىافكند.
.107 خزائن 484/.
.108 علم دينى در اين نوشتار، در دو اصطلاح به كار رفته است:
الف. علم دينى، در مقابل علم سكولار و نظر به بعد متافيزيكى و جهت غايى علم دارد. و به علمى گفته مىشود كه به آفريده بودن جهان استوار است. اين اصطلاح جديد است.
ب. علم دينى، به معناى علوم وابسته به دين، اين كار برد سابقه دارد و در اين جا، مراد از علم دينى، همين معناست.
.109 شرح الالهيات من كتاب الشفا، محمد مهدى نراقى128/.
.110 خير دانستن نظام آفرينش و عدمى دانستن شرور، مقوله فلسفى پذيرفته شده در فلسفه اسلامى است، از ابنسينا، تا ملاصدرا. از باب نمونه، ر.ك: التحصيل، بهمنيار، تصحيح و تعليق شهيد مرتضى مطهرى657/ 658، دانشگاه تهران؛ تعليقات، ابنسينا14/، 50؛ الحكمة المتعاليه، ج7/56 ـ 78؛ قبسات، ميرداماد، زير نظر مهدى محقق و چارلز آدامز415/ 416، 430 ـ 431، مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مكگيل.