اي ز قدر تو آسمان در گو

اي ز قدر تو آسمان در گو شاعر : انوري آفتاب از تو در خجالت ضو اي ز قدر تو آسمان در گو آفتابي و آسماني نو قدر و راي تو از وراي سپهر برده از ابر و آفتاب گرو دل و دست تو گاه فيض و سخا استري ماه نعل و گردون دو بنده را صاحب استري دادست صفت آسياي او بشنو خلقت آسياء کي دارد گو در او آب و باد هيچ مرو سنگ زيرين او هميشه روان دلو او از برون و او در گو ناو او از درون و او معکوس بي‌شبانروز آسيابان رو آسيابي چنين و باري نه چند ازين ترهات...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ز قدر تو آسمان در گو
اي ز قدر تو آسمان در گو
اي ز قدر تو آسمان در گو

شاعر : انوري

آفتاب از تو در خجالت ضواي ز قدر تو آسمان در گو
آفتابي و آسماني نوقدر و راي تو از وراي سپهر
برده از ابر و آفتاب گرودل و دست تو گاه فيض و سخا
استري ماه نعل و گردون دوبنده را صاحب استري دادست
صفت آسياي او بشنوخلقت آسياء کي دارد
گو در او آب و باد هيچ مروسنگ زيرين او هميشه روان
دلو او از برون و او در گوناو او از درون و او معکوس
بي‌شبانروز آسيابان روآسيابي چنين و باري نه
چند ازين ترهات شو هاشوانوري اين همه مزيح ز چيست
آس دندانش ز آس کردن جوخود به يک ره بگو که بي‌کارست
برهاند ز انتظار دروتا ترا جود صدر دولت و دين
هيچ بي‌ارتفاع نيست برواو تواند که کشت همت او


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط