سوي من شادي نيايد،تا نيايم سوي تو شاعر : اوحدي مراغه اي روي شادي آن زمان بينم که بينم روي تو سوي من شادي نيايد،تا نيايم سوي تو غير از آن ساعت که آرد باد صبحم بوي تو من دلي دارم که در وي روي شادي هيچ نيست من چو غم بينم روم شاديکنان در کوي تو هر کسي از غم پناه خود به جايي ميبرد زين غلامان مقبل آن خالست و مخلص موي تو چشم ترکت را غلامان گر چه بسيارند، ليک زانکه کس شادي نبيند در جهان از خوي تو من به غم خوردن نهادم گردن بيچارگي روز شادي کس نخواهد...