دل به تو داديم و شکستي، برو شاعر : اوحدي مراغه اي سينهي ما را چو بخستي ، برو دل به تو داديم و شکستي، برو چون بت بيداد پرستي، برو داد دل از پيش تو ميخواستم هيچ نگويم که: تو مستي، برو باز ز سر عربده داري و جنگ سهل بود، چون که تو هستي، برو نيستي از همچو مني در جهان چون ز تکبر ننشستي، برو آمده بودم که نشيني دمي چونکه نجستي و بخستي، برو گم شده بودم که: بجويي مرا گر تو ازين دام بجستي، برو اوحدي شيفته در دام تست ...