مقدمه
سال 1931 میلادی، آلمان: آبراهام ، پزشک آلمانی اعلام می دارد: آنچه در ادبیات علمی آلمان در قرن نوزده مطرح گردیده بود،اکنون به دست او تحقق یافته است .(2)سال 1952 میلادی، آمریکا: روزنامه ی نیویورک تامیز با تیتری تحت عنوان "EX-CL-B COMESBlONDE Beauty" یک موضوع مهم پزشکی را به اجتماع بشری معرفی می نماید(3) تا مردم با چشمانی متحیرعقولی نگران،سخنان آشفته و پیش بینی های تاریکی را در خصوص این مولود تکنولوژی ارایه نمایند.
سال 1996 میلادی، لندن: با شیوع و رواج این اقدام پزشکی و استقبال گسترده ی افراد دچار اختلال، جامعه ی پزشکی تصمیم گرفت جهت یکسان سازی مقررات و ارایه توصیه هایی به پزشکان در خصوص عمل واقدامات قبل وبعد ازآن، اقدام به تشکیل سمپوزیوم بین المللی درسال های آتی نماید.(4).
سال 2008 میلادی،جهان غرب: تقریبا تمام کشورهای عضو اتحادیه ی اروپا (به غیر از سه کشور) و تمامی ایالت های آمریکا(به جز دو ایالت) این عمل را قانونی اعلام نمودندو قوانین خاصی را در جهت هرچه بهتر انجام گرفتن آن به تصویب رساندند. (5) .
این تیترها،اطلاعیه هایی بود از دستاوردی پزشکی که در مغرب زمین به تحقق پیوست و تحت عنوان تغییر جنسیت (sex - reassignment ) به جهان معرفی گردید.
اما دراین واقعه ی پزشکی، به راستی چه ماهیت و حقیقتی نهفته بود و چه چیزمهمی را دراین جهان پهناور تغییرداده بود . که به صورت گسترده دانشمندان،اندیشمندان، گروه ها و تشکل های مختلف و بسیاری را در سراسر جهان به خود مشغول نموده بود؟
حقوقدانان به وضع قوانین می پرداختند،روانشناسان پسامدهاو بازخوردهای آن را بررسی می نمودند،جامعه شناسان به عکس العمل اجتماع و خانواده در قبال چنین عملی می پرداختند، اندیشمندان دینی از کلیساهای کاتولیک و پروتستان تا فقهای شیعه و سنی به بررسی و صدور احکام برای پیروان خویش مبادرت می ورزیدند، درجوامع مختلف تشکل ها و سازمان هایی برای حمایت یا نفی چنین عملی تشکیل می گردید، گروه های مختلف پزشکی برای بالا بردن کیفیت و تغییرات لازم درعمل جراحی،بررسی های پیش از عمل و حمایت های بعد ازعمل،به شور می نشستند و سرانجام دولتمردان تکلیف دولت را در حمایت،جلوگیری ویا هر اقدام دیگری در قبال این عمل و افراد مبتلای به آن مشخص می نمودند.
به نظر می رسد رمز تاختن این واقعه به عرصه هایی چون دولت،سیاست، دیانت، مذهب، قانون، حقوق، جامعه،رفتار فردو... یک کلمه بیشترنبود و آن هدف قراردادن موضوعی بنام جنسیت بود که در هر سرزمینی اعم از جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی ودر هر رشته، مسلک و آیینی برای خود سفارت کده ای بنیان نهاده بود، لذا با تحقق تغییر جنسیت و بررسی موضوع آن؛یعنی ترانس سکسوالها مرزهای جنسیت که زمانی آنقدر شفاف ودقیق تصور می شد که هیچ کس اجازه ی توهم داخل شدن درمرز دیگری رابه خود نمی داد و پیوسته در یک طرف افراد مذکر ودرسوی دیگر مؤنثین به آرامی زندگی می کردند، به کدری و تیرگی گرایید و گرمای این تیرگی،تصویر منجمد شده ی انسان به مذکر و مؤنث را شروع به آب کردن نمود. بنابراین سفیرهای جنسیت نیز تصویر دیگری از جنسیت را پیش روی صاحبان رشته ها و اندیشمندان جوامع قراردادند تا آنان نیز رفتار و اخلاق متناسب و متفاوت از گذشته را در قبال جنسیت درپیش گیرند.
لذا در این مقاله برآنیم که وضعیت اخلاقی و رفتاری افراد دگر جنس جو(ترانس سکسوال) و میزان تأثیر تغییر جنسیت و راهکارهای موازی با آن را در مدد رسانی به وضعیت رفتاری اشخاص دچار اختلال و بهبود بخشیدن به وضعیت جامعه
درکشوری نظیرجمهوری اسلامی ایران بررسی نماییم؛ با توجه به این مطلب که جامعه ی ایران از یکسو وابستگی ها و دلبستگی های قومی، منطقه ای ، میهنی و سابقه ی فرهنگی خاص خود را دارد، واز سوی دیگر، پایبند مذهب و رهنمودهای دینی است ودرکنار این دو، توجه به این نکته که حقوق و قوانین،هریک به شکلی، رفتار ،آداب واخلاق را تعریف می نمایند ودرایجاد شخصیت فرد و روابط درجامعه، به نوبه خود مهم قلمداد می شوند.
1) آشنایی با پروسه ی تغییر جنسیت و ترانس سکسوالها
1-1) معنای حقیقی تغییرجنسیت و افراد موضوع آن:
تغییرجنسیت عبارتست از پروسه ای که از زندگی کردن در جنس مقابل (از یک تا پنج سال) شروع شده وبا استفاده از هورمون(به مدت یک سال) جهت ایجاد علایم جنس مقابل ادامه می یابد. وسرانجام با عمل جراحی،جهت حذف آلات تناسلی فعلی و ایجاد آلت تناسلی جنسی که بیمار باید بدان ملحق شود پایان می یابد. البته اعمالی نظیر درمان لیزری موهای زاید.... و همچنین مراقبت های بعد از عمل جراحی نیز به نوعی جزء این پروسه محسوب می شوند.(6) همچنین باید توجه داشت که تغییرجنسیت در افردای که زن یا مرد کامل هستند وابهامی در آنها مشاهده نمی شود. و صرفا به جهت تنوع طلبی اقدام به این عمل می کنند، به هیچ وجه امکانپذیر نمی باشدو. تنها افرادی مورد عمل جراحی قرار می گیرند که نوعی اختلال دوگانگی و عدم تطابق در روان و جنسیت بیولوژیکی آنها وجود دارد.این افراد که با عنوان «ترانس سکسوال » شناخته می شوند، افرادی هستندکه اندام های تناسلی داخلی و خارجی آنها معمولا از سلامتی کامل برخوردار است و از حیث ظاهری، دستگاه تناسلی و وضعیت کروموزومی به یکی از گروه های مؤنث یا مذکر ملحق می شوند ،ولی به دلیل اختلال درهویت جنسی (Genderidentity)از جنسیت بیولوژیکی فعلی خود، احساس نارضایتی می کنندومیل به داشتن بدن جنس مقابل وآرزوی شمرده شدن به عنوان عضوی ازجنس مقابل را پیوسته در سر می پرورانند و دائما تلاش می نمایند تا خود را به عنوان عضوی از جنس مقابل درجامعه، معرفی نمایند(7).
این افراد در فقه به مخنث مشهور هستند و هرگز نباید مترادف با خنثی فرض گردند، زیرا افراد خنثی گروهی هستند که از نظر فیزیولوژیکی (نه روانی) دارای مشکل بوده وبه نوعی در دستگاه تناسلی آنان مشکلی به وجود آمده است. خوشبختانه امروزه جامعه ی پزشکی با تعیین ملاک ها و آزمایش ها و گروه بندی های خاص در اختلالات دو جنسی، قبل از این که هیچ گونه عمل جراحی صورت گرفته باشد، جنسیت آنان را مشخص می کند (8) و عمل جراحی فقط جهت بهبودی آنها صورت می گیرد.(9) در صورتی که در مخنثین قبل از اتمام مراحل هورمونی و جراحی ،الحاق به جنس مخالف، چه از نظرپزشکی وچه از نظر فقهی، مقدور نمی باشد.
2-1) ویژگی های اخلاقی ورفتاری ترانس سکسوالها (دگرجنس جوها)(10)
مرد دگرجنس جو مردی است که احساس می کند:- زنی است که در کالبد مرد گرفتار شده است ؛
- می خواهد از شر اندام های تناسلی خود خلاص گردد؛
- ویژگی های جنسی زنانه را طلب می کند،
- دوست دارد همانند یک زن زندگی کند؛
- این بدن اورا منزجر می کند؛
- تصور این که مجبوراست در تمام زندگی خود دراین بدن بماند اورا ناامید، افسرده وگاه به فکرخودکشی می اندازد؛
- تصور این که مجبور است در تمام زندگی خوددراین بدن بماند اورا ناامید،افسرده و گاه به فکر خود کشی می اندازد؛
- گاهی به فکر قطع کردن یا ناقص نمودن اندام های تناسلی خود می افتد ودر برخی موارد آن را عملی می سازد؛
- برای ملحق شدن به گروه زنان به هر اقدامی دست می زند؛ از جمله این که لباس های زنان را می پوشد؛
- قبل از بلوغ جنسی به طور انحصاری با دختران بازی می کند؛
- دردوران کودکی عروسک بازی می کندوبه خیاطی و گلدوزی علاقه نشان می دهد؛
- از بالا رفتن از درختان، جنگ ودعوا خودداری می کند؛
- در هنگام بلوغ از طرف همسالان خود به القابی چون ِا واخواهر و ... منسوب می شود؛
- از نظر سابقه جنسی هر چهارحالت دراو شناخته شده است . (میل به مردان، زنان، هردویا هیچ کدام)،
- معمولا تجارب هم جنس گرایانه را در سوابق خود دارد.
زن دگر جنس جو زنی است که احساس می کند:
- مردی است که درکالبد زن گرفتارگردیده است ؛
- دوست دارد ویژگی های مردانه راکسب کند وهمچنین تمایل دارد مانند مردان زندگی کند،
- خودکشی، افسردگی وناامیدی که به واسطه ی انزجار ازبدن زنانه است ،ازخصوصیات آنها می باشد؛
- لباس های پسران و مردان را می پوشدودراجتماع حاضر می شود؛
3-1) سبب شناسی
هنوز به درستی مشخص نیست که چه عامل یا عواملی دست به دست هم می دهند تادربین جمعیت ها، از هر سی هزاز مرد یک نفر واز هرده هزار زن یک نفر،(11) چنین رفتار و واکنش های متناقض با جنسیت بیولوژیکی را از خود بروز دهد. اما روانشناسان نظرات متعددی را در این خصوص بیان نموده اند . که می توان آنها را به دسته ی کلی تقسیم بندی نمود:1- نظریه ی بیولوژیکی :
الف- استرس پیش از تولد : میزان همجنس خواهی در میان پسرانی که در سال های فشار جنگ جهانی دوم(1941تا 1946 میلادی) متولد شده اند، افزایش یافته است(12).
ب- اختلالات هورمونی: هر نوع محرک شدید هیجانی و شیمیایی در دوران آبستنی مادر، مانند: بیماری های عفونی، مصرف داروهای هورمونی وانواع شیمی درمانی، بر روی کودک و درنهایت هویت جنسی او اثر خواهد گذاشت.
ج- مشکلات مغزی و سیستم عصبی مرکزی: مانند انواع ضربه های مغزی در طول دوران جنینی وکودکی(13).
2- نظریه های روانی- اجتماعی:
الف- عدم رضایت والدین از جنسیت کودک: برخی والدین این موضوع را به وسیله سخن،نگاه یا شیوه های برخورد با فرزندشان بروز می دهند. از سوی دیگر، کودک که نیاز به محبت از طرف والدین را شدیداً در خود احساس می کند، سعی می نماید تا با همانند سازی با جنس مخالف، توجه آنها رابه سوی خود جلب نماید. این مطلب در خانواده هایی که به گونه ای «چنس برتر» درآنهامطرح می گردد مشهود است.
ب- والد همجنس پرخاشگر: والد همجنس که خود، دچار افسردگی وناراحتی های روحی است ، عملا با قطع رابطه ای عاطفی با فرزند، زمینه رابرای همانند سازی با والد جنس مخالف فراهم می سازد.
ج- روابط تیره ی پدر ومادر: (14) این گونه روابط محیط را جهت همانند سازی غیر متعارف برای کودک آماده می سازدو
د- تجربه صحنه های آمیزش جنسی دردوران کودکی: این تجربه شامل دیدن،شنیدن، هر نوع حرکت، بوو... می باشد که تثبیت آن سبب تعارضات روانی در همانند سازی کودک با پدر ومادر خواهد گردید.
ه- روابط عاطفی شدید با والد جنس مخالف: در حد تماس بسیار نزدیک پوستی که سبب روابط عاطفی زیاد و همانند سازی نامناسب می گردد.(15).
و- نبود الگوی همجنس یا نبود الگوی مناسب همجنس(16): چنین حالتی،همانند سازی با جنس مخالف را پایه ریزی خواهد کرد.
ز- تمایلات همجنس گرایانه دروالد همجنس و القای آن به فرزندان: این موضوع،به صورت غیرمستقیم یا مستقیم،عامل مهمی درایجاد بی هویتی جنسی تلقی می شود.
ح- تجاوز و سوء استفاده های جسمی وجنسی : چنین وضعیتی به شدت در شکل گیری شخصیت جنسی کودک تأثیرگذار می باشد.
2) بررسی پیشینهی اخلاق جنسی و رفتار دگرجنس جویی در جهان غرب، اسلام وایران
1-2) تاریخچه ی اخلاق جنسی در زادگاه تغییر جنسیت
بررسی این تاریخچه از این نظر مهم است که :اولاً : پیشینه ی اخلاق و رفتارهای جنسی درغرب، مارابه علل ادبار یا اقبال عرف به موضوعی چون جنسیت، رهنمون می سازد.
ثانیاً : با مقایسه ی بستر فرهنگی و اخلاقی غرب که در آن تغییر جنسیت به وقوع پیوسته است و واکنش جامعه ای که از چنین فرهنگی برخوردار بوده است با فرهنگ هایی نظیر فرهنگ کنونی مردم ایران،می توان میزان پذیرش یا عدم پذیرش جامعه بهبودی ها یا معضلات اخلاقی وبه طورکلی میزان کارآمدی یا ناکارآمدی تغییرجنسیت در بهبود بخشیدن به مشکلات رفتاری بیماران دچاراختلال در ایران را تا حدودی مشخص نمود.
براین اساس، درادامه سه دوره ی مهمی را که بر اخلاق جنسی در غرب گذشته است را بررسی می کنیم:
الف) دوران پلیدی تمایلات جنسی:
«سال 1947 میلادی در غارهای فلسطین در کرانه ی بحرالمیت، نسخه هایی از عهد عتیق وبرخی آثار مکتوب اسنیان (شفا دهندگان- تعمید دهندگان)، فرقه ای از یهودیان که در حدود دو قرن پیش از میلاد به وجود آمده وبا خراب شدن اورشلیم از بین رفته بودند، به دست آمد و حقایق عجیبی را در خصوص ریشه اخلاق جنسی درغرب نمایان ساخت. به عقیده ی برخی دانشمندان ،افکار این فرقه که از جمله ی آنها عدم نگاه مثبت به ازدواج بود، زیر بنای تفکر مسیحیت فعلی گردید.»(17)باخزش این نظربه درون کلیسا و پیوند خوردن این اندیشه با ازدواج نکردن حضرت مسیح و حواریونی چون پولس و تفکراتی چون فراغت برای خدمت به دین و وقف نمودن جسم و روح برای کلیسا،نامطلوبی ازدواج از نگاه دین متولد گردید.
«تولد این نگاه، روحانیون کاتولیک را از ازدواج محروم ساخت. کلیسای ارتودوکس، کشیشی که ازدواج کرده باشد. را از رسیدن به درجه ی اسقفی منع نمود و بالاخره برای راهبان وراهبه های کاتولیک و ارتدوکس، راهی جز مجرد زیستن باقی نگذاشت.»(18)
این مولود به زیستن در کلیسا رضایت نداد وبه شکل قوانین و احکام دینی که از دهان کشیشان بیرون می ریخت از کلیسا خارج نشدو پلیدی علاقه و آمیزش جنسی و دعوت به تمدن در قالب رهبانیت را در درون جامعه گسترش داد.
برتراند راسل در نقد این نظریه به برخی از تعلیمات کلیسا اشاره می نماید:
«هرگونه رابطه ی جنسی ناپاک است، این عقیده با جزیی اصلاح، اعتقاد کلیسای مسیحیت محسوب گردید.» (19).
«تولید نسل هدف فرعی بوده و هدف اصلی ازدواج، همان جلوگیری از فسق بوده است که درحقیقت،دفع افسد به فاسد شمرده می شود.»(20)
«این نظریه که همچنان تا دهه ی هفتاد قرن نوزده میلادی بر جامعه غرب حکمرانی می نماید، آنچنان با قدرت و تأثیر گذار به پیش می رودکه حتی اقشار متفکر و اندیشمند قرن نوزده را نیز مقهورخود می سازد.وآنان نیز تمایلات جنسی را تمایلاتی غیراخلاقی، نظیر فاحشگی می دانند که درجمعیت های فقیر، به ویژه کارگران شهرنشین معمول است و طبقات بالا باید ازآن دوری نمایند.حقوق دانان تمایلات جنسی را در ردیف شورش های سیاسی محسوب می نمایند.پزشکان برروی قدرت مهار غریزه ی جنسی توسط مردها تأکید می کنندوبه مردها (متاهل و مجرد)، توصیه می کنند که این غریزه را محدود کنند.
«از نظر روانی، زنان در این دوران موجوداتی محسوب می شوند که به صورت طبیعی بدون تمایل جنسی هستند و غرایز اصلی زنانگی آنها، تمایل به ازدواج ومادر شدن می باشد. در دهه های سی وچهل (قرن نوزده میلادی)طب پیشگیری با هدف تنظیم رفتارهای جنسی و جلوگیری از بروز بیماری های مقاربتی پایه ریزی می شود.
در دهه ی شصت، قوانین بیماری های مسری وضع می شود و زنان روسپی ، ناقلان انسانی عفونت و تهدید کننده ی سلامت و امنیت ملی محسوب می شوند وبرای آنان کیفرهایی چون حبس در بیمارستان و پرداخت جریمه وضع می شود.»(21).
درهمین دروان درروانپزشکی برای اولین بار اختلال دگر جنس باوری توسط اسکیرول در سال 1838میلادی مورد توجه قرار می گیرد.
ب) حکومت اخلاق بر تمایلات جنسی:
با حضور نسبتاً جدی زنان در اجتماع،تشکیل انجمن های بانوان و وارد شدن آنها در عرصه ی سیاست و قانون گذاری،تغییر و تحولاتی در تاریخچه ی اخلاق جنسی وجنسیت رقم خورد .ازاین دوران به بعد (یعنی دهه ی هفتاد قرن نوزده میلادی ) نگرش منفی نسبت به تمایلات جنسی برداشته می شود. تمایلات جنسی نیرویی محسوب می گردد که به خودی خود نه موصوف به خوبی می شود ونه می توان آن را به بدی توصیف نمود، بلکه این انسان ها هستند که با مراقبت ها و حاکم نمودن نظام های اخلاقی، باید این نیرو را تربیت نمایند.به همین دلیل، گروهی از زنان علت درخواست لغو قانون بیماری های مسری راچنین عنوان می نمایند:
اساس سلامتی افراد وجامعه، مراقبت از خود در روابط بین دوجنس است .تنها این گونه می توان بر مشکلات اجتماعی ناشی از بیماری های مقاربتی فایق آمد،نه با کنترل افرادی خاص (مانند زن های روسپی )در اجتماع.
بلک ول، اولین پزشک زن، در کتاب خود، به نام عوامل انسانی در رفتارجنسی ، سال 1884 میلادی، در این زمینه چنین می نویسد:
«اخلاق، ناشی از تکامل درخود آگاهی است که فقط در گونه های انسانی دیده می شود وباید برغریزه ی جنسی حکومت کند. پرهیز،کنترل خود و مراقبت، بالاترین اشکال رشد جنسی هستند، چرا که فقط در انسان ها دیده می شوند .تمایلات جنسی قادراست هم به سوی خوبی ها و هم به سمت بدی ها پیش برود؛ هم به سمت لذت وهم به سمت انحراف.»(22)
درسال 1886 میلادی کرافت ابینگ،(23)، اختلال در هویت جنسی را، دقیق تر مورد بررسی قرارمی دهد.(24)
ج) مدرنیسم جنسی:
با پایان یافتن دوره ی دوم در اواخر قرن نوزدهم ، دوره ی مدرنیسم جنسی آغاز می گردد.در این دوره، اخلاق جنسی به گونه ای بسیار متفاوت تعریف می شود: « ایجاد روابط شخصی مستقل از کلیسا یا دولت، آزادی فرد، نگرش باز نسبت به جنس،روابط جنسی آزاد(25)و...»(26).بر اساس روابط جنسی آزاد، برخی اندیشمندان غربی در این دوره، اکیداً به معاشرت های لذت بخش توصیه می کنند. به اعتقاد آنها ازدواج نمی تواند و نباید مانع و سدی در مقابل این معاشرتها تلقی گردد؛ زیرا فلسفه ی ازدواج و انتخاب همسر قانونی، اطمینان پدر است به پدری خود. در این زمینه، زن تنها مکلف است که درحین آمیزش با عشاق خود از داروهای ضد آبستنی استفاده کند تا منجر به کمونیسم جنسی نگردد.و رابطه ی نسلی میان پدران و فرزندان قطع نشود .
برتراند راسل در این زمینه چنین می گوید:
«دلیلی نیست که مادری، برای پدری اطفال خود، همان مردی را انتخاب کند که خاطرش را برای رفاقت و عاشقی می خواهد. لذا جهت حفظ مقام پدرانه ورفتار عاشقانه، اولا عشق بدون بچه باید آزاد باشد،و ثانیاً ، ایجاد اطفال، باید تحت مقرراتی شدیدترازآنچه امروز هست قرار گیرد».(27)
راسل این روش؛ یعنی عدم تلازم بین روابط عاشقانه با تولید نسل را یکی از روش های مناسب جهت بهبود نژاد (شبیه آنچه که افلاطون بیان کرده است ) قلمداد می کند و چنین می گوید:
«در این حال،اجتماع می تواند فقط به زنان و مردان معینی که از لحاظ شخصی وارثی،واجد شرایط باشند اجازه ی تولید نسل بدهد. آن زنی که پروانه ی تولید نسل دارد از مردانی که از لحاظ ارثی ارجح شناخته شوند برای تخم گیری و تولید نسل استفاده می کند، درحالی که مردان دیگری که عشاق خوبی خواهند بود از حق پدری محروم خواهند بود.»(28).
از خصوصیات دیگر این دوره این است که دیگر پاسخ مثبت یا منفی ویا دفع و پذیرش اجتماع، ملاک نیست بلکه مسایل مربوط به جنس به بحث گذاشته می شود. (29) وبه همین خاطر، «در این دوران موضوعاتی نظیر ستر عورت، ممنوعیت ازدواج با محارم، منع نشر صور قبیحه، استمناء ، تمایل به هم جنس، سقط جنین،آمیزش در ایام عادت و امثال اینها مورد بحث واقع می شود. بعضی از این موضوعات از قبیل: لزوم ستر عورت و منع نشرصور قبیحه صریحاً مورد انتقاد قرار گرفته و بعضی دیگر چون استمناء از حوزه ی اخلاق خارج دانسته شده ودر قلمرو طب به شمار می آید. بحث ممنوعیت اخلاقی به سلامت یا عدم سلامت شخصی مبدل می شود.(30).
با اجرایی شدن این تئوری ها و نظرات، انظباط جنسی به آشفتگی غریزه تبدیل می شود، عفت و حیا به گورستان روانه می گردد، قانون دوم راسل هیچ گاه تحقق نمی یابد و کودکان نامشروع هر روز بیش از دیروز دررحم اجتماع جایگزین می شود.، روابط جنسی آزاد با معرفی پدیده ی طلاق، خانواده های مستحکم را محترمانه در هم می کوبد، با تولید انبوه فحشا و برهنگی، قاره ها و کشورهایی نیز که دوران فرهنگی و جنسی کاملا متفاوتی را طی نموده اند از آن برخوردار می شوند.
بیماری های مقاربتی، مانند گونه های مقاوم گونوره، سوزاک و سفلیس در حد وسیع به جامعه اهدا می گردد، و بالاخره، ایدز به خانه های زنان روسپی و مردان هم جنس گرا، قناعت نمی کند وبرخشک و تر جامعه می تازد ودر کلیه ی مداخلات اخلاقی،فرهنگی، سیاسی و اجتماعی شرکت می نماید.
همچنین درمان هویت جنسی افراد دگر جنس جو در قالب عمل جراحی تغییرجنسیت نیز،یکی از راهکارها و روش هایی بود که در این دوره (مدرنیسم جنسی) ودرامتداد نظریه ی عشق آزاد و اجتماعی آسان تر،برای افراد دچار اختلال در غرب تولید گردید.
اما این روش که در بستری این چنین متولد گردیده بود ودر حرارت نفس های خود،عشق آزاد غرب را منتقل می کرد؛ به چه میزان می توانست به جامعه جهانی کمک کند؟ آیا هر فرهنگ و ملتی قابلیت پذیرش این روش را داشت ؟ آیا هر فرقه، مذهب ، مسلک و دینی از آن استقبال می نمود؟ آیا این روش ،جنگی را علیه تعصبات برخی جوامع اعلام نموده بود و آیا عرصه ی تعصبات، جنگی برابرانه، مغلوبانه یا غالبانه برای این روش پزشکی محسوب می گردید؟ آیا این روش، رفتارها و برخوردهای درون یک خانواده را به سمت و سوی بهبودی پیش می برد یا این که از سوی خانواده ها به عنوان معضل و مشکلی دیگر تلقی می گشت ؟ آیا این روش همسو ومقوم اخلاق در فرد و جامعه بود یا به نحوی فرد رابه سوی ولنگاری و جامعه را به سمت بی بند و باری هدایت می کرد؟ و سرانجام، آیا اساساً این روش از کارایی لازم بهره مند بود تا مجامع مرتبط ویا حکومت ها ، بیماران و افراد دچار اختلال را به استفاده از آن تشویق و ترغیب نمایند؟
آنچه مسلم است آن است که هیچ گاه جواب واحدی برای سؤالات فوق ارایه نشد، بلکه پاسخ به این سؤالات به جامعه و فرهنگی که سؤال درآن طرح گردیده بود محول گردید،لذا هر جامعه ای نیز پاسخ متناسب و درخور وضعیت ، شان ، مسلک و مذهب خود را درپیش روی این سؤالات مکتوب داشت.
پی نوشت ها :
1.دانش آموخته ی حوزه ی علمیه و کارشناس ارشد فقه و مبانی حقوق اسلامی
2. رییسی، فیروزه وعباسعلی ناصحی ، اختلالات هویت جنسی- ص123
3. سایت www.pfc.org.uk
4. همان
5. همان
6. روز نهان، دیوید و مارتین ای .پی سلیگمن، روانشناسی نابهنجاری- آسیب شناسی روانی، صص186-187.
7. کاپلان، هارول، خلاصه روانپزشکی.
8. همان، ص 396.
9. این عمل را اصطلاحاً عمل تعیین جنسیت یااصلاح جنسیت می نامند.
10. خلاصه ی متن تجدید نظر شده ی چهارمین راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی انجمن روانپزشکان آمریکا2000،صص246-247.
11. کالپلان، هارولد و بنیامین سادوک و جک گرب، خلاصه ی روانپزشکی، ج2، ص 467.
12. رئیسی، فیروزه وعباسعلی ناصحی، اختلال هویت جنسی، ص62.
13. سادلر، تی ، روانشناسی پزشکی لانکمن، صص 130-135.
14. خدیوی زند، محمد، بررسی مشکلات روان جنسی کودکان و نوجوانان، ص 15-17.
15. رییسی، فیروزه و عباسعلی ناصحی، اختلال هویت جنسی، ص64.
16. مهرابی، فریدون،«بررسی برخی ویژگی های تبدل خواهی جنسی در بیماران ایرانی، در: اندیشه و رفتار»،سال دوم ،ش3،ص7.
17. توفیقی، حسین،آشنایی با ادیان بزرگ، ص 118.
18. همان،ص184.
19. راسل،برتراند، زناشویی و اخلاق،ص36.
20. همان،ص31.
21. رییسی، فیروزه و عباسعلی ناصحی، اختلال هویت جنسی، صص10-12.
22. همان،صص12-13.
23. Kraft -ebing
24- همان،ص52.
25. free Love
26. همان، ص 14.
27. راسل،برتراند، زناشویی و اخلاق، ص122.
28- همان، ص21.
29. رییسی، فیروزه و عباسعلی ناصحی، اختلال هویت جنسی،ص14.
30. مطهری، مرتضی ،اخلاق جنسی دراسلام و جهان غرب، صص 35-36.
ادامه دارد...