نيست عيب ار دوست مي‌دارم منش

نيست عيب ار دوست مي‌دارم منش شاعر : اوحدي مراغه اي با چنان رويي که دارد دشمنش؟ نيست عيب ار دوست مي‌دارم منش من نخواهم داشت دست از دامنش دشمن از دستم گريبان گو: بدر مهر گو: هرگز متاب از روزنش از دري کندر شود ماهي چنين تا گذار باد بر پيراهنش کس نميخواهم که گردد گرد او باد باشد با دل چون آهنش آه من گر خود بسوزد سنگ را سالها با هم نکوبد هاونش عشق را با عقل اگر جمع آورند گر بميرم خون من در گردنش آنکه جز گردنکشي با من نکرد مرده‌ي ما...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نيست عيب ار دوست مي‌دارم منش
نيست عيب ار دوست مي‌دارم منش
نيست عيب ار دوست مي‌دارم منش

شاعر : اوحدي مراغه اي

با چنان رويي که دارد دشمنش؟نيست عيب ار دوست مي‌دارم منش
من نخواهم داشت دست از دامنشدشمن از دستم گريبان گو: بدر
مهر گو: هرگز متاب از روزنشاز دري کندر شود ماهي چنين
تا گذار باد بر پيراهنشکس نميخواهم که گردد گرد او
باد باشد با دل چون آهنشآه من گر خود بسوزد سنگ را
سالها با هم نکوبد هاونشعشق را با عقل اگر جمع آورند
گر بميرم خون من در گردنشآنکه جز گردنکشي با من نکرد
مرده‌ي ما خود نيرزد شيونشگر نسوزد بر منش دل عيب نيست
ميل داري، خوشه چين از خرمنشاوحدي، با يار گندم گون اگر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما