اي ز قدر تو آسمان در گو شاعر : انوري آفتاب از تو در خجالت ضو اي ز قدر تو آسمان در گو آفتابي و آسماني نو قدر و راي تو از وراي سپهر برده از ابر و آفتاب گرو دل و دست تو گاه فيض و سخا استري ماه نعل و گردون دو بنده را صاحب استري دادست صفت آسياي او بشنو خلقت آسياء کي دارد گو در او آب و باد هيچ مرو سنگ زيرين او هميشه روان دلو او از برون و او در گو ناو او از درون و او معکوس بيشبانروز آسيابان رو آسيابي چنين و باري نه چند ازين ترهات...