هر که صيد او شود با ديگري کارش نباشد

هر که صيد او شود با ديگري کارش نباشد شاعر : اوحدي مراغه اي وانکه داغ او گرفت از بندگي عارش نباشد هر که صيد او شود با ديگري کارش نباشد مي‌کنم، تاهيچ کس جز من خريدارش نباشد نيست عيبي اندرين گوهر،وليکن من شکستش آستان را بوسه بايد داد، اگر بارش نباشد طالب مقصود را از در نشايد باز گشتن چون کند بيچاره رنجوري؟ که تيمارش نباشد دوستان گويند: کز دردش به غايت مي‌گدازي حرقتي، يا رقتي در چشم بيدارش نباشد هر که عاشق باشد او را، مي‌نپندارم، که در دل آن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر که صيد او شود با ديگري کارش نباشد
هر که صيد او شود با ديگري کارش نباشد
هر که صيد او شود با ديگري کارش نباشد

شاعر : اوحدي مراغه اي

وانکه داغ او گرفت از بندگي عارش نباشدهر که صيد او شود با ديگري کارش نباشد
مي‌کنم، تاهيچ کس جز من خريدارش نباشدنيست عيبي اندرين گوهر،وليکن من شکستش
آستان را بوسه بايد داد، اگر بارش نباشدطالب مقصود را از در نشايد باز گشتن
چون کند بيچاره رنجوري؟ که تيمارش نباشددوستان گويند: کز دردش به غايت مي‌گدازي
حرقتي، يا رقتي در چشم بيدارش نباشدهر که عاشق باشد او را، مي‌نپندارم، که در دل
آن کسي آسان رود کين شيشه در بارش نباشدعشق و مستوري بهم دورند و راه پاکبازي
اين چنين صوفي، عجب دارم، که زنارش نباشددر خرابات امشبم رندي به مستي ديد و گفتا:
کار جان سهلست، مي‌ترسم سزاوارش نباشدفکرتم هر لحظه ميگويد که: جان در پايش افشان
کافرست آن کس که رحمي بر گرفتارش نباشدگر مسلماني، نگه کن در گرفتاران به رحمت
هر کسي گويد، ولي اين ناله‌ي زارش نباشدراه عشق و سر درد و وصف مهر ماهرويان
گر تو يار او نباشي، هيچ کس يارش نباشداوحدي اميدوار تست و دارد چشم ياري


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط