دوستي و دوستان در شعر شاعران

از دوستان رسد، همه آفت به دوستان چشم گهر، سفيد ز آب گهر بود «کليم کاشاني» مي توان يک دم، هزاران دوست با خود خصم کرد از پي قطع محبت ، حاجت شمشير نيست «مخلص کاشاني» جز ياد دوست، بر دل نازک بود گران زينهار سنگ را، به ترازوي زر مکش
يکشنبه، 17 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوستي و دوستان در شعر شاعران

دوستي و دوستان در شعر شاعران
دوستي و دوستان در شعر شاعران


 





 
از دوستان رسد، همه آفت به دوستان
چشم گهر، سفيد ز آب گهر بود
«کليم کاشاني»
مي توان يک دم، هزاران دوست با خود خصم کرد
از پي قطع محبت ، حاجت شمشير نيست
«مخلص کاشاني»
جز ياد دوست، بر دل نازک بود گران
زينهار سنگ را، به ترازوي زر مکش
«مخلص کاشاني»
روح را، آميزش دون همتان تن مي کند
امتزاج آب و خاک ، اين نکته روشن مي کند
«مخلص کاشاني»
به دوست نامه نوشتن ، شعار بيگانه است
به شمع، نامه ي پروانه، بال پروانه است
«صائب تبريزي»
از هر که دل گشوده نگردد ، کناره گير
چون غنچه دل به روي نسيم سحر گشا
«صائب تبريزي»
از مردمان سرد نفس، تيره مي شوي
آيينه پيش مردم صاحب نظر گشا
«صائب تبريزي»
صاف دل ، با هر چه آميز، کدورت مي کشد
تيره باشد آب، اگر چه مختلط با شکر است
«بيدل دهلوي»
جز کاهش جان نيست زهم صحبت سرکش
گريان بود آن موم، که با شعله نديم است
«بيدل دهلوي»
منبع:نشريه ي پيام زن، شماره 216.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط