هر که نيايد کلهش از دو برد | | اي زتو بنهاده کلاه مني |
جاه تو الواح نحوست سترد | | نام تو اوراق سعادت نبشت |
نام مبارک پدرت را سپرد | | ازخلفات ذات دويم چون برفت |
عارض تقدير جهاني شمرد | | جز تو کرا در صف عرض جهان |
آتش آز بنيآدم بمرد | | باد صباي کرمت چون بجست |
نرد تقدم نتواتنست برد | | قدر فلک باتو چه گر سخت باخت |
صاف تويي باقي خم جمله درد | | رو که دراين عهد ز مي تلختر |
پشت زمين چون تو به واجب سپرد | | در شکم خاک کسي نيست کو |
کيک و عماري نه محاليست خرد | | بار بزرگيت زمين کي کشد |
وي که ز تو حرص برد دستبرد | | اي که ز تو آز شود پايمال |
پي سپري ميشوم اکنون چو کرد | | من که ره از حادثه گم کردهام |
پاي بر آن عهد بخواهم فشرد | | عزم بر آنست که عهدي رود |
قافيت اول يعني که برد | | خرقه بپوشم به همين قافيت |