چگونه حساسيتهاي بيدليلمان را کم کنيم؟
شايد شما هم جزو اين دسته افراد هستيد که در نزديکي تعطيلات و يا يکي از مراسم خاص، وضع و حالتان ديدني است! چون استرس برنامهريزي از يک طرف و بعد از ميهماني و مراسم مربوطه، کاوش و موشکافي صحبتهاي دوست و فاميل از طرف ديگر که عمده آنها را با منظور فرض کردهايد و در مرحله بعد حسابي از خودتان بازپرسي ميکنيد که چه چيزهايي را بايد و يا نبايد ميگفتيد و چند ماه بر سر اين موضوعات، عصبي و کلافه ميشويد.
معمولا اين طور آدمها در طول روز بارها در يک چرخه معيوب گرفتار ميشوند: اول احساساتشان جريحهدار ميشود. مثلا فکر ميکنند: «چرا دو هفته است خواهرم با من تماس نگرفته است؟» دوم تمامي دلايل را که آنها را ناراحت کرده تصور ميکنند: «حتما من چيزي گفتهام که او را ناراحت کرده، شايد سالگرد ازدواجش را فراموش کردهام و او ناراحت است.» در مرحله سوم خودشان با همين تصوراتي که هنوز اثبات نشده در مورد طرف مقابل جبهه گرفته و عصباني ميشوند: «او هم هميشه سالگرد ازدواج مرا فراموش ميکند. چرا من بايد ناراحت شوم؟» بعد از ساعتها تفکرات چرخشي درنهايت متوجه ميشويد هيچ اتفاقي نيفتاده و همه اين فکر و خيالها اشتباه بوده است. خواهرتان بيمار است و آنقدر درگير کارهاي درماني است که فرصت نکرده با شما تماس بگيرد!
واقعا بعضي از اين افراد کاملا مهربان و منطقي هستند اما به طور ناخودآگاه بارها و بارها در اين چرخه گرفتار ميشوند.
مقصر اصلي کيست؟
شايد باور نکنيد اگر بگوييم وراثت هم ميتواند در اين بين مقصر باشد. دانشمندان گزارش کردهاند حساسيت زياده از حد در بعضي خانوادهها بين فرزندان و اجداد آنها حالت موروثي دارد.
تقريبا 15 تا 20 درصد جمعيت دنيا، نازکدل و فوقالعاده حساس هستند البته اين آدمها نسبت به احساسات سايرين هم بسيار حساساند و با عواطف آنها هماهنگي دارند يعني براي غصههاي آنها، دلتنگ ميشوند و اگر آنها دچار مشکلي شوند از کمک دريغ نميکنند.
ولي آدمهاي بسيار حساس با مشکلي بزرگ روبهرو هستند: وقتي در مورد گفتههاي ديگران بيش از حد دقت و کاوش کنيم ديگر به اظهارات درست آنها هم واکنش بيش از حد نشان خواهيم داد. به اين ترتيب مشکلات را پيچيدهتر کرده و تجزيه و تحليل بيپايان ذهنمان را دربرميگيرد. همين نشخوارهاي فکري باعث افسردگي ميشود. اين خصوصيت به نحوه خودشناسي و تعريف شخصيت خود افراد بستگي دارد. به عنوان مثال اگر اعتماد به نفس فردي فقط به شغل او بستگي داشته باشد... وقتي همکارانش در مورد او مزاح کنند به شدت آسيب ميبيند در حالي که اگر مادرشوهرش از کثيف بودن شيشهها حرفي بزند اصلا برايش ناراحتکننده نيست. تحقيقات نشان ميدهد حساسيت به اظهارات منفي ديگران آنقدر در افراد حساس تاثيرگذار است که جراحت عاطفي وارده به آنها همان قسمت از مغز را تحريک ميکند که درد جسمي در آن قسمت مغز ثبت ميشود.
پروفسور کاگان که چند دهه است در دانشگاه هاروارد در اين مورد تحقيق ميکند، معتقد است به تدريج با صنعتي شدن جوامع حساسيت بشر کمتر ميشود چون آدمها بيهويتتر شده و به دليل گستاخ بودن و رقابتي بودن جامعه، حساسيتزدايي ميشوند، همانطور که ما نسبت به اطرافمان در قرن 18، گستاختر شدهايم!
در اين بين نبايد از نقش جنسيت غافل شد. زنان بسيار بيشتر از مردان در مورد احساسات مردم فکر ميکنند. به همين دليل مردان خونسرد و بيتفاوتترند و زنان گرمتر، قابل قبولتر و بيشتر از مردان روي روابطشان سرمايهگذاري ميکنند.
در جستجوي آرامش
اتفاقا بايد اين مژده را داد که حساسيت به اظهارات و عقايد ديگران قابل کنترلترين حساسيتها است. اين بار که احساساتتان جريحهدار شد از اين راهکارها استفاده کنيد تا مغز و ذهنتان ترميم شود:
1 نزديکترين راه خروجي را پيدا کنيد:
وقتي حرفي شما را ناراحت کرد چند بار نفس عميق بکشيد سپس راهي پيدا کنيد که به مکالمه پايان دهيد. اين راهکار بسيار موثر است چون دو اصل عمده کنترل عصبانيت را شامل ميشود. تمرکز روي تنفس حواس شما را از عامل اوليه عصبانيت که شما را آزار داده پرت ميکند و ترک محل به شما فرصتي ميدهد تا پاسخي مناسب را پيدا کنيد. اکثر ما وقتي عصباني بوده و ضربان قلبمان به بالاي 100 ميرسد از بدترين و ضعيفترين عبارات استفاده ميکنيم.
2 دقت کنيد چه کسي دارد صحبت ميکند:
فرض کنيد دوستتان شما را بيدقت ميداند چون اجازه دادهايد دختر 20 سالهتان با دوستانش به باغ برود. قبل از اينکه از اين حرف ناراحت شويد منبع صحبت را در نظر بگيريد. اين فرد در مورد تربيت فرزند چه ميداند؟ چهقدر شما و دخترتان را ميشناسد؟ آيا از آن دسته والدين مستبد و ديکتاتور است؟ با اين تحليل شما به نتيجه ميرسيد: يا او واقعا شناخت و اطلاعات کافي دارد و کار شما اشتباه است يا اينکه اصلا در باغ نيست و نظر او صحبت ندارد. پس ارزش فکر کردن يا ناراحت شدن ندارد.
3 يک بار شنيدن کافي است، با دوستان مطرح نکنيد:
تحقيقات دانشگاه ميسوري نشان ميدهد کودکان و نوجواناني که احساسات زخمخورده خود را با دوستان در ميان ميگذارند اگر چه از حمايت دوستان بهره ميبرند اما سطح اضطراب و افسردگي در آنها بيشتر است چون با مطرح کردن مکرر اين موضوعات و تمرکز بيش از حد روي مشکلات، آنها بزرگتر و حل آنها مشکلتر به نظر ميرسد. بهترين راه پرت کردن حواس است: مطالعه، پيادهروي و گوش کردن به موسيقي. بهتر است سندرم «همه چيز در مورد من است» را هم فراموش کنيد. تمام حرفها و اتفاقات به شما برنميگردد و مقصر شما نيستيد.
4 مديتيشن مجاز است اما نشخوار فکري ممنوع:
محققان معتقدند مديتيشن و اعمال آرامبخش باعث تسکين استرس، اضطراب و افسردگي شده و به ويژه به افرادي که دايم تفکرات خود را نشخوار فکري ميکنند کمک ميکند تفکرات آزاردهنده را متوقف کنند.
5 خودتان را تحسين کنيد:
فهرستي از خصوصيات مثبت و قدرتمند خود تهيه کنيد. هر چه در مورد آنها بيشتر بدانيد کمتر تحت تاثير انتقاد، ناراحت ميشويد. اغلب افراد حساس يک اشتباه عمده دارند. نوک پيکان انتقاد را به سمت کل شخصيت خود نشانه ميگيرند، در حالي که شايد انتقاد مورد نظر فقط مربوط به يکي از جنبههاي منفي آنها باشد. اگر نکات مثبت و قدرت خود را بشناسيد از انتقاد، استفاده سازندهاي خواهيد کرد.
6 عاقلانه صحبت کنيد:
وقتي فردي صحبتي ناروا و غيرمنطقي را نسبت به شما مطرح کرد در پاسخ به او از اين سلاح استفاده کنيد: با چهرهاي آرام و بشاش در پاسخ به اظهارات بيمعناي او بگوييد: ببخشيد؟ چه فرموديد؟! در اين صورت او ناچار است براي طرح دوباره موضوع کمي فکر کند و آن را اصلاح کند و به عبارتي موضوع به خود او برگردد. ضمنا اگر دوست دارد ناراحتي شما را ببيند در اين آرزو ناکام ميماند. به اين ترتيب جلوي سوءتعبيرها گرفته شده و موضوع شفافسازي ميشود. اگر او باز هم گستاخانه همان موضوع را تکرار کرد بگوييد: شما مرا ناراحت کردهايد و به اين ترتيب باز هم سعي ميکنيد او را متوجه اشتباهش کرده و وادار به عذرخواهي کنيد.
منبع:www.salamat.com
/ج