اي آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو

اي آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو شاعر : اوحدي مراغه اي بس مي‌خروشد آن سخن دل‌خراش تو اي آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو دخل گزاف بنگر و خرج بلاش تو زرقي همي فروشي و شهري همي خري وانگه ز بيست خواجه فزون‌تر معاش تو گويي که: دين پرستم و دنيا پرست نه کمتر ز دام نيست دم دانه‌پاش تو بر روي راه اين دو سه حيوان، به راستي روي زمين پرست ز تشويق فاش تو گه راز خود ز خلق بپوشيده‌اي، ولي کامروز قرض‌دار شد از بهر آش تو فردا کجا خلاص دهي آن مريد را؟...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو
اي آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو
اي آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو

شاعر : اوحدي مراغه اي

بس مي‌خروشد آن سخن دل‌خراش تواي آنکه، نيست جز بر يار انتعاش تو
دخل گزاف بنگر و خرج بلاش توزرقي همي فروشي و شهري همي خري
وانگه ز بيست خواجه فزون‌تر معاش توگويي که: دين پرستم و دنيا پرست نه
کمتر ز دام نيست دم دانه‌پاش توبر روي راه اين دو سه حيوان، به راستي
روي زمين پرست ز تشويق فاش توگه راز خود ز خلق بپوشيده‌اي، ولي
کامروز قرض‌دار شد از بهر آش توفردا کجا خلاص دهي آن مريد را؟
کاري نمي‌رود ز بباش و مباش توبا اوحدي مباف کرامات خود، که هيچ


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط