انتظار بشراز دین (5)
منبع : اختصاصی راسخون
رسالت دین در الهیات دوره روشنگری
بخش چهارم:نظر متفکران اسلامی وغیراسلامی ونقدآن
فصل اول: غربی
انتظار بشر از دین در نگاه گالیله
گالیله (1564 ـ 1642 م) ریاضی دان، ستاره شناس و فیزیک دان بزرگ ایتالیایی است که با نقد نظام بطلمیوسی و روش معمولی در قرون وسطی، به روش شناختی تازه ای دست یافت. وی تبیین غایت شناختی([173]) را که ویژگی اندیشه ی پیشینیان بود، به تبیین توصیفی([174]) بدل ساخت و به جای چرایی اشیا، درپی چگونگی آن ها برآمد.گالیله که خود کاتولیکی باورمند به کتاب مقدس بود، با دیدن تعارض اندیشه های علمی با آموزه های کتاب مقدس کوشید برای این ستیز، راه چاره ای بجوید. از این رو، قلمرو دین و انتظارهای خود را از دین بیان کرد. به همین دلیل، نگارنده ناچار است از این زاویه به دیدگاه گالیله در بحث انتظار بشر از دین دست یابد.گالیله برای حل تعارض علم و دین، چند راه را پیشنهاد کرد. او در آغاز، بر این باور بود که خداوند هم نگارنده ی کتاب تکوینی طبیعت است و هم فرستنده ی کتاب تدوینی وحی. در نتیجه، این دو سرچشمه ی معرفت با یکدیگر در تعارض نیستند. وی در یکی از نامه هایش می نویسد:به نظر من در بحث از مسایل فیزیکی، باید بنای کارمان را نه بر اعتبار نصوص مقدسه بلکه بر تجارب حسی و برهان های ضروری بگذاریم; زیرا هم آیات کتاب مقدس و هم آیات طبیعت هر دو کلمة الله اند.([175])به گفته ی گالیله، طبیعت تنها منبع معرفت علمی است و طبیعت و متن مقدس دو راه هم ترازند که آدمی را به خداوند رهنمون می سازند. از این رو، وی متشابهات کتاب مقدس را در محکمات علم جدید، تفسیر می کرد.([176])گالیله افزون بر تبیین روش علمی و معرفی طبیعت به عنوان تنها منبع معرفت علمی، درباره ی روش فهم کتاب مقدس نیز چنین می گوید: اگر کسی در تفسیر کتاب، همیشه افکار خود را در معنای لغوی و ساده ی کلمه، محصور کند، ممکن است دچار خطا شود. به همین دلیل، ممکن است افزون بر تناقض ها و مطالب دور از حقیقت، بدعت گذاری های شدیدتری نیز در کتاب مقدس پدیدار گردد. برای مثال، لازم خواهد آمد که وجود پا و دست و چشم و عواطف جسمانی و انسانی مانند: خشم، پشیمانی، تنفر و حتی از یاد رفتن آن چه گذشته است و ناآگاهی بر آن چه پیش می آید، به خداوند نسبت داده شود. پس نباید به اتکای شهادت عبارت های کتاب مقدس که ممکن است معنی متفاوتی دربرداشته باشد، در اشیاء مادی که تجربه ی حسی، آن را در برابر دیدگان ما قرار داده یا برهان های لازم، آن را بر ما مدلل ساخته است، تردید کنیم.([177])اکنون اگر بنا را بر این بگذاریم که لازم نیست استنباط های فیزیکی که در حقیقت به ثبوت رسیده اند، با عبارت های کتاب مقدس تطبیق گردند، بلکه باید عدم مداخله ی این عبارت ها با آن استنباط ها، مدلل گردد، در این صورت، پیش از آن که یک قضیه ی فیزیکی مردود شناخته شود، باید ثابت شود که کاملا مدلل نگردیده است.([178])راه حل دیگر گالیله برای حل تعارض علم ودین، جدا سازی قلمرو دین از قلمرو علم است. وی می گوید که کتاب مقدس از حقایق علمی سخن نمی گوید، بلکه به معارف معنوی می پردازد که برای رستگاری انسان سودمند است; حقایقی که برتر از عقل واستدلال است و به مدد مشاهده، کشف نمی شود.گالیله بر این باور بود که متکلمان در ستاره شناسی هیچ رأی و نظری ندارند و با ستاره شناسان بر سر چیزی رقابت نمی کنند. حتی کتاب مقدس نیز در موارد نادری که به این گونه مطالب می پردازد، اندیشه و ادراک مخاطبان قدیمی خویش را درنظر دارد; یعنی به شیوه ی گفتار عامه و فهم زمان نزول، توجه می کند. بنابراین، برای معرفت علمی باید روش های علمی مشاهده و تجربه را به کار گیریم.([179])وی تأکید می کند که الهیات، عالی ترین اندیشه های ملکوتی را دربردارد و به همین مناسبت در میان دیگر علوم، بر سریر شاهانه ای تکیه زده است. آن گاه نتیجه می گیرد:پس از آشکار شدن مقام والای الهیات، می توان گفت اگر این حکمت بلندپایه، خود را به مقام اندیشه های پایین تر و حقیرتر درباره ی علوم فرعی فرو نکاهد و به آن ها توجه نکند ـ ; چون با سعادت ابدی، ارتباطی ندارند ـ در این صورت، آموزندگان این حکمت نمی بایست ادعا کنند که حق دارند درباره ی مباحث مربوط به حرفه هایی که نیاموخته وبدان عمل نکرده اند، فتوا دهند. آری، این قضیه مانند آن است که حکمران مستبدی که نه پزشک است و نه معمار، چون خود را آمر مطلق می داند، بنابر هوس خویش، به تجویز دارو و ساختمان سازی دست زند. در نتیجه، هم جان بیماران بی نوا را به خطر اندازد و هم موجب فروریختن سریع ساختمان هایی شود که برپا کرده است.([180])
گالیله در نامه ی دیگری می نویسد:به گمان من، هیچ یک از حکیمان الهی نخواهند گفت که علوم هندسه، ستاره شناسی، موسیقی و پزشکی در کتاب مقدس به شیوه ای عالی تر از کتاب های ارشمیدس، بطلمیوس، بوئتیوس و جالینوس بیان شده است.([181])از این سخنان درمی یابیم که:
1ـ انتظار گالیله از دین، در معارف معنوی که به کار رستگاری آدمی می آید، محدود می شود. از این رو، دریافت معارف علمی از کتاب مقدس را غیرمنطقی می پندارد.
2ـ اگر مطالب علمی در کتاب مقدس وجود دارد، عَرَضی دین است و نباید در لابه لای آن ها، در پی شناخت واقعیت بود; زیرا کتاب مقدس در این موارد، بر آن بوده است تا به تناسب ادراک مخاطبان قدیمی خویش با آنان سخن بگوید، نه این که واقعیت های علمی را بیان کند.
3ـ چون خالق کتاب تکوین و تشریع، یکی است و کتاب مقدس و طبیعت هر دو کلمة الله هستند، باید آیات متعارض را با علوم و معارف علمی ومتشابهات کتاب مقدس را با محکمات علم جدید، تأویل و تفسیر کرد.
نقد و بررسی دیدگاه گالیله
نگارنده در این سخن که جستن راه حل همه ی مسایل فنی و تخصصی علوم و فنون از دین، توقعی نابجاست، با گالیله هم اندیشه است; زیرا پاسخ هر نیاز یا پرسشی را در متون مقدس دینی، نمی توان یافت. با این وجود، رویکرد گالیله، اشکال های فراوانی دارد که به طور فشرده بدان می پردازیم:
1ـ گالیله بر اساس شناخت خود از دین مسیحیت و چالش آموزه های کتاب مقدس با دست آوردهای علوم نوین، به رویکردی عام در فلسفه ی دین، حکم می دهد، در حالی که ممکن است این حکم نسبت به ادیان دیگر، ساری و جاری نباشد. چنان که می دانیم نمونه های تعارض علم و دین در عصر گالیله، در دین اسلام یافت نشده بود. بنابراین، راه حل های وی در دین اسلام، مصداق ندارد. به طور کلی گالیله باید بگوید که از دیدگاه درون دینی، انتظار خود را از دین بیان می کند یا از دیدگاه برون دینیِ، ناظر به همه ی ادیان سخن می گوید.
2ـ اگر کتاب تشریع و کتاب تکوین یا شریعت و طبیعت، کلمة الله هستند، چرا گالیله، پژوهش خود را بر اساس تجربه های حسی بنا نهاده است، نه اعتبارنصوص مقدس؟ چرا باید متون مقدس و نصوص دینی را متشابهات و علم جدید را محکمات بخواند تااز راه محکمات، متشابهات را تفسیر کند؟ و اصولا چرا طبیعت را تنهامنبع معرفت علمی معرفی می کند؟ اگر این کار از آن روست که تجربه های حسی، قطعی اند، بایددانست امروزه در فلسفه ی علم، خلاف این ادعاثابت شده است.
3ـ اگر برای حل تعارض های متون دینی با آموزه های علمی، به پیروی فهم کتاب مقدس از دست آوردهای تغییرپذیر علمی و تجربی، حکم دهیم، به نسبی گرایی، تفسیر به رأی و دگرگونی روزانه ی دین و معرفت دینی، دچار می شویم که به مراتب مهلک تر از تعارض علم و دین است; زیرا گاهی در یک زمان، چند فرضیه ی علمی در کنار یکدیگر مطرح می شوند و قرائت های گوناگون و نسبی اندیشی در فهم دینی را در پی می آورند.
4ـ درباره ی ویژگی های خبریه و آیات متشابه مانند دست و پا و... باید دانست برهان های عقلی و بدیهی، این حکم را به ما می نمایاند که خداوند با بشر هیچ شباهتی ندارد و به گفته ی قرآن; «لیس کمثله شیء». نصوص معتبر دینی نیز این حکم عقلی را تأیید می کنند. بنابراین، در تفسیر متشابهات قرآن، به علوم متغیّر نیازی نیست جز آن که با ظاهر نصوص دینی هم آهنگ باشند. افزون بر آن، تفسیر «یدالله فوق ایدیهم» به قدرت الهی، از نظر ادبی به عنوان تفسیر عرفی، پذیرفتنی است بی آن که نیازمند تأویل دوباره باشد.
5ـ گالیله باجدا کردن قلمرو دین از علم و منحصر کردن آن به معارف معنوی، نمی تواند چالش علم و دین را حل کند; زیرا:
الف ـ این راه حل ها به معنای بیرون راندن رقیب از آوردگاه است نه حل تعارض رقیبان.
ب ـ دوباره با علوم انسانی به چالش می افتد.
ج ـ از معارف علمی و معنوی، تعریف و تمییز دقیقی ارایه نمی دهد.
6ـ از همه مهم تر، علوم تجربی آن گونه که گالیله می پندارد، قطعی و یقین آور نیست; زیرا اثرگذاری مبادی غیرتجربی و حتی غیرمدلّل بر دست آوردهای علوم، از نگاه هیچ فیلسوفی بر کنار نمی ماند. بنابراین، راه حل گالیله و در نتیجه، انتظار او از دین، زاییده ی نگرش نادرست وی در زمینه ی علوم تجربی و باور او به دین مسیحیت است. پس نمی توان انتظار از دین را در معارف معنوی محدود کرد.
فصل دوم: اسلامی
انتظارات بشر از دین از دیدگاه شهید مطهری
استاد شهید مرتضی مطهری رحمهالله ، یكی از متفكران و شخصیتهای علمی، فكری و فرهنگی جهان اسلام استكه همه توان خویش را صرف حل مشكلات اعتقادی و دینی بویژه نسل جوان نمود. بحث قلمروی دین و نیاز انسان به دین نیز از دغدغههای اساسی استاد در طول حیات فكری ایشان بود كه به صورت پراكنده، در آثار علمی خویش بدان پرداخته است. در این نوشتار، بخشهایی از این مباحث را مورد تحلیل قرار میدهیم. استاد شهید مرتضی مطهری رحمهالله ، یكی از متفكران و شخصیتهای علمی، فكری و فرهنگی جهان اسلام استكه همه توان خویش را صرف حل مشكلات اعتقادی و دینی بویژه نسل جوان نمود. بحث قلمروی دین و نیاز انسان به دین نیز از دغدغههای اساسی استاد در طول حیات فكری ایشان بود كه به صورت پراكنده، در آثار علمی خویش بدان پرداخته است. در این نوشتار، بخشهایی از این مباحث را مورد تحلیل قرار میدهیم. استاد شهید مطهری از شخصیتهای علمی، فكری و فرهنگی جامعه و عصر ما بود كه تمام توان خود را صرف حل معضلات و مشكلات اعتقادی و دینی جوانان كرد. وی با آشنایی كامل به مبانی دینی و نیز آگاهی از آسیبشناسی فرهنگی و اجتماعی، به درمانشناسی پرداخت و به رهیافت فلسفی و روششناسی دینی و دینپژوهی اشتغال ورزید. شهید مطهری، با غیرت دینی، دفاع از حریم دین و معنویت را اصل و اساس وظیفه خود دانست و آثار، تألیفات و تحقیقات خویش را در آن راستا هدایت نمود. تبیین نوین و سازگار با سیستم معرفت دینی از مفاهیمی همچون تقوا، دعا، امر به معروف و نهی از منكر، عدالت، صبر، زهد، ایمان، انتظار فرج، مهدویت، شهادت، جهاد، حماسه، رزاقیت الهی، توكل، اجتهاد و دیگر مفاهیم، تلاش دیگر آن عزیز به شمار میرود. استاد در كتاب نظام حقوق زن در اسلام، شبهات حقوق اسلامی زنان را پاسخ میدهد و در كتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، تصویری دینی از ملیت ارائه مینماید و میان اسلام و ایران پیوند برقرار میكند.(182) مطهری با تلاش شبانهروزی، از غروب خورشید دین جلوگیری میكرد و از فلسفه نبوت، نیاز بشر به دین و ختم نبوت در كتابهای امداد غیبی در زندگی بشر، نبوت و ختم نبوت، دفاع عالمانه میكرد. با نوشتن كتاب اسلام و مقتضیات زمان، نیازهای متغیر زمان را با عنصر اجتهاد، به اصول ثابت مرتبط ساخت.شهید مطهری از مكاتب غربی نیز بیگانه نبود. در كتاب انسان و ایمان، از اندیشههای ویل دورانت، ویلیام جیمز، اریك فروم و تولستوی یاد میكند و در علل گرایش به مادیگری و نقدی بر ماركسیسم و اصول فلسفه و روش رئالیسم، بر نقد ماركسیسم و اندیشههای الحادی پرداخت. دوره هفت جلدی مقدمهای بر جهانبینی، بیانگر رویكرد كامل از كلام اسلامی بود. استاد در انسان و ایمان، با بر شمردن تمایزات انسان و حیوان در بُعد بینشها و گرایشها، اسلام را به عنوان یك ایدئولوژی همه جانبه معرفی میكند و در جهانبینی توحیدی، با بیان كاستیهای جهان بینی علمی و تزلزل و بیثباتی آن، به تثبیت جهان بینی دینی و الهی پرداخت و در كتاب وحی و نبوت به ویژگیهای پیامبران از جمله اعجاز، عصمت، رهبری، خلوص نیّت، سازندگی، مبارزه و نقش تاریخی پیامبران اشاره نمود و با تدوین انسان در قرآن، به توصیف انسانشناسی مذهبی پرداخت و انسانشناسی اگزیستانیسالیسم را به نقادی كشاند و در كتاب جامعه و تاریخ، جامعهشناسی ماركسیستی و مادیت تاریخی را ابطال نمود. استاد مطهری در كتاب امامت و معاد، چهرهای صحیح از رهبری جامعه و حكومت و نیز حیات اخروی ارائه میدهد. تا این جا روشن شد كه تمام گامهای شهید مطهری در دفاع از اسلام و معارف و ارزشهای دینی است. حتی اگر عرفان حافظ و تماشاگه راز مینویسد، در صدد پاسخ به شبهات احمد شاملو در مقدمه حافظ شیرازی و دفاع از دینداری حافظ اقدام میكند.
وی در كتاب عدل الهی مینویسد:
«این بنده از حدود بیست سال پیش كه قلم به دست گرفته، مقاله یا كتاب نوشتهام تنها چیزی كه در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام، حل مشكلات، پاسخگویی به سؤالاتی است كه در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.»[183] بحث قلمروی دین و نیاز انسان به دین نیز از دغدغههای اساسی استاد در طول حیات فكری او بود كه به صورت پراكنده، در آثار علمی خویش بدان پرداخته است. ما در این نوشتار، بخشهایی از این بحث را مورد تحلیل قرار میدهیم.
1ـ روششناسی مسأله انتظار بشر از دین:
2ـ نیاز اخروی انسان به دین
1ـ از عبارات استاد مطهری، همانند سایر اندیشمندان و متفكران استفاده میشود كه دین و رسالت انبیا تا آنجا حق سخن گفتن و اظهارنظر دارند كه پای عقل و علم بدانجا نفوذ نماید و ایشان مصداق «ظهور دین در غیاب عقل» را در این بخش، مسأله معاد و حیات اخروی دانستند. این مسأله بسیار مهم به نظر میرسد كه ببینیم آیا قلمرو و محدوده دین را میتوان چنین دانست یا نه؟ و اگر پاسخ مثبت باشد، آیا با رشد و تكامل عقلانی و علمی بشر، عنصر دین لاغرتر نمیگردد؛ زیرا چه بسا نیازهایی وجود داشته باشد كه گرچه امروزه حل آنها مقدور دست بشر نیست، ولی شاید در آینده حل گردند و یا در گذشته مورد نیاز بشر بوده و الان با عقل برطرف گردیدهاند.
2ـ استاد ظاهرا براهین عقلی و علمی ضرورت و لزوم معاد و حیات اخروی را نپذیرفتهاند. لذا آن را بحث كاملاً نقلی و شرعی و درون دینی پنداشتند و شاید بدین جهت است كه وی در كتاب معاد خود در جلسات بحث و انتقاد انجمن اسلامی پزشكان، به راههای قرآنی در اثبات معاد اكتفا كردند. حال اگر كسانی چون صدر المتألهین، برای معاد جسمانی و روحانی و یا مانند ابن سینا برای اثبات اصل معاد، براهین عقلی تام و تمام ارائه كنند، جهتگیری آنها در این بحث تغییر پیدا خواهد كرد. شایان ذكر است، علما در استناد شناخت تفصیلی از اوضاع و احوال عالم آخرت به دلایل نقلی اتفاق نظر دارند.
3ـ نیاز اجتماعی انسان به دین
1ـ راهنما و رهبر كه او را به سوی مصالح اجتماعیاش هدایت و رهبری كند 2ـ قوه و قدرتی را كه حاكم بر وجودش باشد كه آن قوه حاكم بر وجودش او را دنبال مصالح اجتماعی بفرستد. پیامبران برای این دو كار آمدند؛ هم انسان را به مصالح اجتماعی راهنمایی میكنند و هم قدرتی به نام ایمان بر وجودش مسلط میكند تا مصالح اجتماعی را اجرا كند. اگر حكومت انبیا در میان بشر نبود، امروزه بشریت نابود میشد. حتی امروز هم كه عصر پیشرفت دانش و تمدن است، باز نقش انبیا محفوظ است.[189] یعنی آن حالت طبیعی و غریزی كه خودش دارد كه هر فردی فقط منفعت خودش را میخواهد بس منفعت خودش را بر مصلحت [جمع] مقدم میدارد، قادر نیست كه زندگی اجتماعی او را اداره كند، باید یك ایمانی بر وجودش حكومت كند كه به موجب آن ایمان، قوانین و مقرراتی كه به خاطر مصالح اجتماع وضع شده است... احترام پیدا كند و زندگی بشر اداره شود... بشریت به زندگی اجتماعی نیازمند است، به قانون نیازمند است؛ قانونی كه به آن ایمان داشته باشد و به خود ایمان نیازمند است»[190]استاد مطهری پس از بیان مطالب فوق، به طرح پرسشی میپردازد كه آیا بشر در عصر حاضر میتواند از غیر طریق انبیا، قانون و ایمان را تحصیل كند یا خیر؟ ولی پاسخ مقتضی ارائه نمیكند؛ گویا اشكال خواجه طوسی بر ابن سینا در شرح اشارات را پذیرفته است. استاد مطهری در این باره میفرماید: «اگر ما باشیم و این ساختمان بشر، میبینیم این ساختمان بشر هم نیاز دارد به رهبری و هدایت و هم نیاز دارد به این كه آن غریزه منفعتجویی فردی او را رام كند یا به قول فروید آن را تعالی بدهد؛ یعنی متوجه مسائلی بالاتری بكند تا مصالح اجتماعیاش هم بر همین اساس تنظیم بشود.»[191] استاد در مقام بیان نیازمندی بشر به انبیا و دین در بعد اجتماعی، از روش حكما بهره میگیرد و میفرماید: «بشر در سطحی كه زندگی میكند، زندگی او زندگی یك موجود مختار است؛ یعنی یك موجودی كه با اراده خودش و با انتخاب و تصمیم خودش باید كار كند؛ یعنی به این مرحله از كمال وجودی رسیده است كه با جمادات... نباتات... و حیوانات فرق میكند... این موجود آزاد و مختار، زندگیاش هم یك زندگی اجتماعی است... یعنی اگر بخواهد انفرادی زندگی كند، نمیتواند باقی بماند،... آن گاه زندگی اجتماعیاش مشروط به وجود یك ایمان است»
بحث مهم دیگر در مسأله نیاز بشر به دین، مسأله خاتمیت و فلسفه ختم نبوت است و پرسش از آن كه چرا نبوتها، تبدل و تغییر یافتهاند و علل تجدید نبوتها چیست؟ استاد در كتاب وحی و نبوت به این پرسش پاسخ میدهد و بلوغ و رشد فكری و اجتماعی بشر را منشأ ختم نبوت معرفی میكند و این علیت و نقش را در چند جهت میداند:
1ـ نگهداری كتاب آسمانی از تحریف
2ـ تكامل انسان از جهت این كه برنامه تكاملی خود را یكجا تحویل بگیرد.
3ـ بلوغ فكری و رشد اجتماعی جهت ترویج و تبلیغ و اقامه دین و امر به معروف و نهی از منكر توسط بشر و عدم نیاز به پیامبران تبلیغی.
4ـ رشد فكری بشر و توانایی او در تفسیر انطباق احكام در شرایط مختلف زمانی و مكانی، در پرتو اجتهاد توسط علمای امت.
بنابراین، معنای ختم نبوت این نیست كه نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغات از راه وحی و نیاز به دین و شریعت و وحی جدید و تجدید نبوتها رفع شده باشد.»[192] استاد در كتاب مقالات فلسفی، نیاز اجتماعی انسان به دین را چنین تبیین میكند: انسان در طبیعت، محتاج به زندگی اجتماعی است؛ یعنی ساختمان انسان طوری است و احتیاجات انسان آن قدر زیاد است كه جز در پرتو اجتماع برآورده نمیشود. از طرفی میل به منفعت پرستی، سركشی و ضد اجتماعی هم دارد؛ یعنی چنین تناقض در خلقت بشر احساس میشود كه تنها با نبوت و دریافت وحی قابل رفع است؛ یعنی عقل و اراده و اختیار و آزادی عمل به بشر داده شده و از طرفی غریزه دینی را پیدا میكند، آن گاه قوه ایمان قادر است كه غریزه استخدام بشر را رام كند. از نظر اروپاییان، دین و وجدان دینی یك امر شخصی است و دین را یك عامل ضروری اجتماعی تشخیص ندادهاند. اگر نقش دین در اجتماع مشخص بشود و این كه لادینی، تشكیلات اجتماعی را از هم میپاشد، بطلان این نظر روشن میگردد.[193] استاد، سیر تكاملی نیاز بشر به دین را عبارت میداند از این كه علم و ایدئولوژیهای بشری نمیتوانند سیر آینده بشر و دستورالعملهای او را مشخص و كشف كنند؛ چون از قدرت بشر خارج است كه خط سیر تكاملی آینده را در مورد انسان رسم كند، حتی انسان برای او مجهولترین مجهولات شمرده میشود؛ در این جا نیاز به وحی پیدا میكند تا برای آینده خودش سیر و جهتی مشخص كند.[194] استاد در كتاب تكامل اجتماعی انسان در باب نقش انبیا و دین در تكامل تاریخ، به نیاز دیگر اجتماعی بشر به دین اشاره میكند و میفرماید: میتوانید با قوانین علمی و اجتماعی حدس بزنید كه بشر در آینده برای تكامل خود نیاز به دین دارد یا ندارد؟ چون هر چیزی بقا و عدم بقایش تابع نیاز است. قرآن این اصل را به ما گفته و علم هم تأكید كرده است. قرآن در آیه 17 سوره رعد میفرماید:
«فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْكُثُ فِی الأَْرْضِ»
كف به كنار افتاده و نابود میشود ولی چیزی كه به مردم سود میدهد در زمین میماند.
مسأله آینده دین كه باقی خواهد بود یا نه مربوط میشود به نقشی كه دین در تكامل ماهیت انسان در تكامل معنویت و انسانیت انسان دارد؛ یعنی نقشی كه در حسن رابطه انسان با خود و با انسانهای دیگر دارد كه هیچ چیزی قادر نیست و نخواهد بود جای آن را بگیرد... در یك سخنرانی تحت عنوان امدادهای غیبی در زندگی بشر در همین دانشگاه این مطلب را عرض كردم كه این خوشبینی نسبت به آینده بشریت و تكامل واقعی زندگی بشریت و بدین سبب نرسیدن آن را فقط ما داریم و عرض كردم كه چگونه مكتبهای دیگر از نظر توجیه تكامل بشریت، یعنی تكامل بشریت در ماهیت انسانی خودش را تأمین كند.[195] نیاز و احتیاج دیگر به شریعت جدید، تحریف و عدم صیانت شرایع پیشین است كه توسط پیامبران بعدی احیا میگردند و تعلیمات صحیح انبیای پیشین را بازگو میكنند.[196]
4ـ جانشینپذیری دین در رفع نیازها:
5ـ اهداف بعثت انبیا:
1ـ پیامبران از نظر هدف دو مقصد مستقل داشتند؛ یكی از این دو مقصد به زندگی اجتماعی و سعادت اخروی بشر مربوط است (توحید نظری و توحید عملی فردی) و دیگری به سعادت دنیوی او (توحید اجتماعی).
2ـ هدف اصلی، توحید اجتماعی است. توحید نظری و توحید عملی فردی، مقدمه لازم توحید اجتماعی است. توحید نظری مربوط به شناخت خداوند است. برای انسان فی حد ذاته هیچ ضرورتی نیست كه خدا را بشناسد یا نشناسد... ولی نظر به این كه كمال انسان در... توحید اجتماعی است و این امر بدون توحید نظری و توحید علمی فردی میسر نیست. خداوند معرفت خود و پرستش خود را فرض كرده است تا توحید اجتماعی محقق گردد.
3ـ هدف اصلی، شناختن خدا و نزدیك شدن و رسیدن به او است. توحید اجتماعی، مقدمه و وسیله وصول به این هدف عالی است؛ زیرا كمال انسان در رفتن به سوی او و نزدیك شدن به او است. ارزشهای اجتماعی و اخلاقی مثل عدل، آزادی، مساوات، جود، عفو، محبت و انسان، شرط وصول به كمالند و ارزش ذاتی ندارند.
4ـ نظریه چهارم این است كه غایت انسان و كمال انسان، بلكه غایت و كمال واقعی هر موجودی در حركت به سوی خدا خلاصه میشود و بس و هدف ثانوی برای انبیا شرك است و هدف نهایی آنها را فلاح دنیوی دانستن نیز ماده پرستی است. ولی بر خلاف نظریه سوم، ارزشهای اجتماعی و اخلاقی با این كه مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل و یگانه انسان یعنی خداشناسی و خداپرستی است، فاقد ارزش ذاتی نیستند. توضیح این كه رابطه مقدمه و ذو المقدمه دو گونه است؛ در یك گونه تنها ارزش مقدمه این است كه به ما را ذی المقدمه میرساند. پس از رسیدن به آن، وجود و عدمش علیالسویه است، مانند سنگی كه مقدمه عبور از نهر است. گونه دیگر این است كه مقدمه در عین این كه وسیله عبور به ذی المقدمه است، ولی پس از وصول به آن، وجودش همچنان ضرورت دارد، مانند معلومات كلاس اول، مقدمه كلاس دوم است؛ ولی بعد از وصول به نتیجه باز به آنها نیاز است. ارزشهای اخلاقی و اجتماعی نسبت به معرفت و پرستش حق از نوع دوم است. چنین نیست كه اگر انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسید، وجود و عدم راستی، درستی، عدل، كرم، احسان، خیرخواهی، جود، عفو علی السویه [باشد].[199]
6ـ آثار و خدمات اعتقادات و باورهای دینی
الف) بهجت و انبساط: اولین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجتزایی و انبساط آفرینی، «خوشبینی» است؛ خوشبینی به جهان و خلقت و هستی. ایمان مذهبی از آن جهت كه تلقی انسان را نسبت به جهان شكل خاص میدهد، به این نحو كه آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تكامل و سعادت معرفی میكند، طبعا دین انسان را نسبت به نظام كلی هستی و قوانین حاكم بر آن خوشبینانه میسازد... آری، ایمان است كه زندگی را در درون جان ما وسعت میبخشد و مانع فشار عوامل روحی میشود. دومین اثر ایمان مذهبی از نظر بهجتزایی و انبساط آفرینی، «روشندلی» است. انسان، همین كه به حكم ایمان مذهبی، جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشن بینی، فضای روح او را روشن میكند و در حكم چراغی میگردد كه درونش روشن شده باشد. برخلاف یك فرد بیایمان كه جهان در نظرش پوچ، تاریك و خالی از درك و بینش و روشنایی است.سومین اثر ایمان مذهبی از نظر تولید بهجت و انبساط، «امیدواری» به نتیجه خوب و تلاش خوب است. از نظر منطق مادی، جهان نسبت به مردمی كه در راه صحیح و یا راه باطل، راه عدالت یا راه ظلم و راه درستی یا راه نادرستی میروند، بیطرف و بیتفاوت است. ولی در منطق فرد با ایمان، جهان نسبت به تلاش این دو دسته بیطرف و بیتفاوت نیست. عكسالعمل جهان در برابر این دو نوع تلاش یكسان نیست؛ بلكه دستگاه آفرینش حامی مردمی است كه در راه حق و حقیقت و درستی و عدالت و خیرخواهی تلاش میكنند «ان تنصروا الله ینصركم؛ اگر خدا را یاری كنید (در راه حق گام بردارید) خداوند شما را یاری میكند» «إِنَّ اللّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ؛ اجر و پاداش نیكوكاران هرگز هدر نمیرود.» چهارمین اثر ایمان مذهبی از نظر گاه بهجت و انبساط، آرامش خاطر است. انسان، فطرتا جویای سعادت خویش است. از تصور وصول به سعادت، غرق در مسرت میگردد و از فكر یك آینده شوم و مقرون به محرومیت، لرزه بر اندامش میافتد، سخت دچار دلهره و اضطراب میگردد. یكی دیگر از آثار ایمان مذهبی از جنبه انبساط بخشی، برخورداری بیشتر از یك سلسله لذتها است كه لذت معنوی نامیده میشود. انسان دو گونه لذت دارد؛ یك نوع لذتهایی كه به یكی از حواس انسان تعلق دارد كه در اثر برقراری نوعی ارتباط میان یك عضو از اعضا با یكی از مواد خارجی حاصل میشود. نوع دیگر، لذتهایی است كه با عمق روح و وجدان آدمی مربوط است و به هیچ عضو خاص مربوط نیست و تحت تأثیر برقراری رابطه با یك ماده بیرونی حاصل نمیشود؛ مانند لذتی كه انسان از احساس خدمت یا از محبوبیت و احترام و یا از موفقیت خود یا فرزند خود یا لذت عبادت و پرستش خدا به دست میآورد.
ب) نقش ایمان در بهبود روابط اجتماعی: انسانها نمیتوانند نیازهای خود را به تنهایی برطرف كنند و به نوعی تقسیم كار نیازمندند و از طرفی انسان، موجود آزاد و مختاری است، لذا محتاج قوانین و حقوقی است كه همه به آن احترام بگذارند؛ آن چیزی كه بیش از هر چیز حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یكدیگر مهربان، اعتماد متقابل را میان افراد برقرار میسازد، تقوا و عفاف را تا عمق وجدان آدمی نفوذ میدهد، به ارزشهای اخلاقی اعتبار میبخشد، شجاعت مقابله با ستم ایجاد میكند و همه افراد را مانند اعضای یك پیكر به هم پیوند میدهد و متحد میكند، ایمان مذهبی است. تجلیات انسانی انسانها كه مانند ستارگان در آسمان تاریخ پرحادثه انسانی میدرخشد، همانهایی است كه از احساسهای مذهبی سرچشمه گرفته است.
ج) كاهش ناراحتیها: زندگی بشر، خواه ناخواه همچنان كه خوشیها، شیرینیها، به دست آوردنها و كامیابیها دارد، رنجها، مصائب، شكستها، از دست دادنها، تلخیها و ناكامیهایی هم دارد. بسیاری از آنها قابل پیشگیری یا برطرف كردن است. هر چند پس از تلاش زیاد، بدیهی است كه بشر موظف است با طبیعت دست و پنجه نرم كند، تلخیها را تبدیل به شیرینی نماید. اما پارهای از حوادث جهان قابل پیشگیری و یا برطرف ساختن نیست؛ مثلاً پیری. انسان خواه ناخواه به سوی پیری گام بر میدارد و چراغ عمرش رو به خاموشی میرود، ناتوانی و ضعف پیری و سایر عوارض آن، چهره زندگی را دُژَم میكند. به علاوه، اندیشه مرگ و نیستی، چشم بستن از هستی، رفتن و جهان را به دیگران واگذاشتن، به نوعی دیگر انسان را رنج میدهد. ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت میآفریند و تلخیها را شیرین میگرداند. انسان با ایمان میداند هر چیزی در جهان حساب معینی دارد و اگر عكسالعملش در برابر تلخیها به نحو مطلوب باشد، فرضا خود این غیرقابل جبران باشد، به نحوی دیگر از طرف خداوند متعال جبران میشود... از نظر چنین فردی دیگر مرگ، نیستی و فنا نیست؛ انتقال از دنیایی فانی و گذرا به دنیایی باقی و پایدار و از جهانی كوچكتر به جهانی بزرگتر است.[200]استاد مطهری، كنترل قوای انسانی را از دیگر كاركردهای دین معرفی میكند. وی در كتاب حكمتها و اندرزها مینویسد: «علمای روانشناس میگویند انسان به علل و عواملی یك نوع آشفتگی و ناهماهنگی در افكار و احساساتش پیدا میكند. روحیهاش به دو جبهه تجزیه میشود. منشأ ناهماهنگی در عمل و رفتار همانا ناهماهنگی و انتظام نداشتن افكار و احساسات است. این آشفتگی در عمل مواد و معلول آشفتگی روح است. باید كاری كرد تا این جنگ داخلی به صلح و صفای واقعی بدل گردد. در این جا بار دیگر احتیاج بشر به دین احساس میشود؛ زیرا رام كردن و مطیع ساختن احساسات اماره بشر از عهده هر قوه و قدرت دیگر خارج است. هر قوه و قدرت دیگر، خواه قدرت زور یا علمی یا چیز دیگر، مقهور هوا و هوس بشر واقع میشود. دین بین انواع افكار و احساسات؛ یعنی بین قوه خیال و قوه عاقله هماهنگی و سازگاری ایجاد میكند».[201] و همچنین مینویسد: دین در هر مقامی لازم و ضروری است؛ هم برای سازگار ساختن محیط اجتماعی با زندگی فرد؛ یعنی ایجاد توافق و انطباق در روحیه فرد با مصالح عالیه و اجتماع توافقی كه میگوییم بایست در روحیه فرد نسبت به مصالح اجتماع باشد، همان است كه از آن به گذشت و اغماض و حتی ایثار و فداكاری و نیكوكاری تعبیر میكنیم. چه چیزی قادر است مانند دین، به انسان حالت قناعت به حق و رضا به قسمت و بهره خود و تسلیم در برابر مقررات اجتماعی و خشنودی نسبت به دیگران بدهد.»[202]استاد در كتاب تكامل اجتماعی انسان، تعادل دو جنبه علوی و سفلی انسان را از كاركردهای دین میداند: دین، ایدئولوژی است كه تكیهاش بر سرشت روحانی انسان، یعنی بر شناساندن انسان است بر آگاهی كردن انسان به این سرشت و پرورش دادن این جنبه وجود انسان و برقرار كردن تعادل میان دو جنبه وجودی انسان علوی و سفلی است عبادتها، رازها، نیازها، خداشناسیها، پرهیز كردن از گناهان، پرهیز كردن از دروغ، از خیانت، از ظلم و ستم، از غیبت، تمام اینها، گذشته از جنبههای اجتماعی، یك جنبه انسانی و تربیتی دارد؛ یعنی برای احیا و زنده كردن همان جنبه انسان است. پس اگر ما بخواهیم واقعا در طریق تكامل انسان قدم برداریم، باید خودمان را مافوق همه این مسائل قرار بدهیم؛ یعنی انسان را موجودی بدانیم كه میتواند پایگاهی عقیدتی مافوق پایگاه طبقاتی و غیرطبقاتی و امثال اینها باشد. مبارزه انسان میتواند صد در صد ماهیت آرمانی و اعتقادی داشته باشد، ماهیت ایمانی داشته باشد. اما این مبارزه از كجا شروع میشود؟ از دوره خودت، اینها تنها در تعلیمات انبیا است. شما در تعلیمات غیر انبیا چنین نمونههای شكوهمندتری نمیبیند.[203]
پي نوشت ها :
166. ارنست کاسیرر، فلسفه روشنگری، ص 263.
167. همان، ص 265.
168. همان، ص 238 الی 239.
169. همان، ص 246 و ص 245.
170. ایان بار بور، علم و دین، ص 93 ـ 94.
171. ویلیام هوردن، راهنمای الهیات پروتستان، ص 40 ـ 41.
172. ر.ک: استون سلیکس فریدریش شلایرماخر، مجموعه پدید آورندگان کلام جدید، ص 61.
173. Te eo ogica exp a atio
174. descriptive exp a atio .
175. خواب گردها، ص .
176. علم و دین، ایان باربور، ص 6.
177. خواب گردها، صص 521 ـ 522.
178. همان، ص 524.
179. علم و دین، صص 34 ـ 35.
180. خواب گردها، ص 523.
181. همان، ص 522.
182.نظام حقوق زن. ص 35
183.عدل الهی، ص 8.
184.استاد مرتضی مطهری، نبوت، انتشارات صدرا، صص 46ـ44.
185. همان، ص 52.
186. ر.ك.: همان، ص 57.
187.همان، ص 16ـ17.
188.همان، ص 55.
189.ر.ك.: همان، صص 20ـ17.
190. همان، صص 43ـ42.
191. همان، ص 33.
192. استاد مرتضی مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، وحی و نبوت، ص 169.
193. استاد مرتضی مطهری، مقالات فلسفی، ج 2، انتشارات صدرا، ص 156.
194. استاد مرتضی مطهری، فلسفه تاریخی، ج 1، انتشارات صدرا، ص 183.
195. تكامل اجتماعی انسان، صص 29ـ27.
196. اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 375.
197. روم / 30.
198. استاد مرتضی مطهری، امدادهای غیبی، خورشید دین هرگز غروب نمیكند، انتشارات صدرا، ص .
199. استاد مرتضی مطهری، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، وحی و نبوت، صص 163ـ161.
200. مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، انسان و ایمان، صص 38ـ33.
201. استاد مرتضی مطهری، حكمتها و اندرزها، صص 38ـ36.
202. همان، ص 23.
203. شهید مرتضی مطهری، تكامل اجتماعی انسان، انتشارات صدرا، ص 59.
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه
3. کلینی،اصول کافی،، موسسه الوفاء ،بيروت، 1405ق.
4. خرمشاهي ،بهاءالدين، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهي، تهران، انتشارات دوستان، 1377ش.
5. راغب اصفهاني، معجم مفردات الفاظ القرآن،بيروت دارالكتاب العربي، بيتا.
6. طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان،قم، اسماعيليان، بيتا.1366ش
7. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء ،بيروت، 1403ق.
8. مطهري، مرتضي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، قم، دارالعلم، 1350ش.
9. مطهری،مرتضی علل گرايش به ماديگري، قم، انتشارات صدرا، بيتا.1378ش.
10. مطهری،مرتضی ، مجموعه آثار، انتشارات صدرا،قم، 1368.
11. مطهری،مرتضی، انسان و سرنوشت، انتشارات صدرا،قم، بيتا.1378ش.
12. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، قم،1373ش.
13. :دو ماهنامه رواق اندیشه، شماره 33، خسروپناه، عبدالحسین؛
14. شهیدمطهری،مرتضی، فطرت، ،انتشارات صدرا،1378ش.
15. درقلمرووجدان،زرین کوب عبدالحسین،انتشارات علمی،1362ش
17. شهیدمطهری،مرتضی، آشنایی باعلوم اسلامی،فلسفه وکلام ،صدرا1378ش.
18. امام خمینی ،چهل حدیث،موسسه نشرآثار،چاپ هفتم،1375ش.
19. جوادی آملی، انتظاربشرازدین،اسراء،چاپ چهار1386ش.
20. مرتضى مطهرى، امدادهاى غيبى در زندگى بشر،صدرا،چاپ یازدهم،1378ش.
21. عبدالحسین خسروپناه، انتظارات بشرازدین،پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی چاپ1386
/ع