اي خواجه، چه آوردي زين خانه بدر بودن؟ اي خواجه، چه آوردي زين خانه بدر بودن؟شاعر : اوحدي مراغه اي سوديت نميبايد چندين به سفر بودناي خواجه، چه آوردي زين خانه بدر بودن؟بيماري بد باشد هر روز بتر بودناندر پي بهبودي بايد شدنت، کين جاکانگشتنما خواهي گشتن، ز قمر بودنبر چرخ کشيدي سر ناگاه، ندانستيگر منتظر آني، بايد به خبر بودناين دولت بيداران ناگاه نمايد رخگه زاهد خوشيده، گه فاسقتر بودنجز صورت يکرنگي مپسند که زشت آيددستي دو سه بوسيدن، روزي دو سه سر بودناز پاي طلب منشين، کين جات نميبايدجاويد نميشايد در نان پدر بودنهان! اي پسر مقبل، خود نيز بکن کاريبيصحبت اکسيري دورست ز زر بودنمنقاد دليلي شو، در راه، که آهن راتا وقت سخن بتوان درياي گهر بودنچون اوحدي از دستش درياي بلا درکش