اشعاری در فراق شهید آیت الله مدنی(ره)

آيت الله مدني هم از ما گوهري بود نظيرش ناياب پير هفتاد و علي رغم مشيب شير كوشائي و سرمشق شباب چون درخشنده شهابي ليكن چه شهابي كه گلاويز سهاب او درخشنده تر از كوكب صبح در شبي تيره تر از شر غراب طاوسي بود بهشتي، ليكن حمله‌اش حمله شاهين و عقاب شفقي برق زد و غائب شد
دوشنبه، 2 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشعاری در فراق شهید آیت الله مدنی(ره)

اشعاری در فراق شهید آیت الله مدنی(ره)
اشعاری در فراق شهید آیت الله مدنی(ره)


 





 
آيت الله مدني هم از ما
گوهري بود نظيرش ناياب
پير هفتاد و علي رغم مشيب
شير كوشائي و سرمشق شباب
چون درخشنده شهابي ليكن
چه شهابي كه گلاويز سهاب
او درخشنده تر از كوكب صبح
در شبي تيره تر از شر غراب
طاوسي بود بهشتي، ليكن
حمله‌اش حمله شاهين و عقاب
شفقي برق زد و غائب شد
به شتابي كه درخشنده شهاب
سر به محراب عبادت پر زد
طائر عرش به خون كرده خضاب
لج مولا علي اش نقش نگين
«اسدالله شهيد محراب»
خلوتي با ملك العرشم بود
جستم احوال شهيدان در خواب
خود صداي مدني بود كه گفت
شهريارا«و لهم حسن مآب»

اشعاری در فراق شهید آیت الله مدنی(ره)

«شهريار»
*******
بازهم چهره‌اي گل افشان شد
و دل عالمي پريشان شد
مردي از نسل لاله لب وا كرد
هستي خويش را هويدا كرد
ناگهان اين ندا ز غيب رسيد
رفت مردي به عالم خورشيد
مردي از جنس نور پر زد و رفت
مثل فيض حضور پر زد و رفت
دل ايمان و سينه محراب
از ستم هاي ديو گشت كباب
جاي امن خدا چنان لرزيد
كه نديده، ديده خورشيد
«مدني» يار با وفاي امام
فخر ايران و حامي اسلام
آن سرافراز عالم والا
گشت پرپر چو گل به راه خدا
او كه بر سادگي شرافت داد
كوه را درس استقامت داد
او كه چون ماه آسماني بود
راستي آب زندگاني بود
سينه اش خانه محبت بود
لاله‌اي گرم و با طراوت بود
عشق را درس عاشقي آموخت
در ره دين چون انبيا مي‌سوخت
وسعتش، وسعت خدا آباد
«مدني» علم بود و جهاد
در كلامش ره خدا جاري
راه هموار دشت بيداري
برگ گل ها نمازگاهش بود
و خدا در پي نگاهش بود
سخنش عطر پاك ايمان داشت
عطر سجاده، عطر قرآن داشت
و دلش جايگاه رحمان بود
سبز چون آيه هاي قرآن بود
او كه گل هاي شوق در دل كاشت
در نگاهش طلوع سبزي داشت
جوي ايمان و بوي آزادي
«مدني» از نژاد نيكان بود
اسوه و الگوي مسلمان بود
«مدني»يك جهان صداقت داشت
و دلي گرم و با محبت داشت
«مدني» عهد با خدايش بست
و در اين راه لحظه‌اي ننشست
كه ز اسلام و حق و دينداري
تا كه جان هست مي‌كند ياري
و عجب تر ز اشتياق ولا
او به حال نماز رفت سوي خدا
هر كه جوياي شهرت و نام است
«مدني» افتخار اسلام است
عطر اخلاص و سوره توحيد
از «نسيم» مزار او روئيد
«عباس علي اخوان ارمكي» (نسيم)
*******
در سينه‌ام دوباره غمي جان گرفته است
امشب دلم به ياد شهيدان گرفته است
تا لحظه هاي پيش دلم گور سرد بود
اينك به يمن ياد شما جان گرفته است
در آسمان سينه من ابر بغض خفت
صحراي دل بهانه باران گرفته است
از هر چه بوي عشق تهي بود خانه‌ام
اينك صفاي لاله و ريحان گرفته است
ديشب دو چشم پنجره در خواب مي‌خزيد
امشب سكوت پنجره پايان گرفته است
امشب فضاي خانه دل سبز و ديدني است
در فصل سرد، رنگ بهاران گرفته است
«سلمان هراتي»
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 57



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط