خلق و استمرار بهشت و دوزخ در كلام اسلامى (1)
اشاره [1]:
جهميه، قدريه و اكثر معتزله به جز ابوعلى جبرايى و ابوالحسين بصرى بر اين اعتقادند كه بهشت و دوزخ در آيينه يعنى در روز داورى خلق خواهند شد. دليل اصلى آنان مبتنى بر هدفمند دانستن افعال خداوند است بدين گونه كه چون كاركرد بهشت و دوزخ به عنوان پاداش، ممكن نيست كه قبل از روز رستاخيز اتفاق بيفتند پس بهشت و دوزخ هنوز آفريده نشده اند.
در رسايل كلامى به بحث استمرار بهشت و دوزخ بيش از آفرينش آنها پرداخته شده است. برخى از متكلمان مدعى ابدى بودن بهشت و فناى دوزخند. ابن قيم فهرستى مشتمل بر هفت عقيده را در باب استمرار دوزخ در كتابش حادى (ص311ـ318) آورده است. همانند بحث خلق بهشت و دوزخ، قرآن در ميان استدلالات داراى جايگاه مهمى است. اهل سنت قايل به وجود ابدى آن دو هستند و سند حرفشان سوره هاى نساء، فصلت و واقعه و نيز احاديث است. هر چند ابن تيميه و شاگردش ابن قيم معتقدند كه سرانجام دوزخ نابود خواهد شد و دليل نقلى آنان هم آيات 21ـ23 سوره نبأ است. ابن قيم در تأييد فناى دوزخ براهينى بر گرفته از ذات خدا و انسان را نيز ارائه مى دهد.
در پايان، بنا به گفته مؤلف اين مقاله كوشيده است تا برهان هاى اساسى مورد بحث در اين موضوع را فراهم آورد و اميدوار است كه تحقيقات آينده بر اين بحث هاى كلامى پرتو بيشترى افكنند.
مقدمه
آفرينش بهشت و دوزخ
آفرينش گذشته
از آنجا كه اين سؤال كه آيا جنت همان بهشت است يا خير، به بحثمان ارتباط دارد، مى خواهم با چندين مثال ديدگاه هاى مختلف را توضيح دهم. قرآن مى گويد كه خداوند به آدم و همسرش فرمود تا در جنت جاى گزينند. بعد از آن كه آن دو نافرمانى خدا كردند، خداوند به آنان امر كرد كه مجازاتشان اين است كه از جنت نزول كنند و اين به اين معناست كه آنان از آسمان به زمين هبوط كردند. وجود جنت در آسمان ثابت مى كند كه آن يك باغ عادى و معمولى نيست. از اين رو، بايد همان بهشت باشد. گذشته از آن، اين حقيقت كه واژه الجنة (لفظاً به معنى باغ) در بحث آدم و حوا با يك حرف تعريف نوشته شده است نشان مى دهد كه آن، بهشتى است كه در قرآن با عنوان الجنة آمده است. ابن قيّم حديثى را نقل مى كند مبنى بر اين كه موسى(علیه السّلام) آدم را به سبب ارتكاب گناه در جنت سرزنش كرده و گفته است: «تو ما و خود را از جنت خارج ساختى». اين حقيقت كه موسى(علیه السّلام) خود و ديگران را ذكر كرده اثبات مى كند كه جنت مورد بحث همان بهشت است.[9]
همچنين ابن قيّم استدلالاتى در رد يكى بودن جنت با بهشت ارائه مى دهد كه اسّ و اساس آن عبارت است از تفاوت هايى كه خداوند در توصيف از بهشت و جنت به دست داده است. خداوند بهشت را «جَنّةُ الخُلد» توصيف مى كند، ولى آدم به صورت جاودان در جنت باقى نماند.[12]
در كنار براهين مذكور، براهينى در تأييد يكى بودن بهشت و جنت اقامه شده است. ابن قيّم، خاطرنشان مى سازد، اين كه بهشت سراى ابدى است احتمال اقامت موقتى را رد نمى كند. وى در تأييد اين ديدگاه حديثى را نقل مى كند كه مطابق آن پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در شب معراج وارد بهشت شد; طبعاً اين دخول، اقامت ابدى در بهشتى كه در رستاخيز اتفاق خواهد افتاد، نيست. ميان بهشت قبل از رستاخيز و بهشت بعد از رستاخيز تفاوت هايى هست; در بهشت بعد از رستاخيز وضع تكليف، عصيان و نافرمانى، بيم و حُزن وجود ندارد. به عبارت ديگر، هنگامى كه مؤمنان وارد بهشت مى شوند، برخى از خصوصيات آن دگرگون مى شود.[13]
از احاديث نيز بر مى آيد كه بهشت و دوزخ در گذشته خلق شده اند. بر طبق برخى از اين احاديث حضرت محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) دوزخيان و بهشتيان را ديده است و به مردگان جايگاهايشان را در بهشت يا دوزخ نشان مى داده است. ثانياً چنانكه گفتيم پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) در صعودش به آسمان بهشت و دوزخ را ديده و شهادت داده كه به بهشت وارد شده است.[16] شايد چنين احاديثى كه نشان مى دهد بهشت و دوزخ حتى قبل از رستاخيز دائر بوده اند، ناظر به اين دعوى معتزله بودند كه چون وجود فعلى بهشت و دوزخ هيچ فايده اى ندارد، آنها در روز حشر به وجود خواهند آمد.
علاوه بر آيات قرآن و احاديث كه از آفرينش گذشته بهشت و دوزخ سخن مى رانند، من به برهانى عقلانى دست يافته ام كه مبتنى بر «تخويف» (اسراء / 60) و «ترغيب» (انبياء / 90) قرآنى است.[22]
آفرينش آينده
ايجى در حمايت از آفرينش آينده بهشت و دوزخ برهانى عقلانى استفاده مى كند كه عبّاد بن سليمان معتزلى (متوفى 250ق / 864م) از آن ارائه كرد.[30]
طبق گفته ايجى، ابوهاشم جبايى (متوفى 321ق/933م) نيز از تناقض ظاهرى ميان دو آيه قرآن نتيجه مى گيرد كه بهشت و دوزخ هنوز آفريده نشده است. قرآن در سوره رعد آيه 35 مى فرمايد: «بهشتى كه به متّقيان وعده داده شده چنان است كه نهرها زير درختانش جارى است و مأكولاتش هميشگى (اكلها دائم) و سايه آن برقرار است. اين بهشت سرانجام اهل تقوى و آتش دوزخ فرجام كافران است». جمله «اكلها دائم (مأكولاتش هميشگى است)» با اين بيان قرآن در سوره قصص آيه 98 كه مى فرمايد: «كل شىء هالك الاّ وجهه (جز ذات او همه چيز نابود شونده است)» تناقض دارد، زيرا اگر بهشتوجود مى داشت نعمتهايش همچون تمام چيزها از بين مى رفت. همچنين معتقدان به آفرينش آينده بهشت و دوزخ مى گويند كه اگر بهشت هم اكنون موجود است ضرورتاً در روز رستاخيز با تمام ساكنانش به دليل آيات «كل شىء هالك الاّ وجهه» (قصص/ 88) و «كل نفس ذائقة الموت» (آل عمران / 185) نابود خواهد شد.[33]
همچنين ابوهاشم بر اساس آيه 133 آل عمران: «و بهشتى كه پهنايش به قدر آسمان ها و زمين است» احتجاج مى كند كه چنين جنت عظيمى تنها بعد از فناى آسمان ها و زمين قابل تصوّر است چراكه اجرام نمى توانند در يكديگر نفوذ و رسوخ كنند. اصلى كه مبناى اين برهان قرار دارد محال بودن وجود دو جهان يعنى جهان كنونى و جنت است. به اين ترتيب، جنتى با آن مقياس و ميزان تنها اگر با عالم كنونى آميخته شود قابل تصور خواهد بود كه آن هم غيرممكن است.[34]
استمرار و فناى بهشت و دوزخ
1. هر كه وارد دوزخ شود تا ابد بيرون نخواهد آمد. اين ديدگاه معتزله و خوارج است.
2. اهل دوزخ در آنجا عقوبت مى شوند و عاقبت، سرشتشان آتشين خواهد شد و از آن لذت خواهند برد. اين نظر عرفانى ابن عربى (متوفى 638ق 1240م) است.
3. مطابق عقيده يهوديان عصر پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، اهل دوزخ روزهايى چند عذاب مى بينند و سپس بخشوده مى شوند و مردمانى ديگر جاى آنان را خواهند گرفت. حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نظر آنان را رد كرد (نك به بقره آيات 80ـ81).
4. بعد از آن كه اهل دوزخ از آن بيرون آورده مى شوند، دوزخ تهى باقى خواهد ماند (طرفداران اين ديدگاه ذكر نشده اند).
5. ديدگاه جهم اين است كه بهشت و دوزخ نابود خواهند شد.
6. نظر ابوالهذيل آن است كه حركات دوزخيان پايان مى پذيرد.
7. مطابق برخى احاديث خداوند هر كه را كه بخواهد از دوزخ بيرون مى آورد و مى گذارد دوزخ چند صباحى به موجوديّت خود ادامه دهد و سپس نابودش مى سازد.
8. عقيده ديگر از آنِ ابن ابى العزّ است مبنى بر اين كه خدا هر كه را بخواهد از دوزخ بيرون مى آورد، چنان كه در احاديث هم آمده، اما آنانى را كه ايمان نياوردند تا ابد در آن جا باقى مى گذارد. در ادامه، بحثى از برخى از اين عقايد و عقايد ديگر به ميان مى آيد.
وجود ابدى
قرآن در سوره هود آيه 108 آيات مذكور را تعديل مى كند: «و اما كسانى كه نيك بخت شده اند، تا آسمان ها و زمين برجاست (ما دامت السموات و الارض) در بهشت جاودانند; مگر آنچه پروردگارت بخواهد (الاّ ماشاء ربّك) كه اين بخششى است كه بريدنى نيست». همين واژه هاى «ما دام، ماشاء ربك» درباره تيره بختانى كه عقابشان دوزخ است نيز گفته مى شود (همين سوره آيات 106ـ7). طبق معناى ساده آيه، بقاى در بهشت مادامى كه آسمان ها و زمين به وجود خود ادامه مى دهند، تداوم مى يابد، از اين رو، اين اقامت سكونت ابدى نيست. هر چند طبرى (متوفى 310ق / 922م)، مفسّر و محدث، با تفسير عبارت «مادام» به معناى اقامت ابدى از نظر اهل سنت مبنى بر ابديت بهشت و دوزخ جانبدارى مى كند، زيرا زمانى كه اعراب مى خواهند بيان كنند كه چيزى تا ابد وجود دارد مى گويند: «اين چيز. هميشه وجود دارد درست مثل وجود آسمان ها و زمين (دائم دوام السموات و الارض) به اين معنى كه آن چيز هميشه وجود دارد (دائم ابداً)».[43]
ادامه دارد ...
پی نوشت :
[1]. پيش نويس اين گفتار در همايش بين المللى قرون وسطا (Internatnal Medieval Gongres) كه در ژولاى 2000 در ليدز برگزار شد، قرائت گرديد.
[2]. ابوالقاسم هبة اللّه بن الحسن اللالكائى، شرح اصول اعتقاد اهل السنة و الجماعة من الكتاب والسنة و إجماع الصحابه و التابعين من بعضهم، به تصحيح احمد سعد حمدان، مكه 1402ق. / 1981م ص176. ترجمه ب. آبراهاموف:
,vomaharbA .B"msilanoitaR dna msilanoitidarT ,ygoloeht cimalsI".45 .p ,8991 ,grubnidE ,
نيز رك: وصيّة ابى حنيفه (اعتقادنامه منسوب به ابوحنيفه ]متوفى 150ق / 767م[، اما نويسندگان حنفى بعدى آن را تأليف كرده اند)، در الرسائل السبعه فى العقائد، حيدرآباد، 1948، ص92. ترجمه ا. ج. ونسنيك:
A. J. Wensinck, "the Muslim Creed, Its Genesis and Historical Development", London, 1965 (rep. of the Combridge ed. 1932), p. 129.
آجرّى، الشريعه، تصحيح محمد حامد الفقى، بيروت، 1983م.، ص387. ابن ابى العزّ، شرح العقيده الطحاويه، تصحيح عبداللّه عبدالمحسن التركى و شعيب الأرنئوط، بيروت، 1991م.، ج2، ص614. ابن قيّم الجوزيه، حاوى الأفراح الى بلاد الأمزاح، تصحيح طه عبدالرئوف سعد، دار احياء الكتب العربيه، قاهره، بى تا، ص24. اين ديدگاه ماتريديه نيز بود. به زودى، كتاب اصول الدين، تصحيح ح. پ. لينس H. P. Linss، قاهره، 1963، ص165 به بعد.
[3]. ترجمه آيات قرآن جز در مواردى كه اشاره خواهم كرد از اثر ذيل برگرفته شده اند:
A. S. Arberry, The Koran Interpreted, Oxford, 1983.
ترجمه فارسى در ترجمه آيات از ترجمه عزت اللّه فولادوند استفاده نموده است. مترجم
[4]. حسين بن اسكندر حنفى، كتاب الجوهرة المنيفه فى شرح وصية الامام الاعظم ابى حنيفه، در الرسائل السبعه، ص92. جوينى، كتاب الارشاد الى قواطع الادله فى اصول الاعتقاد، تصحيح اسعد تميم، بيروت، 1985، ص319. و نيز رك: اثر ذيل:
J. Van Ess, "Das Begrenzte Paradies", Mإlanges D' Islamologie, Volume dإdiإ ب La mإmoire de Armand Abelpar ses Collةgues, ses إlإves et ses amis, ed. Pierre Salman, Leiden 1974, P. 109, argument a1.
[5]. به زودى، كتاب اصول الدين، ص166. ابن حزم، الفصل فى الملل و الأهواء و النحل، بيروت، 1983، ج3، بخش4، ص83.
[6]. قرآن نامى از حوا نمى برد فقط مى گويد همسر آدم (براى نمونه نك به بقره / 35).
[7]. ايجى، المواقف فى علم الكلام، مكتبة المبتنى، قاهره، بى تا، ص375. المواقف با شرح جرجانى، قاهره، 1957، ج8، ص301.
[8]. ابن قيّم، حادى، ص33ـ35.
[9]. همان، ص36ـ40. همو، مفتاح دارالسعاده و منشور ولاية العلم و الإراده، تصحيح عصام فارس الحرستانى، بيروت، 1994، ص61.
[10]. اين برهان قبلا در كتاب ابن هشام (متوفى 218 / 834) با عنوان التيجان آمده بوده است. رك: برهان C در:
,ssE naV"esidaraP".801 .p ,
[11]. همان، ص108 به بعد، برهان (d).
[12]. ابن قيّم، حادى، ص41ـ46. بغدادى، اصول الدين، بيروت، 1981 (تجديد طبع از استانبول، 1928)، ص238، سطر 3 به بعد.
[13]. همان، ص50ـ52.
[14]. ابوالقاسم اسماعيل ابن حمد التيمى، الحجّه فى بيان المحجّه و شرح عقيدة اهل السنّه، تصحيح محمد ابن ربيع، رياض، 1990، ج1، ص473ـ475. ابن حزم، الفصل، ج3، بخش 4، ص82. آجرّى، الشريعه، ص388ـ397. ابن ابى العزّ، شرح، ج2، ص615ـ619. ابن قيّم، حادى، ص82.
[15]. ابن قيّم، حادى، ص30.
[16]. همو، مفتاح، ص42.
[17]. در اينجا فعل «رَغَّبَ» ذكر نشده اما مصدر آن، «رَغَبَاً» آمده است.
[18]. درباره اين واژه رك: كتاب نگارنده اين سطور:
aQ-lA¦arbI .B mis¦ih¦atiK ,ecnetsixE s'doG fo foorP eht nom¦ilad-la b¦ibak-la l¦r ,0991 nedieL , .74 .n_,781 .p
[19]. ابوليث سمرقندى، شرح الفقه الأبسط لابى حنيفه، تصحيح و شرح در كتاب ذيل:
H. Daiber, "The Islamic Concept of Belife in the 4th/10th Century, Abu¦-Laith as-samarqandi¦'s Commentary on Abu¦ Hani¦fa (died 150/767) al-fikh al-absat¤, Tokyo 1995., p. 186.
,rebiaD .H .[20]abbA 'nbi ramma`uM sed metsyS ehcsihposolilP-hcsigoloehT saD¦imluS-sa d¦ 038 .tseg( ).rhc .n.ff 232 .pp ,5791 tyrieB ,
[21]. به عقيده معتزله معدوم ممكن، مشىء (حقيقت، ذات، عين) است. رك:
J. Van Ess, Die Erkenntnislehre des `Adudaddi¦n al-Ic§i¦, Wiessbaden 1966, p. 192 ff. Daiber, ibid., pp. 195, 197, n. 5.
[22]. سمرقندى، شرح الفقه، ص136، 193، 246.
[23]. همان، ص185. ايجى، المواقف، ص374 به بعد، ل. گارده (L. Gardet) در مقاله اش با عنوان «جنّت» ("Djanna") در دائرة المعارف اسلام، چاپ لندن، 1960، ج2، ص449 به اشتباه بيان مى كند كه تمام معتزليان وجود فعلى بهشت و دوزخ را رد مى كنند. در ميان معتزله متقدم، ابوالهذيل علاّف (متوفى 235ق / 850م) و بشر بن معتمر (متوفى 210ق / 825م) از رأى خلق ماضى بهشت و دوزخ حمايت كردند. مقدسى، البدأ و التاريخ، تصحيح كلمان هوار (Cl. Huart)، بغداد، 1962 (تجديد چاپ از پاريس، 1899)، ج1، ص188. همچنين:
Van Ess, "Paradise", p. 115.
[24]. مقدسى، البدأ و التاريخ، ص189، سطوره 1ـ2. سيف الدين آمدى (متكلم اشعرى متوفى 631ق / 1233م)، غاية المرام فى علم الكلام، تصحيح حسن محمود عبداللطيف، قاهره، 1971، ص302.
[25]. همان، ص305.
[26]. براى نظر معتزله در باب «لطف» رجوع كنيد به مقاله ذيل از نگارنده اين سطور:
( ecnatsissA eniviD fo yroehT s'r¦abbaJ-la dbA"tuL¤malsI dna cibarA ni seidutS melasureJ ,")f 61 .85-14 .pp ,)3991(
[27]. جوينى، كتاب الارشاد، ص319.
[28]. براى ديدگاه خاص وى در باب تنزّه الهى نك به مقاله زير از نويسنده اين سطور:
"Abba¦d ibn Sulayma¦n on God's Transcendence, Some Note", Der Islam 71, 1 (1994), pp. 109-120.
[29]. اين توضيح را جرجانى در شرح خود بر المواقف ايجى (ص302) ارائه كرده است.
[30]. عبّاد رد و انكار ارسطو در باب وجود خدا را مى پذيرد. طبيعيات، 216 ب، 2ـ20.
[31]. ابن قيّم، حادى، ص53. فخر الدين رازى، مفاتيح الغيب، دار احياء التراث العربى، بيروت، بى تا، بخش 25، ص24، سطور 4 به بعد، ص3، سطور 18 به بعد. نيز رك:
Van Ess, "Paradise", p. 108, p. 115, n. 51.
[32]. ايجى، المواقف، ص375.
[33]. ابن قيّم، حادى، ص56 نيز رك:
Van Ess, "Paradise", p. 110.
[34]. ايجى، المواقف، ص375 به بعد.
[35]. بزدوى، اصول الدين، ص166. بغدادى، اصول الدين، ص238. اشعرى، مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، تصحيح هـ. ريتر (H. Ritter) و يسبادن، 1963، ص149. ابن حزم، الفصل، ج4، ص85 به بعد.
[36]. عبارت «خالدين فيها ابداً» مثلا در اين آيات: نساء / 155، مائده / 119، توبه / 100، كهف / 108، تغابن / 9 تكرار شده است.
[37]. آجرّى، الشريعه، ص398ـ401.
[38]. جامع البيان فى تفسير القرآن، بيروت 1987 (تجديد چاپ از تصحيح بولاق قاهره 1337)، ج7، بخش 12، ص70.
[39]. همان، ص71.
[40]. ابن ابى العزّ، شرح، ج2، ص626. ابن قيّم، حادى، ص313.
[41]. «خبر متواتر حديثى است كه افراد بسيارى كه تعداد و راستى شان هرگونه احتمال توافق آنان را بر كذب محال مى سازد، به كرّات نقل كرده اند، به عنوان مثال ادعاى حضرت محمد (ص) به نبوت». ر.ك:
Abrahamov, "Necessary Knowledge in Islamic Theology", British Journal of Middle Eastem Studies 20 (1993), p. 22, n. 15.
[42]. طبرى، جامع البيان، ج7، بخش 12، ص71. نيز رك: ابن ابى العزّ، شرح، ج2، ص629.
[43]. محمد بن اسماعيل الأمير صنعانى (امام زيديه ملقب به المؤيد باللّه متوفى 1182ق / 1768م)، رفع الإستار لإبطال ادلّة القائلين بفناء النار، تصحيح محمد ناصر الدين الالبانى، بيروت، 1984، ص70. صنعانى در اين اثر ديدگاه ابن تيميه و ابن قيّم الجوزيه را در باب فناى دوزخ رد مى كند.