شاخ ريحاني تو، يا برگ گل سوري؟ بگوي

شاخ ريحاني تو، يا برگ گل سوري؟ بگوي شاعر : اوحدي مراغه اي آفتابي؟ يا پري، يا چهره‌ي نوري؟ بگوي شاخ ريحاني تو، يا برگ گل سوري؟ بگوي از چه ما را کرده‌اي در دوزخ اي حوري، بگوي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاخ ريحاني تو، يا برگ گل سوري؟ بگوي
شاخ ريحاني تو، يا برگ گل سوري؟ بگوي
شاخ ريحاني تو، يا برگ گل سوري؟ بگوي

شاعر : اوحدي مراغه اي

آفتابي؟ يا پري، يا چهره‌ي نوري؟ بگويشاخ ريحاني تو، يا برگ گل سوري؟ بگوي
از چه ما را کرده‌اي در دوزخ اي حوري، بگويبا چنان بالا و ديدار بهشتي کان تست
از من آشفته‌ي بيدل چرا دوري؟ بگويديگران را چون مجالي ميدهي نزديک خود
يا چو با مستان نشستي ترک مستوري بگويچون که با ما باده خوردي قصه‌ي رفتن مگوي
با شراب سرخ صاف صرف انگوري بگوياي که ما را سرزنش کردي که: اين آشوب چيست؟
ترک جام باده گويم؟ گر تو معذوري بگويعقل معذورم کجا دارد،که در فصلي چنين
آن سخن را، اين زمان مستم، به مخموري بگوياوحدي، گر پند خواهي دادن اين آشفته را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط