اي برده ز شاهان سبق شاهي

اي برده ز شاهان سبق شاهي شاعر : انوري با تو همه در راه هواخواهي اي برده ز شاهان سبق شاهي هم وهم ترا از عدم آگاهي هم فتح ترا بر عدد افزوني گيتي که تو پيروزترين شاهي واثق شده بر فتح نخستينت رنگ رخ ياقوت شود کاهي پاس تو گر انديشه کند در کان از نوبتي جاه تو خرگاهي گردون ز پي کسب شرف کرده شير فلک افتاده به روباهي در نسبت شير علم جيشت زجر تو فلک را ز ستم ناهي عدل تو جهان را به سکون آمر چون سايه‌ي شمعست به کوتاهي در دور تو دست فلک...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي برده ز شاهان سبق شاهي
اي برده ز شاهان سبق شاهي
اي برده ز شاهان سبق شاهي

شاعر : انوري

با تو همه در راه هواخواهياي برده ز شاهان سبق شاهي
هم وهم ترا از عدم آگاهيهم فتح ترا بر عدد افزوني
گيتي که تو پيروزترين شاهيواثق شده بر فتح نخستينت
رنگ رخ ياقوت شود کاهيپاس تو گر انديشه کند در کان
از نوبتي جاه تو خرگاهيگردون ز پي کسب شرف کرده
شير فلک افتاده به روباهيدر نسبت شير علم جيشت
زجر تو فلک را ز ستم ناهيعدل تو جهان را به سکون آمر
چون سايه‌ي شمعست به کوتاهيدر دور تو دست فلک جائر
در حمله چپ و راست‌روي ماهيدر حزم ره راست‌روي مهري
در هرچه کني خالي از اکراهيقادر نبود فکرت و زين معني
دارنده‌ي بدخواه و نکوخواهيتا خارج حفظت نبود شخصي
ار شکر ولي‌نعمت افواهيافواه پر است از شکر شکرت
يارب چه منزه که ز اشباهيمحوست ز شبهت ورق امکان
در گردن شب دست ز بيگاهياي روز بدانديش تو آورده
صد مرتبه هم مالي و هم جاهيمن بنده که در يک نفسم دادي
از خوف پريشاني و گمراهياين حال که در بلخ کنون دارم
آن مخطي کوته‌نظر ساهيزين پيش اگرم وهم گمان بردي
چون بط به طبيعت شدمي راهيبه ز عبره‌ي جيحون نه به آموزش
بگذشتمي اندر شکم ماهيتا در کنف حفظ تو چون يونس
يوسف ز ميان دگران چاهيآري ز قدر شد نه ز بي‌قدري
کارت همه آن باد که آن خواهيتا کار کس آن نيست که او خواهد
تا عدل فزايي و ستم کاهيعمر تو و ملک تو در افزايش


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط