اي انوري تويي که به فضل و هنر سزند شاعر : انوري احرار روزگار و افاضل ترا رهي اي انوري تويي که به فضل و هنر سزند واکنون شدت مسلم بر شاعران شهي بودند در قديم اميران و شاعران اشکم چو ناردانه و رخسار چون بهي هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان يا خود مرا محل عيادت نمينهي مشغول بودهاي که نکردي عيادتم خيزد چنين طمع به حقيقت ز ابلهي نيني ز ابلهي است مرا از تو اين طمع دل گشت پر ز انده و از صبر شد تهي با رنج ناتواني اي دوستان مرا اينک برفت...