موي فشانم دگر عشق به درها ببرد

موي فشانم دگر عشق به درها ببرد شاعر : اوحدي مراغه اي در همه عالم ز من ناله خبرها ببرد موي فشانم دگر عشق به درها ببرد مطرب ما اين نوا برزد و زرها ببرد روي چو گلبرگ تو اشک مرا سيم کرد عشق تو در باختن سود سفرها ببرد من ز سفرهاي خود سود بسي داشتم باد فراقت به باغ بر زد و برها ببرد داشتم از شاخ عمر وعده‌ي برخوردني توش ز تنها ربود، هوش ز سرما ببرد باز نيايد به هوش عاشق رويت، که او بار کجا مي‌هلد، دوست، که خرها ببرد؟ زلف تو دل برد و هست در پي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موي فشانم دگر عشق به درها ببرد
موي فشانم دگر عشق به درها ببرد
موي فشانم دگر عشق به درها ببرد

شاعر : اوحدي مراغه اي

در همه عالم ز من ناله خبرها ببردموي فشانم دگر عشق به درها ببرد
مطرب ما اين نوا برزد و زرها ببردروي چو گلبرگ تو اشک مرا سيم کرد
عشق تو در باختن سود سفرها ببردمن ز سفرهاي خود سود بسي داشتم
باد فراقت به باغ بر زد و برها ببردداشتم از شاخ عمر وعده‌ي برخوردني
توش ز تنها ربود، هوش ز سرما ببردباز نيايد به هوش عاشق رويت، که او
بار کجا مي‌هلد، دوست، که خرها ببرد؟زلف تو دل برد و هست در پي جان، اي عجب!
اين دو بر آتش بسوخت عشق و دگرها ببردداشت دلي اوحدي، نقد و دگر چيزها


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما