تو آن فرزانه‌ي آزاد مردي

تو آن فرزانه‌ي آزاد مردي شاعر : انوري که آزادي ز مادر با تو زادست تو آن فرزانه‌ي آزاد مردي به ما بر دست فرمانت گشادست دلت گر يک زمان در بند ما شد غرامت را به جاني ايستادست اگر بي‌تو نشستي بود ما را حديثي از سر انصاف و دادست تو گر گويي که روز آمد به آخر ترا هر گه که بينم بامدادست وليکن چون تويي روز زمانه
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو آن فرزانه‌ي آزاد مردي
تو آن فرزانه‌ي آزاد مردي
تو آن فرزانه‌ي آزاد مردي

شاعر : انوري

که آزادي ز مادر با تو زادستتو آن فرزانه‌ي آزاد مردي
به ما بر دست فرمانت گشادستدلت گر يک زمان در بند ما شد
غرامت را به جاني ايستادستاگر بي‌تو نشستي بود ما را
حديثي از سر انصاف و دادستتو گر گويي که روز آمد به آخر
ترا هر گه که بينم بامدادستوليکن چون تويي روز زمانه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط